واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: تا وقتي ميگويند منتقد، نويسنده شكستخورده است...
لادن نيكنام با اشاره به اينكه جايگاه منتقد در جامعه ادبي ما درست تعريف نشده است، ميگويد، وقتي اين برچسب هست كه منتقد نويسنده شكستخورده است، نقد حرفهيي شكل نميگيرد.
اين نويسنده و منتقد ادبي در گفتوگو با خبرنگار ادبيات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره وضعيت نقد ادبي در مطبوعات و رسانههاي كشور گفت: من فكر ميكنم الآن مرز ميان نقد ادبي و ريويونويسي قاطي شده است. اندازهاي كه اكنون روزنامهها به كتاب و ادبيات و به شعر و داستان و رمان ميپردازند، اندازه خوبي است و مخاطب با خواندن اين نقدها دستش ميآيد كه كتاب را بخرد يا نه. اما خيلي سال است كه ما از فقدان نقد به معناي كار خلاقانه و كشف رمز و راز و دست يافتن به ساحت پشت متن رنج ميبريم و اين بحث امروز و ديروز نيست. رتبه نقد ادبي در كشور پايينتر از نويسندگي و شعر و داستان است و همين سبب ميشود منتقد به سوي كار ديگري برود، مگر اينكه از نظر اقتصادي تأمين شود.
او در ادامه اظهار كرد: هميشه ميگويند منتقد نويسنده شكستخورده است و وقتي اين برچسب زده ميشود، ما نقد ادبي نداريم. گاه كتابهاي تحقيقي منتشر ميشود كه به بررسي شعر و داستان ميپردازد، اما نقدهايي كه بهروز در مجلات منتشر شود، ديده نميشود.
نيكنام درباره تعداد اندك منتقدان بيان كرد: تربيت منتقد يعني ذهن بايد درگير با متنهاي منتشرشده باشد و حرفهيي به اين موضوع بپردازد. وقتي مخاطبي شعري را يك بار ميخواند، منتقد بايد آن را 10 بار بخواند تا بتواند نقدش كند، اما وقتي از نظر اقتصادي و جايگاه اجتماعي نقدنويسي فايدهاي براي منتقد ندارد، او به نقد ادامه نميدهد. در سينما ما منتقداني داريم كه با نقد خود ميتوانند بر فروش اثر بگذارند، ولي در ادبيات اين شرايط وجود ندارد.
او در ادامه افزود: در اين موضوع تيراژ اثرگذار است. تيراژ هزارتايي براي جمعيت 70 ميليوني به صورتي است كه انگار كتابي منتشر نشده است. در سينما يك چرخه اقتصادي قوي وجود دارد و به نوعي سينما يك تجارت محسوب ميشود و پول سنگيني جابهجا ميشود. اما در ادبيات اينگونه نيست. البته بايد تأكيد كرد كه ادبيات كلا در جهان كمجان شده است و انگار چون مخاطب امروز پرشتاب است و نميخواهد كتاب دست بگيرد، تقاضا پايين آمده است.
اين منتقد همچنين درباره حضور نويسنده - منتقدها در ميان منتقدان ادبي كشور گفت: نويسنده ميتواند منتقد باشد. نويسندگان برتر جهان هم روي آثار هم نقد مينويسند. اما نقد شايد حتا مهمتر از نويسندگي باشد و نوعي خلق دوباره است و براي نقد نوشتن نويسنده بايد علاوه بر داشتن دانش نوشتن، نظريه هم بداند. چون بايد بداند از چه منظري به نقد ميپردازد. اما متأسفانه اكنون نقد ادبي ما حساب و كتاب ندارد. وقتي در سيستمي منتقد بين چرخدندهها درست تعريف نشود، نميتواند كار خودش را خوب انجام دهد. ريويو نقد ميشود و خلاصه داستان به جاي نقد خوانده ميشود؛ اما اينها كه نقد نيست.
نيكنام همچنين درباره اينكه گفته ميشود نقد ادبي ما رفاقتزده است، اظهار كرد: واقعيت اين است كه رفاقت كلمه درستي نيست؛ معني دوستي از آن به ذهن ميرسد. اكنون روابط دارد همه كار ميكند. رفاقت يعني دوستي و اين واژه فاجعهاي را كه در حال رخ دادن است، تلطيف ميكند. اما واقعيت اين است كه در فضاي ادبي ما اينگونه شده كه يكي ناشر ميشود، يكي نويسنده و يكي هم در مطبوعات كار ميكند و يك مثلث شوم شكل ميگيرد كه همديگر را تأييد ميكنند و شبكهاي شكل گرفته كه سلامتي نقد و كتاب محل شك است و مخاطب حق دارد با ديده ترديد به كتابهايي كه منتشر ميشود، بنگرد.
انتهاي پيام
يکشنبه 24 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]