تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 16 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):تلخى حق را تحمل كن، و مبادا كه فريب شيرينى باطل را بخورى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799599753




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ساختمانی با پلاک «312» دیگر شبیه خانه «مصدق» نیست


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > احزاب و شخصیت‌ها - خیابان کاخ؛ یک روز مانده به 28 مرداد سال 95 آرام بود، برخی از ساختمان‌ها هنوز رنگ و بوی کهنگی سال 32 را دارند اما خانه پلاک«312» دیگر شباهتی به خانه نخست وزیر سال 32 ندارد.


فاطمه استیری: آدرس‌ها‌ می‌گفت «خیابان کاخ، چهارراه حشمت الدوله «همین پاستور امروز»، پلاک 109، خانه دکتر محمد مصدق» خیابان را که بالا پایین می‌کنی اما اثری از پلاک 109 نیست، یا حتی پلاکی بالاتر یا پایین تر از این عدد «109» پیوند خورده با نام مصدق. گره این محله گردی را اما آقای املاکی باز می‌کند، وقتی از او می پرسم که خانه دکتر مصدق کجاست، با لبخند معناداری سوالم را با سوال پاسخ می‌دهد و می‌گوید «با خانه دکتر چه کار داری؟» اجازه جواب دادن نمی دهد، و ادامه می دهد«برو پایین تر دوتا پلاک کنار هم هست « 310» و «312» هردوتای آنها خانه دکتر مصدق بوده است». پاسخی گنگ تر و مبهم تر از همان آدرس اولیه که باید تا رسیدن به هر دو پلاک لااقل برای روشن شدن آن صبر کرد. تا فاصله رسیدن به پلاک مورد نظر چشم بگردانی در ساختمان‌هایی که برخی مدرن بالا رفته اند و برخی هنوز ردپای کهنگی در خود دارند، کهنگی که حتی می شود به همان سال 32 هم نسبت‌اش داد، سال 32 معروف این خیابان. حتی اگر از بافت ساختمانی آن روزهای سال 32 چیزی باقی نمانده بود باز هم برای روزگار مدرن و شیک ما امر غریبی نبود. اما اینکه وقتی به پلاک 312 می رسی با ساختمانی آجری چند طبقه و مدرن روبرو شوی و بگویند اینجا جایی است که روزگاری نخست وزیر ایران در آن زندگی می کرده است بدون شک کمی عجیب است، فرقی ندارد مصدق را از روی خوب سکه ببینی یا از روی بد آن ببینی. مصدق، ملی شدن صنعت نفت و حتی کودتای 28 مرداد بخشی از تاریخ ایران زمین است، تاریخی که می‌گوید با گذشت 63 سال شاید اینکه انتظار داشته باشی ردپایی از همان خانه معروف سال 32، همان مقر نخست وزیری همان محل کار ببینی انتظار زیادی نیست. اما از خانه مصدق چیزی باقی نمانده است، همان خانه‌ای که نوه اش می گوید « دو ساختمان داشت؛يک قسمت اندروني بود و بيرون آن به سبک قديم ساخته شده بود که اطاق ايشان حد فاصل اين دو ساختمان به هم متصل مي‌شد، يک در به طرف بيرون و يک در هم به طرف داخل. تلفنخانه، اطاق‌ پذيرايي، آبدارخانه، اطاق ‌نگهباني. اطاق ‌خواب دکتر مصدق هم در همان‌جا بود که وي در حال بيماري معمولاَ با همان لباس خانه و روي تخت از مدعوين در هر رتبه‌اي که بودند پذيرايي مي‌کرد.» حس و حال ساکنان خانه پلاک 312 هوا آنقدر تاریک شده که رهگذر هم کمتر ببینی و متوسل شوی به زنگ سرایداری همین خانه 312، سرایداری که می گوید خبر ندارد قبلا اینجا متعلق به چه کسی بوده است والبته توجیهش هم این است که تازه آمده و باید از مدیر ساختمان بپرسم. زنگ اول و آقای مدیر ساختمان؛ می‌گوید وقت نماز است و زمان مناسبی نیست که حضوری حرف بزند، و وقتی اصرار می کنم و می‌پرسم « لااقل بگویید وقتی 28 مرداد هر سال می رسد لابد باید حس شما در این خانه متفاوت تر بشود» می‌گوید می‌دانستم خانه مصدق اینجا بوده است اما حسی ندارم، برایم مهم نیست که چه کسی اینجا بوده و زندگی می کرده. پاسخی که مجبورمان می کند بپرسیم یعنی شما در دایره افرادی هستید که مصدق را رد میکنید یا ...سریع پاسخ می دهد «نه من می دانم مصدق نفت را ملی کرد و دست انگلیسی ها را کوتاه کرد اینها کارهای مثبتی بود ولی انقدر آدم های خوب بد شده اند و انقدر این سیاستمدارها آمده اند و رفته اند که دیگر حسی به بودن و نبودن آنها ندارم. » آقای مدیر ساختمان گویا آنقدر که خود را بی تفاوت نشان می دهد هم بی تفاوت به نام مصدق نبوده است که اینگونه ادامه می‌دهد «من مطالعاتی درباره ایشان داشتم، حتی خاطرم هست مدتی پیش مباحثی درباره دختر مصدق مطرح شد که در اروپا زندگی می کند و برای تامین مخارج زندگی اش مشکل داشت.» می گوید به نظر شما عجیب نیست که خیابانی به نام مصدق نداریم و نمی گذارد که من جواب بدهم و سریع میگوید وقت نماز است و خداحافظی می کند. زنگ بعدی را که می زنیم همان بی علاقگی به حرف زدن در خانم همسایه هم مشهود است اما پیشنهاد می دهد که حیاط را ببینم اگر به کار گزارشم می آید. یک «باریک راه» که در تاریکی آن وقت شب مشخص نیست تا کجا ادامه دارد و باید ماشین پارک شده در تیررس نگاهم را انتهای حیاط بدانم یا نه. سمت چپ حیاط و بعد از درخت‌های بلندی که تقریبا جلو چشم را می‌گیرند، ساختمان چند طبقه آجری رنگ است، ساختمانی ساکت و آرام و شمشمادهایی که از ساختمان بغلی آویزان شده است، ساختمانی که بنا به روایت ها یک بخش دیگر خانه قدیمی دکتر مصدق است که تبدیل به خوابگاه شده و تعطیلی تابستانه اجازه نمی دهد که صحت و سقم آن را از اهالی اش بپرسیم. خانم همسایه بعدی اما راحت تر همکلامم می شود، می گوید وقتی خواستیم این واحد را بخریم به ما گفتند که خانه دکتر مصدق زمانی اینجا بوده است. می گویم حستان چه بود، می گوید بهرحال حس خوبی است و خاطره ای را تعریف می‌کند«پیرمردی است که معمولا هرماه می آید و چند دقیقه به ساختمان نگاه می کند و می رود، یکبار از او دلیل اینکارش را پرسیدم گفت من زمانی اینجا همسایه دکتر مصدق بوده ام و خاطرات زیادی از او دارم، خانه ام تجریش است اما هرماه می آیم تا خاطراتم زنده شود.» خیابان کاخ؛ یک شب مانده به 28 مرداد خیابان کاخ، یک روز مانده به 28 مرداد سال 95 آرام بود، حتی رهگذرها آنقدر تک و توک هستند که برای اینکه بخواهی سراغشان بروی یا نروی به شک و تردید بیفتی. آقای مغازه دار که سن و سال بالایی دارد گزینه بهتری از رهگذرها به نظر می رسد، تا حرف زدنش با تلفن تمام شود با دو پیرمرد دیگری که جلو مغازه نشسته بودن گپ و گفتی می کنم، یکی من را کنار ناودونی می برد و می‌گوید«همان روزی که مردم صبحش شعار دادن درود بر مصدق و عصرش شعار مرگ بر مصدق سر دادند و اینجا تیراندازی شد، به این ناودون هم تیر زیادی زده شده بود، خیلی ها می آمدند عکس می گرفتند ولی الان رویش را رنگ زده اند و اثری ازش نیست.» به مغازه که برمی‌گردیم تلفن صاحب مغازه هم تمام شده است، می گوید اینجا فقط خانه دکتر نبوده است، این خیابان از خیابان‌های سیاسی دوران شاه بوده است، به چند نقطه خیابان اشاره می کند ومی گوید خانه هویدا آنجا بود، خودم بارها هویدا را دیده بودم که پشت همین چراغ قرمز ایستاده بود. از دکتر مصدق که می پرسم می گوید من دوران او را به خاطر ندارم ولی در این خیابان بودن باعث شده که بهرحال تا حدی شناخت داشته باشم. پلاک 109 یا 312 رنگ و بویی از 28 مرداد 32 ندارد، خانه ای که مصدقِ نخست وزیر، روزگاری در آنجا عنان حکومتداری ایران را در دست داشت و امروز فقط یک ساختمان چند طبقه آجری رنگ است. 2929  




پنجشنبه 28 مرداد 1395 - 15:39:57





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 143]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن