واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: ایسکانیوز: همیشه در همه هنرها افرادی وجود داشته و دارند که اسمشان از شخصیت و توانایی هایشان خیلی بزرگتر است و گاهی هم بعضی از افراد پیدا می شوند که هم نامی بزرگ و ماندگار دارند و هم آثاری ارزشمند و یکی از این افراد میکل آنجلو آنتونیونی فیلمساز فقید ایتالیایی است. آنتونیونی در 29 سپتامبر 1912 در خانواده ای متوسط به دنیا آمد. کار فیلمسازی را در سال 1943 آغاز کرد و در این سال، اولین فیلم خود را به نام «مردم پو» ساخت. در حد فاصل سال های 1943 تا 1960 آنتونیونی 15 فیلم ساخت اما فیلمی که به وی شهرتی جهانی بخشید، «ماجرا» بود که آن را در سال 1960 کارگردانی کرد. بسیاری از فیلمنامه های فیلم هایش را یا خود نوشته و یا در نوشتن آن ها همکاری داشته است که حال و هوای غربت، ملالت، عشق و ناتوانی انسان در ایجاد ارتباط در آن ها مشترک است. آنتونیونی مانند دیگر فیملساز بزرگ و فقیه سینمای ایتالیا فدریکو فلینی به نئورئالیسم درونی معتقد بود. محتوای فیلم های او را اغلب اضطراب ها، تردیدها و نگرانی های بشر امروز و عدم توانایی او در برقراری رابطه معنی با دیگران تشکیل می دهد. فیلم های آکنده از سکوت ها، خلاء ها و همه واکنش های انسان مضطرب و ناامید و همه این ها را به وضوح می توان در شاهکارش «حرفه: خبرنگار» مشاهده کرد. پس از ساخت «ماجرا» بود که در واقع تحولی بزرگ در کار آنتونیونی پدید آمد و پس از ساخت چهار فیلم تقریبا خوب به نام های «شب»، «کسوف»، «صحرای سرخ» و «سه چهره» یکی از شاهکارهای سینمای کلاسیک را ساخت «آگراندیسمان». در آگراندیسمان، شخصیت عکاس جوانی را می بینیم که درگیر ماجرایی در عکس هایش می شود و زمانیکه آن ها را در می یابد و می تواند ارتباط بین آن ها را درک کند، متوجه می شود که عکسی وجود ندارد و هیچ اثری از آن اتفاق که مدتی ذهنش را درگیر کرده بود، وجود ندارد. شخصیت های فیلم های آنتونیونی، شخصیت هایی عجیب و با خصوصیاتی جدید هستند، شخصیت هایی تنها و تا حدی گوشه گیر. آن ها را به دنبال چیزی هستند که خودشان نمی دانند گویی زندگی بدون هدفی دارند. گاهی به هدف خود می رسند و گاهی نیز بی به پوچی هدف خود پی می برند و حتی تا مرز این پیش می روند که قسمتی از زندگی شان توهمی بیش نبوده است. پس از «آگراندیسمان» و موفقیت های پی در پی اش برای آنتونیونی، وی دو فیلم دیگر به نام های «نقطه زابریسکی» و «چونگ گومه» را ساخت تا نوبت به یکی دیگر از شاهکارهایش برسد. فیلمی که از وجود جک نیکلسون سود می جست و هم توانست او را مشهور کند و هم اعتباری دیگر برای کارگردانش بیافریند. پس از «حرفه:خبرنگار» آنتونیونی مدت ها دست از کار کشید تا اینکه در سال 1981 «راز اوبروالد» و در سال 1982 «شناسایی یک زن» را ساخت و دوباره تا سال 1995 فیلمی نساخت. در سال 1995 آنتونیونی با «آن سوی ابرها» به عالم سینما بازگشت اما این بازگشت باز هم با غیبتی طولانی مواجه شد و در سال 2004 آنتونیونی آخرین فیلمش را به نام «اروس» روانه اکران سینماها کرد. سینمای آنتونیونی به گونه ای است که با توجه به ریتم فیلم ها می تواند در موضوعاتی چون عشق و احساسات به بررسی بسیار عمیقی بپردازد و طوری دیالوگ ها قرار داده می شوند که به وجود آمدن چنین احساسات قوی را نمی توان غیر عادی دانست اما در عین حالی که اکثر منتقدان سینما او را در رده برترین کارگردانان تاریخ سینما قرار می دهند، معتقدند که فیلم های پایانی او به شدت ضعیف اند و دیگر شاهد آن آنتونیونی بزرگ در سال های پایانی عمرش نبودیم. میکل آنجلوآنتونیونی در 30 ژوئیه 2007 و تنها یک روز پس از مرگ یکی دیگر از کارگردانان بزرگ تاریخ سینما، «اینگمار برگمان»، دیده از جهان فرو بست./
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]