تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833946681
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) قبل از پرداختن به جزئيات روايت آقاي عليهاشمي و بررسي صحت و سقم آن مناسب است مروري بر روايت آقاي محسن هاشمي در اين زمينه داشته باشيم: "بنابر اظهارات علي هاشمي، او در سن 25 سالگي زماني كه دانشجو (رشته زمينشناسي دانشگاه شهيد بهشتي) بود به بيماري چشم مبتلا شد و در مردادماه 1365 به اتفاق همسرش براي معالجه عازم لندن شد. در بحثهاي دوستانهاي كه جلال ساداتيان، كاردار ايران با وي داشت، ساداتيان ابراز ميكند برخي تماسها با سفارت و او گرفته ميشود كه او با توجه به اينكه نماينده رسمي جمهوري اسلامي ايران است نميتواند پاسخگوي آنها باشد. ساداتيان برخي از اين تماسها را با علي هاشمي مطرح ميكند و از او ميخواهد به يكي از اين ملاقاتهاي درخواستي برود، زيرا فرد متقاضي ابراز كرده بود مطالب خود را صرفاً با كسي در ميان ميگذارد كه مستقيماً با مقامات عاليرتبه ايران در تماس باشد. ترتيب ملاقات در يكي از هتلهاي لندن توسط ساداتيان با اين شخص كه خود را شهرياري معرفي نمود، داده ميشود... علي هاشمي بدون هماهنگي قبلي با مقامات ايران و با توجه به روحيه ماجراجويش ميپذيرد كه با آنان ملاقاتي داشته باشد. ترتيب ملاقات در بروكسل داده ميشود و دليل تغيير مكان نيز نگراني از جاسوسي سيستمهاي اطلاعاتي شوروي و انگليس عنوان ميگردد. در اوايل شهريورماه 1365، آلبرت حكيم و يك آمريكايي به نام سيكورد به ملاقات علي هاشمي در هتل محل اقامت وي در بروكسل ميروند. در اين ملاقات سيكورد، به عنوان مشاور ريگان و داراي درجه نظامي سرلشكري معرفي ميشود... بنا به اظهارات علي هاشمي وي در بازگشت به ديدار عموي خود هاشمي رفسنجاني ميرود و گزارشي از سفر لندن و بروكسل و تماس آمريكاييها به ايشان ميدهد. اما هاشميرفسنجاني به او اظهار ميكند... بهتر است وي در اين باره با كسي سخن نگويد، اما گزارش دقيق ماجرا را بنويسد. اما حس ماجراجويي بار ديگر علي هاشمي را تحريك به تحقيق در مورد واقعيت آمدن يا نيامدن آمريكاييها به ايران ميكند در نهايت به اين نتيجه ميرسد به دليل روابط پيش خود با محسن رضايي (به واسطه حضور در جبهه و همكاري نزديك با وي) ماجرا را براي او شرح دهد... هنگامي كه علي هاشمي نگرانياش را از مخالفت عموي خود مطرح مينمايد، محسن رضايي ميگويد: "خود وي موضوع را با ايشان در ميان خواهد گذاشت... در جلسه دوم علي هاشمي با محسن رضايي، وي ضمن تعيين خطوط كلي و نحوه برخورد با آمريكاييها، فهرست تسليحات و اطلاعات مورد نياز را به علي هاشمي ميدهد... افزون بر آن، اسم مستعاري نيز براي علي هاشمي انتخاب گرديد و قرار شد كه در جريان گزارش به هاشميرفسنجاني اين نام به كار رود... علي هاشمي براي ملاقات بعدي عازم تركيه ميشود و از طريق تركيه، پس از ساعتها پرواز با هواپيمايي كوچك كه براي سوختگيري توقفي هم داشته است به مكان ناشناخته مورد نظر مذاكره كننده ميرسد. او ابراز ميدارد كه در ابتدا نميدانست واقعاً كجا بوده فقط به نظر ميرسيد كه بعد از چند ساعت پرواز به يكي از شهرهاي اروپايي مانند ژنو رسيده است و از آنجا با پروازي چندساعته به محلي رسيدند و مجدداً بيآنكه اجازه پياده شدن به او داده شود، پرواز به مكان نهايي صورت ميگيرد... علي هاشمي را به اتاقي بدون پنجره با سقفي كوتاه هدايت ميكنند، شايد براي اينكه در اين مكان بهتر بتوانند همه مكالمات را ضبط كنند. در آن اتاق سيكورد، نورث و فرد ديگري حضور داشت كه او را "رئيس " معرفي كردند. علي هاشمي معتقد بود كه آن شخص شبيه پويندكستر (رئيس شوراي امنيت ملي) بود. صحبتهايي كه در اين جلسه مطرح شد عمدتاً حول محورهاي ذيل بود: 1- تروريسم، گروگانها و آزادي آنان... 2- استراتژي ايران روسيه و امنيت خليجفارس. 3- مصالح ايران و آمريكا... علي هاشمي بر اساس رهنمودهاي محسن رضايي... در مذاكرات تاكيد ميكند و ميگويد اسرائيل نبايد در ارتباط ميان دو طرف نقش و حضور داشته باشد... در اواسط سال 1365 علي هاشمي به همراه سميعي براي ديدار مجدد حكيم به آلمان ميرود. حكيم كه به استقبال آمده بود از حضور سميعي تعجب ميكند. علي هاشمي كه صرفاً براي معرفي سميعي در سفر حضور داشت و در جلسه اول به عنوان معارفه طرف ايراني شركت كرده بود، در پي بروز اختلاف بين سميعي و طرفهاي آمريكايي در جلسه ديگر نيز حاضر ميشود. سرانجام در آخرين جلسه براي خداحافظي، نورث از علي هاشمي تشكر ميكند و يك انجيل كه ريگان پشت آن به دستخط خود مطلبي نوشته بود، به او ميدهد تا به مقامات عاليرتبه ايران تسليم كند. " (ماجراي مكفارلين، فروش سلاح، آزادي گروگانها، نوشته محسن هاشمي- حبيبالله حميدي، دفتر نشر معارف انقلاب، سال 1388، صص152-144) در اين دو روايت پرتفاوت منسوب به علي هاشمي تلاش شده است چند موضوع براي خواننده قابل باور شود: 1- علي هاشمي به صورت كاملاً اتفاقي محوريت ارتباط با آمريكاييها را به عهده ميگيرد (در روايتي، زماني كه براي معالجه با همسرش به لندن رفته بود و در روايتي ديگر در سفري به بلژيك با دوستانش) 2- دخالت داده شدن آقاي محسن رضايي (فرمانده وقت سپاه) در دور دوم مذاكرات با آمريكاييها بدون هماهنگي با آقاي هاشميرفسنجاني بوده است (در روايتي با توصيه دوستاني در بيت امام و در روايتي صرفاً به دليل دوستي فيمابين به ابتكار شخص علي هاشمي اين كار صورت ميگيرد) 3- بعد از منع علي هاشمي از ادامه ارتباطگيري با آمريكاييها توسط آقاي هاشميرفسنجاني، وي با اسم مستعار اين كار را ادامه ميدهد و عمويش از اين مهم كاملاً بياطلاع بوده است. 4- برخلاف دور اول مذاكرات كه آمريكاييها به نوعي اسرائيل را در آن دخيل كرده بودند در دور دوم مذاكرات صهيونيستها هيچگونه دخالتي نداشتند (هرچند تفاوت روايتها به خوبي مشخص ميسازد كه مسائلي از قلم افتاده است) قابل توجه اينكه در اين زمينه گزارش تاور تأكيد ميكند كه علي هاشمي به اسرائيل برده شده است اما آقاي محسن هاشمي در كتاب ماجراي مكفارلين اين بخش از گزارش را خلاف واقع اعلام ميدارد. با اين وجود وقتي در روايت آقاي علي هاشمي بعد از پرواز از تركيه موضوع توقف در مكاني ناشناخته به ميان ميآيد اين احتمال تقويت ميشود كه آمريكاييها در دور دوم مذاكرات نيز اسرائيليها را دخالت داده بودند. 5- در دور دوم مذاكرات صرفاً تهيه تسليحات براي سپاه مدنظر بوده و هيچگونه تحركي براي تجديد روابط در دستور كار نبوده است. اما زماني كه علي هاشمي از ديپلماسي تهاجمي آمريكا سخن ميگويد كاملاً روشن ميسازد كه نگاه طرف ايراني در اين زمينه مبتني بر فراهم كردن زمينهها به صورت تدريجي بوده است. مسئلهاي كه براي آمريكاييها چندان قابل درك نبوده و بعضاً ايجاد اشكال ميكرده است. نكات قابل تامل ديگري نيز در روايتهاي ارائه شده توسط اطرافيان آقاي هاشميرفسنجاني وجود دارد كه به دليل اجتناب از مطول شدن بحث از آن ميگذريم. البته تذكر اين مطلب خالي از لطف نخواهد بود كه آقاي جلال ساداتيان (كاردار وقت ايران در لندن و برادر مسئول دفتر آقاي هاشمي در دوران رياستمجلس) در گفتوگو با صاحب اين قلم آنچه توسط آقاي محسن هاشمي در مورد حلقه وصل اوليه بودن ايشان مطرح شده را تكذيب كرد. بنابراين اتصال اوليه علي هاشمي به آمريكاييها نه بهگونهاي است كه در كتاب ماجراي مكفارلين ادعا شده مبني بر اين كه كاردار ايران در لندن اين ارتباط را برقرار ميكند و نه روايت مستقيم علي هاشمي كه در جريان سفري با دوستانش به بلژيك، آمريكاييها در آنجا با وي تماس ميگيرند زيرا ملاقات يا ملاقاتهاي ايشان در لندن پيش از اين زمان صورت گرفته بود. روايت شخص آقاي هاشميرفسنجاني نيز بر روشن شدن چگونگي وارد شدن علي هاشمي به اين ماجرا كمكي نميكند: "عصر علي- اخويزاده- براي پيگيري پيام كاردارمان در لندن در خصوص پيام آمريكاييان آمد. گفتم تعقيب نكند و از مطرح كردن مسئله ممنوعش كردم. خوب نيست به خاطر رابطه فاميلي، علي در موضوع وارد شود. " (ص252) همچنين در روايت ديگري از ديدار علي هاشمي با مؤلف كتاب موضوع سفر به آمريكا تكذيب ميشود: "عصر علي- اخويزاده- آمد؛ از خوزستان احضارش كرده بودم. گزارش ديدار و مذاكره مجدد با آمريكاييها را داد، قبل از اقدام او را نهي كرده بودم. به من گفته بودند كه به آمريكا رفته و با ريگان درباره سقوط صدام مذاكره كرده است. گفت به آمريكا نرفته، بلكه به نوعي ادامه همان رشته ارتباطهاي سابق بوده با [اليور] نورث عضو شوراي امنيت ملي آمريكا و پويندكستر [از طراحان رابطه آمريكا با ايران]، [آلبرت] حكيم و سام صحبت كرده معلوم شد انجيل با امضاي ريگان را، او آورده و اين كار را با اصرار آقاي محسن رضايي كرده است... احمد آقا هم آمد. نگران همان ديدار بود. " (ص351) در اين روايت نه تنها بحث از توقف پرواز علي هاشمي از تركيه به آمريكا در "مكان ناشناخته " به ميان نميآيد بلكه حتي سفر به آمريكا نيز نفي ميشود. آنچه در اين بحث بيشتر قابل تامل است اين كه آقاي هاشمي همه مسئوليت دور دوم ارتباطات با آمريكاييها را متوجه آقاي محسن رضايي مينمايد و گونهاي وانمود ميسازد كه به هيچوجه در جريان نبوده است در حالي كه سفارت ايران در لندن و ساير كانالها همگي در ارتباط مستقيم با ايشان بودهاند: "آقاي محسن رضايي آمد و براي توجيه فرستادن علي- اخويزاده- براي مذاكره با آمريكاييها در مورد گروگانهاي لبنان حرف زد كه قانع كننده نبود و گفتم اشتباه كرده است. اما از جهتي به ايشان حق دادم، زيرا احساس نياز به سلاح را بيشتر از ديگران دارد و از طرفي پي برده كه فاز اول در آستانه بنبست است و فكر كرده با در صحنه قرار گرفتن برادرزاده من، پيشرفت كار بهتر خواهد بود. " (ص365) در اين زمينه چند نكته ميبايست مورد توجه ويژه قرار گيرد: 1- در دور دوم مذاكرات نيز مسئله گروگانها بهانه يا ظاهري براي تجديد روابط است. 2- همه كانالها در دور دوم هم كاملاً در اختيار آقاي هاشمياند؛ از اخويزاده تا كاردار ايران تا آقاي وردينژاد كه بيشتر از اينكه سپاهي باشد و در خدمت آقاي محسن رضايي، جزو نيروهاي مورد اعتماد آقاي هاشمي به حساب ميآيد و ... 3- آقاي محسنرضايي نيز اطمينان كافي ندارد كه نيروهاي آقاي هاشمي از جمله آقاي فريدون وردينژاد همه مسائل را به ايشان منعكس سازند: "آقاي محسن رضايي آمد. درباره نيازهاي عمليات آينده و كمبودها و آزادي گروگانهاي لبناني گفت و تأكيد كردم ( "م " زائد است) كه فريدون [مهدينژاد] بايد جزئيات را به من بگويد " (ص346) آقاي رضايي در اين زمينه به صاحب اين قلم يادآور شد كه من از ميانه راه با اين مسئله پيوند خوردم و اين تاكيدم به آقاي هاشمي از اين رو بود كه چيزي از من پوشيده نماند. 4- متأسفانه با وجود آن كه در دور اول ارتباطات حاشيهاي و خارج از تصميم نظام آقاي هاشمي با آمريكاييها، دخالت يافتن اسرائيل ميتوانست لطمه بزرگي به جمهوري اسلامي ايران بزند، در دور دوم نيز همان خطا تكرار شد. اين واقعيت ميبايست براي شخصيت سياسي برجستهاي چون آقاي هاشمي مسلم ميبود كه آمريكا هرگز به اقدامي دست نمييازد كه موقعيت پايگاهشان در منطقه يعني اسرائيل تضعيف شود. لذا هر نوع اقدامي را در جهت تقويت ايران بدون هماهنگي كامل با صهيونيستها و اطمينان خاطر بخشيدن به آنها انجام نميدهند. به همين دليل نيز بود كه هواپيماي مكفارلين از آمريكا به تهران، در ميانه راه در اسرائيل توقف ميكند. همچنين براساس قرائني احتمالاً هواپيماي آقاي عليهاشمي از مقصد تركيه به آمريكا، در اسرائيل به زمين مينشيند. در مورد تركيب اعضاي هيئت آمريكايي به سرپرستي مكفارلين نيز گرچه صرفاً از عضويت "نير " مشاور نخستوزير اسرائيل نام برده ميشود اما محمدجواد لاريجاني در "نشست مذاكرات ديپلماتيك در 30 سال انقلاب اسلامي " در دانشگاه صنعتي شريف از وجود دو صهيونيست در اين هيئت ياد ميكند: "ريگان رئيسجمهور وقت آمريكا در حال سقوط بود لذا استراتژي كار با ايران پيروز را مطرح كرد ولي صهيونيستها توسط دو جاسوس موساد كه در هيئت مكفارلين بودند... مذاكرات را برهم زدند. " (سايت جهاننيوز، 7 ديماه هشتاد و هفت) در زمينه چنين خطاهايي بايد خداوند را شاكر بود كه اعتبار امام در جهان اسلام و اعتقاد راسخ ملل مسلمان به موضع سرسختانه ايشان در برابر صهيونيستها، از تبعات چنين اقداماتي بعد از فاش شدن سفر مكفارلين كاست. بدون ترديد ارادهاي وجود داشت تا چهره انقلاب اسلامي مخدوش شود. از اين رو با گنجانيده شدن مشاور نخستوزير اسرائيل (و يك صهيونيست ديگر) در تركيب هيئت بلندپايه آمريكايي به تهران كوشش شد لطمه جبرانناپذيري به مواضع صادقانه ايران در قبال نژادپرستان وارد گردد. متاسفانه آقاي هاشمي در خاطرات خويش هرگز سخني در اين زمينه به ميان نميآورد حال آن كه با توجه به اينكه ورود مشاور نخستوزير اسرائيل به ايران رخدادي بسيار مهم بود و ازجمله نتايج ديپلماسي پنهان و فردمحورانه به حساب ميآيد ضروري بود در كنار خدمات برجسته ايشان، در اين اثر مورد اشاره قرار گيرد. البته قدرت هدايت غيرمستقيم آقاي هاشمي موجب ايجاد اين تصور ميشود كه مسائل به گونهاي رقم خورده كه براي پذيرش مسئوليت خطاها ضرورتي وجود ندارد: "آقاي محسن رضايي آمد و براي توجيه فرستادن علي- اخويزاده- براي مذاكره با آمريكاييها در مورد گروگانهاي لبنان حرف زد كه قانع كننده نبود و گفتم اشتباه كرده است. اما از جهتي به ايشان حق دادم، زيرا احساس نياز به سلاح را بيشتر از ديگران دارد و از طرفي پي برده كه فاز اول در آستانه بنبست است و فكر كرده با در صحنه قرار گرفتن برادرزاده من، پيشرفت كار بهتر خواهد بود. " (ص356) ناگفته پيداست كه در اين زمينه آقاي محسن رضايي همانند برخي مقاطع ديگر به ويژه در مورد پايان جنگ در ميداني عمل كرده كه طراحي كلان آن با آقاي هاشمي بوده است. محوريت مذاكرات علي هاشمي براساس روايت آمريكائيها و حتي شخص ايشان بر تجديد ارتباط دور ميزده است. اين مسئله حتي در مورد مذاكرات آقاي وردينژاد نيز صادق بوده لذا تذكر سران قوا و شخص امام را در پي داشته است: "عصر آقاي [فريدون] مهدينژاد آمد. توصيه كردم كه در مذاكره با آمريكاييها، درباره مسائل سياسي حرف نزند و درباره جنگ هم چيزي نگويد... در جلسه سران قوا و مشورت با امام، اين تصميم اتخاذ شده است. "(ص 354) مسائل سياسي و مسئله جنگ دو محوري بود كه آقاي هاشمي شخصاً آنرا پيگيري ميكرد. اين روايت به خوبي مؤيد اين مسئله است كه ديگر شخصيتها با ورود به اين دو محور موافق نبودهاند. متاسفانه با وجود اين تأكيدات همچنان نيروهاي عمل كننده و در صحنه آقاي هاشمي همان ديپلماسي پنهان را پي ميگيرند تا آن كه به طور كلي اين مسئله از آنان گرفته ميشود: "آقاي مهدينژاد آمد و گزارش مذاكره با ماموران آمريكايي را پيرو مبادله گروگانهاي آمريكايي داد. كار را به وزارت خارجه محول كرده و افراد سابق را خلع نمودهاند. " (ص382) عليرغم اتخاذ شدن چنين تصميماتي در سطح كلان نظام آقاي هاشمي حتي در آخر بهمن ماه اين سال راه ديگري را براي حفظ اين ارتباطات در پيش ميگيرد: "شب آقاي مهدينژاد و دكتر هادي آمدند. درباره پيشنهاد تعمير موشكهاي فونيكس توسط مهندسين خارجي از طريق يك ايراني آمريكايي شده، مذاكره شد. قرار شد پذيرفته شود. " (ص470) روايتهاي ديگر آقاي هاشمي در اين زمينه در اسفند ماه روشن ميسازد كه به بهانه تعمير موشكهاي فونيكس، با همان تيمي كه علي هاشمي با آنها مذاكره داشته مذاكرات را ادامه ميدهند: "آقاي مهدينژاد آمد. توضيح مذاكراتش با [آلبرت] حكيم در تركيه، در خصوص همكاري براي تعمير اسلحههاي آمريكايي و پيشنهادهاي او در جهت ايجاد محيط بهتر در آمريكا در ارتباط با انقلاب اسلامي گفت. قرار شد با دكتر روحاني مذاكره را ادامه دهند. " (ص481) همانگونه كه در اين فراز به خوبي روشن است تيم مذاكره كننده به بهانه تعميرات!؟ تنها نيستند بلكه همان ياران نزديك آقاي هاشمياند كه از ابتدا در پروژه ديپلماسي پنهان دخيل بودهاند و در مذاكرات تعميراتي نيز بحث بر روي مسئله "ايجاد محيط بهتر در آمريكا در ارتباط با انقلاب اسلامي " است. آلبرت حكيم كه از وي به عنوان رابط تعميرات ياد ميشود همان كسي است كه در مذاكرات با علي هاشمي نقش محوري داشت. خوشبختانه برخورد قاطع امام بعد از ورود مكفارلين به ايران موجب شد اين مقام عاليرتبه آمريكايي نتواند با شخصيتهاي مؤثر كشور ملاقاتي داشته باشد. همين امر باعث گرديد زماني كه جريان حاكم بر بيت آقاي منتظري براي لطمه زدن به اعتبار انقلاب اسلامي اين موضوع را فاش ساخت، آمريكاييها در موضع خفت قرار گيرند. البته حفظ اين برتري ايران نياز به مديرتي قوي داشت كه امام به خوبي از عهده آن برآمدند. قطعاً اگر مسئولان كشور براساس برنامهريزي آمريكاييها و صهيونيستها عمل ميكردند اعتبار انقلاب اسلامي به شدت ضربه ميخورد. آنگونه كه علي هاشمي نيز به آن اذعان دارد بناي اين روابط بر ايجاد زمينه براي گفتوگوهاي مستقيم بوده اما وي تاكيد ميكند كه آمريكاييها محدوديتها را در ايران درك نميكردند و بسيار شتابزده بودند. صرفنظر از اينكه اين ديپلماسي پنهان با وجود امام نميتوانست حاصلي داشته باشد و آمريكاييها نيز در اواخر سال 65 با درك اين موضوع، مجدداً بر شدت فشارهاي خود افزودند، بايد ديد وارد كردن سپاه به اين ديپلماسي چه تبعاتي بر نيروهاي خط مقدم جبههها داشت. شايد بتوان يكي از تبعات آن را دو سال بعد در نامه آقاي محسن رضايي به امام جستجو كنيم. به طور مسلم آقاي هاشمي بعد از اين كه نتوانست ديپلماسي پنهان خود را از طريق مذاكره در انطباق با ديپلماسي آمريكاييها در جهت پايان دادن، درآورد مسير ديگري را فعال ساخت كه در اين زمينه نيز همچون مذاكره با آمريكاييها، برخي دستاندركاران، در ميدان طراحي شده آقاي هاشمي عمل كردند و درخواستهايي را براي ادامه جنگ مطرح كردند كه عملاً امكان تأمين آن وجود نداشت. آقاي هاشمي در اين زمينه در مصاحبه با نويسنده كتاب "روند پايان جنگ " ميگويد: "آنچه سپاه و دولت در نامه به امام نوشتند اگر پنج سال قبل ميگفتند امام تصميم ميگرفت و جنگ را تمام ميكرد. نامه سپاه به امام، معلومات (اطلاعات) امام را برهم ريخت ". (روند پايان جنگ، محمد دروديان، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه، سال 84، ص28) لازم به ذكر است كه سردار رشيد، يكي از نيروهاي برجسته و باسابقه سپاه در اين زمينه مينويسد: "اين كار (نوشتن هر دو نامه) بنا به خواسته آقاي هاشمي نوشته شد براي پايان دادن به جنگ ". (همان) بدون اينكه خواسته باشيم بر دشواريهاي اداره جنگ و زحمات آقاي هاشمي در آن سالها چشم بپوشيم، بر اين نكته تأكيد ميكنيم كه ديپلماسي پنهان ايشان دوگانگي در استراتژي جنگي ايران ايجاد كرد كه تلاشهاي بعدي ازجمله هدايت ديگران براي نوشتن نامه به امام را بايد ناشي از تبعات آن دانست. در آخرين فراز از اين نقد مناسب است بر نكات برجسته ديگر خاطرات سال 65 آقاي هاشمي تاكيد شود. مسئله سيدمهدي هاشمي كه عليرغم مقاومت شديد آقاي منتظري، به دستور امام دستگير و محاكمه شد از جمله موضوعات قابل توجه در اين اثر است. هرچند مؤلف محترم خاطرات ترجيح داده است برخي اقدامات ضربه زننده اين باند به كشور همچون ارسال حجم قابل توجهي ماده منفجره "سي چهار " به عربستان در مراسم حج را ريشهيابي نكند. با اين وجود اطلاعات ارائه شده در اين زمينه ذيقيمت است. براساس همين روايات نگاه امام و آقاي هاشمي در اين زمينه كاملاً متفاوت جلوهگر ميشود. همچنين موضع نرم آقاي هاشمي نسبت به آقاي احمد كاشاني كه به جرم ايجاد هستهاي در ارتش براي ايجاد اختلاف و درگيري با سپاه، دستگير شده بود، كاملاً چشمگير است. آقاي كاشاني كه متأثر از سياست مظفر بقايي خط ايجاد اختلاف در صفوف نيروهاي انقلاب را دنبال ميكرد متاسفانه با تعداد ديگري از همفكران خود به شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي راه يافته بود و مورد حمايت آقاي هاشمي قرار داشت. با وجود كشف شبكه توزيع شبنامههايي در حمايت از ارتش و در ضديت با سپاه در منزل اين عضو حزب زحمتكشان مظفر بقايي متاسفانه وي به دليل حمايتهاي گسترده ايشان به سرعت آزاد شد اما برخي از افسران ارتش همچون سرهنگ فروزان مدتها در زندان ماندند: "مراجعه نمايندگان خط راست، براي نجات آقاي احمد كاشاني از زندان اين روزها زياد شده است. خود من هم مايلم نجات يابد ". (ص496) از جمله نكات قابل تأمل ديگر در اين خاطرات چگونگي ارتباطات آقاي هاشمي با بيت امام است. آنگونه كه ايشان روايت ميكند اعضاي بيت، خبر برخي ملاقاتهاي امام و مسائل مطرح شده در آنها را به ايشان انتقال داده و بعضاً رهنمودهايي نيز دريافت ميداشتند: "آقاي [محمدعلي] انصاري از بيت امام تلفني گفت، امروز نخستوزير براي مسئله قطع سوبسيد [=يارانه] از وزارت نفت و نيرو- كه در كميسيون برنامه و بودجه براي [تامين] مخارج جنگ قطع شده- خدمت امام ميرود. پيغام دادم كه نظر كميسيون هم به امام گفته شود. " (ص485) يا در روايت ديگري ميخوانيم: "حاج احمد آقا آمد... گفت آقاي آذري قمي خدمت امام آمده و از امام براي اداي قرضهاي روزنامه رسالت، كمك خواسته است و امام چيزي ندادهاند ". (ص492) البته اهل تحقيق چرايي برقراري چنين رابطهاي بين آقاي هاشمي و دفتر امام را كه طي آن حتي ملاقاتهاي خصوصي امام به ايشان گزارش ميشود، درك ميكنند. قطعاً براي ريشهيابي اين رابطه بايد اشراف بر ضعفها را مدنظر قرار داد.: "[مصطفي] كفاشزاده آمد و ادعا كرد [همايون] انصاري [شيرازي] آدم خدمتگزاري است. او به اخذ رشوه از كمپاني نوريكو در خريد توپهاي اتريشي 155 متهم شده است. گفتم بالاخره بايد به دادستاني برود تا وضع روشن شود. " (ص344) ، همچنين: "به احمدآقا گفتم كه لازم است [مصطفي] كفاشزاده، [همايون] انصاري [شيرازي] را به دادستاني معرفي كند. " (ص346) و در روايت ديگري ميخوانيم: "آقاي [محمدعلي] انصاري از بيت [امام] آمد و از رفتن ماموران به خانه يكي از خدمتگزاران بيت (كفاشزاده) شكوه كرد و گفت انصاري [شيرازي] را در منزل يكي از آنها گرفتهاند. احمدآقا هم تلفني گله كرد. " (ص348) و در نهايت آقاي كفاشزاده كه فرد رشوهگيرنده در جريان معاملات سنگين تهيه سلاح را در منزل خود مخفي كرده بود به آقاي هاشمي مراجعه ميكند، شايد به اين دليل كه ايشان را كليد حل مشكل ميبيند: "آقاي [مصطفي] كفاشزاده آمد و براي رسيدگي سريعتر به اتهام دوستش آقاي [همايون] انصاري [شيرازي] كه بازداشت شده، استمداد كرد. " (ص359) قطعاً زماني كه آقاي هاشمي بتواند در قوه قضائيه اينگونه ضعفهاي نيروهاي حاشيهاي بيت را حل و فصل كند، رابطه ويژهاي شكل ميگيرد كه به لحاظ سيستمي بسيار قابل تامل خواهد بود. از نكات قابل توجه ديگر در اين خاطرات عدم حمايت امام از دانشگاه آزاد بعد از تغيير جهتگيري آن است. امام در بدو تاسيس دانشگاه آزاد در سال 61 به دليل آنكه اصولاً قرار نبود مدركي مطالبه و ارائه كند و هدفش صرفاً ارتقاء سطح دانش جامعه بود از آن حمايت كردند. اما در سال 65 اساسنامه دانشگاه آزاد تغيير كرد و بنا بر آن گذاشته شد كه در زمره مؤسسات آموزش عالي قرار گيرد و مدرك تحصيلي در سطوح مختلف ارائه دهد. اين تصميم، دانشگاه آزاد را كه قرار بود با مدركگرايي مقابله كند، از پايه تغيير ماهيت داد. در اين سال آقاي هاشمي براي كسب حمايت مجدد امام خدمت ايشان ميرسد و متعاقباً نامهاي مينويسد: "از امام خواستم دانشگاه آزاد اسلامي را در مقابل مخالفان تندرو تقويت كنند. فرمودند موارد اختلاف و نقاط نظر طرفين را بنويسم تا تصميم بگيريم؛ نوشتم و فرستادم ". (ص113) اما عليرغم پيگيريهاي متعدد آقاي هاشمي امام به اين نامه پاسخي نميدهند (ص120) و اصولاً از مشي جديد دانشگاه آزاد كه به صورت افراطيتر از گذشته به جو ناسالم مدركگرايي در كشور دامن ميزد به هيچوجه حمايت به عمل نميآورند. مناسب است براي شناخت طيف مخالفين اين تغيير جهت دانشگاه آزاد از اهداف اوليه به روايتي از آقاي هاشمي عنايت كنيم: "آقايان [مسيح] مهاجري و [محمدرضا] بهشتي آمدند. از دو مقاله روزنامه جمهوري اسلامي در مورد مجلس و دانشگاه آزاد اسلامي انتقاد كردم ". (ص112) متاسفانه هرگز به انتقادات خيرخواهانه در مورد انحرافاتي كه مديريت اين دانشگاه در سطوح كلان ايجاد نمود، توجهي نشد. در مجموع، خاطرات سال 65 آقاي هاشمي را بايد روشنكننده بسياري از حلقههاي تاريك تاريخ كشور دانست، هرچند روش مختصر نگاري ايشان در اين اثر تقويت شده و برخلاف آثار قبلي اشتباهات نگارشي در آن افزايش يافته است. قطعاً اين ضعفها از ارزش تاريخي اثر نخواهد كاست و مرجع ارزشمندي براي محققين خواهد بود. منبع:http://www.farsnews.net /س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 323]
صفحات پیشنهادی
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3)
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3)-نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) قبل از پرداختن به جزئيات روايت آقاي عليهاشمي و بررسي صحت و سقم آن مناسب ...
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3)-نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) قبل از پرداختن به جزئيات روايت آقاي عليهاشمي و بررسي صحت و سقم آن مناسب ...
توضیحات محسن هاشمی رفسنجانی درباره خاطرات پدر: خاطرات ...
توضیحات محسن هاشمی رفسنجانی درباره خاطرات پدر: خاطرات تحلیل تاریخ نیست-سیاست > چهره ها ... نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (1) دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران در بخش . ... هياتمديره سازمان بورس صادر كرد؛ 3 مجوز براي كارگزاران بورس .
توضیحات محسن هاشمی رفسنجانی درباره خاطرات پدر: خاطرات تحلیل تاریخ نیست-سیاست > چهره ها ... نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (1) دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران در بخش . ... هياتمديره سازمان بورس صادر كرد؛ 3 مجوز براي كارگزاران بورس .
یک روایت از مذاکرات 3 سال قبل ایران و آمریکا
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) قبل از پرداختن به جزئيات روايت آقاي ... 2- استراتژي ايران روسيه و امنيت خليجفارس. 3- مصالح ايران و آمريكا. .... تعمير ...
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) قبل از پرداختن به جزئيات روايت آقاي ... 2- استراتژي ايران روسيه و امنيت خليجفارس. 3- مصالح ايران و آمريكا. .... تعمير ...
ديدار محسن رضايي با هاشمي رفسنجاني
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) بنا به اظهارات علي هاشمي وي در بازگشت به ديدار عموي خود هاشمي رفسنجاني ميرود ... در جلسه دوم علي هاشمي با محسن رضايي، وي ...
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) بنا به اظهارات علي هاشمي وي در بازگشت به ديدار عموي خود هاشمي رفسنجاني ميرود ... در جلسه دوم علي هاشمي با محسن رضايي، وي ...
دفتر رهبری کتاب هاشمی را تأیید کرد
با وجود برخي سنگاندازيها، خاطرات سال 1364 هاشمي رفسنجاني با نام «اميد و دلواپسي» امروز منتشر شد. به گزارش ... نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (1) گفتني است ... (جلسه 3 و 4 - ص 13) چرا امام درسال 41 نهضت را شروع كرد و پيش از آن شروع نكرد؟
با وجود برخي سنگاندازيها، خاطرات سال 1364 هاشمي رفسنجاني با نام «اميد و دلواپسي» امروز منتشر شد. به گزارش ... نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (1) گفتني است ... (جلسه 3 و 4 - ص 13) چرا امام درسال 41 نهضت را شروع كرد و پيش از آن شروع نكرد؟
هاشمی: برخورد با اندیشههای امام شدت گرفته است
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) در جلسه دوم علي هاشمي با محسن رضايي، وي ضمن تعيين خطوط كلي و نحوه برخورد با ... با آقاي هاشميرفسنجاني بوده است (در ...
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) در جلسه دوم علي هاشمي با محسن رضايي، وي ضمن تعيين خطوط كلي و نحوه برخورد با ... با آقاي هاشميرفسنجاني بوده است (در ...
بازی حشره
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (2) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 ...
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (2) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 ...
آنچه گذرانديد كمتر از شهادت نيست
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (2) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 ...
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (2) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 ...
مذاکرات هاشمی با چهرههای مؤثر نظام
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) در جلسه دوم علي هاشمي با محسن رضايي، وي ضمن تعيين خطوط كلي و نحوه برخورد با ... در مذاكرات تاكيد ميكند و ميگويد اسرائيل ...
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) در جلسه دوم علي هاشمي با محسن رضايي، وي ضمن تعيين خطوط كلي و نحوه برخورد با ... در مذاكرات تاكيد ميكند و ميگويد اسرائيل ...
بازی باربری
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (2) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (2) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 ...
نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (3) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (2) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 (2) · نقد خاطرات هاشمي رفسنجاني در سال 65 ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها