تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):كسى كه در دنيا به امانتى خيانت كند و آن را به صاحبش برنگرداند و آنگاه بميرد بر دين...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845807555




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به فيلمنامه «آگاه»


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به فيلمنامه «آگاه»
نگاهي به فيلمنامه «آگاه»   نویسنده:سعيد مستغاثي   در باره آخرالزمان، انتهاي جهان و به قولي پايان روزها يا همان End of Days تا كنون فيلم هاي بي شماري ساخته شده كه توليد اين فيلم ها به خصوص پس از آغاز هزاره سوم روند شتاب داري گرفت، به طوري كه برخي منتقدان و كارشناسان معتبر سينمايي بر اين باورند كه اساسا امروزه سيمناي غرب و به خصوص سينماي هاليوود، آرايش آخرالزماني گرفته است. آثار متعددي همه ساله در اين سينما ساخته و اكران مي شوند كه هريك به نوعي به موضوع آخرالزمان پرداخته و زمينه ها و پيامدهاي آن را به ويژه از ديدگاه ايدئولوژيك صاحبان رسانه و كمپاني هاي سينمايي در آمريكا (كه بنا بر آمار رسمي موجود، اكثريت آن متعلق به سرمايه داران يهود است و البته يكي دو دهه است كه اوانجليست هاي آمريكا يعني مسيحيان صهيونيست در آن نفوذ شگرفي پيدا كرده اند) به تصوير مي كشد. محور اصلي اين فيلم ها در يك عبارت؛ نابودي عنقريب كره زمين و حيات روي آن است كه البته در هر يك از اين فيلم ها به روش و شيوه خاصي نشان داده مي شود؛ در يكي ويروسي خطرناك عامل نابودي است (اين ويروس را در اكثر فيلم هاي با مايه زامبي ديده ايم) و درديگري شخص يا اشخاصي شرور در صدد حاكميت جهاني و سوق دادن دنيا به سوي اضمحلال و خاربي هستند (مثل بتمن آغاز مي كند يا ارباب حلقه ها و يا هري پاتر). دربرخي، فاجعه اي طبيعي در شرف وقوع است كه كل زندگي بشر را به خطر مي اندازد (همچون روز بعد از فردا يا ده ريشتر و يا برخورد عميق) و در بعضي ديگر موجودي خبيث و وحشتناك دست به بلعيدن حرث و نسل آدم ها زده ياموجوداتي از فضا براي تسخير كره زمين و نابودي انسان ها آمده اند (مانند ترانسفورمرز يا روزي كه زمين از حركت ايستاد و يا جنگ دنياها) و در تعدادي از اين گونه فيلمها هم به طور مستقيم و دقيق، اعتقادات اونجليست ها (كه اينك قوي ترين باورهاي جعلي آخرالزماني را تبليغ مي كنند) روی پرده مي آيد (مثل مگي دو يا بابل پس از ميلاد و يا قصه هاي سرزمين جنوبي). اما آن چه در تمام آثار سينمايي موسوم به آخرالزماني، موتيف اصلي فرمول نجات در فيلمنامه را تشكيل مي دهد، شخصي است كه اغلب با نام انتخاب شده و يا برگزيده و يا منجي (كه معمولاً آدم هايي با موهاي طلايي یا بور و چشم هاي آبي هستند و مشخصه يك آدم خوش تيپ غربي را دارند) وارد ماجرا مي شود و در آخرين لحظات همه چيز و همه كس را از خطر نابودي و اضمحلال نجات مي دهد (جالب اين كه مثلاًدر فيلمي همچون 10000 سال قبل از ميلاد ساخته رولند امريش حتي به طور مشخص گفته مي شود كه شخص منجي، موطلايي و چشم آبي است!) امثال نيو در ماتريكس يا بتمن و هل بوي و همچنين رئيس جمهوري امريكا در مگي دو از اين جمله اند. و در بعضي فيلم ها نمايندگان دو تفكر آخرالزماني از عهد عتيق و عهد جديد اوانجليكي، هردو در نجات جهان شريك مي شوند و البته معمولاً منتسبين تفكر عهد عتيق به نمايندگان عهد جديد اوانجليكي كمك و ياري مي رسانند تا حاكميت جهاني را به دست آورند. (يعني دقيقاً براساس تفكر امروز صهيونيست هاي يهودي نسبت به مسيحيان صهيونيست.) مثلا در ارباب حلقه ها اين فرودو و گروهي موسوم به الف ها هستند كه آراگورن را براي به دست آوردن حق پادشاهي اش ياري مي رسانند يا در نارنيا، پيتر و سوزان وادموند و لوسي به شاهزاده كاسپين براي به دست آوردن حكومت از دست رفته اش ياري مي رسانند. همچنين در جنگ هاي ستاره اي شواليه هاي جداي و استادان آنها مانند یودا واوبی وان کنوبی،لوک اسکای واکر رادر نابودی امپراطور کمک می کنند.حامی هری پاتر هم مجموعه محفل ققنوس از قبیل پرفسوردامبلدوراست که هری در قسمت ششم یعنی شاهزاده دو رگه به خاطر می آورد در مورد نبرد آرماگدون به ولدمورت هشدار داده بود. به هرحال در اغلب آثار ياد شده، به نوعي سرانجام همه چيز، به خوبي و خوشي پايان مي پذيرد و مخاطب و تماشاگر البته با ذهنيتي پر شده از جعليات آرماگدوني، خوشحال و راضي راهي خانه مي شود. اما درفيلم آگاه چنين اتفاقي نمي افتد و اگر چه اميد به آينده روشن و پراميد در انتها باقي مي ماند، ولي آن اميد، دنيايي را نمايان مي كند كه ديگر اكثريت مردم كره زمين (از جمله قهرمان داستان فيلم) حضورندارد و قبلاً در فاجعه اي طبيعي نابود شده اند! اين پايان اگر چه يكي از غير منتظره ترين و تراژيك ترين پايان هاي فيلم هاي موسوم به آثار آخرالزماني تاكنون به شمار مي آيد، ولي در عين حال بخش ديگري از باورها و اعتقادات اوانجليست ها با مسيحيان صهيونيست را به تصوير مي كشد كه پيش از اين در كادر دوربين سينما قرار نگرفته است. داستان فيلم از سال 1959 و جشني دريك مدرسه ابتدايي ايالت ماساچوست آمريكا به نام ويليام داوس، شروع مي شود كه براساس پيشنهاد يكي از دانش آموزان به نام لوسیندا امبري (كه شرايط روحي چندان مناسبي ندارد) قرار مي شود هر يك از دانش اموزان يك نقاشي از آرزوها و اميدهايش براي آينده بكشد. بعد از آن، همه نقاشي ها را در محفظه اي به نام كپسول زمان قرار دهند و در زيرزمين دفن كنند تا اين كه 50سال بعد و در سال 2009 براي بچه هاي دبستاني آن روز باز شود. هر يك از بچه ها، يك نقاشي مي كشد به جز لوسيندا كه پشت و روي كاغذي را از يك سري اعداد بي ربط و بدون معنا پر مي كند. او در همان روز دفن كردن كپسول زمان، دچار تنش روحي شده، مدتي ناپديد مي شودو سپس در اتاقكي كوچك در حال خراشيدن در و ديوار و كندن اعداد و حروف نامشخصي پيدا مي شود. كاغذ و اعداد نامفهوم لوسيندا امبري، 50 سال بعد و در سال 2009 نصيب پسر بچه اي به نام كليب كاستلر كه در همان مدرسه درس مي خواند، مي شود. او كه مادرش را سال قبل در حادثه اي آتش سوزي از دست داده، با پدرش به نام جان، يك استاد علوم فيزيك كه در كار تحقيقات نجوم هم فعال است، زندگي مي كند. جان كه پسر يك كشيش اوانجليست است، پس از فوت همسرش، تقريباً اعتقادات خود را از دست داده و حتي ترك پدرو مادرش را كرده است. اما برخورد تصادفي او با اعداد نامربوط لوسيندا، پايش را به ماجراهايي عجيب و غريب مي كشاند. او متوجه مي شود كه اعداد كاغذ لوسيندا، چندان هم بي ربط نيستند و دركنار هم بازگوي تاريخ حوادث تلخي هستند كه در هر يك، گروه زيادي از انسان ها جان باخته اند و آن اعداد علاوه بر تاريخ مورد نظر به ترتيب تعداد كشته شدگان و مختصات جغرافيايي مكان حادثه را نيز نشان مي دهد. نكته مهم تر اين است كه لوسيندا در زماني اين اعداد را روي كاغذ نوشته كه هيچ يك از آنها رخ نداده بوده اند. يعني در واقع لوسيندا امبري تمام آن وقايع (كه اولينش حادثه 11سپتامبر 2001 و انهدام برج هاي دوقلوي نيويوركي است) را پيش بيني كرده بوده. اما در آن كاغذ، هنوز سه تاريخ ديگر باقي است كه اتفاق نيفتاده؛ یكي از آنها فرداي روزي كه جان كاغذ را به دست مي آورد طي چند حادثه هوايي رخ مي دهد و ديگري چند روز بعد در ايستگاه متروي منهتن نيويورك در اثر خارج شدن قطاري از ريل به كشته و مجروح شدن صدها نفر مي انجامد. اما سومين حادثه هنوز روي كاغذ باقي مانده كه در وهله نخست، جان فكر مي كند 33 نفر در آن حادثه جان مي بازند، ولي پس از اطلاع از مرگ مشكوك لوسيندا كه سالها قبل روز داده و آشنايي با دخترش به نام دايانا و همچنين دختر كوچك دايانا (ابي) كه هم سن و سال پسرش است، كم كم متوجه مي شود عدد 33 روي كاغذ لوسيتدا در واقع بر گردان EE مخفف كلمه Everyone Else به معني همه افراد ديگر بوده است.(كه اين معني را در كانكس مترو كه لوسيندا وزير تختخواب او پيدا مي كند.) يعني در واقع در آخرين حادثه، قرار است همه افراد كره زمين نابود شوند كه جان به دليل تحقيقات قبلي اش متوجه مي شود عنقريب اشعه خاصي از تابش خورشيدي، لايه اوزون اتمسفر زمين را از بين برده و همه چيز را روي كره خاكي به آتش مي كشد. تنها را نجات، رفتن به اعماق زمين است كه آن هم روش قابل اعتمادي نيست، چرا كه اشعه مذكور تا عمق يك مايلي زمين نيز، همه موجودات زنده را از بين مي برد. در همين بين، كيلب و ابي كه به خاطر آشنايي پدر و مادرشان با يكديگر صميمي شده اند، با موجودات عجيب و غريبي مواجه مي شوند كه در گوش آنها زمزمه مداومي دارند به اين معنا كه همراه آنها به مكان امني بروند. اين زمزمه ها و صداها به آواهايي كه لوسيندا مي شنيده و به دخترش دايانا مي گفته، بسيار شبيه است. فيلمنامه آگاه را جوليت اسنودن، استايلز وايت و رين دو گلاس پيرسن براساس داستاني از خود دوگلاس پيرسن نوشته اند كه پيش از اين تنها قصه فيلم مركوري بر مي آيد را به رشته تحرير در آورده بود. در كارنامه جوليت اسنودن و استايلز وايت نيز تنها مورد قابل توجه، همكاري در نوشتن فيلمنامه بوگي من يا لولوخور خوره بوده كه يك فيلم متوسط در ژانر هراس محسوب شده، اما اين كه اصلاً قصه و فيلمنامه آگاه به ريچارد كلي تعلق داشته (كه پيش از اين دو فيلم آخرالزماني از نوع اواجليستي به نام هاي داني دارکو و قصه هاي سرزمين جنوبي را نوشته و كارگرداني كرده) اين سوال را براي علاقه مند پي گير سينما جواب مي دهد كه چگونه نوشتن فيلنامه چنين پيچيده و مهمي (براي صاحبان فكري اثر) برعهده چنان فيلنامه نويسان بي تجربه و ساخت آن به كارگرداني همچون الكس پرايس سپرده شده كه تنها فيلم قابل اعتنايش، من، ربات در سال 2004 بوده است. به هر حال فيلمنامه آگاه از ساختار جذاب و كلاسيكي برخوردار است و مي تواند به دليل درون مايه معمايي و ماورايي خود، مخاطب را براي پيدا كردن پاسخ سوالاتش تا آخرين فريم هاي فيلم نگه دارد و البته كليشه اي ترين صحنه ها را به او نشان دهد، به نظرم اين هنر كمي نيست و دقيقاً از يك فيلمنامه استاندارد بر مي آيد كه بتواند مخاطبش را با عناصر و عوامل تكراري و نخ نما شده روي صندلي سينما نگه دارد. اگر چه شايد بارها و بارها شاهد داستان هايي از اين دست بوده كه يك بچه به اعمال خارق العاده اي دست زده (سري طالع نحس كه از خاطرتان نرفته) يا پدر و فرزندي كه در كارهاي علمي و حتي نجوم دست به اكتشافات خاصي مي زنند، در گير ماجرايي ماورايي مي شوند( از دم دست ترين آنها مي توان به تماس رابرت زمه كيس يا بعد از آن فيلمي به نام فركانس اشاره كرد)، سپس به کشف راز و رمز پرداخته و در اين كشف و شايد شهود با يك زن و دختر ديگر ( كه به صورتي با ماجرا مربوط مي شوند) همراه مي شوند . (در آثاري مانند جنگ دنياها و روزي كه زمين از حركت ايستاد مشابه چنين حلقاتي ديده مي شود.) البته گاهي اوقات هم اين گروه به يك مرد و زن ماجراجو يا دانشمند محدود مي شود همچون رمز داوينچي يا فرشتگان و شياطين كه همين روزها بر پرده سينما رفته است و الي آخر... اماآن چه مي تواند در اين دسته فيلمنامه ها، تماشاگر را با وجود كليشه ها و تكرارها درگير كند، بهره جستن از عناصري است كه براي او ملموس بوده و باآنها در زندگي روزمره اش تماس داشته است. مثلاً اين كه همواره زامبي ها را در نقاط و مكان هايي دوردست يا با مختصات ويژه نشان دهند، اگر چه مي تواند مخاطبش را بترساند، اما به طور معمول تأثير روحي خاصي بر او ندارد، چون دور افتادگي يا نامحتمل بودن مكان اتفاق درون فيلم، ذهنيت وار او را آسوده مي كند، ولي وقتي مثلا در قسمت دوم فيلم شياطين ساخته لامبرتو باوا در سال 1987، زامبي ها پس از زنده شدن، از طريق صفحه تلويزيون، وارد محل سكونت مردم مي شوند، آنگاه با چنين تمهيدي، تاثير فيلم در ايجاد هراس براي مخاطب چند برابر مي شود. در فيلم آگاه نيز در دو صحنه برخورد هواپيما با زمين در بزرگراه و سوختن مسافران آن و همچنين از خط خارج شدن قطار مترو ويران كردن ايستگاه منهتن، (با وجود جلوه هاي ويژه نه چندان قوي) مي تواند تاثير بيشتري بر مخاطب در پذيرفتن نزديكي حوادث فاجعه آميز داشته باشد كه مقصود اصلي سازندگان فيلم به نظر مي آيد. اما كشف را و رمز پيش گويي يا پي بردن به گنج يا حادثه اي از روي اعداد و حروف هم كه بارها و بارها در فيلم هاي مختلف رويت شده كه همين رمز داوينچي يا اسرار حروف و يا گنجينه ملي ( كه از قضا در آن نيكلاس كيج به رمز گشايي مشغول مي شد!) از همين گروه محسوب مي شوند. ضمن اين كه از همان لحظه نخست كه لوسيندا مشغول نوشتن آن سلسله بي معناي اعداد مي شود، اظهر من الشمس است كه اين اعداد يك ربط و وصلي به يكديگر دارند . نحوه رسيدن كاغذ لوسيندا به كيلب و جان كاستلر هم بسيار پيش پا افتاده روايت مي شود؛ اگر چه قاعدتاً و بنا به اعتقاد سازندگان فيلم، كليب، يك برگزيده بوده و طبعاً بايستي در دبستان داوس قرار مي گرفته و بايد آن زمزمه هاي عجيب و غريب آن هم مي شنيده است. به يك نوعي هم، كليب، شبيه پسر جيليان گيلر در فيلم برخورد نزديك از نوع سوم(استيون اسپيلبرگ) است كه از همان اوايل فيلم عاشق آدم فضايي ها بوده و همراه آنها مي رود. از قضا در آن فيلم هم يك مرد به نام روي نيري (ريچارد درايفوس) و همين خانم جيليان گيلر با آن سفينه غول پيكر و موجودات بيگانه ارتباط گرفته و قبل از همه آنها را احساس مي كنند. ولي با وجود همه اين كليشه ها و تكرارها، فيلم آگاه از نوآوري هايي برخوردار است كه مي تواند باعث جذابيتش شود. از جمله رويه اي كه فيلم در سكانس هاي انتهايي خود باز مي يابد. در واقع تازماني كه جان كاستلر بالاخره با سماجت دري راكه لوسينداي9 ساله با ناخن هايش روي آن كنده كاري كرده بوده و احتمالاً آدرس مكان امن گريز از فاجعه آخرالزماني را داده بوده، پيدا كرده و محل نقطه امن را كشف مي كند (كه گويا همان كانكس متروكه لوسيندا است)، مخاطب همچنان براين تصور است كه همه چيز آنچنان كه او پيش بيني كرده بوده، به انتها مي رسد. يعني همه آن فاجعه اقليمي نمي تواند گزندي به قهرمانان داستان ما برساند و آنها در همان مكان امن زنده مي مانند. ولي از صحنه فوق به بعد به تدريج ، پيش بيني هاي مخاطب در فيلم به وقوع نمي پيوندد. دايانا با اتومبيلش، كيلب و ابي را مي برد، بچه ها را همراه خود برده و حالا دايانا را جا مي گذارند. دايانا در تعقيب آنها دچار سانحه شده و در ميان ناباوري تماشاگر فيلم، مي ميرد بالاخره جان به بچه ها مي رسد و آنها از مكان امني كه آن موجودات مي خواهند ببرندشان، براي جان تعريف مي كنند. (باز هم در اينجا تماشاگر پيشگو مي تواند قانع شود، چون بالاخره قهرمان داستان ما، يعني جان كاستلر همراه بچه ها نجات خواهد يافت و شايد هم مانند فيلم روزي كه زمين از حركت ايستاد يك واسطه اي پيدا كند تا شفاعت كرده و آن موجودات را از شرنابودي كره زمين، منصرف كنند! اما به قول معروف زهي خيال باطل براي مخاطبان كليشه اي كه در اينجا نه تنها آن موجودات (كه ديگر معلوم مي شود اصلاً فضايي، به معني ساكنان كرات ديگر نبوده و از جهان باقي آمده اند) از خير بردن بچه ها نمي گذرند، بلكه حتي اجازه نمي دهند كه جان هم با آنان همراه شود و حتي خواهش او را با بي اعتنايي رد مي كنند! شايد تا اينجا هم هنوز براي تماشاگر حرفه اي اميدي باقي باشد كه فيلم با پاياني كليشه اي تمام شود، يعني سرانجام، جان، كره زمين را نجات دهد و در انتظار بازگشت بچه ها بماند. اتفاقاً وقتي پس از رفتن بچه ها و دور شدن آن شيء غول پيكر سفينه مانند، جان بي هوش مي شود و سپس با بارش قطرات باران به هوش مي آيد، يك لحظه همان بيننده پي گير، فكر مي كند كه خب، بالاخره تمام شد و كره زمين نجات يافت، اما هنگامي كه جان به شهر مي رسد، آن را در يك تلاطم آپوكاليپسي به سبك و سياق صحنه هاي ذهني فيلم ايثار (آندري تاركوفسكي) مشاهده مي كند كه همه آدم ها وحشت زده در حال گريز هستند، فقط پدر و مادر جان به دليل اعتقادات و باورهاي آخرالزماني شان، سرنوشت را پذيرفته اند و در آغوش يكديگر همه سوزي پاياني را قبول مي كنند. آخرين جمله پدرجان هم خطاب به او جالب است و مي تواند نشانه اي ديگر بر ايدئولوژيك بودن فيلم آگاه باشد. پدر مي گويد: «اين پايان نيست، جاني» و جان با آرامش پاسخ مي دهد:«مي دانم». در يكي از تراژيك ترين صحنه هاي آخرالزماني تاريخ سينما، زمين نابود مي شود و در آتش مي سوزد، در حالي كه گروهي از انسان ها از جمله كيلب و ابي به آسمان و مكاني بهشت گونه رفته اند تا به قول خودشان در زماني ديگر بازگردند و از نو شروع كنند. (حتي در قسمت سوم ترميناتور با عنوان برآمدن ماشين ها كه نام ديگرش جنگ آرماگدون است، زمين دچار همه سوزي می شود، اولاً تماشاگر اين نابودي را مشاهده نمي كند و ثانياً جان كانرز و دوست دخترش ،در همين كره زمين باقي مي مانند تا دوران جديد را شروع كنند.) اين بخش از فيلم آگاه كه در آثار پيشين اوانجليستي چندان مورد روايت قرار نگرفته بود، در باورهاي اين فرقه صهيونيستي به عروج مسيحيان نو تولد يافته معروف است و آن دسته قليل از مسيحيان و يهوديان را شامل مي شود كه با اعتقاد به آرماگدون، جنگ آخرالزمان و برپايي اسرائيل، منتظر بازگشت حضرت مسيح شوند و در اين مسير گويا با سربرآوردن دجال يا آني كرايست به آسمان مي روند، درحالي كه زمين در آتش ضد مسيح مي سوزد و سپس (پس از گذشت هفت سال) حضرت مسيح و آن نوتولد يافته ها به زمين باز خواهند گشت، طي نبردي خونين به نام آرماگدون همه دشمنانشان را از بين مي برند و هزارسال حاكميت بركره زمين را آغاز خواهند كرد. در فيلم آگاه در واقع كيلب وابي به نوعي همان مسيحيان نو تولد يافته هستند كه در ميان همه سوزي كره زمين به آسمان مي روند و در مكاني بهشت گونه، سكني مي گزينند و خود مي گويند كه باز خواهند گشت تا همه چيز را نو شروع كنند. جري فالول از رهبران اوانجليست در كتابش مي نويسد كه مطابق اعتقادات اوانجليست ها در آخرالزمان، يهوديان از سراسر جهان بايد به سرزمين فلسطين مهاجرت كنند و هم زمان با ظاهر شدن دجال (آنتي كرايست)، 144000 نفر از يهوديان به مسيح اعتقاد پيدا خواهند كرد و همراه «مسيحيان دوباره تولد يافته» و مسيح به بهشت خواهند رفت و آن گاه تمامي يهوديان باقيمانده جهان به دست دجال كشته خواهند شد. هفت سال بعد از ظاهر شدن دجال، مسيح همراه مسيحيان دوباره تولد يافته به زمين فرود خواهند آمد و دجال را در محل فلسطين، در جنگ نهايي مقدس (آرماگدون) شكست خواهند داد و مسيح پس از آن براي مدت هزار سال حكومت جهاني را به پايتختي بيت المقدس رهبري خواهد كرد. هال ليندسي از ديگر رهبران اوانجليست دركتاب معروف خود به نام زمين، سياره بزرگ مرحوم مي نويسد: «نسلي كه از 1948 (يعني از زمان تشكيل دولت اسرائيل) به اين سو به دنيا آمده است، شاهد عيني دومين ظهور مسيح خواهد بود. اما پيش از آن رويداد، ما بايد هم جنگ يا جوج و ماجوج را ببينيم و هم نبرد هارمجدون (يا آرماگدون). كشتار همه سوزي بدين گونه آغاز خواهد شد...». پت رابرتسون كه مانند ساير اوانجليست ها طرفدار سرسخت اسرائيل و صهيونيسم است، مطابق اعتقادات جديد پروتستان ها در باره «عملي كردن خواسته هاي مسيح» و «تحقق پيش گويي هاي انجيل»، تأييد همه جانبه از دولت اسرائيل را يك وظيفه ديني براي خود مي داند. رابرتسون مانند ديگر اوانجليست ها به طور گسترده چنين تبليغ مي كرد كه مسيح تا سال 2007 حتماً ظهور خواهد كرد و كتابي را با عنوان پايان عصر تأليف و در آن تأكيد كرد كه جنگ نهايي مقدس (آرماگدون) بعد از سال 2000 وقبل ازسال 2007 آغاز مي شود، در این جنگ سراسر جهان نابود خواهد شد و فقط اوانجليست ها كه خود را «مسيحيان دوباره تولد يافته» معرفي مي كنند، نجات خواهند يافت. اوانجليست هاي متعصب در آمريكا حدود 100 ميليون پيرو دارند و در هر حزب بزرگ آمريكا يعني جمهوري خواه و دموكرات صاحب نفوذ هستند (در مراسم تحليف اوباما همه دنيا مشاهده كرد كه برخلاف انتظار يك كشيش اوانجليست به نام وارن، قسم نامه رئيس جمهور جديد ايالات متحده را قرائت كرد!) و همراه صهيونيست هاي يهودي، دولت ايالات متحده آمريكا را كاملاً در اختيار گرفته اند. در ايالات امريكاو ديگر كشورهاي پروتستان 1500 فرقه مسيحي اوانجليست، براي جنگ آرماگدون، تبليغات گسترده انجام مي دهند و براي تسريع در ظهور مسيح كوشش مي كنند وضعيتي را پيش آورند كه سراسر جهان نابود شود، چرا كه مطابق اعتقادات آنها مسيح، فقط بعد از نابودي كامل جهان ظهور خواهد كرد. نويسندگان غربي اين اعتقادات را به عنوان «تروريسم مقدس» معرفي مي كنند! در انتخابات قبلي رياست جمهوري آمريكا، لابي صهيونيسم بين الملل جورج دبليو بوش كانداي حزب جمهوري خواه را كه يك اوانجليست جنگ طلب و طرفدار متعصب صهيونيسم است، با رأي ديوان عالي آمريكا به قدرت رساند و در انتخابات اخير همان لابي با فعاليت صهيونيست هاي شناخته شده اي چون رهم امانوئل و ديويد اكسلراد، باراك اوباما را به كرسي رياست جمهوري ايالات متحده نشاندند. به دنبال چنين حمايتي بود كه اصول سياست خارجي آمريكا بر «حمله پيشگيرانه» عليه كشورهايي كه مخالف سياست هاي آمريكا هستند، استوار شد (دقيقاً مطابق با انديشه هاي اوانجليستي) وبعد از به وجود آوردن حادثه 11 سپتامبر 2001، دولت آمريكا جنگ عليه اسلام و مسلمانان جهان را به بهانه جنگ عليه تروريسم آغاز كرد. اكثر دولتمردان آمريكا كه از اوانجليست هاي جنگ طلب هستند، با هدف عملي كردن خواسته هاي مسيح و پيش گويي هاي انجيل در آغاز هزاره سوم ميلادي و به بهانه جنگ عليه تروريسم، جنگ صليبي را عليه اسلام آغاز كرده و در خف و جلسات مخفي شان (كه بعضاً اسناد مذاكرات آن افشا شده است) اعلام كرده اند كه اين جنگ تا سلطه مطلق برجهان اسلام ادامه خواهد يافت. براساس كتاب هاي ليندسي و همچنين مباني عقايد پيروان بنيادگرايي انجيلي كه باورها و تفكرات امروزه يك سوم آمريكاييان و از جمله گروه هاي حاكم بر آمريكا را در بر مي گيرد: « همه شهرهاي جهان در جنگ هسته اي آخرالزمان ويران خواهند شد، تصورش را بكنيد...مسيح زمين را ويران خواهد كردو مردمانش را خواهد سوزاند. هنگامي كه جنگ بزرگ آخرالزمان به چنان نقطه اوجي رسيد كه تقريباً تمام آدميان كشته شدند، عظيم ترين لحظه فرا مي رسد و مسيح با نجات دادن مومنان باقي مانده، نوع بشر را از نابودي كامل نجات خواهد داد...» امروز از زبان هال ليندسي از رهبران صهيونيست هاي انجيلي آمريكا در كتاب نبرد نهايي به صراحت درباره ضرورت وقوع جنگ آرماگدون مي شنويم و بمباران اتمي ايران و ساير كشورهاي مسلمان منطقه ، امروز صراحتاً در فيلم هايي مانند رمز داوينچي گفته مي شود كه تغييرهزاره و رفتن از برج جوت به برج حمل، زمان افشای راز خانقاه صهيون در پيشواز از مسيح دوم بوده است. امروز ده ها كانال تلويزيوني و ماهواره اي وابسته به اوانجليست ها تبليغ نبرد آرماگدون را سرلوحه خود قرار داده اند و بيش از نيمي از آثاري كه از كارخانه هاليوود بيرون مي آيد، فيلم هايي است در باره آخرالزمان و آرماگدون و ظهور مسيح بن داوود و چنگ با ضد مسيح و وحشت و تاريكي كه از اين بابت دنيا را فراخواهد گرفت و دو سوم مردم كره ارض از ميان خواهند رفت و جهان به ويرانه اي بدل خواهد شد تا مسيح موعود اين حضرات نزول اجلال بفرمايند. اما همه اين نيروهاي اهريمني، تاكنون به فضل الهي در مقابل اتحاد و انسجام ملت ايران و امت اسلام، در مانده اند. چرا كه سررشته همه اين ايستادگي و مقاومت، آنچنانكه وعده الهي است، به ظهور حضرت حجت بن الحسن عسكري (عج) خواهد انجاميد. ظهوري كه همچون بعثت پيامبر گرامي اسلام (ص)براي جهانيان با رحمت و بركت همراه خواهد بودنه با خون ريزي و وحشت. آن منجي خواهد آمد، در حالي كه در كنارش حضرت عيسي ميسح (ع) نيز حضور دارد و آنگاه جهان پر از عدل و نيكي خواهد شد، انشاء الله. منبع:فیلم نگار،شماره81 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 575]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن