واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: جام جم:«فيلم سياه» (يا فيلم نوآر) اين روزها کمتر ساخته مي شود و صنعت سينما اهميت زيادي به اين ژانر محبوب دهه 50ميلادي نمي دهد. اما «قلبهاي تنها» نه يک کار تقليدي از اين نوع سينما، که يک اثر متفاوت است. در عين حال اين فيلم کاملا اوريژينال است ، زيرا براساس يک ماجراي واقعي ساخته شده است. تاو رابينس که فيلمنامه فيلم را نوشته و آن را کارگرداني کرده است ، مي گويد اين قصه ، کاملا شخصي است و چندان هم بيراه نمي گويد. او فيلمنامه را از قصه زندگي پدربزرگ خود المر رابينس ، کارآگاه ورزيده و زبده اداره پليس گرفته است. او و همکار هميشگي اش چارلز هيدر برات ، مامور پيگيري پرونده اي شدند که در دهه 50 سر و صداي زيادي به راه انداخته بود. 2 قاتل بي رحم مارتا بک و ريموند فرناندز در طول يک سفر جاده اي تعدادي آدم بي گناه را به قتل رساندند. جان تراولتا و جيمز گاندولفيني نقش المر رابينس و همکارش را بازي مي کنند. سلما هايک و جارد لتوهم 2 قاتل عصبي و بي رحم قصه فيلم هستند. لورا درن ، اسکات کان و دان بايرد هم در نقشهاي مکمل آن ظاهر شده اند. وقتي فيلمنامه را مي نوشتيد و پس از آن هنگام کارگرداني فيلم ، پدر و پدربزرگتان را سر صحنه فيلمبرداري مجسم مي کرديد؟ فکر مي کنم جان تراولتا چنين حالتي داشت. لحظه اي وجود داشت که پدرم (ادي رابينس که در فيلم بازي دارد) سر صحنه فيلمبرداري به اين نکته اشاره کرد، او نگاهي به جان تراولتا انداخت و تراولتا متوجه اين نگاه شد. در همان حال پدرم گفت او اينجاست. يک دقيقه اي طول کشيد تا متوجه قضيه بشوم و اين مرا بشدت تکان داد؛ اما در کل لحظاتي وجود داشت که او پدرش را مي ديد. هنگام نگارش فيلمنامه فيلم ، لحظه هايي شخصي وجود داشت که ارتباط ميان پدرم و پدر او را با خودم مرور و بررسي مي کردم. به همين واسطه رابطه بين من و پدرم هم دستخوش تغييرات زيادي شد و تحت تاثير کل موضوع قرار گرفت. در همين حال ، اين مساله تاثير خيلي زيادي هم در ارتباط من با پسرم گذاشت. در فيلم دست کم 2 صحنه قتل وجود دارد که بسيار خشن و بيرحمانه است. در هر دوي اين صحنه ها هم نيروي پليس حضور دارد. آنها را چگونه گرفتيد؟ بايد با فضاسازي خاص اين صحنه ها را اختراع مي کردم. به صحنه هايي نياز داشتم که عامل تحريک 2 مامور پليس براي دستگيري آن دو قاتل باشد و در عين حال تماشاچي مجاب مي شد که اين دو قاتل که به نوعي رفتارهاي کودکانه دارند بايد دستگير شوند. به اين ترتيب قصه فيلم نيازمند يک انگيزه قوي بود. به همين دليل است که يک افسر پليس کشته مي شود و کاراکتر لتو گواهينامه رانندگي اش را در محل حادثه جا مي گذارد، خشونت موجود در فيلم عمدي بود و نمي خواستم چيزي را به شکل رمانتيک به نمايش بگذارم. مي خواستم اين صحنه ها تاثير خودش را روي تماشاچي بگذارد و بيننده با همان تجربياتش روبه رو شود که پليس هاي فيلم رودررو مي شوند. به اين ترتيب تماشاچي به قلب موضوع وصل و کاملا با آن درگير مي شود. به هر حال اين صحنه ها تکان دهنده هستند. بله. کاراکترهاي سلما هايک و جارد لتو بدون توجه به اين که قرباني شان دارد در يک قدمي شان نفسهاي آخر را مي کشد، درباره پول و ثروت او صحبت مي کنند. اين نکته طبيعت واقعي آنها را به نمايش مي گذارد. ديالوگ هاي اين کاراکترها به اندازه کافي طبيعت دروني آنها را آشکار مي کند؟ بله. من تلاش کردم از هر دو عنصر صدا و تصوير براي رساندن اين موضوع استفاده کنم. حس مي کردم در برخي لحظات ما به يک فضاي تازه نياز داريم تا تماشاچي هم کمي تمدد اعصاب کند. در عين حال فراموش نکنيم که سلما هايک و جارد لتو هم نقشهاي خود را خيلي خوب بازي کردند. رنگهايي هم که براي هر يک از بازيگران در نظر گرفتيد خيلي خوب و مناسب آنهاست. آيا پيش از شروع فيلمبرداري به اين موضوع فکر کرده بوديد؟ بله ، دقيقا. همه چيز را از قبل طراحي کرده بوديم. جکي وست ، طراح صحنه ما زني فعال و بسيار مستعد است. او با همکاري دو دستيار خود کمک خيلي زيادي به من کرد. ما همراه با مدير فيلمبرداري گفتگوي زيادي داشتيم و بويژه در ارتباط با رنگ و حالت ويژه اي که از آن مي خواستم بحث کرديم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 323]