محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831380599
مي خواهم از آدم بودن استعفا بدهم
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مي خواهم از آدم بودن استعفا بدهم نويسنده:احسان اوسيوند مصطفي مستور نويسنده خوش خواني است که چند سال قبل با «روي ماه خداوند را ببوس» سر زبان ها افتاد. بعد از آن منتقدان ادبي حسابي جناب نويسنده را تحويل گرفتند و هر کتابش اتفاقي براي دنياي ادبيات بود. حالا جناب نويسنده خوانندگان خاص خودش را پيدا کرده بود و هرازگاهي با يک کتاب جديد آنها را غافلگير مي کرد. البته نبايد اسم هاي عجيب وغريب کتاب هاي آقاي نويسنده را هم در جلب مخاطب بيشتر ناديده گرفت. «استخوان خوک و دست هاي جذامي ...»، «حمايت عشقي بي قاف، بي شين، بي نقطه» و ... حالا جناب مستور با وجود اين که تصميمي براي چاپ کتاب جديد نداشت. بالاخره به درخواست خوانندگانش پاسخ داد و داستان جمع و جور «من گنجشک نيستم» را روانه کتاب فروشي ها کرد. مصطفي مستور جايي گفته است: «من تا بخشي از تجربه داستان را حس نکنم،داستاني نمي نويسم. در واقع هيچ داستاني ندارم که صرفاً به قصد نوشتن يک قصه،پشت کامپيوتر نشسته باشم. هميشه بايد انرژي کافي براي نوشتن داستاني فراهم شود. اين انرژي را دقيقاً نمي شود تعريف کرد اما بخش مهمي از آن حتماً محصول غواصي روح است» و حالا محصول ديگري از اين «غواصي روحي» به دست ما رسيده؛ «من گنجشک نيستم». امروزه خيلي راحت مي شود نوشت که رابطه دو سويه «مخاطب و نويسنده» براي مصطفي مستور و خوانندگان ادبيات داستاني،رابطه صفر و صد است؛به اين معني که يا آثار مستور را مي پسندند و علاوه بر آن، با سطرها همذات پنداري هاي عجيب و غريب مي کنند يا اينکه کتاب هاي مستور را خيلي راحت در دسته آثار سانتي مانتاليزم عشقي و رمانتيک جاي مي دهند و آنها را پس مي زنند. پس تا اينجا تکليف مخاطب مشخص شد. از آن طرف هم نويسنده،پا از دنيا وجهان ساخته ذهنش، بيرون نمي گذارد و اين پافشاري، از انتخاب قطع و شکل تا نامگذاري کتاب پيش مي رود؛چرا که رمان جديد مستور، باز هم حجيم نيست، باز هم در صفحه سفيد ابتدايي با جمله اي مخاطب را مهمان کرده و بازهم به سبک و سياق آثار پيشين، عنوان کتاب «چند واژه اي» است و مانند «روي ماه خداوند را ببوس» ديالوگي از کتاب «من گنجشک نيستم»؛ کتابي که برخاسته - از همان جهان بيني اي است که در آثار ديگرنويسنده جاري و ساري است؛جهان بيني اي که با «شکل نگاه نويسنده به پيرامونش»،«فرم چيدمان جملات» و «شخصيت پردازي» کدگذاري مي شود. مستورهاي آشنا «من گنجشک نيستم» داستان روزمرگي هاي مردي است که خواهرش براي معالجه،او را به مجتمع درماني سپرده و در حال حاضر او ساکن طبقه نهم و واحد 902 از اين تيمارستان است. راوي به خاطر مرگ همسرش افسانه (وقت وضع حمل) و فرزندش،سردردهاي عجيبي دارد و گاهي وقت ها کله اش داغ مي شود؛«انگار چيزها بر محيط دايره اي به مرکز من، شروع مي کنند به چرخيدن» مانند ديگرآثار مستور،«من گنجشک نيستم» شروع ناپايدار و لغزنده اي دارد، انگار که پاراگراف را از وسط برش داده باشند و تو از همه جا بي خبر، وسط سطرها پرتاب شده باشي؛«چشم هايم بسته اند. از جلوي صورتم که مي گذرد، من تنها صدايش را مي شنوم؛ صدا مثل وزوز مگس است. دور مي شود يعني لابد دور شده چون صدا محو و محوتر شده است. بعد کمي سکوت است. بعد صداي برخورد چيزها با شيشه پنجره» و در همين چند سطر آغازين، مي شود پي عناصر مشترک و تکرار شونده ديگري هم بود؛ مثل جمله هاي کوتاه،ضرباهنگ دروني بالا واستفاده از جمله چهار کلمه اي و سه کلمه اي و گاهي در هم ريختگي واژه ها به تناسب آنچه در ذهن راوي مي گذرد. در صفحات انتهايي کتاب هم، مانند ديگر آثار مستور، شاهد استفاده از جملات انگليسي در لابه لاي متن هستيم؛ صفحات (76/75). اما از ديگر موتيف هاي آشنا،همچنين مي توان به مونولوگ هاي طولاني اشاره کرد،مثل آنجايي که دانيال «استخوان خوک و ...» حالا در «من گنجشک نيستم» قرار است گله و شکايت از دار دنيا را بين دو گيومه بريزد؛«...ديگر من نيستم. يعني نمي خوام باشم. مي خوام استعفا بدم. از آزاد بودن. از اينکه مثل شما دو تا دست و دو تا پا و دو تا گوش دارم. از خودم متنفرم. کاش مي شد يه تيکه چوب بود. يه تيکه سنگ. کمي خاک باغچه. کاش مي شد هرچيز ديگه اي بود به جز شما عوضي هاي دو پاي بوگندو ...» اصلاً تمام کتاب را مي توان مونولوگ و کلنجار بي انتها راوي با خود دانست،انگار که نويسنده براي خودش پلان و پيرنگي طراحي کرده تا ديدگاهش را در جان سطرها بدمد.زن وکمي عشق در اين خوددرگيري راوي،سه نقطه پر رنگ به چشم مي خورد که در بقيه آثار مستور هم، بيش از اين حضور داشتند؛ مرگ، زن، آفرينش، کمي عشق و البته بسياري اندوه. پس نويسنده که حالا در پوست راوي پنهان شده، سئوال هاي فلسفي ته ذهن اش يا به قول کوهي (مدير تيمارستان) «چاه هاي ذهن» اش را با مخاطب تقسيم مي کند: «همين دانيال نازي افتاده تو چاه ويلي به اسم سؤال. سوال هاي بي ربط و پوچ ... يا مثلاً ياقوت آسيابان، افتاده تو چاه عميقي به اسم زن ... اين نسناسي که تازه اومده اسمش چيه؟ نوري؟ آره، نوري. افتاده توي يه چاه ديگه ... . او رفيق ديگه تون، اميرماهان،افتاده توي چاهي به اسم تاريکي. تو افتاده اي تو چاه مرگ»و مصطفي مستور در لابه لاي سطرها، خواسته يا ناخواسته،تصميم گرفت که اين حفره ها را پر کند و فلسفه اش را در دريچه نگاه راوي به خورد مخاطب بدهد. در جايي از کتاب ميان گفت و گوهاي راوي و اميرنوري (يکي ديگر از ساکنان تيمارستان) اين ديالوگ از طريق امير صادر مي شود که «به نظر من کيف دستي همه زن ها مقدسه. شرط مي بندم محاله تو کيف دستي زن ها قرار دارد و چک بانکي و شماره تلفن هاي وحشتناک و چيزهاي کثيف ديگه پيدا کني». آيا اين يک مانيفست کوتاه نيست که مستور در صفحه سفيد ابتدايي مجموعه داستان «حمايت عشق، بي شين، بي قاف، بي نقطه» آورده بود؛«... زن ها اين تنها ساکنان سمت روشن ومعصوم و معنادار زندگي»؟ يا درجاي ديگري، وقتي راوي در کلنجارهاي ذهني اش و دلتنگي اش براي زن و فرزند، باز به مرگ مي رسد؛«جاهايي را سراغ دارم که مرگ در آنها لانه کرده. اسمشان را گذاشته ام خانه هاي مرگ. انگار بازي شطرنج است و تو مهره اي هستي که بايد با دقت واحتياط گام برداري. بايد چنان با احتياط حرکت کني تا مبادا در خانه هايي پا بگذاري که در تيررس اسبي، فيلي يا وزيري هستند ... . وقتي قرص سيانوري را توي دست مي گيري، مي تواني لاي ذرات آن مرگ را ببيني که خودش را جمع کرده و کمين کرده است لاي قرص و منتظراست تا او را ببلعي و تمام. جايي که اکسيژن نيست،يکي از خانه هاي دائمي اوست. دخترم درآن خانه مرد» اين تيمارستان کجاست؟ درباره فضاسازي کتاب و ظرفي که شخصيت ها در آن ريخته شده اند بايد گفت که کمي نچسب،بي روح و دور از ذهن از کار درآمده،از نامگذاري شخصيت ها تا ترسيم توصيف و محيط. جهان داستاني هرنويسنده،جهاني است يکتا و بنا شده توسط ذهن و فکر نويسنده که اگر با نويسنده اي واقع گرا روبه رو باشيم،جهاني است که احتمالاً بايد و نبايدهايي مانند جهان واقع و پيرامون ما در آن لحاظ مي شود و از الگوهاي از پيش ساخته و پرداخته پيروي مي کند اما انگار رنگ آميزي اش را به دست نقاش ديگري سپرده باشند،متفاوت و از جنسي ديگر است و شايد همين شباهت ها و اختلاف هاي ميان اين دو جهان باشد که جهان داستاني نويسنده را گيرا،جذاب و خوشخوان جلوه مي دهد. «من گنجشک نيستم» حتي با احتساب شخصيت هاي فرعي و حاشيه اي اثر،کاراکترهاي محدودي دارد که تقريباً همه در يک المان،نقطه اشتراک دارند؛آن هم عجيب بودن اسمشان است؛ دانيال نازي /ياقوت آسيابان / کوهي/ مخمل/ تاجي خوشگله و ... و تنها شايد اميرماهان و امير نوري هستند که از اين دايره جدا افتاده اند. البته کوهي و دانيال و مخمل و حتي ماهان و ياقوت،همگي از «دويدن در ميدان تاريک مين» و «استخوان خوک و ...» به «من گنجشک نيستم» پرتاب شده اند. درباره فضاسازي محيطي هم با دو لوکيشن محدود رو به رو هستيم؛ يکي مجتمع مسکوني براي درمان بيماران رواني يا همان تيمارستان،است.و يک کافه (تريا)، که راوي با خارج شدن از تيمارستان به آنجا مي رود. «در من گنجشک نيستم» فضاي تيمارستان بسيار اروپايي و فانتزي ترسيم شده است. با اينکه از آن به عنوان همسايه پادگان گلابدره ياد مي شود و سخت است باورکردن وجود چنين فضاي درماني در ايران؛ «ساعت چهار بعدازظهر است. بطري آب را از توي يخچال مي آورم و مي نشينم روي کاناپه. تلويزيون را روشن مي کنم ... نود و سه نفرهستيم و هرچهار نفرتوي يک طبقه زندگي مي کنيم. هر کس توي يک آپارتمان جداگانه. اينجا که تلفن داريد. تلويزيون داريد. کامپيوتر داريد. روزنامه و مجله داريد. کتاب داريد. راديو داريد. حمام و هواي پاکيزه داريد. غذاي خوب داريد. پس چه مرگتونه؟» صفحات 18، 23 و 24. يا اينکه در سه فصل انتهايي کتاب،کافه «تريا» يي ترسيم و فضاسازي مي شود که نه شبيه کافي شاپ هاي بالاي شهري است، نه از جنس کافه هاي پر از دود پايين شهري و در عين حال از هر کدام نشانه هايي را همراه دارد؛مثل مرد دائم الخمري که با راوي همکلام مي شود يا زني که تنها در گوشه اين کافه دود گرفته،روي صندلي اي سرخ و پشت ميز نشسته است. به همه اينها مي توان به کتاب «زايمان بدون درد» که جابه جا دردست راوي است،اشاره کرد که نشانه اي است از آفرينش و در تناقض با «مرگ انگاري» راوي ونکته آخراينکه وقتي پاي وسايل ارتباط جمعي به کارهاي مستور باز مي شود، از آنها نخواهيم شنيد، مگر اينکه قرار باشد پلشتي و زشتي هاي دنياي پيرامون مان را به ما گوشزد کنند: «کنترل تلويزيون را بر مي دارم و بي هدف کانال ها را تغيير مي دهم. حوصله نگاه کردن هيچ کدامشان را ندارم؛اخبار هواپيما ربايي در فيليپين/ تصوير درستي از راديوگرافي ريشه هاي دنداني که فاسد شده است / اتومبيلي در پيچ تندي از مسير مسابقه، تعادلش را از دست مي دهد و واژگون مي شود/ انفجار و دود و کشتار زنان و کودکان/... .»منبع:نشريه همشهري جوان، شماره 220/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1050]
صفحات پیشنهادی
مي خواهم از آدم بودن استعفا بدهم
مي خواهم از آدم بودن استعفا بدهم نويسنده:احسان اوسيوند مصطفي مستور نويسنده خوش خواني است که چند سال قبل با «روي ماه خداوند را ببوس» سر زبان ها افتاد. بعد از آن ...
مي خواهم از آدم بودن استعفا بدهم نويسنده:احسان اوسيوند مصطفي مستور نويسنده خوش خواني است که چند سال قبل با «روي ماه خداوند را ببوس» سر زبان ها افتاد. بعد از آن ...
همراه با مصطفی مستور و کتاب جدیدش «من گنجشک نیستم»
همراه با مصطفی مستور و کتاب جدیدش «من گنجشک نیستم» میخواهم از آدم بودن استعفا بدهم مصطفی مستور با «من گنجشک نیستم» دوباره سراغ طرفدارانش آمده است.
همراه با مصطفی مستور و کتاب جدیدش «من گنجشک نیستم» میخواهم از آدم بودن استعفا بدهم مصطفی مستور با «من گنجشک نیستم» دوباره سراغ طرفدارانش آمده است.
«روي ماه خداوند را ببوس»
مي خواهم از آدم بودن استعفا بدهم نويسنده:احسان اوسيوند مصطفي مستور نويسنده خوش خواني است که چند سال قبل با «روي ماه خداوند را ببوس» سر زبان ها افتاد. بعد از آن .
مي خواهم از آدم بودن استعفا بدهم نويسنده:احسان اوسيوند مصطفي مستور نويسنده خوش خواني است که چند سال قبل با «روي ماه خداوند را ببوس» سر زبان ها افتاد. بعد از آن .
نخستين جشنواره تئاتر تخصصي نقطه در اراك برگزار مي شود
مواد غذایی و ظروفی که غذا در آن تهیه و سرو می شود، همه در آشپزخانه نگهداری می شود و سالم بودن غذایی که می خوریم، به تمیز بودن و بی ... مي خواهم از آدم بودن استعفا بدهم ...
مواد غذایی و ظروفی که غذا در آن تهیه و سرو می شود، همه در آشپزخانه نگهداری می شود و سالم بودن غذایی که می خوریم، به تمیز بودن و بی ... مي خواهم از آدم بودن استعفا بدهم ...
از من خواستند استعفا بدهم
از من خواستند استعفا بدهم سياست - فرشاد مهديپور – محمدرضا طيراني: گفتوگوي ما با ... نه، ميخواهم بدانم كه بهعنوان وزير كشور چگونه با بركناري جانشينتان، موافقت كرديد؟ ... ما در وزارت كشور به آدم حرفهاي نياز داريم، با هر نوع سليقهاي هم كه باشد.
از من خواستند استعفا بدهم سياست - فرشاد مهديپور – محمدرضا طيراني: گفتوگوي ما با ... نه، ميخواهم بدانم كه بهعنوان وزير كشور چگونه با بركناري جانشينتان، موافقت كرديد؟ ... ما در وزارت كشور به آدم حرفهاي نياز داريم، با هر نوع سليقهاي هم كه باشد.
رييس حزب متحده قومي پاكستان از نخست وزير خواست استعفا بدهد
رييس حزب متحده قومي پاكستان از نخست وزير خواست استعفا بدهد-به گزارش گروه اخبار ... شهروندان در حوادث تروريستي كراچي، گفت: من از رئيس جمهوري و نخست وزير مي خواهم ضمن پايان دادن به كشتار بي رحمانه شهروندان بي گناه در اين شهر، قاتلان و آدم ...
رييس حزب متحده قومي پاكستان از نخست وزير خواست استعفا بدهد-به گزارش گروه اخبار ... شهروندان در حوادث تروريستي كراچي، گفت: من از رئيس جمهوري و نخست وزير مي خواهم ضمن پايان دادن به كشتار بي رحمانه شهروندان بي گناه در اين شهر، قاتلان و آدم ...
- استعفا بدهم فوتبال ایران تعلیق میشود
استعفا بدهم فوتبال ایران تعلیق میشود-راسخون : علی کفاشیان این گفت و گو را ساعاتی قبل از حذف دردناک تیم امید ... در مجموع از همه مردم عذر میخواهم بابت اتفاقاتی که افتاد. ... ممکن است یکسری آدم که میخواهند این موضوع را به مسئولان فدراسیون ربط دهند. .... الان بحثهای زیادی درباره منشوری بودن برخی از مربیان و بازیکنان مطرح است.
استعفا بدهم فوتبال ایران تعلیق میشود-راسخون : علی کفاشیان این گفت و گو را ساعاتی قبل از حذف دردناک تیم امید ... در مجموع از همه مردم عذر میخواهم بابت اتفاقاتی که افتاد. ... ممکن است یکسری آدم که میخواهند این موضوع را به مسئولان فدراسیون ربط دهند. .... الان بحثهای زیادی درباره منشوری بودن برخی از مربیان و بازیکنان مطرح است.
آ یا قلعه نوعی از استقلال می رود؟
... از استقلال می رود؟سرمربی تیم فوتبال استقلال تهران گفت: پس از روشن شدن سرنوشت استعفای قریب در مورد ماندن یا رفتن خود از استقلال تصمیم خواهم گرفت. ... قرار بود كه روز شنبه برنامهام را برای فصل بعد به قریب بدهم. اما با توجه به ... قلعه نوعی در مصاحبه ای سخن از توطئه و شیطنت آدم هایی كرده كه چند سال است ... . فرهنگ و هنر ...
... از استقلال می رود؟سرمربی تیم فوتبال استقلال تهران گفت: پس از روشن شدن سرنوشت استعفای قریب در مورد ماندن یا رفتن خود از استقلال تصمیم خواهم گرفت. ... قرار بود كه روز شنبه برنامهام را برای فصل بعد به قریب بدهم. اما با توجه به ... قلعه نوعی در مصاحبه ای سخن از توطئه و شیطنت آدم هایی كرده كه چند سال است ... . فرهنگ و هنر ...
طاها هاشمي: اگر با مشايي كار نميكردم؛ استقلالم زير سوال ميرفت
آنچه در استعفاي طاها هاشمي بيش از همه مورد بحث بود، همزماني استعفاي وي با صح. ... به همكاريم ادامه مي دادم و دليلي نمي بينم كه تحت تاثير توصيه ها و ايده ها استعفا بدهم. ... شايد به درستي نتوان حق را تشخيص داد ولي اين مهم است كه آدم اراده اي داشته باشد كه ... در آن زمان به طور كامل توضيحاتي راجع به عملكرد پژوهشكده طي سه سال گذشته خواهم داد.
آنچه در استعفاي طاها هاشمي بيش از همه مورد بحث بود، همزماني استعفاي وي با صح. ... به همكاريم ادامه مي دادم و دليلي نمي بينم كه تحت تاثير توصيه ها و ايده ها استعفا بدهم. ... شايد به درستي نتوان حق را تشخيص داد ولي اين مهم است كه آدم اراده اي داشته باشد كه ... در آن زمان به طور كامل توضيحاتي راجع به عملكرد پژوهشكده طي سه سال گذشته خواهم داد.
- مایلی کهن خطاب به کفاشیان: استعفا بده و برو
مایلی کهن خطاب به کفاشیان: استعفا بده و برو-راسخون: محمد مايلي کهن که ... کفاشيان می خواهد به خاطر مردم و مملکت از رياست فدراسيون فوتبال استعفا بدهد. ... اما من ميخواهم اين را بگويم اگر همه تنها دو شغل داشتند، کسي در اين مملکت بيکار نبود ... اين هم به دليل اين است که ما يک سري آدم سادهانديش داريم که به اين تظاهرها خيلي توجه ميکنند ...
مایلی کهن خطاب به کفاشیان: استعفا بده و برو-راسخون: محمد مايلي کهن که ... کفاشيان می خواهد به خاطر مردم و مملکت از رياست فدراسيون فوتبال استعفا بدهد. ... اما من ميخواهم اين را بگويم اگر همه تنها دو شغل داشتند، کسي در اين مملکت بيکار نبود ... اين هم به دليل اين است که ما يک سري آدم سادهانديش داريم که به اين تظاهرها خيلي توجه ميکنند ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها