تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس نيّتش خوب باشد، توفيق ياريش خواهد نمود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803588606




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آزاد انديشي اسلامي (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آزاد انديشي اسلامي (1)
آزاد انديشي اسلامي (1) نويسنده: سيد حسين همايون مصباح بر بنياد تجربه ي انساني سخني با اين درونمايه مشهور شده است: «هركه بام اش بيش، برف اش بيشتر» براين نسق مي توان گفت: هرفرد، مكتب و آييني ادعاهاي كلان داشته باشد، بي گمان، رسالت و مسؤوليت بزرگ تري خواهد داشت. اسلام به مثابه يك دين زنده و پويا، اين چنين بوده و هست. زيرا هماره ادعاهاي كلان را طرح مي كند. در روزگاران و دوره هاي گذشته شالوده تمدن سترگي را گذارده است كه جمعيت و جغرافياي گسترده اي را پوشش مي داده است. از اين روي، انتظار مي رود كه امروزه، به رسالت خود توجه كند و به تلاشي بزرگ روي آورد، تا آن ادعاها، كه همانا برنامه داشتن بر انسان از گهواره تا گور است و برآوردن سعادت و خوشبختي او، جامه ي عمل بپوشند.بويژه اين كه دور تا دور پيروان آن را تمدني نوين، پرمدعا، پرنخوت و استكباري فرا گرفته و فضاي سخت رقابت آميز و پرچالشي را پديدار ساخته است. محيط و فضايي كه مي توان كالاهاي گوناگون چون استعمار، انكار، تهمت، برخورد، گفت وگو، تعامل، همكاري، برتري بيني و فروتر نشاني و... را يابيد. از شمار آن كالاها و چالشها همانا بي فروغ نشان دادن نقش و سهم اسلام در فرآيند تمدن سازي و بويژه مدنيت نوين است و شگفت اين كه، اسلام را با آن پيشينه درخشان، عامل خشونت، استبداد فكري و عملي و عقب ماندگي قلمداد كردند تا جايي كه شماري از روشنفكران معاصر عرب، چون عبدالله عروي، بار و مسئووليت عقب ماندگي عربها را بر گرده اسلام مي نهد. (1) از سوي ديگر پابرجايي هويت وروند و ادامه زندگي ـ در جهان كنوني، به گونه اي در هم تنيده است كه سازماندهي هاي كلان و سيستمي، كه تمدن مهم ترين جلوه ي آن است، گزير ناپذير است.بنابراين، با توجه به علتها و ايستارهاي پيش گفته، سخن گفتن از تمدن و مسائل تمدني و در جستار پيش روي از تمدن اسلامي و مهم تر از همه، ارزيابي عنصرها و عاملهاي تمدن ساز، بسي كاربردي و حياني مي نمايد. روشن است كه در ميان عاملها و عنصرهاي گوناگون تمدن ساز «آزاد انديشي» نقش و جايگاه ويژه اي دارد. از اين روي، بر آن شديم تا در اين نوشتار نسبت آزاد انديشي اسلامي، با تمدن را در بوته بررسي نهيم.تمدن چيست؟ در باره معني و چيستي «تمدن» سخن بسيار گفته شده است. گروهي چون انديشمندان آلماني سده نوزدهم، فرهنگ و تمدن را در دو مقوله ي جداي از هم انگاشته و بر اين باورند كه تمدن بيان كننده داده هاي مادي تلاشهاي بشري است و فرهنگ دستاوردهاي معنوي و فكري او.گروهي ديگر از جمله هانتينگتون بر اين باورند كه تمدن و فرهنگ يكي است و به شيوه كلي زندگي گروهي از مردم اشاره دارند و تمدن همان فرهنگ است در ابعادي بزرگ تر. (2)شمار ديگر تمدن را نتيجه و برايند تلاشهاي فرهنگي مي دانند و مي گويند:«تمدن نتيجه فرآيند اصيل ويژه اي از خلاقيت فرهنگي است كه محصول كارگروه خاصي از مردم باشد.» (3)علامه محمدتقي جعفري، تمدن را ريشه اي و بنيادين و بيان كننده تلاشهاي عوامل اصيل حيات فردي و اجتماعي مي داند:«تمدن عبارت است از تشكيل هماهنگ انسانها در حيات معقول با روابط عادلانه و اشتراك همه افراد و گروه هاي جامعه در پيشبرد اهداف مادي و معنوي انسانها در همه ابعاد مثبت.» (4) حسن حنفي، دامنه تمدن را فراتر از فرهنگ مي بيند:«همه فعاليتهاي ذهني و هر آن چه در بيرون از ذهن در قالب فن آوريهاي علمي، اختراعات، اكتشافات جديد، عمران، راه ها، شهرها، مساجد، قصرها و قلعه ها ديده مي شود. بنابراين تمدن در اين جا از معني فرهنگ فراتر مي رود.» (5) به نظر مي رسد كه تمدن همانا روش فراگير و سازماندهي و اداره آگاهانه تمامي كارهاي زندگي انسان در مقياسها و اندازه هاي كلان است كه زبان، مفاهيم، ارزشها، انديشه ها، دانشها، فنها، و نهادهاي مشترك و همگاني را در بر مي گيرد. در واقع ، به وسيله اين امور همگاني و مشترك تدبير و سازماندهي مي گردد.جوهره تمدن اسلامي، به روشني چيستي ياد شده را مي شناساند و باز مي تاباند. چون اسلام و تمدن اسلامي، بيان گر، ياري گر، توسعه بخش و بنيانگذار روش زيست و شيوه زندگي در درون يك سامانه ي باز دانايي محور، در جهت زايش و پرورش انسانيت است كه سازه هاي اين سامانه حياتي، عبارت اند از: خدا، انسان، دنيا و آخرت.خدامحوري و آخرت نگري و پيوند انسان به خداو دنيا به آخرت، از ويژگيهاي تمدن اسلامي است به همين جهت قيد و کاز ويژه ي بنيانگذار را در تعريف و معناي تمدن اسلامي وارد كرديم. تمدن غربي، تنها متوجه به دو سازه مياني اين سامانه؛ يعني: «انسان» و «دنيا»ست و آن را با نظام ويژه اي براي توليد ثروت و دارايي همراه مي كند. همان گونه كه تافلر به اين نكته انگشت مي گذارد:«تمدن... به شيوه اي از زندگي اشاره دارد كه با نظامي ويژه براي توليد ثروت همراه است، كشاورزي، صنعتي و اكنون دانش پايه يا اطلاعاتي.» (6)در برابر قيد اخير، در تمدن اسلامي، دانايي محور و پرورش دهنده انسانيت جايگزين شده است و دقيقاً همين قيود سر تمايز اين دو تمدن بزرگ را مي نمايد.اين كه در معناي تمدن اسلامي، قيدهاي: بيانگر، ياري گر، و توسعه دهنده آورده شده است، روشنگر اين واقعيت است كه تمامي دستاوردها و داده هاي محض بشري در حوزه هاي حقوقي، مديريت، صنعت، تكنولوژي ، علم، خدمات، بهداشت، سياست، اقتصاد و... كه در خدمت بشر و در جهت رشد و تكامل جامعه بشري باشند، مورد پذيرش اسلام بوده و در چارچوب تمدن اسلامي جذب مي شود و معني پيدا مي كند. چون در غير اين صورت، بدنه مياني تمدن اسلامي (انسان و دنيا) حذف خواهد شد كه پيامد قهري آن نابودي تمام سامانه ياد شده است. برداشت و فهم ياد شده از تمدن اسلامي از تركيب چند آيه كريمه زير به روشني نتيجه گيري مي شود:1. «ن والقلم و مايسطرون» (7)به قلم و آنچه مي نويسد سوگند.2.«اقرأ و ربك الاكرم الذي علم بالقلم علم الانسان مالم يعلم» (8)بخوان خداوند نيكوكار خود را، آن خدايي كه به خامه در آموخت آدمي را آن چه نمي دانست.3. «وابتغ فيماء اتاك الله الدار الاخره و لاتنس نصيبك من الدنيا و احسن كما احسن الله اليك و لا تبغ الفساد الارض ان الله لايحب المفسدين.» (9)از آن چه خدا به تو داده است، سراي آن جهان را بخواه و بجوي و بهره زندگي خود را در اين جهان هم فراموش مكن و با مردم نيکي كن همچنان كه خداوند با تو نيکي كرده و در زمين تباه كاري مجوي كه خداوند تباه كاران را دوست ندارد.در آيات مبارك ياد شده، خداباوري، انسان محوري، دانش گرايي، دانايي محوري، دنياگزيني، آخرت جويي و پيوند آنها به يكديگر كه از ستونهاي اصلي تمدن اسلامي بشمارند، به روشني آمده است.با انگاره اي كه از تمدن ارائه شد، به اين واقعيت راهنمون مي گرديم كه تمدن، بسان موجود زنده است و داراي ويژگيها و مراحل زيستي كه مهمترين آن مراحل به قرار زير است:1. توليد تمدن: هر تمدني نقطه آغازيني دارد كه عاملهاي گوناگون در شكل و هستي يابي آن نقش دارند.2. مرحله پابرجايي تمدن كه بيشتر در يك جغرافياي مشخص و معيني انجام مي گيرد.3. مرحله توسعه و گسترش آن. در اين مرحله، تمدن از زادگاهش به بيرون و پيرامون سريان مي يابد كه بيشتر در سيماي كمي بازتاب پيدا مي كند.4. مرحله تكامل و پويايي تمدني كه به صورت محتوايي و كاركردي باز نموده مي شود.5. پاياني و توان مندي. به ايستاري گفته مي شود كه يك تمدن به صورت درون زا به بازسازي مستمر و پيوسته خويش در ابعاد محتوايي، كاركردي و كمي مي پردازد.6. فروپاشي. هنگامي است كه تمدني نيروي تدبير درون زايش را از دست ميدهد.فروپاشي تمدن، گرچه بر اثر عاملها و سببهاي چندگانه ممكن است روي بدهد، وليكن دو عامل را تجربه تاريخي، بيشتر نشان داده است:يك. استبداد و آن هنگامي است كه تمدني خود را در اوج قدرت بيابد و احساس كند كه حق مطلق و معيار و ملاك بودن، تنها اوست و غير خودش ديگران را يا برنتابد و يا براي خود بطلبد. در يك كلام خود را بي نياز از همه چيز و نكته پايان قدرت و كمال بپندارد. به طور دقيق از همين جا و از همين نقطه، افول و سقوط آغاز مي گردد. زيرا كه استبداد، بسان ويروس كشنده در لايه هاي وجودي تمدن راه مي يابد و پيوسته آن را ناتوان و سرانجام نابود مي سازد. تمدن پوياي اسلامي از قرن هفتم به اين سوي در اثر همين عامل، ركود و ناتواني گريباگيرش شد.دو. رهايي و بي بندوباري كرداري، اخلاقي، معنوي و معرفتي كه برآيندش فساد و انحرافات اخلاقي و گسستگي اجتماعي و فرهنگي خواهد بود.هانتينگتون مهم ترين چالش براندازنده تمدن غرب را، نه در مسائل و بحرانهاي اقتصادي، جغرافيايي و زيست محيطي. كه در همين عامل دوم و سقوط اخلاقي و خودكشي فرهنگي مي يابد. همو نمونه هايي از هم گسستگي اخلاقي تمدن غربي را اين گونه بر مي شمرد:«1. افزاش رفتارهاي ضد اجتماعي از قبيل جنايت، مصرف مواد مخدر و خشونت، به طور عام.2. فساد در خانواده شامل افزايش نرخ طلاق، فرزندان نامشروع، حاملگي در سن جواني و خانواده هاي تك والد.3. افول سرمايه اجتماعي، بخصوص در ايالات متحده آمريكا، يعني عدم مشاركت در نهادهاي داوطلبانه و اعتماد متقابل ميان افراد كه ملازم چنين مشاركتي است.4. افت عمومي اخلاقيات شغلي و شكل گيري نوعي از طغيان فردي.5. كاهش توجه به آموزش و فعاليتهاي ذهني ... (10)پنج مرحله زيستي ديگر (توليد، تثبيت، توسعه، تكامل و پويايي، پايايي و توان مندي) برخاسته ي در هم تنيدگي و دادوستد علتها و عاملهاي بس گوناگون هستند، ليكن در ميان آنها«آزاد انديشي» به مثابه نقش آفرين ترين عامل از جايگاه روشن و برجسته اي برخوردار است. از اين روي، در اين نوشتار سهم و نقش تمدني آزاد انديشي را در حوزه تمدن اسلامي، به بوته بررسي مي نهيم.به ديگر سخن، رهيافت تمدني آزاد انديشي اسلامي را از زواياي گوناگون در چشم انداز خود قرار مي دهيم. براي اين هدف، بيان زواياي آزادانديشي از حيث لوازم و ويژگيها ضروري است.آزاد انديشي:آزاد انديشي ، بيش از آن كه با شناسه حد و رسمي بازنموده شود، بهتر آن است تا با شناسه عملياتي ـ كاربردي معرفي گردد. چون رهيافت تمدني به آزاد انديشي، ايجاب مي كند كه انديشه از سطح ذهني صرف به در آيد و در لايه هاي عيني و بيروني نمودار گردد. و اين مهم ، با بيان ويژگيها و لوازم آزاد انديشي ممكن مي گردد. از اين روي، در اين مقام، از چنين سياستي پيروي مي كنيم و به بيان آن مي پردازيم:ويژگيها و لوازم آزاد انديشي: عنصرهاي تمدن ساز و تمدن آفرين را مي توان به گونه زير تحليل كرد و برشمرد:1. نوآوري و ابتكار: بي گمان، با نبود نوآوري و ابتكار، هيچ تمدني به وجود نيامده و نخواهد آمد نيز توسعه، تكامل، پويايي و توانايي نخواهد داشت، نوآوري و ابتكار و خلاقيت، نه تنها در پيدايي، بلكه در پايايي و پويايي تمدن، عامل كليدي است. اين مقوله آن چنان در طول تاريخ، مهم جلوه كرده كه شماري از صاحب نظران، كشفهاي نو و ايده هاي جديد را از مهم ترين سببها و عامليهاي تشكيل دهنده تمدن دانسته اند و كساني چون آرنولد توين بي، در باب نقش تمدن ساز اين عامل، تا بدان جا پيش مي رود كه به افراط مي گرايد و مي گويد تمدن، دستاورد و انديشه اقليت مبتكر و نوآور است. (11)2. دگر شدن نقد و انتقاد، به فرهنگ عمومي: روشن است تا زماني كه انتقاد و نقدپذيري در جامعه به فرهنگ جمعي دگر نگردد، آزاد انديشي، پديدار نخواهد گرديد. اگر نقد و انتقادپذيري فرهنگ نشود و همگان در زير چتر آن قرار نگيرند، سازوكار تمدن سازي به بحران دچار مي شود. اين همان دغدغه اي است كه رهبر انقلاب اسلامي ايران از آن بيمناك است:«... و بدون فضاي انتقادي سالم و بدون آزادي و بدون آزادي بيان و گفت گوي آزاد. توليد علم و انديشه و در نتيجه تمدن سازي ناممكن يا بسيار مشكل خواهد بود.» (12)3. استوار و سامان مند انديشي: اين ويژگي ركن مهم آزاد انديشي به شمار مي رود. چون در فضاي نابسامان و هرج و مرج و نيز سستي و ضعف قواعد و اصول فكري، انديشيدن و انديشه شكل نمي گيرد، تا نوبت به آزادي آن برسد. تنها چيزي كه در چنان حالتي بيرون داده مي شود، همانا تقليد و تعصب بيش نيست. بنابراين، واقع نگرانه است كه آزاد انديشي برابر فرآيندي انديشيدن سامان مند و استوار دانسته شود.4. جمعي انديشي و اعتماد و تكيه به خردورزي جمعي: كمترين و در ضمن مهمترين رهيافت جمعي انديشي عبارت است از:- فراهم آوري و گسترش بخش زمينه، فرصت مشاركت و داد و ستد فكري همگاني.- كمال بخشي تجربه ها، اندوخته ها و انديشه ها.- يادآوري و متوجه كردن به اين نكته كه تجربه ها و انديشه هاي برتر و بهتر از آن چه كه تاكنون انجام گرفته، ممكن است وجود داشته باشد.- گشوده بودن باب احتمال و اشتباه، خطاء و تصحيح و اصلاح آن.- روشن کردن اين نکته که حقيقت در انحصار کسي نيست. روشن است كه دستاوردي كه از اين راه بهره ي جامعه و فرد مي شود، اصل مهم و بسيار اثرگذار آزاد انديشي است.5. حاكميت منطق گفت و گو: كمترين فرآيند گفت وگو، همانا احترام گذاردن به مسائل و محورهاي اختلافي و اختصاصي و تفاهم و همكاري بر اساس مشتركات است. هرگاه هر يكي از اين دو ناديده انگاشته شود، در عمل آزاد انديشي به بن بست مي رسد.6. تحمل، بردباري، مدارا و تنوع پذيري ساختاري ، نهادي و روشي از بايسته هاي آزاد انديشي به شمار مي روند.7. رويكرد فراگير و كلان انديشي و دغدغه هويت و حقيقت جمعي را توأمان داشتن:چون در سايه چنين رويكردي داد و ستد سالم انديشه ها و نيز دستيابي به يك سيستم و برنامه ي فراگير كردارهاي زيستي ممكن مي گردد. روشن است كه چنين حالتي، هم دستاورد آزاد انديشي است و هم مولد آن. از اين روي، آن يكي از انگيزاننده هاي مهم گفت و گوي تمدنها در سطح جهاني دانسته شده است:«زيرا از آن جايي كه واقعيتهاي جهان موجود و انعكاس ذهني آنها گوناگون است و رنگهاي طبيعي و فرمهاي گوناگون دارد و در عين حال تلافي و ائتلاف اين عقايد و افكار كاملاً ممكن و ميسور است. و لذا بايد جوامع را به صورت يك سيستم به هم پيوسته اي در آورد و نوعي التقاط يا وحدت آرماني مربوط به قرن 21 را تشخص و اعتبار بخشد.» (13)پيداست كه چنان تشخيص و اعتباري در فقدان آزاد انديشي فراهم نخواهد آمد و تهي از معني و واقعيت خواهد بود.8. تفكر آزمايشگاهي داشتن و به ديگر سخن؛ آزمايشگاهي انديشي از ويژگيها و لوازم روشن آزاد انديشي است. لازمه ي به عمل در آمدن اين مهم، آسان سازي ساختاري و نهادي، سازوكارهاي ابزاري، روحيه و مهارت و شجاعت به آزمون در آوردن، تجربه نمودن و مشاهده كردن، درگير شدن و نهراسيدن است. چنين روحيه و نگرش، استاد مطهري را برآن مي دارد كه پيشنهاد بدهد تا در دانشكده الهيات،«ماركسيسم» از سوي يك انديش مند بي دين و متخصص و باورمند به ماركسيسم، تدريس گردد. و رهنمود مي دهد:« از اسلام فقط بايك نيرو مي شود پاسداري كرد و آن علم است و آزادي دادن به افكار مخالف و مواجهه صريح و شجاعانه و روشن با آنها...» (14)9. از ويژگيهاي آزاد انديشي، همانا اعتبار و كاربرد عقل در فهم ديني و تحول پذير دانستن معرفت ديني و برقراري داد و ستد هميشگي ميان آن و ديگر گونه هاي معرفت انساني است. پي نوشتها:1. پگاه حوزه، شماره 207، 1368، مقاله بحران در انديشه عربي معاصر، علي بو ملحم.2. برخورد تمدنها، و بازسازي نظم جهاني، هانتينگتون، ترجمه محمدعلي حميد رفيعي/61، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، تهران 1378.3. همان/61-62.4. شرح نهج البلاغه، محمدتقي جعفري، ج/159/5-166، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران.5. روزنامه كيهان، 4/138/7/5، انديشه و تمدن اسلامي، حسن حنفي.6. جنگ و پادجنگ، هايدي و الوين تافلر، ترجمه مهدي بشارت/50.7. سوره قلم، آيه 1.8. سوره علق، آيه 2-5.9. سوره قصص، آيه 77.10. برخورد تمدنها و بازسازي نظم جهاني/489-490.11. فصلنامه مديريت فردا، سال اول، شماره 20/2، تابستان 1382.12. نامه رهبر معظم انقلاب به جمعي از پژوهشگران حوزه علميه قم، 1381/11/16.13. مجله انديشه حوزه، شماره 47-81/48، مقاله محركهاي گفت و گو و وجوه مشترك در تمدنها، سيد حسين نصر.14. پيرامون انقلاب اسلامي، شيهد مطهري/19-20، صدرا، تهران.منبع:نشریه حوزه 148-149/خ
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 456]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن