تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833578538




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

« هملت » و « ترديد »


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
«هملت »و «ترديد »
« هملت » و « ترديد »   نويسنده:مهرزاد دانش   در هر اثر اقتباسي ،اصولي متداول وجود دارد که در کنار وفاداري به روح اثر مورد اقتباس يا اجزاي اساسي اش، براي متناسب ساختن آن با قالب کنوني يا ذهنيت خاص اقتباس کننده، روند حذف ،افزودن و نيز جا به جايي را طي مي کند . در ترديد هر سه عنصر به چشم مي خورد و علاوه بر ان ،به واسطه امروزي کردن موقعيت ها و فضاها ،تا حدي ماهيت وقايع و روابط هم شکلي ديگر به خود گرفته است (نمونه اش انتخاب مراسم زار به جاي ظهور شبح در هملت ). از اين دست اقتباس ها در سينماي جهان به وفور يافت مي شود (مانند آرزوهاي بزرگ آلفونسو کوارون )،اما در ترديد رهيافت جديدي اضافه شده که شايد بزرگ ترين امتيازش باشد و ان عبارت از تزريق روح خود آگاهانه اي است که در شخصيت اصلي فيلم نسبت به روند اقتباس به چشم مي خورد و به همين مناسبت بنا دارد بقيه ماجراهاي زندگي اش روندي متمايز از اثر اقتباس شده را طي کند. ترديد ضعف هاي ريز و درشت، کم ندارد ،ولي همين يک نوآوري تا حدي آن ها را تحت ا لشعاع قرار مي دهد يا دست کم باعث مي شود خيلي حرص مان در نيايد .اين موضوع خوئد آگاهي در عين حال تداعي بخش يک جور گريز از تقدير ي محتوم است که خود دغدغه اي کهن در ساحت هنر و ادبيات و البته سينماست . اين شيوه اقتباسي از سوي ديگر باعث شده دست سينما گر در گزينش وقايع بازتر باشد و رهيافتي متفاوت با اثر اصلي را در پيش گيرد . موقعيت کلي نمايش نامه شکسپير، تسليم شدن به تقدير است ،در حالي که ترديد معطوف به يک جور تقدير شکني است. منتها اين تقدير شکني محملي چندان منطقي پيدا نمي کند. البته اين که سياوش پي به انطباق کلي مسير زندگي اش با نمايش نامه هملت مي برد ،ابداعي مناسب در بحث اقتباس است اما اين ابداع در عين حال در فرايند داستان توجيه پذير نيست . چرا بايد تا اين حد زندگي او با زندگي هملت منطبق باشد؟فيلم تا پايان هم پاسخي براي اين پرسش ندارد . بارزترين وجه اقتباس در ترديد شخصيت هاي ان هستند. شناسايي ما به ازاهاي شخصيتي فيلم و نمايش نامه کار بسيار آساني است، کما اينکه در قسمتي از فيلم هم سياوش اين معادله را ترسيم مي کند. البته در اين بين حذف و اضافات فراوان وجود دارد :از درباريان و افسران و گورکن هاي و....گرفته که ما به ازايي در فيلم ندارند تا افراسيابي وزنش و پليس و پزشک و مسئول بايگاني و غيره که نمونه اي در نمايش نامه نداشته اند که اين نيز روالي طبيعي براي هم نسخ کردن فضاي کنوني کار با اجزاي منبع اصلي است ؛کما اين که مثلاً در اقتباس سينمايي اوليو ير هم از هملت، شخصيت هاي روزنکرانتز و گيلدنسترن و فرنينبر اس حذف و تعدادي از تک گويي هاي مشهور نمايش نامه فداي ايجاز سينمايي شده اند و جنون هملت هم واکاوي روان شناسانه شده است . در ترديد معادل هاي شخصيتي چنين اند :سياوش (هملت )،روز بهان (کلوديوس )مهتاب (افيليا)مادر سياوش (گروترود )کارو(هوراشيو)انوري (پولونيوس)دانيال (لايرتيس)صمصامي (فرتينبراس). اما جدا از پاره اي اقتضاهاي زماني که تغييراتي متداول را در شخصيت ها ايجاد کرده، به نظر مي رسدو در برخي نمودهاي شخصيتي کاراکترها ،دگرگوني هاعميق تر نيز در نظر گرفته شده است .از خود شخصيت اصلي شروع مي کنيم. هملت همانند بسياري از نمونه هاي تراژيک در ادبيات اسطوره اي و نمايشي، واجد خلق و خوي قهرماني خاصي است که مصرانه در پي حقيقتي پنهان است. مي دانيم که تراژدي شامل کشمکش هاي بزرگ انسان هاي بلند مرتبه و تسليم شان در مقابل تقدير است و در پي بروز پيچيدگي هاي وجودي و موقعيتي معمولا به مرگ يک يا چند نفر منتهي مي شود .به تعبيرارسطو: «قهرمان تراژدي هم حس شفقت را در ما بيدار مي کند و هم حس وحشت و هراس را .او نه خوب است و نه بد، مخلوطي از هر دو است.» قهرمان بر اثر تغيير سرنوشت ناگاه از اوج سعادت به ورطه فلاکت و ذلت مي افتد. قهرمان تراژدي بيش از گناهش دچار عقوبت مي شود و همين موضوع باعث مي شود حس شفقت و دل سوزي همه نسبت به او برانگيخته شود ؛و هملت دقيقاً در چنين موقعيتي قراردارد. ولي سياوش ربطي به دنياي اسطوره ها ندارد. شايد بخشي از اين وضعيت به موقعيت زماني اش برگردد که اسطورگي را بر نمي تابد، اما در واقع جدا از برخي شباهت هاي صوري ،کم تر خطور ربطي را مي توان بين اين دو جست . سياوش در عين اصرارش بر کشف حقيقت موجودي منفعل تر در قياس با هملت است و تنها در محدوده جست و جو کنش مند است و نه در اقدام و تغيير. اگر هملت عامدانه پولونيوس را مي کشد، سياوش تصادفي به قتل انوري دست مي زند. هملت اگر چه در نامه اش به افيليا سخت از ترديد مي گويد اما ان را بستري قرار مي دهد براي کنش هاي بعدي اش ؛در حالي که سياوش در همان مرحله ترديد باقي مي ماند تا اين مهتاب سر مي رسد و رسما او را به کنش مندي وا مي دارد. اين جا است که نقش معشوق در ترديد، فراتر از هملت بروز مي يابد. در هملت، افيليا تنها محملي است که عشق و اراده قهرمان تراژدي را متبلور مي سازد و چنان زير سيطره برادر و پدر قراردارد که جز با خود کشي ،ان هم پس از مرگ پدر به دست محبوب ،نمي تواند تأثير شگرف خود را بر روند وقايع بگذارد .اما مهتاب از اغاز شخصيتي مستقل دارد. او را هرگز همراه با پدر و روز بهان نمي بينيم و انگار تنها در ارتباط با سياوش است که جلوه اي اشکار دارد . اتفاقا بر خلاف نمايش نامه ،برادر و پدر و ارباب هم مخالفتي با ازدواج اين دو جوان ندارند و اگر مشکلي هست به فراز و نشيب ارتباطي اين دو بر مي گردد و نه دخالت اطرافيان که باز از قضا اطرافيان متمايل به تحقق چنين وصلتي اند. مهتاب از انفعال سياوش کلافه است و چه زماني که خود را به ديوانگي مي زند و چه زماني که هراس از سيطره سرنوشت هملت بر تقدير او وجود ش را فراگرفته، اين مهتاب است که نهيب مي زند و به فعاليت وادارش مي کند. به اين ترتيب منش مردو زن اول فيلم در روند معکوس شخصيت مذکر و مؤنث نمايش نامه را دارد و سازي جدا مي زند .شايد از همين رو است که پايان فيلم با انعکاس تصوير مهتاب در اب رقم مي خورد تا قرينه اي معکوس باشد بر مرگ تراژيک افيليا در غرق شدنش در اب اب حيات در برابر اب مرگبار. هوراشيو در نمايش نامه ،بيش تر نقش کاتاليزوري در انتقال اطلاعات و کشف منويات شخص هملت را دارد. او در اغاز و فرجام نمايش همدم هملت است :شبح را در اغاز باز مي جويد و مرگ هملت رادر پايان نظاره مي کند.کارو نيز همدم اصلي سياوش است و محرم راز او ؛حتي معتمد تر از مهتاب .اگر هملت نمايش تله موش را با بازيگراني که در پي روزنکرانتز و گليدنسترن پيداي شان مي شود تمرين و اجرا مي کند، سياوش اين مهم را هم با همياري کارو و مادرش انجام مي دهد . از طرفي دوستي خانوادگي او با مهتاب هم بر تعميق نقشش در داستان مي افزايد. انگار او فراتر از يک کاتاليزور است واين فرايند رادر مثلا بهبود ارتباط بين مهتاب و سياوش يا تفسيرو پيش بيني اش از جلسه مخفيانه روزبهان و صمصامي مي توان ملاحظه کرد .اين که او نيز در کنار مهتاب وسياوش يکي از عناصر صحنه پاياني است بر همين نقش تاکيد دارد .اما روزبهان که قرار است روباه صفتي اش را در ظاهري مهربان و خباثتي پنهان جاري سازد ، تا حد زيادي از کلوديوس حاکم متمايز است. روزبهان شخصيت منفي داستان است و همان قطب بندي کليشه اي و ساده انگارانه ادم هاي خوب و بد را دارد ،در حالي که کلوديوس مثل هر شخصيت -و ولو منفي -ماجرايي تراژيک، واقف به بدسگالي وبد کرداري اش است و همين لايه هاي عميق تري را در وجودش ترسيم مي کند. به ياد اوريم صحنه سوم از پرده دوم نمايش نامه را که چه گونه او وجدانش را فرا مي خواند و از اين که حتي ديگرتوبه هم در توانش نيست ،مي نالد. ايا روزبهان چنين خود شناسي اي را براي مخاطب مطرح مي سازد ؟البته از ياد نبريم که کلوديوس پادشاه است و روزبهان يک تاجر، و موقعيت اين دو طبعا ان قدر تفاوت دارد که قدرت سياسي با ثروت بازرگاني؛ ولي هر چه هست روز بهان فاقد شخصيتي پيچيده است و در حد يک تيپ باقي مي ماند .بي جهت نيست که بر عکس تأثيري که نمايش تله موش بر کلوديوس گذاشت، اين جا هيچ واکنشي را در روز بهان بر نمي انگيزد. در اين بين گرترود نيز با معادلش در ترديد تفاوت دارد .گرترود اگر مي ميرد نه به خواست خود ش بلکه در اثر نوشيدن اشتباهي جام زهر آلود است ،ولي در ترديد، مادر مسيري را از قالب يک جاني به قالب يک توبه کار طي مي کند و خود کشي اش با طناب دار، انگار يک جور استحاله اخلاقي از موقعيت پيشين اوست. گرترود را سرنوشت مي کشد و مادر سياوش را خواست خودش و البته در اين بين نيز نمي فهميم چرا اين قدر سريع اين استحاله رخ داده است ؛ضمن ان که حتي گاه او را مسلط بر روزبهان مي يابيم (صحنه دواخور کردن وبخوردادنش ).انوري سايه هجو آميزي از پولونيوس است .نوکر مآبي و خنگي و متلک شنيدن او به مراتب وسيع تر از صدر اعظم دانمار ک است و البته شايد اين را هم بتوان حمل بر تفاوت منصب سياسي پولونيوس و پست ملازمي انوري کرد. انوري تبديل به يک دلقک ناخواسته شده که هيچ نشاني از ابهت شخصيت مرجعش ندارد و در مقابل داماد آينده اش ،بسيار فروتر از موقعيت عادي خودش هم ظاهر مي شود. درهمين قياس صمصامي هم با فرتينبراس متفاوت است . فرتينبراس و صمصامي هر دو رقيب قهرمان قصه اند، ولي اولي منشي همچون پادشاهان با اصالت دارد ودومي فطرتي پست دارد که در پي معامله اي شوم است. در پايان نمايش نامه ،فرتينبراس دستور تشييع پيکر هملت را با شکوهي در خور شخصيتش مي دهد و در آخر ترديد صمصامي جامي را از زن اغواگر داستان مي گيرد تا دردش را کاهش دهد. در اين ميان ان که از همه قياسش مع الفارق تر است، دانيال است بالايرتيس که جز در نسبت برادري با معشوق قهرمان قصه، انگار هيچ قرابت ديگري را نمي توان بين اين دو جست.اگر لايرنيس با وصلت هملت و افيليا مخالف است و پس از مرگ پدر و خواهر عزم نابودي هملت را مي کند ،به شدت انگيز ه مند است و دلايلي متقن مثل هر شخصيت ديگري از داستان هاي تراژيک دارد . اما دانيل منگل و عقب افتاده ، چه انگيزه اي بايد از کشتن سياوش داشته باشد ؟اصلا چرا بايد معلول ذهني باشد ؟و چرا به جاي سلسله مرگ هاي اشتباهي فصل آخر نمايش نامه شکسپير در اثر شراب و شمشير زهر آلود ،اين اوست که يک تنه همه را به گلوله مي بندد وزخمي مي کند وخود هم عازم ديار مرگ مي شود؟دانيال نچسب ترين شخصيت اقتباسي فيلم است. ترديد همان طور که از عنوانش هم پيداست بر يک موقعيت مشکوک دلالت و تأکيد دارد. براي همين فيلم روندي معمايي به خود گرفته است . عنصر معما در ترديد در دو سطح بر وز پيدا مي کند . نخست دراين سطح که آيا مرگ پدر سياوش عمدي بوده و اگر بوده به دست چه کس و ساير معماهاي خرد ديگر در اين زمينه (مثل علت باج دادن به همسفر افراسيابي )و در سطح دوم نيز اين معما مطر ح مي شود که قطعه هاي پازل ماجراي کنوني را چه گونه مي توان بر صفحه نمايش نامه هملت منطبق و پياده کرد.اما در نمايش نامه ،اگر چه ترديد تا «راستي حقيقت »هم گسترانيده مي شود، اما موضوع اصلي ،طرح معما نيست و اگر ترديد ي هست در سايه تأملات فلسفي و هستي شناسانه قرار مي گيرد تا تعليق هاي ماجرايي .برا ي همين در ترديد سرو کله پليس هم پيدا مي شود ،اما در هملت اصلا محملي براي ظهور عسس وجودندارد .ادم هاي هملت در فضاي قدرت سياسي با يکديگر تعامل دارند وسياست در معناي اصيل خودش، جان مايه کنش هاي بشري است (ارسطو بي خودنگفته که انسان ،حيوان سياسي است )ولي در ترديد فضاي کلي کار آميزه اي از هنر و تجارت است :بدها (از روز بهان گرفته تا صمصامي )به پول و بده بستان هاي مالي مشغولند و خوب ها به هنر :سياوش عکاسي مي کند ،کارو در کار نمايش است و مهتاب موسيقي مينوازد. همين دو بخشي شدن فضا به سادگي متن دامن مي زند ،در حالي که درباري بودن همه ادم هاي هملت و در واقع وحدت فضاي موقعيتي شان بر عمق و پيچيدگي کنش ها و منش هاي متفاوت شان تأثيري فزايند ه دارد .مثال اگر افيليا در پي مرگ پدر خود کشي ميکند در ان مناسبات به شدت مي گنجد، ولي اين که مهتاب در روز مراسم ختم پدرش ،پيانوي اهدايي سياوش را مي نوازد و دل و قلوه با او ردو بدل مي کند وجلوي منزل دانيال کشيک مي دهد ودر وسط خيابان مي دود و... با چه منطبق شخصيتي سازگار است ؟خوب بودن و بد بودن آدم ها به جاي خود ؛ولي مهم تر از ان نفس بودن يا نبودن است و به نظر مي رسد اين مهم ترين وجه تمايز دو اثر است. ترديد دغدغه پيروزي خوب ها بر بدها (ياهنر بر تجارت، يا حق بر باطل و تعابيري از اين دست )اصل است و در هملت دغدغه خود وجود بيداد مي کند. منبع:ماهنامه فيلم شماره 401  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 566]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن