واضح آرشیو وب فارسی:ايران: نگاهي به زندگي اسطوره تاريخ آفريقا فراسوي نيك و بد
باز هم فيلم ديگري درباره ماندلا بر پرده سينما نقش بسته است. «راه طولاني آزادي» براساس خاطرات ماندلاست. اكران اين فيلم با خاموشي ابدي و ناگهاني قهرمان داستان همراه شد و دنيا را به كما فرو برد. براي نوشتن از ماندلا نياز به هيچ مناسبتي نيست.وي الگويي تمام عيار براي آزاديخواهان جهان است. ماندلا آيينه تمام نماي علوم سياسي پراگماتيسمي قرن 20 است.ابرمرد نيچه در او مصداق پيدا ميكند اما با يك تفاوت آشكار و آن اين كه وي هيچگاه سعي نكرد خود را به دور از اشتباهات انساني ببيند و مسألهاي كه به شدت او را نگران ميكرد تصوير دروغيني بود كه از وي در خارج آفريقاي جنوبي ترسيم شده بود. ماندلا ميگفت: «هستند كساني كه مرا يك قديس تصور ميكنند اما من هرگز يك قديس نبودهام حتي اگر بپذيريم قديس كسي است كه خود گناهكار است، ولي مرتب در حال تمرين بيگناهي است باز هم من يك قديس نيستم.»
احسان امينيايي چترودي
نام كوچك وي رويلحله بود كه به معناي آشوبگر است و به راستي برازنده اوست اما ماندلا اينكه نام هركس تقدير او را تعيين ميكند رد ميكند. همزمان با فروكش كردن شعلههاي جنگ بينالملل اول در 18 ژوئيه 1918 در ناحيه لومناتا مركز ترانسكي متولد شد. (550 مايلي جنوب ژوهانسبورگ) آن دوران مصادف بود با پايان جنگ بينالمللي دوم، در آن دوران هيأتي از كنگره ملي آفريقا (كه بعداً به نماد آن تبديل شد) براي بيان محنتهاي مردم آفريقا راهي ورساي شد. در جواني روح سركشاش باعث شد برخلاف نظر رئيس قبيله به ژوهانسبورگ سفر كند. محدوديت براي سفر سياهپوستان هم نتوانست مانع وي شود و در بندر ژوهانسبورگ به تحصيل حقوق پرداخت اما تقريباً هيچيك از آنچه را كه در دانشگاه آموخته بود ارتباطي با محيط تازهاي كه در آن بود نداشت. خبري از واقعيات دنياي خارج از ظلم و ستم نژادپرستانه، محروميت آفريقاييها از امكانات و فرصتها، مجموعه قوانين كه سياهان را منكوب و مقهور ميكرد نبود و استادان از گفتن آن پرهيز ميكردند. مبارزه با اهريمن تعصب را در جاي ديگر آموخته بود و چه زيبا گفت ماديبا كه آفريقايي بودن در آفريقاي جنوبي بدين معناست كه از همان لحظهاي كه چشم به جهان ميگشايي يك فعال سياسي هستي. يك كودك آفريقايي در بيمارستان ويژه سياهان متولد ميشود، اتوبوس مخصوص سياهان را استفاده ميكند و در مناطق ويژه سياهان زندگي كرده و روي نيمكت مخصوص سياهان مينشيند اگر اصلاً به مدرسه رود در مدارس ويژه سياهان درس ميخواند از آبخوري مخصوص خود آب مينوشد، شغلهاي ويژه سياهان را برعهده ميگيرد. قطار سياهان را سوار ميشود و بايد با برگه ويژه تردد كند حال شايد عظمت كار ماندلا اندكي آشكار شده باشد.
الگويش «مايكل سيسولو» يكي از اعضاي كنگره ملي آفريقا بود (همان تشكيلاتي كه آرزو داشت همه آفريقاييها را در زيرچترخود پناه دهد) گاندي را تحسين ميكرد اما قهرمانش به گفته خود جواهر لعل نهرو بود. برخلاف آنچه بر او تهمت ميزنند كمونيسم نبود و ديدي محتاط نسبت به كمونيست داشت.
انتخابات 1948 كه البته تنها بين سفيدپوستان برگزارشد، باعث پيروزي «حزب ملي» يا NP افراطگرا بر حزب متحد شد. مبارزه ملي حزب مليگرا حول محور «خطر سياه» پايهريزي شده بود و شعار اصلي آن دو شعار «سياه سرجاي خود بنشيند> و بود كه اشاره به هنديها داشت. رهبري ناسيوناليستها به عهده دانيل مالان كشيش سابق كليساي اصلاحطلب بود كه نفرت و تنفر از حزبش ميباريد. هم از انگليسيها بيزار بودند و هم از آفريقاييها. ديدگاه سياسي مالان به «آپارتايد» يا جدايي معروف بود. سيستمي ستمگر كه عملاً معتقد به جدايي سفيدپوستان از سياهان، هنديها و رنگينپوستان بود و به طور رسمي و قانوني شعار ناسيوناليستها اين بود كه سفيد بايد هميشه رئيس بماند. مالان بعد از روي كار آمدن برنامههاي تخريبي خود را آغاز كرد. قانون منع ازدواج مختلط، گرفتن حق رأي محدود سياهان و هنديها و رنگينپوستان از آن جمله بود.
«قانون ثبت احوال» تمامي مردم آفريقاي جنوبي را بر حسب نژاد آنها دستهبندي ميكرد و رنگ پوست را به مهمترين شاخص هويت اشخاص و محل زندگي آنها بدل كرد، از نشانهاي نفرتانگيز همچون صليب شكسته نازيها بهره ميگرفتند و حقارت را به نقطه اوج رساندند، حتي ژنرال اسميتس سفيدپوست هم اين ايدئولوژي را درك و آپارتايد را ديدگاهي جنونآميز، زاده تعصب و ترس خواند.
آغاز نبرد
حيرتانگيز است كه در چنين محيط نفرتافزا ماندلا در زندان بدون كينه و نفرت به آموزش زبان و فرهنگ آفريكنها يا همان سفيدپوستان پشتيبانان نظام «آپارتايد» ميپردازد و در دوران رهايي از زندان طويلالمدت 27 ساله آنها را هموطنان خود خطاب و پيوسته به ساير سياهپوستان يادآوري ميكند كه سفيدپوستان شريك آنها در اين دموكراسي هستند. مارگارت تاچر در خاطرات خود علاوه بر احترامي كه به مقام ماندلا و سختيهاي وي ميگذارد بعضي انديشههاي او را قديمي و علت آن را هم دور ماندن طولاني ماندلا از جامعه ميداند اما روند رويدادها و تاريخ خلاف اين را ثابت ميكند.
ماندلا رهبري منعطف است كه با گذر زمان بر تعصباتش مهر تعديل ميزند.
ماندلا از همان ابتدا هم به مبارزه مسلحانه از نوع جنگهاي چريكي اعتقاد راسخ داشت و براي فراگيري اين نوع مبارزه به سفرهاي طولاني به اتيوپي و موزامبيك رفت و گروه مسلحانه «نيزه ملت» (شاخه نظامي كنگره ملي آفريقا) را تشكيل داد. ماندلا كه حتي دوره سربازي را هم نگذرانده بود مسئول تشكيل يك ارتش شد؛ كار دشواري براي يك فرد مبتدي ، پس در اين زمينه به مطالعه جنگهاي چريكي پرداخت.
بعد از كشوقوسهاي فراوان به جرم تحريك مردم و خروج غيرقانوني بدون پاسپورت از كشور به 5 سال زندان محكوم شد. وي براي اولين بار بهخاطر استفاده از سرويس بهداشتي سفيدپوستان بازداشت شده بود و بعد از چند ماه او را به روبن آيلند بردند مكاني كه روزي جايگاه جذاميان و ديوانگان بود و مقررات آپارتايد حتي در لباس زندانيان هم نمود پيدا ميكرد. به سياهان شلوارك و به هنديتبارها شلوار و غذاي بهتر ميدادند و او اكنون زنداني 466 براي مدتي نامعلوم بود. در زندان اعتصابهاي كاربردي مبارزهجويانهتر را بر اعتصاب غذا ترجيح ميداد.
ماندلا با همه مشغلهاي كه داشت هيچگاه نظم و برنامه را چه در زمان آزادي و چه در دوران 27 ساله زندان فراموش نميكرد؛ ورزش مورد علاقهاش بوكس بود كه البته با روحيه تهاجمياش همخواني داشت. تمرين مرتب بوكس در بعد از ظهرها كه به همراه پسرش ثمبي به آن ميپرداخت وي را براي ادامه مبارزه قوي و سرحال ميكرد. او خود را قوي نگه ميداشت اما شرايط غيرقابل پيشبيني بود. سياست براي امثال ماندلا سرگرمي نبود و جزء اساسي و لاينفك زندگي بود. به همين سبب نتوانست با همسر اولش كه خدمت به خدا را بالاتر از خدمت به خلق ميدانست ادامه دهد. ماندلا چنين ايماني را انفعال و فرمانبرداري در مقابل ظلم و ستم ميدانست كه برايش قابل قبول نبود.
در زندان مرگ مادر و كشته شدن فرزندش ثمبي در 25 سالگي بسيار غمناكش كرد. اما باز اين واقعه مانع يادگيري ماندلا در زندان نشد. «جنگ و صلح» و «خوشههاي خشم» را چندين بار مطالعه كرد و آثار نويسندگان افريقاي جنوبي را نيز در فهرست خود داشت. در ماه مه 1984 در پولزمور بعد از 21 سال دست همسرش را لمس كرد.
اولين مذاكره كنگره ملي آفريقا و دولت در سال 1988 صورت گرفت و ماندلا بالاخره بعد از قريب به 28 سال در 1990 از زندان آزاد شد. سالهاي بعد از آزادي براي ماندلا سالهاي كاملاً آشفته و پردردسر بود. ابتدا گرفتار سازماندهي مجدد و سامان دادن به كنگره آفريقا شد؛ به عنوان رئيس بر امور نظارت ميكرد و از همه مهمتر بر غصه و افسردگي جدايياش از همسر دومش «ويني» غلبه ميكرد. سالهاي 1990 تا 1994 سالهاي پرخشونتي در آفريقاي جنوبي بود. هزاران نفر بر اثر خشونتهاي سياسي جان خود را از دست داده بودند. او حتي در سالهاي پس از زندان گفته بود كه هنوز زنداني است و احساس آزادي نميكند.
در سال 1992 در يكي از مهمترين سخنان خود رو به دوكلرك رئيس جمهور آفريقاي جنوبي كه خواستار خلع سلاح شاخه نظامي كنگره آفريقا شده بود گفت: فقط زماني سلاحهاي خود را تسليم ميكنيم كه خود بخشي از دولتي باشيم كه اين سلاحها را جمعآوري ميكند. در ادامه در سال 1992 با توقف مذاكرات دست به عمليات تحريك تودهاي زد به وسعت كل كشور. بعد از كشتار اعضاي كنگره ملي آفريقا صبر ماندلا لبريز شد مذاكرات را معوق كرد. دولت در نهايت موافقت كرد كه طرح تدوين يك مجمع منتخب را تدوين كند و در نتيجه اين مبارزه طاقتفرسا جايزه صلح نوبل 1993 به همراه دوكلرك به وي اهدا شد. تصورش براي ماندلا سخت بود مردي كه سازمان نيزه ملت را تأسيس كرده بود نوبل بگيرد. در انتخابات آزاد رياستجمهوري 1991 به اصرار همرزمان قديم در 76 سالگي نامزد كنگره ملي آفريقا و با اكثريت قاطع برنده اين انتخابات شد. بعد از 5 سال هم ديگر هيچ وقت كانديداي رياست جمهوري نشد. او راه دشوار آزادي را طي كرده بود. ماندلا در اين مسير سخت تنها نبود و بزرگاني چون والتر سيسولو، آلبرت لوثولي، آلفرد نزو، اولوير تامبلو، احمد كاتردا، اسقف دزموند توتو و بسياري ديگر شريك مبارزهاش بودند. اوباما در موردش گفت: «ميراث او بيش از حد انسانيست.»
منابع :
1- «راه دشوار آزادي» خاطرات نلسون ماندلا ترجمه مهوش غلامي
2- پندارها و گفتارها نلسون ماندلا ترجمه علياكبر عبدلالرشيدي
3- خاطرات مارگارت تاچر ترجمه فريدون دولتشاهي
پنجشنبه 5 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 142]