واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ميگفتند ماركسيسم سرنوشت ناگزير بشري است!
![](http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/4/30/158063_360.jpg)
در كوره خاموش ميدمند كمونيستها در آن دوراني كه بودند كار خود را با زور پيش بردند. خوشبختانه شكست كمونيسم به معناي شكست تفكر ماركسيستي در دنيا تلقي شده و درست هم همين است. البته من شنيدهام در دانشگاه ما يك جريانهايي باز دارند حرف ماركسيسم را دوباره زنده ميكنند، منتها اين، دميدن در كوره خاموش است. اين، نقش بر آب زدن است؛ ديگر به درد نميخورد. با آنهمه ادعامدعا و با آن همه سروصدا و آن همه قرباني گرفتن و مانند اينها، نظامهاي كمونيستي دنيا بعد از 60 سال، 70 سال، جز افتضاح، چيز ديگري به بار نياوردند؛ يعني دروغ بودن شعارهايشان ثابت شد، ناتواني و ناكارآمديشان هم ثابت شد؛ بنابراين آن، ديگر برنميگردد. لكن حالا شنيدهام بعضيها [دنبال اين هستند] كه اگر واقعيت داشته باشد و الان جريان ماركسيستي به صورت فكري در دانشگاه ما فعال باشد، قطعاً پول امريكاييها دنبالش است؛ براي خاطر اينكه انگيزهاي وجود ندارد. پول ميدهند؛ براي اينكه بالاخره خود اين شقه شقه كردن دانشجوها براي آنها يك نعمت بزرگي است. يكي از شقه شقه كردنها هم اين است كه ماركسيستها را دوباره زنده كنند. (1) پيشبرد اهداف با خشونت و زور ماركسيستها در آنجاهايي كه انقلاب كردند و حكومت را به دست آوردند، با ضرب و زور كارشان را پيش بردند، حتي در محيطهاي دانشجويي. ميدانيد در همين افغانستان همسايه خودمان بعد از ظاهرشاه و بعد از آن داوود، يك حكومت ماركسيستي سرِ كار آمد؛ اولش قبل از پيروزي انقلاب ما بود و بعد مصادف شد با سالهاي انقلاب و ادامه پيدا كرد - كه آنوقتي كه حكومت كمونيستي اعلام شد، بنده در ايرانشهر تبعيد بودم؛ آنجا من شنيدم كه در افغانستان حكومت كمونيستي آمده سرِكار و از قضايا خبر نداشتيم؛ حالا يواشيواش دارد خبرها منتشر ميشود- در داخل دانشگاه كابل، مجموعههاي وابسته به آن حزب خلق كه حكومت را با كودتا در دست گرفته بود، ميرفتند از داخل اتاقهاي دانشجوها، دانشجوهايي را كه فكر ميكردند مخالفند ميكشيدند بيرون، اينقدر كتكشان ميزدند كه يا ميمردند يا مُشرِف به مردن ميشدند؛ همانها ميآمدند اين دانشجوها را ميگرفتند، ميبردند و تحويل نيروهاي حكومتي ميدادند كه زنداني [كنند]؛ يعني حتي محيط دانشگاه را آلوده به اينجور فشارها و خشونتها كرده بودند؛ [اما] در بين ما اينجور نبود. همين دانشگاه تهران، محيط ضرب و زور شد، اما از طرف گروههاي ماركسيستي؛ از طرف منافقين، مجاهدين خلق؛ آنها بودند كه آنجا را تبديل كردند به انبارهاي سلاح؛ بچههاي مسلمان، نه. (2) وقتي اعتبار و آبروي ماركسيسم رفت علاوه بر اردوگاه غرب و اردوگاهي كه رأس آن امريكاست و مردم امروز از روش و سياست امريكا به باطن آنچه در آن اردوگاه است - تعابير معرفتي و مكتب معرفتي - پي ميبرند، آن روز دستگاه وسيع ديگري به اسم ماركسيسم و كمونيزم و سوسياليسم وجود داشت كه داعيه آن خيلي بيشتر از ليبرالهاي غربي بود. هرچه هم از مبانىِ بايدهاي اسلامي و بايدهاي سياسي يا معرفتي اسلام ميگفتيم، اينها ميگفتند: «بايد چيست؟ ما بايد نداريم. ماركسيسم علم است؛ شما ميگوييد بايد بشود!؟ ما ميگوييم چه بخواهيد، چه نخواهيد، ميشود.» تعبير آنها از مسائل ماركسيستي، اين بود؛ اينقدر آن را مسلم ميدانستند. در طول صد سال يا بيشتر، نشسته بودند كلمه كلمه چيزهايي را كه بايد پشت سر هم بيايد تا نظام سوسياليستي و بعد نظام كمونيستي در دنيا به وجود آيد، تدوين كرده بودند و ميگفتند: «بروبرگرد ندارد؛ همين است كه هست. چه شما بخواهيد، چه نخواهيد؛ چه بگوييد بايد، چه بگوييد نبايد؛ روال ماركسيسم به خودي خود پيش ميآيد و همه دنيا را ميگيرد!» امروز از آن قضاءِ لايرد و لايبدلي كه ماركسيستها تصوير ميكردند، در دنيا هيچ چيز باقي نيست. خودش كه رفت، اسم و اعتبار و آبرويش هم رفت. امروز همان بايدها و همان قضاءِ لايرد و لايبدل را غربيها نسبت به مفاهيمِ خودشان تكرار ميكنند:«چارهاي نيست؛ جهاني شدن، سرنوشت ناگزير بشري است. چه بخواهيد، چه نخواهيد، خواهد شد!» البته آنها واقعيتهاي زندگي خود را در وسط يك پرده آهنين حبس كرده بودند تا كسي آن را نبيند و از باطنِ كارشان سر درنياورد؛ لذا جوانان بسياري به همين الفاظ فريب ميخوردند؛ اما اينها باطن كارشان هم آشكار است؛ در عين حال خجالت نميكشند و گستاخانه ادعا ميكنند كه آنچه ما ميگوييم، شدني است و بروبرگرد هم ندارد! يك عده بيچارههاي سادهلوح - كه به نظر من خوشبينانهترين تعبير هم همين است كه آدم بگويد سادهلوح - اين الفاظ را ميگيرند، به خيال اينكه اينها اصلاً قابل خدشه و مناقشه نيست. اين مفاهيم را در محيط فكري و معرفتي جوان و غيرجوان ميآورند و ترويج ميكنند؛ برايش سينه ميزنند و خودشان را ميكشند، براي اينكه اين مفاهيم را در ذهن افراد وارد كنند. انقلاب روزي متولد شد كه همه اين حرفها بود و انقلاب همه اين حرفها را باطل كرد. (3) 1. بيانات مقام معظم رهبري 20/4/1394 2. بيانات مقام معظم رهبري 20/4/1394 3. بيانات مقام معظم رهبري 24/6/1381
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۳۰ تير ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 121]