واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نقد فیلمهای جشنواره فجر
میرکریمی و دیروزی درخشان تر از «امروز»
«امروز»، آخرین تولیدِ میرکریمی داستانِ ساده، کند و ارزان قیمتی است که به نیمه نرسیده پایانِ آن قابل حدس زدن است.
خبرگزاری فارس ـ سینما: بدون شک از زمانی که میرکریمی دوربین در دست گرفت و نخستین فیلمهای خود را ساخت، امیدی تازه در بین اهالی سینما ایجاد شد، که گویی یک فیلمساز جوان، متعهد و با استعداد به سینمای ایران اضافه شده است. هر فیلم جدیدی که توسط میرکریمی ساخته میشد بر این امید می افزود، «کودک و سرباز»، «زیر نور ماه»، «خیلی دور خیلی نزدیک»، «به همین سادگی» و «یه حبه قند»، همه و همه آثاری بودند که حداقل هم نسلیهای من را با آیندهای درخشان برای سینمای انقلاب آشنا میکردند چرا که میرکریمی فیلمسازی بود که اولا نگاهش از اجتماعیسازانِ بالانشینِ تهرانی و روشنفکرانِ سفارتیساز، فاصله داشت و ثانیا نورافکنش بر روی قصههایی در داخل ایران میافتاد که کمتر بدان پرداخته شده بود؛ میرکریمی معضلات اجتماعی را از نگاه پایین به بالا و با زبانی شیرین و گیرا بیان میکرد و همواره عشق به این دین و آیین در آثارش موج می زد. اما مشکل از آنجا شروع شد که میرکریمی کسوت کارگردانی را با کت و شلوارِ تهیهکنندگی عوض کرد؛ شایان ذکر است که مقامِ «تهیه کننده ـ صاحب طرح» کسوت قابل توجهی است که امروزه بسیاری از کارگردانان مطرح دنیا را به سمت خود کشانده است، تا جایی که بسیاری از کارگردانان معروفِ آمریکایی از جمله «اسپیلبرگ»، «نولان»، «زک اسنایدر» و... چنین کسوتی را در هالیوود پیشه کردهاند، در واقع مقام تهیه کننده مولف، جایگاه پرورش کارگردانان جوانی است که اولین آثارشان را در ظلِ حمایتِ یک تهیه کننده ـ مولف کارگردانی میکنند. اما افتادن در جرگه تهیهکنندگی اولین آسیبش این است که سازنده را در ورطه هلاکِ دودوتا چهارتا میاندازد؛ بدین معنا که حتی ذهن نویسنده هم همواره درگیرِ ایدههای ارزان قیمت است و دیگر، ایدههای گران قیمت جایگاهی در حساب و کتابهای هنریِ فیلمساز نمییابند. گویی اولویت اول فیلمساز میشود ارزان در آوردنِ اثر و دیگر مولفههای تاثیرگذار در ذهن فیلمساز به دست فراموشی سپرده میشود. اما «امروز»، آخرین تولیدِ میرکریمی داستانِ ساده، کند و ارزان قیمتی است که به نیمه نرسیده پایانِ آن قابل حدس زدن است؛ طرفداران میرکریمی که همواره به دنبال یک اتفاق مهم و یک حرف جدید در فیلمهای او هستند در این فیلم به هیچ وجه با یک غافلگیری مواجه نمیشوند. داستان فیلم راجع به زندگی یک روزِ یک راننده تاکسی (با بازی پرویز پرستویی) است، جایی که یک زن چادریِ حامله با ظاهری زخم دیده(با بازی سهیلا گلستانی) مسافر تاکسی پرستویی میشود؛ داستان فیلم ماجرای گره خوردنِ سرنوشت پرستویی به سرنوشتِ این زن است، زنی که در ادامه روندِ داستان با گوشهای از مشکلات و صدمات فراوانی که در زندگی با آنها مواجه شده است آشنا میشویم. شخصیت پرستویی در فیلم به طور کامل شکل نمیگیرد، پرستویی از یک سو گذشتهای نامعلوم دارد. یک پایِ آسیب دیده که دائم در حال لنگ زدن است هم گویی از گذشته نامعلومش به او ارث رسیده است. پایی که در بخشهایی از فیلم ذهن را به این سمت میبرد که پرستویی جانباز است ولی تا پایان، صحت این ماجرا در ذهن مخاطب گنگ باقی میماند. از سوی دیگر تا پایان فیلم معلوم نمیشود که چرا پرستویی پایِ این زن ایستاده است تا جاییکه وقتی تمام بیمارستان پرستویی را شوهرِ موقتِ آن زن فرض میکنند باز هم پرستویی لام تا کام سخن نمیگوید و به هیچ وجه از خود در مقابل این تهمت دفاع نمیکند. اما آنچه بدون شک در این فیلم بسیار به چشم میخورد بازی درخشان سهیلا گلستانی است، زنی که گویی قرار است بارِ اصلیِ محتوای این فیلم را به دوش بکشد و فیلم را مبدل کند به اثری در حمایت از زنان بیسرپرست و بدسرپرست. گلستانی در بازیِ بسیار خوبِ خود نقش زنی را بازی کرده است که گرچه آلام فراوانی را بر دوش میکشد ولی همچنان با روحیهای شاداب وقایع اطرافش را پیگیری میکند؛ زنی رنجدیده و زخم کشیده، در آستانه وضع حمل، بیسرپرست و در عین حال با روحیهای پرطراوت و سرحال که حقیقتا دستان پر توان میرکریمی در شکلگیری این شخصیت دیده میشود. اما فیلم آنجا آزاردهنده میشود که کندیِ اثر به شدت در ذوق مخاطب میزند تا جایی که به راحتی می توان یک ساعت از فیلم را کوتاه کرد و با زبانی سادهتر همین فیلم را به عنوان اثری نیم ساعته تحویل مخاطب داد. آنگاه مخاطب هم بدون خمیازه کشیدن و اذیت شدن، پای اثر خواهد نشست و از آن لذت خواهد برد. اینجاست که به نظر میرسد که میرکریمی مشغول سوء استفاده از برندِ «رضا میرکریمی» است و به هر قیمتی شده میخواهد مخاطبِ از همه جا بیخبر را یک ساعت و نیم پای فیلم کند و کم تحرکش بنشاند. فیلمساز آنقدر درگیرِ کم خرج در آوردنِ فیلم میشود که حتی جرات نمیکند خرده پیرنگ یا شخصیتپردازیِ بیشتری در داستانش ایجاد کند. گرچه ورود موفقِ میرکریمی به عرصه پرورش نیرو و حمایت از فیلمسازان جوان و با استعدادی مثلِ «محسن قرایی» کارگردان فیلم تحسین شده «خسته نباشید» (که در فیلمِ امروز هم دستیار اول کارگردان است) داشت تبدیل به یک اتفاق مهم در سینمای ایران میشد، ولی گویی نگاه افراطیِ «امروزِ» میرکریمی به موضوع «کسب درآمد از ساختِ آثار کم خرج» مانعی شده است برای بیشتر لذت بردن ما از سینمای امیدبخش و بی آلایشِ «دیروزِ» میرکریمی. شاید بتوان کماکان «به همین سادگی» مخاطب را بهرهمند از هنر میرکریمی دید، اما لازمه آن این است که میرکریمی بازگردد و نگاهی دوباره به گذشته «نه چندان دور و نه چندان نزدیک» خود بیاندازد، جاییکه ساده و بیتکلف میشد «زیر نور ماهِ» فیلمهای او نشست و داستانهای کمتر شنیده شده مردم ایران را بر پرده سینما دید. یادداشت: محمدصادق باطنی انتهای پیام/س
92/11/20 - 11:37
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]