تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1816217578
داستان «سیاه و سفید» اثر هارولد پینتر
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: داستان «سیاه و سفید» اثر هارولد پینتر
همیشه سوار خط شبرو میشوم. همهی شش روز هفته را. تا ماربل آرچ پیاده میروم و سوار خط ۲۹۴ میشوم که مرا میبرد خیابان فلیت. هیچ با مردهای تو اتوبوس حرف نمیزنم. بعد هم میروم تو {بار} سیاه و سفید که تو خیابان فلیت است. گاهی هم دوستم میآید آنجا. یک فنجان چایی میخورم.
دوستم قدبلندتر اما لاغرتر از من است. گاهی وقتها میآید و با هم مینشینیم پشت میز بار. همیشه جا براش نگه میدارم، اما آدم همیشه هم نمیتواند جا نگه دارد. با آدمهایی که جای دوستم را میگیرند، هیچ حرف نمیزنم. بعضیها فکر میکنند هیچ به حرفهاشان گوش نمیدهم. گاهی مردی روزنامهی صبح را سُر میدهد سمت من، روزنامهی اول صبح را. به من گفته که قبلاً چه کاره بوده. من هیچ وقت نمیروم تو بارِ نزدیک اِمبنک مِنت. یک بار فقط رفتهام آنجا. آدم از همان پشت شیشه میتواند ببیند که سرِ آن میزها چه خبر است. محوطهی {بیرون} آنجا اغلب پر از کامیون است. همیشه عجله دارند. اغلب هم همان راننده کامیونها. گاهی رانندههای دیگری هم هستند. داداشم همین جوری بود. عادت داشت برای همان کارها برود آن جا. اما من شب که نباشد، بهتر میتوانم به کارم برسم، تاریک که میشود، همیشه چراغهای سیاه و سفید روشن است. گاهی هم چراغهاش آبیاند، که خوب نمیتوانم ببینم؛ تو سرما. سرما که نباشد بهتر میتوانم ببینم.همیشه سیاه و سفید گرم است. گاهی هم کوران میشود و من آن جا نمیخوابم. ساعت که پنج میشود، کرکرهها را میکشند پایین تا زمین را تی بکشند. همیشه دامن طوسی و روسری قرمزم را میپوشم. هیچ وقت مرا بدون ماتیک نمیبینی. گاهی دوستم میآید، همیشه با دو تا چایی میآید. هر وقت یک مردی جایش را میگیرد، بهش میگوید که بلند شود. از من بزرگتر اما لاغرتر است. سرما که باشد، سوپ میگیرم. این جا سوپهای خوبی گیر آدم میآید. یک تکه نان هم میدهند. با چایی یک تکه نان نمیدهند، ولی با سوپ چرا. برای همین سرما که میشود، سوپ میگیرم. آدم این جا همیشه خط شبرو میبیند که میرود وسط شهر. همهی خطها همین دور و برها هستند. هیچ وقت راه دیگری نمیروم، نه راهی که بعضی از این خطها میروند. خیابان لیورپول رفتم، آن جایی که آخرِ خط بعضی از همین اتوبوسهاست. صورتش رنگپریدهتر از من است. این نورها آدم را یک کم دلمرُده میکنند. یک بار مردی ایستاد به سخنرانی. پاسبان آمد تو. بیرونش کردند. بعد، پاسبان آمد پیش ما. ما زود دَکَش کردیم، دوستم دَکَش کرد. آن وقت دیگر ندیدمش، هیچ کدام از آنها را. با پاسبانها نمیپرند. دوستم به پاسبان گفت که من یک کم برای این کار پیرم. پاسبان از من پرسید: راست میگه؟ دوستم بهش گفت: واست زیادی پیره. پاسبان رفت. اهمیتی ندادم، سر و صدای زیادی نیست، همیشه یک کم سر و صداست.یک بار چند تا جوان با تاکسی آمدند. دوستم قهوه دوست ندارد. من هیچ وقت قهوه نمیخورم. تو ایستون که بودم، قهوه میخوردم، یکی دو بار وقتِ برگشتن، رفتم آن جا. سوپ سبزی را بیشتر از سوپ گوجهفرنگی دوست دارم. بعد یک کاسه سوپ گرفتم و این مردک تکیه داده بود به میز، مستِ خواب بود، رو آرنجش خوابش برده بود و مدام سرش میخورد به میز و موهاش میریخت تو سوپم، مستِ خواب بود. کاسهام را کشیدم کنار. اما ساعت پنج کرکرهها را میکشند پایین تا زمین را تی بکشند. نمیگذارند آدم بماند تو بار. دوستم هیچ وقت نمیماند، اصلاً اگر باشد. آدم نمیتواند یک فنجان چایی بخرد. ازشان خواستهام، ولی نمیگذارند آدم بنشیند آن جا، هیچ وقت، حتا اگر سرِ پا باشی. ولی میشود همان دور و بر چهار ساعتی پلکید. فقط ساعت یک و نیم در را میبندند. آدم میتواند برود بارِ نزدیک امبنک منت، ولی فقط یک بار رفتم آن جا.همیشه هم روسری قرمزم را سرم میکنم. هیچ وقت مرا بدون ماتیک نمیبینی. بهشان نگاهی میاندازم. هیچ وقت مرا بلند نمیکنند. یک بار دوستم را بردند تو کامیون. خیلی نگهش نداشتند. دوستم گفت ازش خوششان آمده بوده. من که برای این چیزها سوار کامیون نمیشوم. آدم باید خودش را پاک و پاکیزه نگه دارد. ولی دوستم برای هیچ کدام از آنها نیست که میرود سیاه و سفید. البته آنها هم خیلی دنبالش نیستند. من حواسم پی نگاههایشان هست. اغلب هیچ کس نگاهم نمیکند. خیلی نمیشناسمشان، بعضیها را این دور و بر دیدهام. زنی با کلاه بزرگ سیاه و چکمههای بزرگ سیاه میآید تو. هیچ سر در نیاوردهام که چه کاره است. مردک روزنامهی صبح را سُر میدهد سمت او. راهش خیلی طولانی نیست. آدم میتواند پیاده برود و برگردد. هوا که روشن میشود، میروم. دوستم منتظر نمیماند. او هم میرود. اهمیتی نمیدهم.یکی هست که خیلی حالم ازش بهم میخورد. یک بار با یک کت پوستی آمد این جا. دوستم میگوید اینها به آدم تزریقی میدهند، همهشان از وایت هال میآیند، دوستم میگوید فکر همه جایش را هم کردهاند. نفست را میبُرند. پشت گوشَت تزریق میکنند. بعد، دوستم آمد. یک کم عصبی بود. آرامَش کردم. روشن که باشد، پیاده میروم تا آلدویچ. دارند روزنامه میفروشند. روزنامه خواندهام. یک روز صبح پیاده رفتم تا پل واترلو. اتوبوس آخرِ خط ۲۹۶ را دیدم. حتماً آخری بود. تو روزِ روشن، هیچ شبیه خطهای شبرو نبود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]
صفحات پیشنهادی
داستان «پاکتها» اثر ریموند کارور
داستان پاکتها اثر ریموند کارورمیخواهم داستانی را برای شما نقل کنم که سال قبل وقتی توقفی در ساکرامنتو داشتم پدرم برایم تعریف کردیکی از روزهای گرم و مرطوب است من از پنجرهی اتاقام در هتل میتوانم بیشتر قسمتهای شهر میدوسترن ۱ را ببینم می̴«واگن سیاه» اثر غلامحسین ساعدی
واگن سیاه اثر غلامحسین ساعدیچندین و چندسال بود که پیداش شده بود دیگه همه میشناختنش و همیشهی خدا سر ساعت معین یه گوشه پیداش میشد نه نه اسم و رسم درست و حسابی نداشت مثل همهی ولگردا هر گوشه به یه اسم صداش میکردن تو راهآهن هایک ته شاپور مایک ت25 اثر تاریخی ایلام آماده ثبت در سیاهه آثار ملی است
25 اثر تاریخی ایلام آماده ثبت در سیاهه آثار ملی است ایلام- ایرنا- مدیرکل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری ایلام گفت 25 اثر تاریخی و فرهنگی این استان آماده ثبت در سیاهه آثار ملی است عبدالمالک شنبه زاده روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار کرد این آثار شامل تپه هاثبت 25اثر تاریخی ایلام در سیاهه آثار ملی
ایلام ثبت 25اثر تاریخی ایلام در سیاهه آثار ملی مدیرکل میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری استان ایلام با بیان اینکه 25 اثر تاریخی و فرهنگی استان آماده ثبت در فهرست آثار ملی است گفت این آثار شامل تپه ها بناهای تاریخی و محوطه های باستانی در شهرستان های مختلف استان ایلام قرار داردمدیرکل بنیاد حفظ آثار کرمانشاه خبر داد ارسال 58 اثر به جشنواره داستان کوتاه راهیان نور کرمانشاه
مدیرکل بنیاد حفظ آثار کرمانشاه خبر دادارسال 58 اثر به جشنواره داستان کوتاه راهیان نور کرمانشاهمدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان کرمانشاه گفت اثر در زمینه داستان کوتاه و 16 اثر در زمینه طراحی پوستر به دبیرخانه این جشنواره ارسال شد به گزارش خبرگزاری فارس از کرم«سیاه سفید خاکستری» چهره خوب و بد هفته، ارثیه هفته و میهمان بدقدم هفته+تصاویر
سیاه سفید خاکستریچهره خوب و بد هفته ارثیه هفته و میهمان بدقدم هفته تصاویرگوشزدی به تمام ایرانیان از سوی یک بازیگر محبوب برای آزادی 5 سرباز گروگان گرفته شده مرزبانان اسیر ایرانی یک بازیگر کهنهکار را روی صحنه آوردند تا با راه انداختن یک کمپین و جمعآوری امضا سازمان ملل مستقیماً«سیاه سفید خاکستری» چهره خوب و بد هفته، سارق هفته و همراه همیشگی هفته!+تصاویر
سیاه سفید خاکستریچهره خوب و بد هفته سارق هفته و همراه همیشگی هفته تصاویرپزشک متعهد که باشی دیگر برای یاری رساندن به بیماران نیازمند نشستن پشت میز راضیات نمیکند حتی اگر میز میز وزارت باشد چهره خوب این هفته ما سه هزارمین عمل جراحی کشور را با گروه نورآوران سلامت به صورت رایگخلق 45 اثر نقاشی- خط مذهبی در سال 92
خلق 45 اثر نقاشی- خط مذهبی در سال 92 یک هنرمند در سال 92 45 اثر نقاشی- خط با موضوعات مذهبی خلق کرد روحالله دلخانی هنرمند برجسته خوشنویسی کشورمان در گفتگو با خبرنگار حوزه تجسمی باشگاه خبرنگاران گفت سال 92 برخلاف اوضاع نامطلوب هنرهای تجسمی هنرمندان رشتههای مختلف هنرهای تجسمیداستانهای پس از مرگ نویسنده منزوی به ایران رسید
داستانهای پس از مرگ نویسنده منزوی به ایران رسید فرهنگ > ادبیات - روز ۲۷ نوامبر ۲۰۱۳ نسخهای از سه داستان بر روی اینترنت منتشر شد که خیلیها مشتاق خواندنش بودند به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین این سه داستان متعلق به نویسندهای بود که وصیت کرده بود تا پنجاه سال بعاسپیلبرگ کلاسیک «داستان وست ساید» را بازسازی میکند
دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۱ ۱۶ استیون اسپیلبرگ کارگردان سرشناس سینمای جهان در فکر بازسازی فیلم برنده اسکار داستان وست ساید ساخته رابرت وایز و جروم رابینز محصول 1961 سینمای آمریکاست به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا پس بازسازی ناموفق اخیر فیلمهایی چون روبوکاپ وکتابی که قهرمان داستانش خود شمائید
فرهنگ و ادب بازار نشر کتابی که قهرمان داستانش خود شمائید شما در داستان جنگ طلا از مجموعه من قهرمانم انگلیسی ماجراجویی هستید که در زمان ملکه الیزابت اول زندگی میکند و میخواهد به جنگ با اسپانیاییها برود همان کسانی که دنبال بهانهای برای تجاوز به قلمرو انگلستان هستند به گزمجموعه داستان طنز «رحمت دراکولا» منتشر شد
دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۰ ۴۰ مجموعه داستان کوتاه طنز رحمت دراکولا نوشته جمیله مُزدسِتان منتشر شد به گزارش بخش ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا در معرفی ناشر از این کتاب عنوان شده است این مجموعه متشکل از 10 داستان کوتاه طنز است که اغلب موضوعات آنها مسائل و معضلدایره المعارف قرآن اثری تحلیل و فکورانه است
دایره المعارف قرآن اثری تحلیل و فکورانه است تهران- ایرنا- ناظر محتوایی ترجمه دایره المعارف قرآن این اثر را در قیاس با دیگر دایره المعارف ها و دانشنامه های تالیف شده درباره اسلام اثری تحلیلی و فکورانه عنوان کرد نشست تخصصی نقد و بررسی ترجمه دایره المعارف قرآن صبح امروز دوشنبه بفیلم داستانی نیمه بلند ˈآتاˈ در آستارا کلید خورد
فیلم داستانی نیمه بلند آتا در آستارا کلید خورد آستارا - ایرنا - مراحل ساخت و تولید فیلم داستانی نیمه بلند آتا بر اساس طرحی از یک حکایت قدیمی مردم آستارا کلید خورد به گزارش روز دوشنبه خبرنگار ایرنا آتا فیلم نیمه بلند 45 دقیقه ای است که داستانی تصویری از یک حکایت قدیمی آستدو جلد از سری مجموعه کتابهای «خودت مسیر داستان را انتخاب کن» منتشر شد
دو جلد از سری مجموعه کتابهای خودت مسیر داستان را انتخاب کن منتشر شددو جلد از سری مجموعه کتابهای خودت مسیر داستان را انتخاب کن نوشته استیو بارلو و استیو اسکیدمور با ترجمه سعیدا زندیان منتشر و روانه بازار نشر شد به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات باشگاه خبری فارس توانا در گذشته چداستان تدفین مادربزرگی که قدرت، او را دیکتاتور کرده بود
داستان تدفین مادربزرگی که قدرت او را دیکتاتور کرده بود فرهنگ > کتاب - چاپ دوم کتاب تدفین مادربزرگ نوشته گابریل گارسیا مارکز با ترجمه قاسم صنعوی منتشر شد به گزارش ایبنا این کتاب برای نخستین بار سال 1364 با ترجمه قاسم صنعوی از سوی انتشارات نیمای مشهد به چاپ رسید وداستان «قمپز در کردن» چه بود؟
چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۵ ۲۸ آدمی ذاتا خوش دارد که از خود تعریف کند و به بعضی از اعمال و رفتار خود جنبه شاهکار وپهلوانی بدهد و گمان می برد اگرحرفهای گنده بزند وکارهای مهمی را بر خلاف حقیقت به خود نسبت دهد حقیقت مطلب همیشه مکتوم می ماند و رازش از پرده بیرون نمی افتد در حالی که چ-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها