تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):گوش خود را به شنيدن خوبى‏ها عادت بده و به آنچه كه به صلاح و درستى تو نمى‏افزايد گو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804008743




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آزاد انديشي اسلامي (3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آزاد انديشي اسلامي (3)
آزاد انديشي اسلامي (3) نويسنده: سيدحسين همايون مصباح زمينه ها و عوامل آزاد انديشي اسلامياين عوامل و زمينه ها به شرح زير هستند:يك. اسلام تاريخي؛ يعني پيشينه درخشان تمدن اسلامي كه در بخش پيشين همين نوشتار به شرح از آن سخن رفت، بازتاب روشن از آزاد انديشي اسلامي بود. اين ميراث مي تواند به عنوان عامل راهبردي به سوي آزاد انديشي در آينده عمل كند، افزون، اين واقعيت را نيز اثبات مي كند كه اسلام چنين گنجايي و توانايي دارد.دو. اسلام حقيقي، يا حقيقت اسلام، كه در آيات قرآني و سنت سالم و صحيح بازتاب دارد، نمايان گر مفاهيم، ارزشها، سبكهاي رفتاري و زيستي است كه در نبود آزاد انديشي، زايش و رويش نخواهند داشت. و به گونه اي ديالكتيك هم محصول آزاد انديشي هستند و هم مولد آن. و از سوي ديگر، همه ي آنها خصلت تمدني و تمدن ساز دارند. مانند:الف. اسلام در ساحت نظام اجتماعي (به معني عام كلمه) پيدايي و پويايي، جامعه پذيري و اجتماعي شدن رفتارها و هنجارها را برآمده و برساخته ي اراده، اختيار و آگاهي آدميان مي داند و آن را تنها به عوامل اقتصادي و فني، و يا به غرايز و ساحتهاي فيزيولوژيكي و بيوشيميك انسان فرو نمي كاهد. هرچند علتها و عاملهاي گوناگون را در بر كار بستن اراده، پيدايش و عمل گر شدن اختياري و آگاهي داراي تأثير مي بيند. از اين روي، در قرآن، كسان و جامعه هايي كه از دائره تنگ تقليد بيرون نيامده و آينده را همان مي بينند كه گذشتگان ترسيم كرده اند و بدون هر نوع باز انديشي در آن، آن را برمي گيرند، سخت مورد سرزنش واقع مي شوند:«واذا قيل لهم تعالوا الي ما انزل الله و الي الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا عليه آباءنا و اولو كان آباؤهم لايعلمون شيئا ولا يهتدون» (1)هر گاه به آنان گفته مي شود: به سوي آن چه خدا فرو فرستاده و به سوي پيامبر روي آريد، گويند:آن چه پدران خويش را بر آن يافته ايم ما را بس. هرچند پدرانشان چيزي نمي دانسته اند و ره نمي شناخته اند.«و اذا فعلوا فاحشه قالوا وجدنا عليها آباءنا والله امرنا بها قل ان الله لا يأمر بالفحشاء أتقولون علي الله ما لا تعلمون.» (2)و هرگاه كار زشتي كنند، گويند: پدران مان را بر آن يافته ايم و خداوند ما را بدان فرموده است. بگو: كه خدا به زشتي نمي فرمايد. آيا بر خدا چيزي گوييد كه خود ندانيد.«قالوا بل وجدنا آباءنا كذلك يفعلون.» (3)گفتند : نه. كه پدران مان را ديده ايم كه چنين مي كردند.«بل قالوا انا وجدنا آباءنا علي امه و إنا علي آثارهم مهتدون، و كذلك ما ارسلنا من قبلك في قريه من نذبر الا قال مترفوها إنا وجدنا آباءنا علي امه و انا علي آثارهم مقتدون.» (4)نه. كه گفتند: ما پدران مان را بر كيشي يافته ايم و ما از پي شان ره برندگان ايم بدين سان، پيش از تو، در هيچ شهري، بيم دهنده اي نفرستاديم، جز آن كه شاد خواران اش گفتند: ما پدران مان را بر كيشي يافته ايم و ما از پي شان پيرويم.موضع گيري و زبان توبيخي در اين آيات نسبت داشتن چنان انديشه و كارهايي به طور كامل پيداست؛ چون اين وضعيت ، نقطه مقابل چيزي است كه اسلام به آن راهنمود است و آن همانا نقش تعيين كننده اراده و اختيار انسانها در ترسيم و تعيين حال آينده آنان است:« له معقبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امر الله ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم و اذا ارادالله بقوم سوءاً فلا مردّله و ما لهم من دونه من وال.» (5)او راست پي گيراني از پيش و پس كه به فرمان خدا نگاهباني اش كنند. خداوند آن چه را كه به مردمي است، ديگر نكند تا زماني كه آن چه را كه در خودشان است، خود ديگر كنند. خداوند بر مردمي اگر بدي بخواهد، بازگشتي اش نيست و از فرودست او كارسازي ندارند.«ذلك بان الله لم يك مغيراً انعمه انعمها علي قوم حتي يغيروا ما بانفسهم و ان الله سميع عليم.» (6)اين بدان است كه خداوند ديگر كننده نواختي نبوده است كه مردمي را بدان نواخته، تا آن چه را كه در خودشان است، خود ديگر كنند و اين كه خداوند شنواست، داناست.روشن است كه مفاد اين شريفه، بيان نظريه و حتي راهبردي در ساخت نظام اجتماعي است كه به خوبي آزمون پذير بوده و تجربه هاي تاريخي و تمدني جامعه ها، آن را تأييد كرده است. بنابراين، دو امر از آن به روشني به دست مي آيد:1. اعتبار آزاد انديشي بعنوان يك اصل اجتماعي ـ تكويني. در حالي كه خداوند مي توانست اختيار و اراده را از انسان بستاند و يا مانع عمل گر شدن آن گردد، اما چنين نخواست.2. اين نظريه و راهبرد به جهت فراگيري و بيان ويژگي انساني آن، كاركرد تمدني و تمدن ساز دارد.ب. در اسلام و قرآن مفاهيمي چون جبت، طاغوت، استكبار، ظلم، جبار، جبر، اكراه، غل، غلو، تحريف، الضلاله، جهالت، تشقي، مسيطر و ... مذموم و مطرود دانسته شده اند. چرا؟ چون روشن ترين پيامد و كاركرد اجتماعي و انسان شناختي پيوند زنجيره اي اين مفاهيم، همانا نابودي آزاد انديشي و محدود و محصور شدن تمامي شخصيت و فعاليت آدمي است. روشن است فرد و جامعه اي كه گرفتار چنين آفتها و بيمارهاي بازدارنده گردد، نمي تواند سرچشمه زايش و تحول كلان ساختاري؛ ارزشي و روشي، به نام تمدن باشند.از اين سوي، مفاهيمي مانند تدبر، تعقل، تفكر، تمكن، تسخر، تبيين، تعلم، بصيرت، هدايت، حکمت، عدالت، قسط، احسان، سرعت، خير و ... در قرآن آمده كه داراي ارزش و ستايش شده هستند. زيرا رهيافت كاركرد و عملياتي شدن اين مجموعه در زندگي اجتماعي انسان، همانا توسعه و توليد خلاقيت، ابتكار و آزادي انديشه و عمل است. كه همه عوامل و سازو كار بنيادي رويش و پويايي تمدن به شمار مي آيند. چون اين مفاهيم، در واقعيت اجتماعي مسلتزم ارزشها، نظامهاي فكري، جهان نگريها، نهادها و روشهاي سازماندهي مي گردند كه در ضمن تحول و تكامل پذيري ، از ظرفيت بالاي جهاني شدن نيز برخورداند. بنابراين، مقابله و مقايسه اين دو دسته مفاهيم از منظر قرآن نشان مي دهد كه اسلام مولد و مؤيد آزاد انديشي و نوآوري است؛ يعني همان ستون سترگي كه هر تمدني بالنده برآن بنا مي شود. (آياتي كه اين دو دسته مفاهيم و پاره اي از لوازم آنها را بيان مي دارند، بسيارند كه چون سخن به درازا مي كشد، از ذكر آنها خودداري شد.)ج. پيامد و برآيند ارزش داوريهايي كه در قرآن انجام گرفته است، همانا نابرابرنشيني حقايق و كردارهايي، چون: دانايي، پويش و تلاش سازنده، روشني زايي و روشني گزيني، با ناداني جهل، تنبلي و طفيلي زيستن، تاريكي گستري و تاريكي گزيني است:«اومن كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نوراً يمشي به في الناس كمن مثله في الظمات ليس بخارج منها كذلك زين للكافرين ما كانوا يعملون.» (7)آيا كسي كه مرده بود و زنده اش ساختيم و براي وي پرتوي نهاديم كه با آن در ميان كسان راه مي رود، چون كسي است كه داستان اش در تاريكيهاست، و از آن برون نتواند رفتن براي ناباوران كارهايي كه مي كنند، چنين زيور يافته است.« امن هو قانت انا الليل ساجداً و قائماً يحذرالاخره و يرجو رحمه ربه قل هل يستوي الذين يعلمون والذين لايعلمون انما يتذكر اولو الالباب.» (8)يا آن كه در دامان شب نماز كند، در سجده، يا ايستاده و از سراي پسين بترسد و اميد به مهر پروردگار خويش بدارد؟ بگو: آيا كساني كه دانند و كساني كه ندانند برابرند؟ تنها خردورزان پند گيرند.«الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هداهم الله و اولئك هم اولوا الالباب.» (9)آنان كه سخن را مي شنوند و پيروي از بهترين آن كنند، آنان كساني اند كه خدا رهنمون شان شده است وخردورزان آنان اند.مهم ترين درس و واقعيتي كه از اين نابرابر نشاندنها مي توان به دست آورد، همانا خوشايند بودن آزاد انديشي و ناخوشايند بودن بسته انديشي است. چون پيداست كه دانايي، پويش سازنده وروشني زايي و گرايي، همان طوري كه در دامان آزاد انديشي مي رويند، در برابر آن را تقويت و توسعه مي بخشند. از اين روي اسلام، صاحبان فكر، انديشه، مكتب و مهم تر از همه، صاحبان كتاب را موظف مي داند كه پيام و ادعاهاي خود را براي مردم با برهاني و دليل بيان كنند و آن گه در خدمت آنان قرار دهند، نه اين كه تنها به رساندن آن بسنده كنند:«و اذ اخذالله ميثاق الذين اوتوا الكتاب لتبيّننه للناس و لا تكتمونه فنبذوه ورا ظهورهم و اشتروا به ثمنا قليلاً فبئس ما يشترون.» (10)و آن گاه كه خداوند از آنان كه نامه شان داده ايم، پيمان استوار گرفت كه آن را براي كسان آشكار كنيد و پنهان مكنيد. ليك آن را به پس پشت خويش افكندند و در برابرش بهايي اندك گرفتند. پس بد سودايي كه كنند.از سوي ديگر سانسور واقعيات و حقايقي كه با برهان، دليل و علت آوري ثابت شده اند نيز، منع گرديده و ذم شده است:«ان الذين يكتمون و ما انزلنا من البينات و الهدي من بعد ما بيناه للناس في الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون.» (11)آنان كه نشانه هاي آشكار و رهنمودمان را كه فرو فرستاده ايم ـ زان پس كه در نامه بر مردم بازش نموده ايم ـ پنهان بدارند. خداوند نفرين شان كند و نفرين كنندگان نفرين كنندشان.كامل كننده دو اصل، اصل سومي است و براساس آن، بايستي تمامي تلاشها كارهاي علمي نيز، با ارزيابي دليلها و علتها (واقع بيني، آينده نگري، محاسبه تواناييها، برنامه ريزي رفتاري و...) انجام بگيرد:«يا ايها الذين امنوا اذا ضربتم في سبيل الله فتبينوا ولا تقولوا لمن القي اليكم السلام لست مؤمنا تبتغون عرض الحياه الدنيا فعند الله مغانم كثيره كذلك كنتم من قبل فمن الله عليكم فتبينوا ان الله كان بما تعلمون خبيراً.» (12)اي كساني كه گرويده ايد، هرگاه در راه خدا به سويي راهي شديد، نيك بنگريد. به هر كه سوي تان آشتي افكند، مگوييد: گرويده نثي، كه كالاي زندگي فرودين جوييد. در نزد خدا بسي غنيمت است. پيش از اين چنين بوده اند و خداوند بر شما منت نهاد. پس نيك بنگريد كه هر آينه خداوند برآن چه مي كنيد، آگاه است.برآيند كرداري و اجتماعي اين سه شريفه، روشن انديشي، روشنايي گزيني، تلاش سازنده، آزاد انديشي و داشتن زندگي و سامانه زيستي دفاع پذير و در خور عرضه بيش نيست.4. سيره پيامبران، آن گونه كه در قرآن و سنت بازتاب يافته است، نشان مي دهد كه مبارزه با ستم، خيانت، خشونت، جهالت، تحجر از يك سوي و راهنمايي و راهبري به سوي عدالت، امنيت، حريت، سلامت ذهني و جسمي، کرامت انساني، آسايش، تأمين حقوق، مسؤوليت پذيري، مهرباني با مردم، دانايي و توانايي، مديريت كار آمد و انساني و ... از ديگر سوي، از شمار مهمترين برنامه هاي آنان بوده است:«و لكل امه رسول فاذا جاء رسولهم قضي بينهم بالقسط و هم لا يظلمون.» (13)هر مردمي را پيامبري است. پس چون پيامبرشان بيايد، در ميان شان داوري به داد شود و بر آنان ستم نرود.«و لقد بعثنا في كل امه رسولاً ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدي الله و منهم من حقت عليه الضلاله فسيروا في الارض فانظروا كيف كان عاقبه المكذبين.» (14)ما در ميان هر مردمي پيغمبري انگيختيم، كه پرسش خداي كنيد و از سركشي دوري جوييد. خدا برخي شان را راه نمود و بر برخي شان گمراهي راست آمد. اينكه در زمين بگرديد و بنگريد كه فرجام دروغ انگاران چگونه بوده است.«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس و ليعلم الله من ينصره و رسله بالغيب ان الله قوي عزيز.» (15)ما پيامبران را با نشانه هاي روشن فرستاديم و با آنان نامه و ترازو فرستاديم، تا مردم به داد برخيزند و آهن را فرو فرستاديم كه در آن نيرويي است سخت و سودهايي براي كسان، تا خداوند داند كه او، و پيامبران اش را به ناپيدا، ياري كه كند؟ خداوند نيرومند و توامند است.بويژه عاملها، عنصرها و سازوكارهاي آزاد انديشي و توليد و توسعه تمدن بالنده و پويا را در سيره رسول گرامي اسلام، در دوران حكومت و قدرت، به روشني مي بينيم:سيره و سبك پيامبر(ص) اسلام در مقام حاكم ديني، عنصر دانايي و زير مجموعه هاي آن را (توسعه انساني، توزيع اطلاعات در جامعه، مشاهده و آزمون، خردورزي، مشورت و مشاركت...) به گونه اي بازتاب داده است. روشن است ديني كه بنياد، ابزار و هدفهاي آن بر پايه آموختن و آموزاندن، پرورش و پروراندن گذارده و چرخيده است، نمي تواند سبكي جز سبك دانايي محور به كار بندد.اندك درنگ در مفاد و محتوايي پيمانها، بيعتهاي پيامبر بزرگوار اسلام(ص) به روشني نشان از دورانديشي، شناخت دقيق از وضعيت رواني، اقتصادي، اعتقادي و جامعه شناختي مردم و جامعه آن روز، خردورزانه و خردمندانه بودن آنها دارند.پيامبر گرامي اسلامي(ص) يكي از عوامل عقب ماندگي، پسرفت و سنگواره شدن جامعه را، همانا تدبير غيرعلمي، فرصت و ارزش ندادن به دانايان در فراگرد سامان دهي و مديريت جامعه مي داند.«و قد قال رسول الله(ص): ما ولت امه امرها رجلا قطّ و فيهم من هو اعلم منه الا لم يزل امرهم يذهب سفالا حتي يرجعوا الي ما تركوا...» (16)مردمي كه زمام امور خود به كسي بسپرند كه داناتر از وي در ميان شان باشد، همواره وضع شان رو به انحطاط و پستي خواهد گذارد، تا به گذشته اي كه ترك كرده اند، بازگردند.در پيمان عقبه دوم يكي از موارد مورد تعهد كه بيعت كنندگان با پيامبر(ص) بستند اين بود:«در سختي و آساني، خرسندي و ناخرسندي، و به هنگام برتري يافتن ديگران بر ما، گوش بر فرمان باشيم و بر سر امر رهبري با آن كو شايسته آن است به ستيز بر نخيزيم و در همه جا سخن حق بر زبان آوريم و در راه خدا از نكوهش هيچ نكوهشگري هراسي به دل راه ندهيم.» (17)در اين پيمان تأمين حقوق و دفاع از حق، تلاش سامان مند براي رسيدن به هدف بسيار فراگير(توحيد) شايسته سالاري در رهبري جامعه بازتاب دارد.پيامبر اسلامي(ص) در هنگام بيعت گرفتن، در ميان مردم حاضر مي شود، با گروه هاي مختلف جامعه تماس مي گيرد. با آرامي و به شيوه منطقي، مطالب و رسالت خويش را بر آنان ارائه مي كند. و از آنان مي خواهد پيرامون چيزي كه عرضه شده است، بيانديشند و در نهايت آزادي و آگاهي به داوري و گزينش بپردازند. و از به كار بردن زور و فشار بپرهيزند، همان گونه كه شخص ايشان از آنها، دوري گزيده است. (18) و نيز در جريان بيعت در عقبه سوم، جهت انسجام و كارآمدي سامان دهي اجتماعي، پيامبر(ص) پيشنهاد مي دهد تا مردم از ميان شان نمايندگاني را براي تدبير بهتر مسائل و نيازمنديهاي شان بر گزينند. تا از اين راه خرد جمعي و مشاركت عمومي گسترش يابد. در كتاب عيون، با سند امام رضا(ع) از پيامبر اكرم(ص) روايت شده است كه فرمود:« هركسي از شما كه در پي زدودن و گسستن همبستگي جامعه برايد، حق و حقوق مردم را از بين ببرد و پايمال كند. رهبري و مديريت جامعه را به دور از مشورت انجام بدهد، چنين شخصي را بكشيد؛ همانا خداوند اجازه اين عمل را به شما داده است.» (19)در اين سخن، نهايت توجه، اعتماد و اعتبار به خردمندي و خردورزي آدميان، حقوق و فعال سازي جامعه شده است.و نيز نمونه هاي فراواني از رايزني پيامبر(ص) در هنگامه هاي سرنوشت ساز و حياتي، به خاطر تصميم گيري كارآمد، در تاريخ اسلام، بازتاب يافته است، مانند، جنگ بدر، جنگ احد و خندق، جنگ طائف و داستان حديبيه و ... كه در همه به گونه اي مشاركت دادن فعال سازي، احترام و اعتماد به خرد جمعي آدميان دنبال گرديده است.پيامبر اسلام (ص) هنگامي كه عمروبن حزم را والي يمن قرار داد، كارهايي را در شمار رسالتهاي او برمي شمرد كه از جمله آنها آگاه سازي مردم است نسبت به آن چه كه خير و سعادت شان را فراهم مي آورد و شر و ناگواري را از جامعه دور مي سازد:«وليخبر الناس بالذي لهم والذي عليهم.» (20)مردم را به سود و زيان شان آگاه سازد.داستان فوت ابراهيم فرزند 18 ماهه حضرت يكي ديگر از اين گونه كاركردها را به نمايش مي گذارد. روزي كه ابراهيم از دنيا مي رود خورشيد نيز مي گيرد. مردم مي گويند: سبب خورشيد گرفتگي، همانا مصيبتي است كه بر پيامبر(ص) وارد شده است.پيامبر (ص) همين كه چنين سخن و باوري را مي شنود، به سرعت مردم را در مسجد (كه آن روزگار به مثابه رسانه جمعي فراگير عمل مي كرد) فرا مي خواند و بربالاي منبر رفته و خطاب به مردم مي فرمايد:«اي مردم آگاه باشيد! ماه و خورشيد دو آيت از آيات الهي هستند و به خاطر مردن كسي نمي گيرند.»چنين موضع گيري پيامبر(ص) چند نكته را بازگو مي نمايد: از يك سوي مبارزه با خرافات و جهل و ناداني مردم. ازسوي ديگر تقويت و توسعه خردورزي و خردمند شدن مردم و جامعه. و از جانبي هم توزيع اطلاعات درست، واقعي و بهنگام جهت آگاه سازي همگان و حمايت از مردم در مقابل سودجويان و فرصت طلبان.پيامبر گرامي اسلامي(ص) تأكيد و توجه ويژه اي نسبت به دانشهايي داشت كه كاركرد و بازده بيروني داشته و در واقع بهره وري كارها و تلاشها را توسعه دهد. از اين روي، دانشهايي را از ارزش مي داند كه در عمل به كار گرفته شود:«تعلموا بما شئتم ان تعملوا فلن يفعكم الله بالعلم حتي تعملوا بما تعلمون.» (21)هرچه خواهيد بياموزيد، زيرا خداوند شما را از علم منتفع نكند، مگر آن كه هر چه را مي دانيد، به كار بنديد.به كارگيري دانش هنگامي عملي مي شود كه از يك سوي صاحب علم انگيزه و ضرورتي براي آن داشته و احساس نمايد. و از سوي ديگر، زمينه هاي بيروني و ماهيت دروني دانش، گنجايي و شايستگي به كارگيري را داشته باشد. آزمون پذيري و بهره وري دو عنصر و عامل كليدي برآوردن و فراهم آوري آن دو مهم است؛ زيرا تنها با آزمون پذيري است كه هم گنجايي اجراي دانشها و هم سطح و سقف بهره وري آن معلوم و توسعه مي يابد، يعني همان چيزي كه در سخنان بالا با زبان «نفع» از آن سخن رفته است. به همين ترتيب، بر دانايي حكومتي ـ مديريتي، پيامبر(ص) حضور پررنگي دارد.تدبير امور اجتماعي، اداره جامعه و در سطح بزرگ مديريت فرهنگ و تمدن كاري بس دشوار و پر مسؤوليتي است. در شيوه و سبك مديريت، بويژه در حوزه هاي عمومي و كلان، بيشتر سه انگيزاننده نقش دارند:1. حفظ وضعيت موجود.2. تغيير و براندازي مديريت موجود (سياسي، اجتماعي، حقوقي، اقتصادي، اعتقادي و...)، بي آن كه جايگزيني در نظر گرفته شده و يا آماده ي عرضه بوده است.3. معطوف به توليد وضعيت جديد، تداوم و توسعه آن.هريك ساز و كارهاي ويژه به خود را دارد و ويژگيهايي را در شخص حاكم و مدير لازم دارد. همين چشم اندازها، سبكهاي مديريتي خاص را هم به وجود مي آورند و هم از يكديگر برجسته مي سازند. البته بيان مشروح همه ي برجستگيهاي آنها در اين مقام ميسور و لازم نيست. از اين روي تنها به تحليل و بيان يكي از مهمترين عناصر و ويژگيهاي سبك مدير و مديريت در فراگرد تدبير معطوف به توليد و توسعه فرهنگي، سياسي، اعتقادي و... نوين مي پردازيم. كه با روشن شدن آن، بخش مهمي از برجستگيها معلوم و بازيابي مي گردد. اما پيش از انجام اين مهم، لازم است تا توانايي را كه در پي آن هستيم بشناسانيم.منظور از توانايي، همانا مجموعه كاركردهايي است كه با هزينه هاي معمول، به دستاوردهاي شايسته، بهنگام، دست يافته شود.هر چند اين تعريف، در بر دارنده ي واژه هاي اقتصادي است، وليكن محتوا و معناي آن دامنه اي بس گسترده دارد كه بيش ترين ساحتهاي زندگي را در بر مي گيرد. و به طور دقيق، همين معني در اين جستار مطلوب و مقصود است.اينك باز مي گرديم به بيان مهمترين عنصر و عامل در سبك مديريت معطوف به توليد و توسعه وضعيت جديد كه همانا بهره وري فعاليت است. البته بهره وري به معناي فراگير آن، كه كليه تلاشها و تكاپوهاي آدميان را پوشش مي دهد. در اين تصوير، بهره وري همانا اين است كه برونداد و دستاورد سيستم و دستگاه (سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، قضايي و...) برتريهاي كمي و كيفي و نيز پاينداني نسبت به وروديها و دروندادها داشته باشد. بهره وري به اين معني در دو سبك حاكميت و مديريت كه در پي حفظ وضعيت موجود و تنها تغيير آن است، ديده نمي شود. چون در اولي هيچ تغييري در وروديها در فراگرد عمليات تدبيري پديد نمي آيد و لازم نمي نمايد.براي اين كه با پيدايي هرگونه تغييري در دروندادها و وروديها، وضعيت موجود به هم ريخته و حفظ نخواهد شد. و در دومي اساساً وضعيت بعدي در برنامه نبوده، بلكه تنها تغيير و فروپاشي وضعيت حاضر است. به اين ترتيب، عناصر و عوامل لازم بهره وري در هر دو وجود ندارد كه با تحليل و بيان روشن بهره وري، كه از اين پس خواهد آمد، واقعيت نامبرده و برجستگيهاي آنها بيشتر روشن مي گردد.سازوكار و شاخصه هاي بهره وري فعاليت (به طور كوتاه) به گونه زير است:1. آموزش پيوسته و فراگير: در جهان پيشرفته كنوني و با توجه به سير تكاملي آتيه بشر، دانايي و آگاهي زيرساخت هرگونه تحول و تكامل ، پيدايي و باروري نظم و ساختهاي گوناگون، معيار ارزش گذاري و داوري، عامل توليد و توسعه و بارآوري تمامي تلاشهاي آدميان، ملاك و مبناي توزيع در آمدها و جايگاه هاي اجتماعي و ... است. از سوي ديگر زايش دانايي و تداوم كاركرد و جايگاه آن، در گروه آموزش پيوسته و فراگير است. بويژه اين كه پاينداني برونداد (توسعه وضعيت جديد) كه يكي از پايه ها و پيامدهاي ضروري و كاركردي تلاشهاي بهره ورانه است، تنها به وسيله آموزش پيوسته فراهم مي گردد.2. آفرينندگي و نوآوري: بدون شك به وجود آمدن و برآمدن وضعيت نوين و نيز برتر و بهتر شدن و برونداد، دستاورد و برساخته روانه خلاقيت و نوآوري است. در نبود نوآوري، برونداد و وضعيت جديد كارآمدي و برتري خويش را فرو مي گذارد. به همين سبب يكي از عوامل و عناصر كليدي در بهره وري تلاشهاي آدميان، همانا خلاقيت و نوآوري است.3. قانون مندي رفتار، نقش ارزشمند و اثرگذار، در بهره وري و بارآوري تلاش آدميان دارد. چون بهره وري در چارچوب سيستم ، زايش و رويش مي يابد. و از سوي ديگر، هرگونه كار و تلاشي كه در درون يك سامانه انجام مي پذيرد، بايستي قانون مند و منظم بوده باشد. در غير آن، تلاش از بازده بازمانده و دست آخر به فروپاشي سامانه مي انجامد. بنابراين، بهره وري عمليات (فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و...) در گرو قانون مندي رفتار انسانهاست.4. خودباوري : از عوامل بنيادي، بالندگي و خويش فرماني آدميان است. از سازوكارهاي رواني و فرهنگي بهره وري تلاشها به شمار مي آيد.5. گوناگوني تلاشها و كارها در درون يك جامعه.6. توسعه و تداوم كارها و تلاشهاي مولد.7. گردش نيروي انساني فعال.8. ارزش افزوده و بارآوري تلاشهاي عمومي.9. ارزش افزوده و بارآوري عمليات تخصصي.سبك و روش پيامبر اسلام(ص) در مقام حاكم و مدير جامعه به روشني توانايي و سازوكار كليدي اش، يعني بهره وري را باز مي تاباند، كه به گونه زير، درخور بازگويي است:«لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم.» (22)همانارسولي از جنس شما براي هدايت مردم آمد كه ناتواني، فقر و جهل، پريشاني و سرگرداني (ضرورت و هلاكت) مردم برايش بسيار دشوار و ناگوار و تحمل ناپذير بوده بر نجات شما از اين وضعيت بس حريص است و نسبت به مؤمنان مهربان است.از سياق آيه قبل پيداست كه مراد از رسول در آيه پيامبر گرامي اسلام(ص) است. مطالب گوناگون، بويژه چند مطلب زير از اين آيه شريفه استنباط و فهميده مي شود:1. پيامبري كه براي اداره و هدايت بشر آمده است، مانند ديگران انسان است، فرشته نيست. دليل و علت آن روشن است، چون قانونها، هدفها و روشهايي كه پيامبر براي مديريت جامعه برگزيده، سازوار با جامعه انساني است و از سوي آدميان آزمون پذير خواهد بود.2. اين پيامبر آمده است تا جامعه بشري را توان مند سازد و در برابر هرگونه آسيب و عامل نابودي آن را بيمه و مقاوم بسازد (حريص عليكم). در غير اين صورت، ضرر و هلاكت از مردم دور نخواهد شد. و دشواري و فقر و هلاكت بر رهبر، شعاري بيش نخواهد بود. بدون ترديد ساحت رسول گرامي اسلام از وعده هاي دروغين و تظاهر به همدردي با مردم به دور است. پس توان مندي و رشد جامعه بشري و نيز زدون عوامل نابود كننده حيات آدميان، از شمار رسالت الهي و از ويژگيهاي سبك رهبري و مديريتي ايشان است: (عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم.)از سوي ديگر همان گونه كه ضرر و هلاكت مردم، گونه ها و صورتهاي گوناگون مي تواند داشته باشد، به طور طبيعي توان مندسازي آنها نيز چنين خواهد بود. بنابراين، عاملها و عنصرهاي گوناگون در توان مندي سبك مديريت و اداره ي جامعه لازم و ضروري است كه از شمار مهمترين آنها، همانا بهره وري و بارآوري است كه به گونه اي در شريفه زير بازتابيده است و پيامبر(ص) را بدان سو رهنمود داده است.«انك لا تسمع الموتي ولا تسمع الصّم الدعا اذا ولّوا مدبرين، و ما انت بهادي العمي عن ضلالتهم ان تسمع الا من يومن بآياتنا فهم مسلمون.» (23)پس اي رسول ما، اين مردم مرده را نتواني با سخن حق و درست شنوا كني و كران را كه از آن روي مي گردانند به سوي آن فراخواني. و نيز مردم نابينا و بي بصيرتي كه نمي خواهند آگاه بشوند، از گرداب گمراهي و تاريكي به شاهراه رشد و روشنايي هدايت و راهنمون گردي. آري مردماني كه ظرفيت شنيدن و باور نمودن سخن حق را دارند و در پي رشد مي باشند، مي تواني هدايت نموده و سخن را بگوش هوششان برساني.در اين آيه شريفه، از يك سوي عاملها و عنصرهايي بازگو شده است كه هم اصل تلاش و بي تلاشي و هم ثمربخشي و بارآوري و نيز نابارآوري آن، وابسته و برآمده از آنهاست، مرده و مردگي، نماد ناپويايي و بي تلاشي، كوري و كري نشانه ي نابارآوري و ناكارآمدي آن در آدمي است. در برابر، حيات، برابرنشين پويايي و تحرك، بينايي و شنوايي، نشانه ها و عاملهاي بهره وري و بازدهي تلاش و كار انسان است. چون سياق و زبان آيه، نكوهش مردگي، كوري و كري است. به طور طبيعي، امور مقابل آنها كه در بالا ياد شد، مورد حمايت و خوشايند دين است. در غير اين صورت، كارآمدي اسلام در حوزه هدفهايي كه دارد نيز مورد ترديد قرار مي گيرد. همچنين رسالت پيامبر(ص) كه در آيه پيشين بازگو شد و همانا توان مندي تدبير و تواناسازي مردم بود (عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم) حيثت بروني و عملياتي پيدا نخواهد كرد. بنابراين، شريفه ياد شده به روشني به پيامبر(ص) رهنمود مي دهد كه در روانه ي مديريت و اداره جامعه، ساز و كارهايي كه بهره وري تلاش را برآورده مي كند، بايستي توليد و به كار بسته شود. و از عاملهاي بازدارنده ي اين مهم جلوگيري كند. گفته آمد كه بهره وري تلاش و كار، به آموزش پيوسته، قانون مندي رفتار، خودباوري و... بر مي گردد و وابسته است. از اين روي، قرآن كريم حضور اين عاملها را در سبك مديريتي پيامبر(ص) به گونه اي بازتابانده است. در سوره يوسف مي خوانيم كه خداوند متعال به رسول اش دستور مي دهد كه به مردم بگويد: سبك و روش او و امت اش در اداره ي خدا محورانه جامعه، همانا بينايي و بصيرت است. روشن است كه بصيرت، بويژه در جامعه گسترش، پيچيده، پيشرفته و تغيير ناپذير، هنگامي پيدا و پويا مي شود و مي ماند كه آموزش نهادينه شده باشد.«قل هذه سبيلي ادعوا الي الله علي بصيره انا و من اتبعني و سبحان الله و ما انا من المشركين.» (24)بگو: اينك راه من. به سوي خدا مي خوانم از سر بينش، من و آنان كه راه مرا پي گيرند. پاكا خداوند. من از انباز آرندگان نيم.پي نوشت : 1. سوره مائده، آيه 104.2. سوره اعراف، آيه 28.3. سوره شعرا، آيه 74.4. سوره زخرف، آيه 22-23.5. سوره رعد، آيه 11.6. سوره انفال، آيه 53.7. سوره انعام، آيه 122.8. سوره زمر، آيه 9.9. سوره زمر، آيه 18.10. سوره آل عمران، آيه 187.11. سوره بقره، آيه 159.12. سوره نساء، آيه 94.13. سوره يونس، آيه 47.14. سوره نحل، آيه 36.15. سوره حديد، آيه 25.16. كتاب سليم بن قيس الهلالي، تحقيق علاءالدين موسوي/112، مؤسسه بعثت، قم.17. نامه ها و پيمانهاي سياسي حضرت محمد(ص) و اسناد صدر اسلام، محمد حميدالله ، ترجمه سيد محمد حسيني/90، سروش 1377.18. اعلام الوري با علام الهدي، فضل بن حسن طبرسي، ج133/1، مؤسسه آل البيت، قم.19. عيون اخبار الرضا، محمدبن علي صدوق، ج 67/1، باب 31، ح 256، اعلمي، بيروت.20. نامه ها و پيمانهاي سياسي حضرت محمد(ص) و اسناد صدر اسلام /255.21. نهج الفصاحه، مترجم و گردآورنده ابوالقاسم پاينده/232، ح 1161، جاويدان 1361، تهران.22. سوره توبه ، آيه 128.23. سوره روم، آيه 53-52.24. سوره يوسف، آيه 108. /س
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 245]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن