تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس دوست دارد خداوند هنگام سختى ها و گرفتارى ها دعاى او را اجابت كند، در هنگام آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816728031




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تعريف تکبر و تفاوت آن با عجب


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تعريف تکبر و تفاوت آن با عجب
تعريف تکبر و تفاوت آن با عجب تعريف کبرحقيقت کبر آن است که خويش را بر ديگران زيادت بيند در صفتي از صفات کمال ... و منشاء کبر نفس لوامه است. و کبر خصلتي است از خصلت هاي نفس لوامه و عز و فخر و عجب، همه نزديکند به کبر. و آنچه سبب کبر است سبب ايشان شايد، و علاج کبر، علاج ايشان هم بشايد. (1)و بدان که کبر خلقي است و اخلاق صفت دل بود، وليکن اثرآن بر ظاهر پيدا آيد و خلق کبر آن است که خويشتن را از ديگران فرا پيش دارد و بهتر داند، و از اين اندر وي باد نشاطي پيدا آيد؛ آن باد را که اندر وي پيدا شود کبر گويند ... و حقيقت آن است که هيچ کس بوي مسلماني نشنود تا خود را فراموش نکند، بلکه راحت دنيا نيز نبايد. (2) بدان که هر که تکبر کند، از آن کند که خويشتن را صفتي داند که ديگران را نيست، که آن صفت کمال بود، و آن را هفت سبب است. [علم و زهد و نسب و جمال و توانگري و قوت بر ضعيف و تکبر بر تبع. (3) (4)حقيقت کبر ديد زيادت خود است بر ديگري در صفات کمال. و هر چه گاه اين ديد با ديد عظمت حق جمع شود و با ديد حقارت و خساست نفس خود جمع شود، ازين کس تواضع آيد و شفقت و نصيحت بر خلق و شکر و ثناي مولي - عزوجل - چون داند که نفس وي مستحق اينها نبوده است ذاتي، اگر کمال بيند عطا داند و راه منت وي را به حق گشاده شود. و قوي رساننده است اين راه بنده را به حق. باز اگر ديد، زيادتي با جهل بود به عظمت حق، و يا جهل بود به حقارت و آفات نفس، و يا جهل مبدأ جسم و آخر نفس. (5)«ابويزيد» گويد: «تا زماني که بنده مي پندارد در ميان مردم بدتر از او وجود دارد متکبر است» سؤال شد: «چه وقت متواضع است؟» گفت: «هرگاه براي خودش به مقام و مالي معتقد نباشد و تواضع هر انساني به اندازه ي خودشناسي و خداشناسي اوست». «عروة بن ورد» گويد: «تواضع يکي از شکارگاه هاي شرافت است، و صاحب هر نعمت بر نعمتي که دارد مورد حسد است، جز صاحب تواضع». «يحيي بن خالد برمکي» گويد: «شخصي بزرگ هرگاه عبادت کند و زهد ورزد، تواضع کرده و نادان هرگاه عبادت کند و زهد ورزد تکبر کرده است». «يحيي بن معاذ» گويد: «تکبر کردن بر کساني که به سبب مالشان نسبت به تو کبر مي ورزند تواضع است». (6)تفاوت عجب و کبرو اما تکبر؛ به عجب نزديک بود و فرق آن بود که معجب با نفس خود دروغ مي گويد به گماني که بدو دارد، و متکبر با ديگران دروغ مي گويد و اگر چه از آن گمان خالي بود. (7)کبريا و بزرگي از آن خداوند استما را که نه طاعت مطيعان است، و نه عبادت عابدان، و نه زهد زاهدان، و نه صدق صادقان، و نه تقواي متقيان، بازين همه عجب و تکبر، و حسد، و ريا، و جمع و منع دنيا، و تفاخر، و تکاثر، هر روزي کمترين ده مسلمان از ما بيازارد، و دعوي آن کنيم که ما از کسي بهتريم! و گوييم بر ديگر مسلمانان نشايد سلام کردن، سلام بر ما بايد کرد تا نجات يابند! اينت قومي بد پنداشت و احمق که ماييم! (8)بدان اي رونده ي راه خداي عزوجل که هر که خواهد که همه آن بود که وي خواهد، جبار بود. و جبار مر خدمت جبار را نشايد [که] بامداد برخيزي، بايد که دعوي خدايي نکني و دعوي پيغامبري را ترک گويي که هرکه بامداد برخيزد و بايدش که هر چه خواهد بشود، درين دعوي خدايي باشد. و هر که را بايد هر چه بگويد خلق قبول کنند، اين دعوي پيغامبري باشد. و اين علت از ديد خيريت خود - که کبر است - خيزد. (9)پس کبريا و بزرگي برازنده ي آن است که وجود همه مستند به اوست. و کمالات، جملگي پرتوي از کمالات بي نهايات او. «غاشيه» بندگي بر دوش جمله کاينات نهاده، و طوق ذلت و سرافکندگي را بر گردن همه انداخته.گر سر چرخ است پر از طوق اوستور دل خاک است پر از شوق اوستدور جهان است به فرمان اوخنگ فلک غاشيه گردان (10) اوکشمکش هر چه درو زندگيستپيش خداوندي او بندگي استبا جبروتش که دو عالم کم استاول ما و آخر ما يک دم است (11)فرو کشتن صفات بشريت چيست. پيشي و بيشي جستن عز و رياست طلب کردن و بر خلق خداي افزوني جستن، و اين همه صفات حق است و بشر را اين همه نرسد. عظمت و کبريا و جبروت صفات حق است، و او خود را به تکبر بستود. غير او را تکبر مذموم است. و خود را به جباري بستود، و غير او را جباري مذموم است. (12)خدا مي گويد: «بزرگواري رداي من است و عظمت ازار من است. هر که در دنيا با من در اين دو از يکي منازعت کند، او را در دوزخ افکنم». (13)پي نوشت : 1- مرتع الصالحين، صص 159-160.2- کيمياي سعادت، ج 2، صص 253-254.3- تبع: چاکر و خدم و حشم.4- همان، ج 2، ص 257.5- مرتع الصالحين، ص 160.6- راه روشن، ص 322.7- اخلاق ناصري، ص 179.8- روضه المذنبين، ص 84.9- مرتع الصالحين، ص 166.10- غاشيه گردان: فرمان بردار و مطيع.11- معراج السعاده، ص 265.12- شرح تعرف، ج 1، ص 173.13- اخلاق محتشمي، ص 297.منبع: برگرفته از کتاب گنجينه ي 69-68 /س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 347]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن