واضح آرشیو وب فارسی:عصر خودرو:
صميمانه با خودروسازان 1-افكار عمومي در اين مدت و پس از اين ماجرا فكر ميكنند حق با پليس است نه خودروسازان! آنها حتي اگر از گران شدن خودرو در پي نصب اين سيستم ترمز دلخور و نااميد شده باشند و حتي اگر شنيدههايشان فقط در حد صحبت با دوستان و همكارانشان باشد، فكر ميكنند خودروسازان توانستهاند بار ديگر در قضيهاي كه يك سوي آن يا ايمني و يا كيفيت است، زمان بخرند حمايت شوند و پيروز باشند. آنها اين پيروزي را در شرايط فعلي حتي اگر به نفعشان باشد با توجه به سابقهاي كه از خودروسازان در ذهن دارند (و مثالهاي آن فراوان است) در مقابل خود ميبينند.اين بزرگترين هزينهاي است كه اول ايرانخودرو به علت ورود مستقيم در عاليترين سطوح به اين ماجرا و سپس سايپا كه سياست مقابله نرم را در اين زمينه اتخاذ كرده بود متحمل شدند. اينكه اين چه تاثيري در صنايع خودروسازي ما دارد شايد براي بنگاههايي كه بازار انحصاري دارند اهميت نداشته باشد اما براي حتي دانشجويي كه در زمينه «برند» در حال مطالعه است، فاجعه محسوب ميشود. با اين منطق ايرانخودرو و سايپا بدون اينكه متوجه باشند در داستان ترمز ضد قفل بيشتر از آنكه به ارزش برند خود توجه كنند به منافع كوتاهمدت دل بستند كه حتي اگر فرض را در اين بگيريم كه در اين داستان مجبور بودند، داستانهاي بسيار ديگري براي همان افكار عمومي وجود دارد كه قانع شوند اين دو بنگاه به دنبال فقط منافع مالي خود هستند.اين البته جزو عادات بنگاههايي با بازار انحصاري است اما از صنعت خودرو كه در تمام زمينهها در دنيا همچون تكنولوژي، مديريت و تبليغات، پيشرو محسوب ميشود انتظار بيشتر است. تبعات اين فاجعه (كم ارزش شدن برند در افكار عمومي) دير يا زود دامنگير خودروسازان خواهد شد و اگر موضوع و حواشي اين ترمز، تلنگري به خودروسازان براي بازسازي وضعيت خود در ميان افكار عمومي باشد، مي توان اين پيروزي پوشالي و شكست واقعي را تجربه اي گرانقيمت دانست. 2-اينكه پليس از ادبيات مخصوص به خود استفاده كند و خودروسازان را فريبكار بخواند و اينكه خودروسازان رقيب خود را با الفاظي مشابه به غير اخلاقي بودن و تشويش اذهان عمومي متهم كند، بسيار متفاوت است. صنعت خودرو ميتواند عرصه جنگ باشد اما عرصه مناظره با جملات اين چنيني نيست. اينگونه سخن گفتن ناخودآگاه اثر رواني نامناسبي در ميان كارشناسان، دانشگاهيان و خودرونويسان خواهد داشت. با اين حساب اگر خودرونويسي كه رابط ميان خودروساز و مشتري نهايي است و يا دانشگاهي كه انتظاراتي مديريتي و نه فقط مونتاژي از اين صنعت دارد از اين ادبيات گله كند و خواستار منطقي شدن صحبتها در حوزه خودرو حداقل از طرف خودروسازان شود، شكستي ديگر براي كل صنعت خودرو رقم خواهد خورد. 3-اين ماجرا بار ديگر ثابت كرد ما در بسياري از زمينهها مشكل داريم و فقط بحث كيفيت يك خودرو مطرح نيست. آيا اين ماجرا بار ديگر ثابت خواهد كرد كه از سوي مديران ارشد اعتقاد يا الزامي به حل مشكلات وجود دارد يا نه، سوالي است كه جواب آن بزودي معلوم خواهد شد. شايد بهترين پيشنهاد، تشكيل كارگروهي براي بررسي اين موضوع 12 روزه باشد كه از زواياي مختلف به آن بپردازند. نتيجه ميتواند در آينده چه در هنگام مواجهه با چالشها و چه در ارتباط با مشتريان بسيار سودمند باشد. شايد وقت آن است كه يكبار مباحث برند، تبليغات، مواجهه با بحران، رضايت مشتري، رسانه و بازاريابي كه هر روز در كلاسهاي آموزشي در دل خودروسازان تدريس ميشود را يكجا و عملياتي ببينيم. رسول شقاقي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر خودرو]
[مشاهده در: www.asrekhodro.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 151]