واضح آرشیو وب فارسی:مهر: معرفی «الگوی حکمی ـ اجتهادی»؛
علوم رفتاری اجتماعی سکولار وعلوم رفتاری اجتماعی حکمی اجتهادی
![علوم رفتاری اجتماعی سکولار وعلوم رفتاری اجتماعی حکمی اجتهادی خسروپناه](http://media.mehrnews.com/d/2016/02/10/3/1994698.jpg)
شناسهٔ خبر: 3561943 - یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۶
دین و اندیشه > اندیشمندان
تمایز اساسی در علوم رفتاری ـ اجتماعی سکولار با علوم رفتاری و اجتماعی حکمی ـ اجتهادی مربوط به روش شناسی تولید علوم انسانی است. به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، در یادادشتی به تمایز اساسی «علوم رفتاری ـ اجتماعی سکولار» با «علوم رفتاری و اجتماعی حکمی ـ اجتهادی» پرداخت: علم دینی چند سالی است که در ایران مطرح شده است. قبل آن در آمریکا، مالزی، اندونزی، عربستان و بعضی از کشورهای جهان مطرح بوده است. مهمترین تعاریف علم دینی این است که بعضی ها علمی که مفید برای جامعه باشد را دینی دانسته اند. عده ای هم علمی که در فرهنگ و دین شکل گرفته باشد را علم دینی دانسته اند و برخی علمی که بر مبانی دینی شکل بگیرد را دینی دانسته اند. عده چهارم شکل گیری روش اجتهادی از نصوص دینی را علم دینی دانسته اند و دسته پنجم علمی را که زائیده مبانی دینی یعنی عقل و نقل باشد دینی دانسته اند. همین تعاریف در کتاب مذکوربه تفصیل معرفی و مورد بحث و نقد قرار گرفته است. تمایز اساسی در «علوم رفتاری ـ اجتماعی سکولار» با «علوم رفتاری و اجتماعی حکمی ـ اجتهادی» مربوط به روششناسی تولید علوم انسانی است. در روش الگوی حکمی ـ اجتهادی، توصیف انسان مطلوب مبتنی بر روش استدلالی و اجتهادی است و توصیف انسان تحقق یافته مبتنی بر روش تبیینی- تفسیری اجتهادی است و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب در این الگو مبتنی بر روش تبیینی ـ تفسیری و استدلالی و اجتهادی است. ارائه تعریف و الگو برای تولید علم دینی با توجه به اینکه علوم تمایز روشی، موضوعی و غایتی دارند متفاوت است لذا نمی توان به یک تعریف و یک الگو برای تولید علم دینی اکتفا کرد و باید از الگوهای متفاوت بهره برد. پیشنهاد من الگوی حکمی اجتهادی است و این الگو تنها درصدد تبیین علوم انسانی رفتاری- اجتماعی و لذا با سایر علوم انسانی کاری ندارد چون علوم انسانی دو تعریف عام و خاص دارد. منظور من از علوم رفتاری- اجتماعی سکولار (مقصود علومی است که مبنایش سابجکتیو باشد) این است که آنها انسان مطلوب را تعریف می کنند و دوم انسان تحقق یافته را توصیف کرده و در گام سوم به نقد و تغییر این انسان تحقق یافته به انسان مطلوب می پردازند. توصیف انسان مطلوب در مکاتب مختلف مبتنی بر فلسفه واقعیت است. منظور از فلسفه واقعیت هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی است. در نظام های سکولار با این رویکرد که تنها فاعل شناسا انسان است به توصیف انسان مطلوب مبتنی بر فلسفه واقعیت می پردازد تا بتوانند انسان خاص مطلوب سیاسی، اقتصادی و… را معرفی کنند. در توصیف انسان مطلوب فلسفه واقعیت مبنای این توصیف است و در تغییر از مبنایی به نام فلسفه ارزش استفاده می شود. علوم رفتاری و اجتماعی بر اساس الگوی حکمی- اجتماعی همان ساختار سکولار را دارد به این معنا که ما سه گام توصیف انسان مطلوب، انسان محقق یافته و نقد و تعبیرش را انجام میدهیم و از این لحاظ تفاوتی با الگوی سکولار ندارد اما تفاوت این دو در اینجا است که توصیف انسان مطلوب بر اساس حکمت و فلسفه واقعیتی است که رویکرد اسلامی دارد. یعنی هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی اسلامی است که مبنای توصیف انسان مطلوب می شود و انسان تحقق یافته برای تغییر به انسان مطلوب مبتنی بر فلسفه ارزش اسلامی است. تمایز اساسی در علوم رفتاری ـ اجتماعی سکولار با علوم رفتاری و اجتماعی حکمی ـ اجتهادی مربوط به روش شناسی تولید علوم انسانی است. در روش الگوی حکمی ـ اجتهادی توصیف انسان مطلوب مبتنی بر روش استدلالی و اجتهادی است و توصیف انسان تحقق یافته مبتنی بر روش تبیینی ـ تفسیری اجتهادی است و تغییر انسان محقق به انسان مطلوب در این الگو مبتنی بر روش تبیینی- تفسیری و استدلالی و اجتهادی است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]