تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820536659




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

به بهانه پاسداشت مردی از جنس تصویر «فریدونی»؛ به منزله چشمی که هرگز بسته نمی‌شود!


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: به بهانه پاسداشت مردی از جنس تصویر
«فریدونی»؛ به منزله چشمی که هرگز بسته نمی‌شود!
بزم امروز و همدلی دوستان «علی فریدونی» نشانم داد که او هرچه بود خاطره‌ای وسیع دارد در دل دوستان و هم‌رزمانش؛ هم‌رزمانی حالا از جوان و پیر، پیش‌کسوت و تازه‌کار... اینجا بیش از همه مراسمات عکاس به چشم می‌آید و بیش از همیشه صدای شاتر به گوش می‌رسد.

خبرگزاری فارس: «فریدونی»؛ به منزله چشمی که هرگز بسته نمی‌شود!

● گزارش تصويري مرتبط
-------------------------------


خبرگزاری فارس- گروه فرهنگی: عصرانه 25 مرداد اوج، حکایتی از جنس تصویر داشت؛ تقدیری از تصویرگری انقلابی. در ورودی کافه نخلستان که وارد می‌شوی تابلوهایی از تصاویر آثار برخی هنرمندان به چشم می‌خورد که هریک اثری را با یادداشتی به علی فریدونی تقدیم کرده‌اند. هنرمند سال‌های دیر و دورتر که امروز پاسداشت اوست. عکاسی که بیش از هرچیز او را با دلدادگی‌اش به خمینی (ره) می‌شناسند. فضای کافه نخلستان را حس و حال سال‌های جنگ فرا گرفته است. کم و بیش صندلی‌ها از آدم‌های موسفید پر می‌شوند. لابه لای آنها را جوان‌ترها با موهای سیاه، نشانه گذاشته‌اند. در میان جمع مرتضی سرهنگی، محسن راستانی، حسین حیدری، سعید صادقی، فرهاد سلیمانی، محمود جوانبخت، یوسف قوجق و... به چشم می‌خورند.

  تصویر دکور برنامه «علی فریدونی» جوانی است که در میان رزمندگان عازم جبهه دوربین بر گردن، ایستاده و لبخند همیشگی‌اش را بر لب دارد. می‌نشینم کنار صندلی آقای علاقه‌ مندان، از عکاسان ایرنا و گپ‌و‌گفتی با او می‌زنم. از او درباره خلقیات «علی فریدونی» می‌پرسم. می‌گوید؛ علی در برخوردها خیلی بی‌تکلف، راحت و صمیمی است. با اینکه از سابقه درخشانی در نخستین خبرگزاری ایران برخوردار است و تنها عکاس بسیاری از صحنه‌های دفاع مقدس و دوران امام (ره) است، اما اصلا اهل غرور و تکبر نیست. ساده ی ساده است... علاقمندان می‌گوید؛ فریدونی به شدت هم آدم احساسی‌ای است. اگر خبر بدی بشنود یا رویداد بدی رخ دهد، احساسات او در عکس‌هایش غلیان می‌کند. خودش اذعان دارد وقتی که اول ‌بار خدمت امام (ره) رسید، بهتی تمام وجودش را فراگرفت و عشق به امام (ره) در دل او فوران کرد. کتاب عکس‌هایش را وا می‌کند، ورق می‌زند، شات به شات، تک به تک؛ خاطرات پشت عکس‌ها را برایم واگویه می‌کند. به عکس معروفش از مراسم ارتحال امام (ره) که می‌رسد، از روزهای تلخ مراسم تشییع می‌گوید. از اینکه «علی فریدونی» چگونه شب و روز خود را پشت ویزور دوربین و تاریکخانه برای ثبت احساسات غلیان‌یافته درونش گذراند. عکس معروف برگزیده یونسکو از بدرقه امام (ره) که علی نام آن را «عاشقان رهبر فقید» گذاشته است. عکسی که نشانگر حضور بی‌نظیر مردم برای بدرقه‌ای امامشان است:

گرم صحبت شده‌ایم و متوجه نشده‌ایم کی مراسم شروع شده است. صندلی‌های اطراف پر شده و با شعرخوانی اشعار مشفق کاشانی عزیز به هوش می‌آیم: براین کبود، غریبانه زیستم چون ابر تمام هستی خود را، گریستم چون ابر ز بام مهر فرو ریختم ستاره به خاک که من به سایه خورشید زیستم چون ابر روبوسی یاران قدیمی سالن را پُر کرده است. از انتهای سالن عباس جدیدی هم به جمع اضافه می‌شود. کشتی‌گیری که حالا عضو شورای اسلامی شهر تهران نیز است و لابد دوستی دیرینه او با «علی فریدونی» او را به اینجا کشانده است. همسر شهید رحیمی راوی کتاب رسول مولتان وارد سالن می‌شود. عوامل برنامه شاخه گل سرخی را برای ایشان می‌برند. لابه لای پخش سرود ایران متوجه حضور برخی نویسندگان می شدم؛ محمدرضا اصلانی ، محمدعلی گودینی و... نیز می‌شوم. دو ردیف جلوتر با آرامش همیشگی نشسته‌اند. مجری همین ابتدا با سه بار تقاضای پاسخ سلام خود از حضار، تشویق شایسته حین برنامه را طلب می‌کند. او جلسه را با یادداشتی از یکی از عکاسان همرزم «علی فریدونی» شروع می‌کند؛ استاد راستانی که می‌گوید: او یکی از نمایندگان برجسته عکاسان دفاع مقدس است. حضور پررنگ و به وقت او در پوشش خبری اغلب عملیات‌های دفاع مقدس، گنجینه‌ای از تاریخ گران‌بها را به وجود آورده است. جهان عکس‌های او اختیاری، آگاهانه و انسانی به نظر می‌رسند. وقتی در یکی از عکس‌هایش رزمنده‌ای با چشمان مغموم و گریان کارت به جا مانده از دوست شهیدش را به سوی دوربین نشانه می‌رود، تمام این لحظه برای عکاسی است که بر اساس اراده او از زندگی، جدا شده و در مقابل چشمان تاریخ می‌ایستد. این عکس‌ها ما را متقاعد می‌کنند که قدرت دارند گواهی حقیقی باشند برای تاریخ سرزمین و به منزله چشمی است در مقابل جنگ که هرگز بسته نمی‌شوند!

  در ادامه یوسف قوجق، نویسنده روی سن می‌آید و در رسای علی فریدونی از آنچه نوشته می‌خواند: برای علی فریدونی که قتلگاه را به چشم نشانم داد... نگاتیو به نگاتیو ورق می‌زند زندگی علی فریدونی را و همه گوشه و کنار تحسین می‌کنندش. بزم امروز و همدلی دوستان «علی فریدونی» نشانم داد که او هرچه بود خاطره‌ای وسیع دارد در دل دوستان و هم‌رزمانش؛ هم‌رزمانی حالا از جوان و پیر، پیش‌کسوت و تازه‌کار... اینجا بیش از همه مراسمات عکاس به چشم می‌آید و بیش از همیشه صدای شاتر به گوش می‌رسد. علی فریدونی اما تازه از راه رسیده است. اصرار می‌کنند  تا او را جلو ببرند و ناگهان آغوش‌های تنگی که به گرمی گره می‌خورند یک به یک از انتهای مجلس تا ابتدا علی را جلو می‌کشانند. روبوسی‌ها ادامه می‌یابد تا «علی فریدونی» روی سن می‌رسد. اول چیزی که می‌گوید این است که تصادف کرده در مسیر اما به عشق این جمع با موتور خود را رسانده است. احمد خادم‌المله، مدیرعامل پیشین خبرگزاری ایرانا، سخنران دیگر برنامه است. البته خود می‌گوید؛ سخنران نیستم اما از آنجایی که 30 سال با علی زندگی کردم چند کلامی می‌گویم. می‌گوید؛ به من گفتند 10 دقیقه صحبت کن، اما من قدیمی هستم مثل منبری‌های قدیمی حرف می‌زنم، هرجا که دیدید وقتم تمام شد، سوت میکرفون را بزنید خودم می‌فهمم پائین می‌آیم... جمع می خندد.

  از سال‌های جنگ و دفاع می‌گوید. می‌گوید؛ نمایشگاه عکس علی در سازمان ملل نفس هر دیپلماتی را در سینه حبس کرد. عکس‌هایی که حقانیت ما را اثبات می‌کرد. تنها وسیله دفاع یک خبرنگار در ابتدای جنگ، دوربین، ضبط صوت و قلمش بود و مظلوم‌ترین قشر در میان اصحاب رسانه، عکاسان بودند که باید برای ثبت رویداد در خط مقدم و محل وقوع حادثه حاضر می‌شدند. می‌گوید؛ اگر قرار بود اصحاب رسانه نیز در جنگ درجه بگیرند، علی باید ژنرال و سرلشگر بچه‌های جنگ نرم می‌بود... علی فریدونی نمونه کامل یک عکاس موفق مسلمان برای نسل جوان امروز است. گله می‌کند از مظلومیت علی و موسفیدانی که گوشه گوشه نخلستان اوج نشسته‌اند.

  اشک می‌ریزد و می‌گوید؛ یک روز علی را در مسیر خانه دیدم که در شیب تند محله ما با دستی پر از وسیله بالا می‌رفت. ایستادم تا سوارش کنم. در دل بغض کردم که او امروز بعد از سی‌و‌اندی سال تلاش برای انقلاب حتی یک پیکان ندارد... اشک او را امان نمی‌دهد و صدای شاتر عکاسان کنار صدای هق هق خادم‌المله، بالا می‌گیرد! «علی فریدونی» اما در کمال تواضع از پائین می‌گوید؛ سعید صادقی را بگو که موهایش سفید شده است... سعید صادقی از دیگر اسطوره‌های عکاسان جنگ نیز در جمع نشسته است. خادم‌المله که حالا داغ دلش تازه شده است، می‌گوید؛ فکر می‌کنید آیا با این توافق همه‌چیز تمام شده است؟ نه این‌گونه نیست. ما حالا حالاها با آمریکا مشکل داریم. ما برای ادامه مبارزه باید از این علی‌ها و سعیدها مدل بسازیم تا تاریخ آنها را بشناسد.

همین حین سیدعباس میرهاشمی، مدیرعامل انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس نیز با تشویق حضار وارد سالن می‌شود و من تازه به این صرافت افتاده‌ام که اگر نبودند عکاسانی چون علی فریدونی، امروز تاریخ به چه قرار بود حکم دهد؟ 25 هزار لحظه از 8 سال جنگ به همت و جرأت مردی که ثبت شد که جوانی‌اش را خرج ایران کرد و مقابل تیر و ترکش با لنز و دوربین ایستاد تا حافظه تاریخی ملتی را برای همیشه زنده نگه دارد. شاید اگر همه این 25 هزار عکس را بهم بچسبانیم 1 ساعت از دل 8 سال دفاع درآید. 8 سالی که تنها شاهد و گواه لحظه لحظه آن خداوند بود و 25 هزار عکسی که فرشتگان تک به تک را امانت گرفته‌اند و ناظر این لحظه‌های خدایی بوده‌اند. عکس‌هایی که شهادت نامه‌ای است برای جانبازی‌ها و از خودگذشتگی‌های ملتی علیه دنیا. در ادامه گروه سرود شهید محسن فرجی، شعرخوانی همگانی را به یاد روزهای دفاع مقدس اجرا می‌کنند و سپس حسین قرایی، دبیر عصرهنرانقلاب با خود شاخه گلی را به نشانه پاسداشت به پشت تریبون می‌آورد تا تقدیم علی فریدونی کند و پس از بیان سخنانی در میان بزرگان عکاسی ایران، شاخه گل سرخ را تقدیم «علی فریدونی» می‌کند. استاد راستانی نیز از عکاسان با سابقه جلو می‌آیند و درباره علی فریدونی می‌گوید... او گله می‌کند از این همه سال فراموشی علی و می‌گوید؛ شما می‌دانید «علی فریدونی» بعد از جنگ عکاسی را تعطیل کرد؟ یعنی تعطیلش کردند. شرایط را برای ادامه کار او فراهم نکردند. کسی که باید امروز نیز به ثبت تاریخ می‌پرداخت اما بازنشسته است. باز سرم به کتاب عکس «علی فریدونی» گرم می‌شود. با خود می‌گویم؛ وقتی ملتی راهش را گم کرد و برای ادامه حیات خود نیاز به الگو داشت به این عکس‌ها رجوع خواهد کرد. در ادامه برنامه محمود جوان‌بخت، نویسنده روی سن می‌آید. او که خود اهل تاریخ شفاهی است می‌گوید اهل شفاهی‌گویی نیست و قصد دارد از روی متن بخواند. شروع می‌کند به خواندن؛ انسان‌هایی هستند برای کارهای بزرگ. انسان‌هایی که چسبندگی دلشان کم شده است و کارهایی می‌کنند که به اصطلاح ما جگر می‌خواهد. نسل باغیرتی که نگذاشتند یک وجب از خاک این کشور به دست دشمن بیافتد. پائین که می‌آید علی فریدونی را در آغوش می کشد و دعا می‌کند در نمایشگاه سال بعد کتاب خاطرات علی آقا را که در حال نگارشش است به اتمام رسانده باشد. در انتها «علی فریدونی» بالا می‌آید و با این جمله شروع می‌کند؛ به نام خدایی که بزرگترین هنرمند است... خدایا تو خود شاهدی که با عشق به الله و خمینی (ره) این راه را انتخاب کردم، منتها به جای اسحله دوربین به دست گرفتم و در این دانشگاه بزرگ دفاع در برابر ظلم درس آموختم... او لابلای حرف‌هایش تقاضا دارد تا همه برای انتقال فرهنگ دفاع مقدس تلاش کنیم. فریدونی از خاطره خود با شهیدانی می‌گوید که در کنار او تیر خوردند، افتادند و او مجبور شد چشمانشان را ببندد. سکوت می‌کند و با آرامش ادامه می‌دهد؛ همیشه سعی‌کردم بدون اغراق عکاسی کنم. روی جلد کتاب در دستم را نگاه می‌اندازم. عکسی زیبا از «علی فریدونی» مربوطه به شلمچه، عملیات کربلای 5

  او اما می‌گوید؛ عکسهایم را مثل فرزندانم دوست دارم.... اشک امانش نمی‌دهد. جرعه‌ای آب که نوشید ادامه می‌دهد؛ امیدوارم توانسته باشم قطره‌ای از زلالی دریای نو را ثبت کرده باشم. در میان تقدیر و تشکرها به نام همسرش که می‌رسد مجدد بغض گلویش را می‌فشارد. وقفی می‌کند و می‌گوید؛ دست او را می‌بوسم بخاطر همه گذشت‌ها و ایثارش... و در پایان: گشتم و گشتم به جایی رسیدم؛ پرسیدم: چگونه می‌شود عشق به خمینی را نوشت؟! حلقه عکاسان تنگ و تنگ‌تر می‌شود، حالا همه دور علی حلقه زده‌اند. صدای چیلیک چیلیک دوربین فضا را گرفته است. همسر شهید رحیمی با شاخه گل سرخ جلو می‌رود و این شاخه گل را به همسر «علی فریدونی» به پاسداشت ایثارگری‌هایش تقدیم می‌کند.

  حالا نوبت همرزمان علی رسیده است. آنها هم جلو می‌آیند تا همه با هم از علی فریدونی تقدیر کنند. سن پر می‌شود از دوستان و همرزمان علی؛ بدل به قابی ماندگار به وسط 8 سال دفاع جانانه. مرتضی سرهنگی، محسن راستانی، سیدعباس میرهاشمی، حسین حیدری، حسین چنانی، سعید صادقی، فرهاد سلیمانی، محمود جوانبخت، مرتضی امیری اسفندقه، همه و همه هستند... یک عکس دورهمی به یاد روزهای جوانی می‌اندازند... چیلیک! در قاب بسته از نمای بالا عکاسان امروز روبروی عکاسان دیروز تاریخ غیرتمردانه این مرز و بوم ایستاده‌اند، روبروی هم، چشم در برابر هم... «علی فریدونی» دوربین یکی از عکاسان را می‌گیرد و حالا خود شروع به عکاسی می‌کند. دوربین به چشم، به یاد روزهای قدیم... درست مثل عکس چاپ شده از خود بر دکور صحنه. و نهایتا شاخه گلی که از دست همرزمان اهدا می‌شود به مردی که حماسه آفرید در دل حماسه بزرگ دیگر...

برنامه که تمام می‌شود علی می‌نشیند گوشه‌ای و شروع می‌کند به امضای کتاب عکس خود برای حاضران. کتابی از حماسه‌های رزمندگان دلاور ایران اهدایی از علی فریدونی؛ که اگر عشق نبود این نبردها ثبت نمی‌شد... نویسنده: هادی فیروزمندی انتهای پیام/و

94/05/27 - 11:18





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن