تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خوشا بحال كسانى كه براى خدا گرسنه و تشنه شده‏اند اينان در روز قيامت سير مى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805455551




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مي خواهم از آدم بودن استعفا بدهم


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مي خواهم از آدم بودن استعفا بدهم
مي خواهم از آدم بودن استعفا بدهم نويسنده:احسان اوسيوند مصطفي مستور نويسنده خوش خواني است که چند سال قبل با «روي ماه خداوند را ببوس» سر زبان ها افتاد. بعد از آن منتقدان ادبي حسابي جناب نويسنده را تحويل گرفتند و هر کتابش اتفاقي براي دنياي ادبيات بود. حالا جناب نويسنده خوانندگان خاص خودش را پيدا کرده بود و هرازگاهي با يک کتاب جديد آنها را غافلگير مي کرد. البته نبايد اسم هاي عجيب وغريب کتاب هاي آقاي نويسنده را هم در جلب مخاطب بيشتر ناديده گرفت. «استخوان خوک و دست هاي جذامي ...»، «حمايت عشقي بي قاف، بي شين، بي نقطه» و ... حالا جناب مستور با وجود اين که تصميمي براي چاپ کتاب جديد نداشت. بالاخره به درخواست خوانندگانش پاسخ داد و داستان جمع و جور «من گنجشک نيستم» را روانه کتاب فروشي ها کرد. مصطفي مستور جايي گفته است: «من تا بخشي از تجربه داستان را حس نکنم،داستاني نمي نويسم. در واقع هيچ داستاني ندارم که صرفاً به قصد نوشتن يک قصه،پشت کامپيوتر نشسته باشم. هميشه بايد انرژي کافي براي نوشتن داستاني فراهم شود. اين انرژي را دقيقاً نمي شود تعريف کرد اما بخش مهمي از آن حتماً محصول غواصي روح است» و حالا محصول ديگري از اين «غواصي روحي» به دست ما رسيده؛ «من گنجشک نيستم». امروزه خيلي راحت مي شود نوشت که رابطه دو سويه «مخاطب و نويسنده» براي مصطفي مستور و خوانندگان ادبيات داستاني،رابطه صفر و صد است؛به اين معني که يا آثار مستور را مي پسندند و علاوه بر آن، با سطرها همذات پنداري هاي عجيب و غريب مي کنند يا اينکه کتاب هاي مستور را خيلي راحت در دسته آثار سانتي مانتاليزم عشقي و رمانتيک جاي مي دهند و آنها را پس مي زنند. پس تا اينجا تکليف مخاطب مشخص شد. از آن طرف هم نويسنده،پا از دنيا وجهان ساخته ذهنش، بيرون نمي گذارد و اين پافشاري، از انتخاب قطع و شکل تا نامگذاري کتاب پيش مي رود؛چرا که رمان جديد مستور، باز هم حجيم نيست، باز هم در صفحه سفيد ابتدايي با جمله اي مخاطب را مهمان کرده و بازهم به سبک و سياق آثار پيشين، عنوان کتاب «چند واژه اي» است و مانند «روي ماه خداوند را ببوس» ديالوگي از کتاب «من گنجشک نيستم»؛ کتابي که برخاسته - از همان جهان بيني اي است که در آثار ديگرنويسنده جاري و ساري است؛جهان بيني اي که با «شکل نگاه نويسنده به پيرامونش»،«فرم چيدمان جملات» و «شخصيت پردازي» کدگذاري مي شود. مستورهاي آشنا «من گنجشک نيستم» داستان روزمرگي هاي مردي است که خواهرش براي معالجه،او را به مجتمع درماني سپرده و در حال حاضر او ساکن طبقه نهم و واحد 902 از اين تيمارستان است. راوي به خاطر مرگ همسرش افسانه (وقت وضع حمل) و فرزندش،سردردهاي عجيبي دارد و گاهي وقت ها کله اش داغ مي شود؛«انگار چيزها بر محيط دايره اي به مرکز من، شروع مي کنند به چرخيدن» مانند ديگرآثار مستور،«من گنجشک نيستم» شروع ناپايدار و لغزنده اي دارد، انگار که پاراگراف را از وسط برش داده باشند و تو از همه جا بي خبر، وسط سطرها پرتاب شده باشي؛«چشم هايم بسته اند. از جلوي صورتم که مي گذرد، من تنها صدايش را مي شنوم؛ صدا مثل وزوز مگس است. دور مي شود يعني لابد دور شده چون صدا محو و محوتر شده است. بعد کمي سکوت است. بعد صداي برخورد چيزها با شيشه پنجره» و در همين چند سطر آغازين، مي شود پي عناصر مشترک و تکرار شونده ديگري هم بود؛ مثل جمله هاي کوتاه،ضرباهنگ دروني بالا واستفاده از جمله چهار کلمه اي و سه کلمه اي و گاهي در هم ريختگي واژه ها به تناسب آنچه در ذهن راوي مي گذرد. در صفحات انتهايي کتاب هم، مانند ديگر آثار مستور، شاهد استفاده از جملات انگليسي در لابه لاي متن هستيم؛ صفحات (76/75). اما از ديگر موتيف هاي آشنا،همچنين مي توان به مونولوگ هاي طولاني اشاره کرد،مثل آنجايي که دانيال «استخوان خوک و ...» حالا در «من گنجشک نيستم» قرار است گله و شکايت از دار دنيا را بين دو گيومه بريزد؛«...ديگر من نيستم. يعني نمي خوام باشم. مي خوام استعفا بدم. از آزاد بودن. از اينکه مثل شما دو تا دست و دو تا پا و دو تا گوش دارم. از خودم متنفرم. کاش مي شد يه تيکه چوب بود. يه تيکه سنگ. کمي خاک باغچه. کاش مي شد هرچيز ديگه اي بود به جز شما عوضي هاي دو پاي بوگندو ...» اصلاً تمام کتاب را مي توان مونولوگ و کلنجار بي انتها راوي با خود دانست،انگار که نويسنده براي خودش پلان و پيرنگي طراحي کرده تا ديدگاهش را در جان سطرها بدمد.زن وکمي عشق در اين خوددرگيري راوي،سه نقطه پر رنگ به چشم مي خورد که در بقيه آثار مستور هم، بيش از اين حضور داشتند؛ مرگ، زن، آفرينش، کمي عشق و البته بسياري اندوه. پس نويسنده که حالا در پوست راوي پنهان شده، سئوال هاي فلسفي ته ذهن اش يا به قول کوهي (مدير تيمارستان) «چاه هاي ذهن» اش را با مخاطب تقسيم مي کند: «همين دانيال نازي افتاده تو چاه ويلي به اسم سؤال. سوال هاي بي ربط و پوچ ... يا مثلاً ياقوت آسيابان، افتاده تو چاه عميقي به اسم زن ... اين نسناسي که تازه اومده اسمش چيه؟ نوري؟ آره، نوري. افتاده توي يه چاه ديگه ... . او رفيق ديگه تون، اميرماهان،افتاده توي چاهي به اسم تاريکي. تو افتاده اي تو چاه مرگ»و مصطفي مستور در لابه لاي سطرها، خواسته يا ناخواسته،تصميم گرفت که اين حفره ها را پر کند و فلسفه اش را در دريچه نگاه راوي به خورد مخاطب بدهد. در جايي از کتاب ميان گفت و گوهاي راوي و اميرنوري (يکي ديگر از ساکنان تيمارستان) اين ديالوگ از طريق امير صادر مي شود که «به نظر من کيف دستي همه زن ها مقدسه. شرط مي بندم محاله تو کيف دستي زن ها قرار دارد و چک بانکي و شماره تلفن هاي وحشتناک و چيزهاي کثيف ديگه پيدا کني». آيا اين يک مانيفست کوتاه نيست که مستور در صفحه سفيد ابتدايي مجموعه داستان «حمايت عشق، بي شين، بي قاف، بي نقطه» آورده بود؛«... زن ها اين تنها ساکنان سمت روشن ومعصوم و معنادار زندگي»؟ يا درجاي ديگري، وقتي راوي در کلنجارهاي ذهني اش و دلتنگي اش براي زن و فرزند، باز به مرگ مي رسد؛«جاهايي را سراغ دارم که مرگ در آنها لانه کرده. اسمشان را گذاشته ام خانه هاي مرگ. انگار بازي شطرنج است و تو مهره اي هستي که بايد با دقت واحتياط گام برداري. بايد چنان با احتياط حرکت کني تا مبادا در خانه هايي پا بگذاري که در تيررس اسبي، فيلي يا وزيري هستند ... . وقتي قرص سيانوري را توي دست مي گيري، مي تواني لاي ذرات آن مرگ را ببيني که خودش را جمع کرده و کمين کرده است لاي قرص و منتظراست تا او را ببلعي و تمام. جايي که اکسيژن نيست،يکي از خانه هاي دائمي اوست. دخترم درآن خانه مرد» اين تيمارستان کجاست؟ درباره فضاسازي کتاب و ظرفي که شخصيت ها در آن ريخته شده اند بايد گفت که کمي نچسب،بي روح و دور از ذهن از کار درآمده،از نامگذاري شخصيت ها تا ترسيم توصيف و محيط. جهان داستاني هرنويسنده،جهاني است يکتا و بنا شده توسط ذهن و فکر نويسنده که اگر با نويسنده اي واقع گرا روبه رو باشيم،جهاني است که احتمالاً بايد و نبايدهايي مانند جهان واقع و پيرامون ما در آن لحاظ مي شود و از الگوهاي از پيش ساخته و پرداخته پيروي مي کند اما انگار رنگ آميزي اش را به دست نقاش ديگري سپرده باشند،متفاوت و از جنسي ديگر است و شايد همين شباهت ها و اختلاف هاي ميان اين دو جهان باشد که جهان داستاني نويسنده را گيرا،جذاب و خوشخوان جلوه مي دهد. «من گنجشک نيستم» حتي با احتساب شخصيت هاي فرعي و حاشيه اي اثر،کاراکترهاي محدودي دارد که تقريباً همه در يک المان،نقطه اشتراک دارند؛آن هم عجيب بودن اسمشان است؛ دانيال نازي /ياقوت آسيابان / کوهي/ مخمل/ تاجي خوشگله و ... و تنها شايد اميرماهان و امير نوري هستند که از اين دايره جدا افتاده اند. البته کوهي و دانيال و مخمل و حتي ماهان و ياقوت،همگي از «دويدن در ميدان تاريک مين» و «استخوان خوک و ...» به «من گنجشک نيستم» پرتاب شده اند. درباره فضاسازي محيطي هم با دو لوکيشن محدود رو به رو هستيم؛ يکي مجتمع مسکوني براي درمان بيماران رواني يا همان تيمارستان،است.و يک کافه (تريا)، که راوي با خارج شدن از تيمارستان به آنجا مي رود. «در من گنجشک نيستم» فضاي تيمارستان بسيار اروپايي و فانتزي ترسيم شده است. با اينکه از آن به عنوان همسايه پادگان گلابدره ياد مي شود و سخت است باورکردن وجود چنين فضاي درماني در ايران؛ «ساعت چهار بعدازظهر است. بطري آب را از توي يخچال مي آورم و مي نشينم روي کاناپه. تلويزيون را روشن مي کنم ... نود و سه نفرهستيم و هرچهار نفرتوي يک طبقه زندگي مي کنيم. هر کس توي يک آپارتمان جداگانه. اينجا که تلفن داريد. تلويزيون داريد. کامپيوتر داريد. روزنامه و مجله داريد. کتاب داريد. راديو داريد. حمام و هواي پاکيزه داريد. غذاي خوب داريد. پس چه مرگتونه؟» صفحات 18، 23 و 24. يا اينکه در سه فصل انتهايي کتاب،کافه «تريا» يي ترسيم و فضاسازي مي شود که نه شبيه کافي شاپ هاي بالاي شهري است، نه از جنس کافه هاي پر از دود پايين شهري و در عين حال از هر کدام نشانه هايي را همراه دارد؛مثل مرد دائم الخمري که با راوي همکلام مي شود يا زني که تنها در گوشه اين کافه دود گرفته،روي صندلي اي سرخ و پشت ميز نشسته است. به همه اينها مي توان به کتاب «زايمان بدون درد» که جابه جا دردست راوي است،اشاره کرد که نشانه اي است از آفرينش و در تناقض با «مرگ انگاري» راوي ونکته آخراينکه وقتي پاي وسايل ارتباط جمعي به کارهاي مستور باز مي شود، از آنها نخواهيم شنيد، مگر اينکه قرار باشد پلشتي و زشتي هاي دنياي پيرامون مان را به ما گوشزد کنند: «کنترل تلويزيون را بر مي دارم و بي هدف کانال ها را تغيير مي دهم. حوصله نگاه کردن هيچ کدامشان را ندارم؛اخبار هواپيما ربايي در فيليپين/ تصوير درستي از راديوگرافي ريشه هاي دنداني که فاسد شده است / اتومبيلي در پيچ تندي از مسير مسابقه، تعادلش را از دست مي دهد و واژگون مي شود/ انفجار و دود و کشتار زنان و کودکان/... .»منبع:نشريه همشهري جوان، شماره 220/خ
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1040]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن