واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مهدي محمديگزينه اي كه روز ميز امريكا نيست
از ديد كاخ سفيد، تداوم خطي روند تحريم ها با اين تصور كه «فشار بيشتر» لزوما به «نرمش بيشتر» از سوي ايران مي انجامد، صرفا يك توهم است. نقطه اي وجود دارد كه اگر تحريم ها از آن فراتر برود، آن وقت ايران ميز بازي را به هم خواهد زد.
منازعه كنگره و كاخ سفيد درباره اعمال يا عدم اعمال تحريم هاي جديد عليه ايران حاوي درس هاي مهمي است.
اين اشتباه است كه تصور كنيم اسراييل و كنگره در يك سو خواهان شكست خوردن ديپلماسي هستند و كاخ سفيد به تنهايي تلاش مي كند ديپلماسي در مقابل ايران را نجات بدهد. عواملي چون ناتواني از رويارويي انفرادي با ايران، نياز جايگزين ناپذير اسراييل به حفظ روابط استراتژيك با امريكا، ثابت شده بودن عدم جذابيت گزينه هاي ديگر و ديدگاه افكار عمومي امريكا درباره ترجيح ديپلماسي بر گزينه هاي غير ديپلماتيك، اسراييل را هم متقاعد كرده است كه نهايتا بايد سر ميز مذاكره به راه حل دست يافت. اختلافي اگر هست –كه هست- در اينجاست كه اولا آيا وظيفه تحريم ها كارآمد كردن ديپلماسي است يا اينكه تحريم ها در اصل در پي هدف نهايي تغيير رژيم در ايران است و ثانيا حد كارايي تحريم ها براي موثر كردن ديپلماسي تا كجاست؟
كاخ سفيد معتقد است –و برخي منابع غربي گفته اند ارزيابي جامعه اطلاعاتي امريكا هم همين است- كه تكيه بر تحريم ها با هدف كشاندن ايران به مرحله «تسليم مطلق» كاملا اشتباه است. دولت امريكا كه رويارويي هر روزه با ايران آن را واقع بين تر و عملگرا تر كرده، تصور مي كند كاركرد تحريم ها همين بود كه ايران را پاي ميز مذاكره بكشاند و آن را به برداشتن گام اول در قالب پذيرش توافقي همچون طرح اقدام مشترك در ژنو، متقاعد كند. از ديد كاخ سفيد، تداوم خطي روند تحريم ها با اين تصور كه «فشار بيشتر» لزوما به «نرمش بيشتر» از سوي ايران مي انجامد، صرفا يك توهم است. نقطه اي وجود دارد كه اگر تحريم ها از آن فراتر برود، آن وقت ايران ميز بازي را به هم خواهد زد، در نتيجه تحريم به جاي اينكه تقويت كننده ديپلماسي باشد، نابود كننده آن خواهد شد. اين نوع نگاه به مسئله نشان مي دهد دولت امريكا متقاعد شده است كه «تسليم مطلق» يك گزينه ديپلماتيك نيست و بلكه وقتي پاي ايران در ميان باشد، اساسا يك گزينه نيست.
به عبارت ديگر، ظاهرا اين يك ارزيابي اطلاعاتي است كه هيچ گزينه اي از جمله گزينه تحريم هاي حداكثري ايران را به مرحله تسليم مطلق نخواهد كشاند. اگر روند اعمال تحريم ها بي محابا ادامه پيدا كند، از مرحله اي به بعد، ايران تصميم خواهد گرفت به جاي تحقير شدن، به نحو حداكثري مقاومت كند ولو اينكه بداند هزينه اي كه مي پردازد بسيار سنگين است.
اين ارزيابي همان است كه در ادبيات امنيت ملي در ايران، «بستن راه نفس دشمن در صورت بسته شدن راه تنفس ايران» خوانده مي شود.
زماني كه بحث درباره حمله به ايران يا محاصره دريايي ايران به نحوي كه ايران قادر به صادرات حتي يك بشكه از نفت خود نباشد، در محافل امريكايي مطرح شد، بخش هايي از جامعه نظامي امريكا كه تجربه رويارويي مستقيم با ايران در خليج فارس را داشتند به سمت اين تحليل متمايل شدند.
در آن مقطع بحث در لايه هاي سياستگذاري ايران بر سر اين بود كه حد مجاز تحمل در مقابل فشارها تا كجاست و چه زماني وقت آن خواهد رسيد كه زمين بازي عوض شود؟ پاسخ اجمالا اين بود كه اگر امريكايي ها بخواهند فرآيند فشار را با هدف تسليم كامل ايران تعقيب كنند و راه تنفس ايران به طور كامل بسته شود، آن وقت ايران بايد صرف نظر از اينكه هزينه اين كار چقدر است، راه تنفس آنها در منطقه را مسدود كند. در واقع توانايي هاي ايران با چنين هدفي توسعه داده شده است ولو اينكه فرض وارد شدن دولت امريكا به چنين بازي خطرناكي بسيار باشد.
ادبيات ضرورت تبديل تحريم به بخشي از ديپلماسي، بيش از 3 سال در محيط تحليلي امريكا سابقه دارد. رويكرد فعلي دولت امريكا محصول تبديل اين ادبيات به سياست است. اين سياست نشان مي دهد نگاه دولت امريكا به تحريم ها، در نظر گرفتن آن به عنوان يك «ابزار تمام كننده» نيست. تحريم ابزاري است كه بنا بود ديپلماسي را راه بيندازد نه اينكه آن را تا مقصد ببرد. رسيدن به مقصد از ديد دولت امريكا مستلزم اين است كه ايران همانقدر كه مي داند ممكن است فشار بيشتري در پيش باشد، بايد بداند كه در صورت همكاري پاداش دريافت خواهد كرد.
اين نوع نگاه به مسئله نشان دهنده آن است كه نوعي سياست دو حزبي در امريكا وجود دارد كه مي داند براي فشار بر ايران يك سقف مجاز وجود دارد و تنها در صورتي كه فشار زير اين سقف مجاز اعمال شود احتمال اينكه اثري روي ديپلماسي بگذارد وجود دارد اما اگر فشار از اين سقف مجاز فراتر برود امريكايي ها به خوبي مي دانند كه ايران در مقابل آن دست بسته نخواهد بود.
اين بحث، اگرچه جاي تفصيل بيشتر دارد، اين مسئله را اجمالا روشن مي كند كه برخي دوستان تيم مذاكره كننده نبايد تهديد كنگره امريكا به تصويب تحريم هاي صفر كننده صادرات نفت ايران را بيش از اندازه جدي بگيرد. اخيرا برخي از اعضاي تيم در محافل مختلف گفته اند اگر توافق ژنو حاصل نمي شد گزينه جايگزين يا صفر شدن صادرات نفت ايران بود يا جنگ. اين ادبيات نشان مي دهد كه دوستان، امريكايي ها را حتي از خودشان هم جدي تر گرفته اند و يك درك راهبردي از محدوديت هاي دولت امريكا در مسير اعمال فشار به ايران وجود ندارد.
دولت امريكا به خوبي مي داند كه تبديل تحريم به ابزار تغيير رژيم –آنگونه كه اسراييل و كنگره مي خواهد- نه تنها به اين هدف منجز نمي شود و ايران را به واكنش هاي خرد كننده وا مي دارد، بلكه اعتبار و مشروعيت كل رژيم تحريم ها را هم از بين مي برد و جهان را به اين جمع بندي خواهد رساند كه نگراني امريكا از ايجاد ظرفيت ساخت سلاح هسته اي در ايران در واقع، چيزي بيش از يك بهانه براي تعقيب كردن اهدافي ديگر نيست و همين مي تواند كل ساختار تحريم ها را فروبپاشد.
نگاه واقعي به توان دولت امريكا قبل از هر چيز در گرو داشتن دركي از منطق سياستگذاري در امريكا درباره ايران است. بدون داشتن اين درك، آنچه اتفاق مي افتد اين است كه امتيازهايي به دشمن واگذار مي كنيم كه حتي خودش هم تصور نمي كرده روزگاري بتواند ايران را به ارائه آن وادار كند.
پايان متن/
سه شنبه 3 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]