تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نشانه توبه كننده چهار است: عمل خالصانه براى خدا، رها كردن باطل، پايبندى به حق و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835762306




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اولویت تئاتر مانند سینما سرگرمی صرف نیست


واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: تاریکی آسمان تهران پایان یکی از روزهای آغازین پاییز را به رخ می کشید که به بهانه اجرای نمایش «ازدواج آقای می سی سی پی» در تماشاخانه ایرانشهر به دیدار «احسان فلاحت پیشه» کارگردان این نمایش رفتیم. نمایشی که پس از گذشت 26 سال از ترجمه و اجرای متن فردریش دورنمات توسط مرحوم حمید سمندریان، بار دیگر به روی صحنه رفته است. فلاحت پیشه که فارغ التحصیل کارشناسی و کارشناسی ارشد گرایش کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و از سال 79 به شکل آکادمیک وارد دانشگاه شده، در طول گفت و گو بارها بر علاقه اش به دورنمات سوئیسی و نگاه هجوآلود او به شرایطی که وی آن را «مسخره» می نامید، تاکید کرد.نمایش «ازدواج آقای می سی سی پی» تا هشتم آبان ماه هر شب ساعت 20 در سالن استاد ناظرزاده کرمانی روی صحنه می رود.در ادامه گفت وگوی مردم سالاری با احسان فلاحت پیشه را می خوانیم: برای شروع گفت و گو، اگر بخواهیم نقل قولی از شما در معرفی نمایش ازدواج آقای می سی سی پی خطاب به مخاطبانی که هنوز آن را ندیده اند داشته باشیم، آن نقل قول چیست؟ همان طور که در رورانس گفته شد، حامیان واقعی و حقیقی تئاتر تماشاگران هستند. هر اثر هنری بویژه تئاتر که با مخاطب به شکل بی واسطه در ارتباط است چرخه تالیفش با مخاطب کامل می شود. تمام شیوه ها، شگردها و بنیان های فکری، نظری، تجربی و عملی تئاتر بویژه تئاتر آوانگارد قرن بیستم، با توجه به چگونگی رویکردشان به مخاطب توانسته اند به یک جریان تبدیل شوند. بنابراین تماشاگر رکن اصلی تئاتر است و بدون تماشاگر تئاتر معنایی ندارد. تئاتر با نفس تماشاگر گرم می شود و اتفاقش رقم می خورد و این گونه نیست که بتوانیم اثری را مثلا در منزل تولید کنیم و سپس آن در معرض دید تماشاگر قرار دهیم. تئاتر بی واسطه و در لحظه در حال روی دادن و برخورد با مخاطب است. تئاتر همیشه مخاطب حرفه ای دارد اما اشتباهی که به وجود آمده و تماشاگرهای تئاتر بد عادت شده اند این است که تئاتر ما در حال حرکت به سمت سینما است. در صورتی که ذات تئاتر با اندیشه پیوند خورده و ذاتش این است که همیشه محدودیت هایی داشته و در حوزه مخاطب هم این محدودیت طبعا اتفاق می افتد. مسئله این است که اولویت تئاتر مانند سینما سرگرمی صرف نیست بلکه سرگرمی به علاوه اندیشه و تفکری است که در ذات تئاتر به معنای درست کلمه وجود دارد. خب این متن، متن دورنمات است که به نظر خیلی از کارشناسان در هر مقطع زمانی می تواند با مخاطب خودش ارتباط برقرار کند، بویژه در مقطع تاریخی ای که اکنون در آن قرار داریم، انتخاب این متن برای خود من یک موضع گیری بوده نسبت به وضعیت موجود و شرایطی که از نظر اجتماعی و فرهنگی وجود دارد و همین طور شرایطی که تئاتر ما به آن گرفتار و مبتلا است، همان چیزی که تئاتر را از ذات خودش دور کرده است. طبیعی است که برای چنین انتخابی تاوان هایی باید داد؛ ولی من مخاطبان را دعوت می کنم که حتما به تماشای تئاتر بیایند و در این موضع گیری با ما شریک شوند. چطور شد که تصمیم به انتخاب این متن گرفتید؟ متنی که 26 سال پیش یک بار روی صحنه رفته بود. پس از گذشت 26 سال از آنکه مرحوم سمندریان این تئاتر را با بازی هنرمندانی همچون مرحوم هما روستا و مرحوم احمد آقالو در سال 68 به روی صحنه برد، مفتخریم که جسارت کرده ایم و این متن را انتخاب کرده ایم. همانطور که گفتم این برای من ضرورت هایی داشت، درباره وضعیتی که در آن گرفتاریم. معتقدم که هر انتخابی در تئاتر باید از این اصل پیروی کند. تئاتر همیشه در یک وضعیت اضطراری است همان طور که تاریخ همیشه در یک وضعیت اضطراری است. برای اینکه همیشه در طول تاریخ اجحاف و ظلم و تفکرات بنیادگرایانه و خانمان برانداز برای سلطه بر بشر وجود دارد، بنابراین این متن هم همیشه مصداق خواهد داشت و حیات پیدا خواهد کرد و تماشاگران خودش را خواهد یافت. اتفاقا به این ترتیب فکر می کنم که حتی تماشاگر عام می تواند با این متن ارتباط برقرار کند زیرا مربوط به وضعیت «مسخره» ای است که در حال تجربه آن هستیم. اگر در متن این وضعیت را به صورت نمادین ارائه کرده ایم، اما در زندگی حقیقی، ما به شکل امر واقعی در حال تجربه آن هستیم و شدت این تجربه هم از آن چیزی که در متن ارائه کرده ایم حتی بیشتر است. به همین دلیل، چرخشی که در متن اتفاق می افتد به سمت یک هراس و شکاف در موقعیت های طنز و کمیک، در واقع هجو و دست انداختن این وضعیت مسخره ای است که متاسفانه بویژه در سال های اخیر در آن گرفتاریم و همه به آن عادت کرده ایم. مصادیقی در متن وجود داشت که به اوایل نیمه دوم قرن بیستم مربوط بود و ما آن را حذف کردیم، چون دیگر کمونیسم و شوروی محلی از اعراب ندارد. هرچند همه اینها نماد است. کمونیسم نمادی از یک ایدئولوژی سیاسی است و قانون موسی نمادی است از خشونت حاکمانه و همین طور سایر مواردی که در این متن به صورت تمثیلی وجود دارند و فکر می کنم با توجه به اینکه سال های زیادی از فقدان دورنمات نگذشته است ولی در زمان فعلی ما بیشتر در حال تجربه شرایط موجود در متن هستیم و با شرایط ناگواری مواجه هستیم که در عین حال مسخره نیز هستند و به نظر من این شرایط را فقط می توان مسخره نامید. ما تلاش داشتیم با برجسته سازی و اغراقی که در جنس کمدی و اجرا به سمتش رفتیم گروتسک نهفته در اثر را بتوانیم بیان پذیر کنیم. از تمثیل صحبت کردید و ما تمثیل هایی را به صورت قاضی و مامور دولت در این کار شاهد بودیم. با توجه به جمله ای که در متن بود با مضمون «همیشه پای یک زن هست»، نقش زن در این میان چیست؟ زن در این کار نمادی از دنیاست، (همان طور که «می سی سی پی» می گوید من دنیا را می خواستم) نماد چیزی است که نمی توان تغییرش داد. اساسا این برمی گردد به همان ایده فلسفی ای که در رابطه با اخلاق وجود دارد و آن این است که کنش اخلاقی اصولا و ظاهرا در جهان معاصر عملا امری غیر ممکن است. و این زن لاقید بی اخلاق که پایبند به هیچ اصل اخلاقی ای نیست و تا پایان و تا لحظه مرگش دروغ می گوید و تغییرناپذیر است و تلاشی هست که می سی سی پی به عنوان نماد یک قانون شرعی صورت می دهد ولی تلاش او مذبوحانه و مسخره جلوه می کند. خودش هم در پایان می گوید که نتوانسته طی پنج سال آن زن اغواگر قدرت طلب را که فقط مرد مصرف می کرد و یک دنیای تغییرناپذیر بود تغییر دهد. نگران نبودید که نمایاندن زن به این شکل واکنش منفی برانگیزد؟! نه. چون این کار یک کار ضد زن محسوب نمی شود. زن در اینجا تمثیل است. یک تمثیل اسطوره ای که از ابتدای تاریخ و در داستان آدم و حوا به عنوان اغواگر داشته ایم که اسباب تبعید بشر به کره خاکی می شود و دور شدن او از بهشت و باغ عدن را رقم می زند. در واقع کارکردی که زن در این نمایش دارد این است که همه ارکان قدرت قصد دارند او را تصاحب کنند و او در عین حال همه آن ها را فریب می دهد و در این میان تنها کسی که شاید پیروز میدان است کسی نیست جز شخصیت وزیر که او هم یک انسان پوپولیست و موج سوار را به ما نشان می دهد. به نظر شما تئاتر تا چه حد می تواند در تحولات زندگی روزمره جریان ساز باشد؟ مشکل این است که تئاتر از جریان افتاده است. وقتی که تئاتر صاحب جریان نیست، اصولا بی خطر است و من نمی توانم با یک تئاتر در یک سالن جریانی ایجاد کنم، به این معنی که بخواهم پرسشی را در جامعه مطرح کنم؛ چرا که الان ضوابط از بین رفته و تئاتر دیده نمی شود و در شرایط کنونی تئاتری که تلاش می کند پرسش های بنیادین مطرح کند در لابلای خیل تئاترهایی که به سمت سرگرمی صرف در حال حرکت هستند گم می شود. به این ترتیب مخاطب هم خود به خود تنبل و بی حوصله می شود. همان طور که می دانید این متن در سال 68 به صورت کامل و طی اجرای سه ساعته به روی صحنه رفته است، چگونه است که طی این 26 سال ما ترقی معکوس کرده ایم و جامعه تئاتربین و فرهنگی ما بی حوصله شده و میانه اش با اندیشه از بین رفته است؟! فکر نمی کنید که این پدیده به خاطر رشد تکنولوژی و کنسروی شدن زندگی امروزی نمود پیدا کرده است؟ رشد تکنولوژی یکی از دلایل اصلی می تواند باشد. به هر حال اکنون ما در عصر اطلاعاتیم و شاهد سرعت ارتباطات در شبکه های مجازی مانند تلگرام و اینستاگرام هستیم. پیام ها می آیند و می روند و شاید تماشاگر دیگر خیلی حوصله شنیدن قصه ندارد. اصلا دوره، دوره اسطوره ها نیست، دوره اندیشیدن نیست، بلکه اتفاقا دوره، دوره زوال اندیشه است و همه چیز فلشی شده و به صورت سریع مانند برق می آید و تاثیر خودش را می گذارد و تا بخواهید روی یک اتفاق متمرکز شوید، به سرعت اتفاق دیگری در گوشه دیگری از دنیا می ا فتد. در همین زمینه باید اشاره کنم که اتفاقا تئاتر سعی می کند که زمان خودش را با زمان مخاطب برابر کند و مثل یک پتک روی انگشت انسان ها عمل می کند که مخاطب را از سر شدن و بی حسی نسبت به پیرامون می رهاند و طی شاید یک یا دو ساعت او را متوجه آن چه که به آن عادت کرده می کند. این کاری است که اساسا خود درونمات هم انجام می دهد. او نه مرشد است، نه مربی و نه واعظ. نمی خواهد ما را به اصلاح دعوت کند و نمی خواهد به ما تسلای خاطر خاصی بدهد، بلکه ما را تشویق می کند به تردید.تردید کردن در واقعیت جاری روزمره مان. او سعی می کند با طنزی که در کارش دارد و با هول آور و هراسناک کردن همین وضعیت مسخره ما را متوجه آن کند. تکلیف امید در این میان چه می شود؟ با وجود این که خود دورنمات در کنار کافکا جزو «پیامبران یاس» است و کافکا می گوید: «امید تنها برای ناامیدان به وجود آمده است.» و من هم خودم از شرایط ناامیدم و به همین خاطر به سراغ این نگاه بدبینانه و ناامید دورنمات نسبت به وقایع جهان و زندگی رفته ام؛ ولی این نکته نافی روزنه امیدی که همواره از آن صحبت می کنیم نیست. دورنمات می گوید: «هیچ اثر هنری بدون امید وجود ندارد.» البته این که ما امید را ناامید می شویم به معنی منفعل شدن نیست، بلکه به قول یکی از اعضای مکتب فرانکفورت، شاید گرفتار نوعی امید مستاصل هستیم که می تواند با بدبینی همراه باشد. به قول استاد بیضایی گاهی به جای امید دروغین دادن به مخاطب، لازم است که امید را از او بگیریم و او را متوجه وضعیت یاس آلود و منفعلش بکنیم. از این منظر، آثار دورنمات بیش از هر زمانی قابلیت ارتباط با مخاطب پیدا می کند. به هر ترتیب من با این که تا قبل از این اجرا متنی غیر از متن خودم را روی صحنه نبرده بودم و این نخستین بار است که در یک اجرای رسمی و عمومی، متنی از کسی غیر از خودم را کار می کنم که دلایلی داشت ولی به هر حال خوشحالم که به سمت دورنمات رفتم که یکی از نویسنده های مورد علاقه من است که همیشه دید بدبینانه و به قول امروزی تردیدآمیز او نسبت به جهان و واقعیت های موجود در آن با یک نگاه کلان می تواند همیشه به هر کارگردان و اجراگر و فعالی در تئاتر ایده های ناب و پرسش های بنیادین و همیشگی بدهد و پیش روی گروه اجرایی بگذارد. به همین دلیل است که متون دورنمات معمولا مشمول زمان نمی شوند. این پرسش ها شاید اساسا پرسش از ذات قدرت و قدرت طلبی یا اراده های معطوف به یک قدرت مشخص هستند که با هجو آن ها چنین تردیدی می تواند برای همیشه ماندگار باشد و بیش از هر زمان، در این زمان «مسخره» ای که در آن زندگی می کنیم. آیا می توان این کار را یک اثر کمدی نامید؟ البته کمدی دورنمات با کمدی هایی که الان روی صحنه ها می بینیم و خیلی هم مرسوم شده کاملا متفاوت است. خیلی کمدی خاص و ویژه ای است. کشف و اجرایی و عینی کردنش روی صحنه خیلی کار سخت و پیچیده ای است. به خاطر همین کارگردان ها معمولا سراغش نمی روند چون بعضا استادان بزرگ ها از درآوردن آن ناتوان خواهند بود. این که ما چقدر موفق بوده ایم و تلاش ما در راستای آن چیزی بوده که به عنوان کمدی یا طنز دورنمات مطرح است، این را افراد صاحب نظر باید بیان کنند؛ ولی در عین حال باید گفت که اساسا کمدی دورنمات کمدی دم دستی و سهل الوصولی نیست. در جایی اشاره کرده بودید که سبک این کار اکسپرسیونیتی است. اکسپرسیونیسم را در این نمایش چگونه تبیین می کنید؟ به نظر من در حال حاضر در هیچ اثری نمی توان سبک مشخصی را پیدا کرد. آن چیزی هم که من گفته ام این است که ما از اکسپرسیون کمک گرفته ایم تا هراس و هولناک بودن وضعیت در عین مسخره و کمیک و هجوآمیز بودنش را بتوانیم به رخ بکشیم. به این ترتیب امروزه هر تئاتری و بلکه هر اجرایی می تواند به نوبه خودش صاحب یک سبک باشد. دوره سبک ها گذشته است و دیگر نمی توان گفت که مثلا یک کار ناتورالیستی و کار دیگر اکسپرسیونیستی است. الان با تلفیق گونه ها و سبک های مختلف در تئاترمان مواجه هستیم، بویژه در این متن که تلفیق هجوآمیزی از سبک های شناخته شده در زمان دورنمات است. پس در واقع اغراق قابل توجهی هم که در گریم و صحنه و... می بینیم در همین راستاست؟ اساسا رفتن به سمت این اغراق و برجسته کردن همه چیز در تک تک عناصر اجرا، چه در نور و چه در کنتراست شدید در لباس و صحنه و گریم در راستای این بوده که ما به همان اکسپرسیون و همان فانتزی نزدیک شویم و با تلفیق این دو و وام گرفتن از گونه های دیگر نیز تلاش کنیم به مرز خنده و دلهره برسیم. چیزی که در واقع در ژانر گروتسک معنی پیدا می کند. ملاک شما برای انتخاب بازیگران در این کار چه بود؟ آیا به استفاده از بازیگران چهره در تئاتر معتقد هستید؟ من معمولا با کسانی کار می کنم که سال ها است به صورت رفاقتی و گروهی با هم کار کرده ایم. در این کار البته برای اولین بار تجربه همکاری با برخی از بازیگران را پیدا کردم که تجربه همکاری مشترکی با بازیگران من داشته اند یا هنرجوهای ما و دیگر دوستان بوده اند. اما استخوان بندی اصلی تیم بازیگران افرادی هستند که پیش از این با آنها کار کرده ام و زبان اجرای یکدیگر را می فهمیم. به طور کلی هر گروه اجرایی باید گرامر مشخصی را داشته باشد تا سرعت پیدا کند و برای به نتیجه رسیدنش زمان کمتری صرف شود که سروکله زدن طی این سال ها و کنار هم بودن این امکان را به ما داده است، البته این نافی این نیست که ما با هم اختلاف نظری داشته باشیم و شاید در برهه ای از کار وارد چالش با یکدیگر شویم؛ ولی این را ترجیح دادم به اینکه بخواهم وارد بازی هایی از این دست شوم که از بازیگر چهره ای که نسبت به او خیلی شناختی ندارم در کار استفاده کنم. به نظر می رسد کیفیت هر اثر هنری خیلی مهمتر و موثرتر است تا این که بخواهیم وارد چنین بازی هایی شویم. هرچند در واقعیت پوچ و بی معنی است ولی خب شاید بتوان گفت حماقتی است که گاهی اوقات (یا همیشه) انسان مرتکب آن می شود! باید بگویم که تربیت تئاتری من خیلی برنمی تابد که بخواهم وارد مسائلی که در حاشیه است و خیلی به متن ارتباطی ندارم شوم. البته که باید قواعد بازی را در تئاتر برای بقا و حیات پیدا کرد. شاید یکی از گرفتاری های من این است که هنوز سرسختی نشان می دهم یا شاید این قواعد را بلد نیستم؛ ولی مهم این است که از کاری که می کنیم راضی هستیم. باید به این نکته توجه داشت که بقا در تئاتر فقط این چیزها نیست بلکه چیزهای دیگری هم در زندگی موثر است. من هم باید بالاخره این را یاد بگیرم که چگونه با حفظ ارزش ها و تربیت تئاتری خودم و اصولی که به آن پایبندم بتوانم تئاتر سرگرم کننده تری ضمن حفظ همان کیفیت تولید کنم.


یکشنبه ، ۱۹مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مردم سالاری]
[مشاهده در: www.mardomsalari.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن