تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بخشنده ترین شما پس از من کسی است که دانشی بیاموزد آنگاه دانش خود را بپراکند. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833338688




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

برترين مردم


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
برترين مردم
برترين مردم درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) متن حديث: يا على، ثَلاثٌ مَنْ لَقىَ اللّهُ بِهِنَّ فَهُوَ مِنْ اَفْضَلِ النّاسِ، مَنْ اَتَىَ اللّهَ بِمَا افْتَرَضَ اللّهُ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ اَعْبَدِ النّاسِ، وَ مَنْ وَرَعَ عَنْ مَحارَمِ اللّه فَهُوَ مِنْ أَوْرَعِ النّاسِ وَ مَنْ قَنَعَ بِما رَزَقَهُ اللّه فَهُوَ مِنْ اَغْنَى النّاسِ. ترجمه:اى على، كسى كه خدا را با هر چيز ملاقات كند، بهترين مردم است: هر كس واجبات الهى را به جا آورد، عابدترين مردم است; كسى كه از محارم الهى بپرهيزد، با ورع ترين افراد است; هر كسى به روزى خدايى قانع باشد، از بى نيازترين مردم است.شرح حديث:«لقاء الله»(1) در اين جا اشاره به مقام شهودى است كه مردم در قيامت پيدا مى كنند، يعنى، در آن روز آثار خداوند به قدرى نمايان است كه كسى شك در خداوند نخواهد كرد: «لا تُدْرِكُهُ الْعُيُونَ فى مُشاهِدَةِ الاَْبْصارِ وَ لكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوب بِحَقائِقِ الاِْيمانِ; خداوند را به چشم سر نتوان ديد، ولى او را قلبها با حقيقت ايمان ادراك مى كنند».(2)آن روز، همه خداوند را به حقايق ايمان مى پذيرند، اگر بخواهيم تشبيه ناقص بنماييم مانند حضرت يوسف(عليه السلام) است كه از روز اول بر برادرانش امتياز داشت، ولى آنان زير بار اين امتياز نمى رفتند و بعضى از آنان اصلا منكر اين امتياز بودند و تعجّب مى كردند از اين كه چرا حضرت يعقوب(عليه السلام) يوسف(عليه السلام) را بر ديگران برترى مى دهد. امام وقتى حضرت يوسف(عليه السلام) با آن تدبيرى كه داشت به مقام عزيزى مصر رسيد و آن همه الطاف الهى شامل حالش شد و وقتى برادرها ديدند كه كار از اين حرفها گذشته، لذا همگى گفتند: «فَاللّه لَقَدْ اَثْرَكَ اللّهُ عَلَيْنا; به خدا قسم، خدا تو را بر ما مقدّم داشت». و اين درست مانند حال كفّار در دنيا و آخرت است، چون در دنيا حجابها جلو چشم آنان را گرفته است لذا زير بار حق نمى روند، امّا در آن جا آنقدر مسأله آفتابى مى شود كه همانند برادران يوسف اعتراف مى كنند. خلاصه در روز قيامت، خداوند از همه جا نمايان است و علّت اين كه به روز قيامت، «يوم لقاء الله» گفته اند، اين است كه در آن روز، آن چنان آثار عظمتش نمايان است كه جاى خطا براى كسى باقى نمى ماند و اين تعبير به «لقاء الله»; يعنى، اين كه انسان خودش را در محضر خدا ببيند، مهم است، چون بدترين عذاب هم براى بندگان، آن حالت شرمسارى است كه براى آنها از اعمال زشتشان پيدا مى شود كه از آتش جهنّم هم سوزنده تر است، چون آن روز، «يوم تبلى السرائر» است; آن موقعى كه اعمال همه آنها نمايان است. حضرت(صلى الله عليه وآله) فرمود: در آن روز اگر كسى اين سه صفت را داشته باشد، سرمايه آن روز را دارد.1ـ «مَنْ أَتَى اللّهَ بِمَا افْتَرَضَ اللّه عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ اَعْبَدِ النّاس; كسى كه واجبات را انجام داده باشد و با عنوان اعبدالناس وارد صحراى محشر مى شود» عجيب است كه عدّه اى دنبال مستحبّات مى روند و از واجبات مى مانند و اين گونه افراد فراوانند كه مثلا تا نيمه شب سينه مى زنند يا شب را به عبادت و مطالعه مى گذرانند ولى نماز صبحشان لب طلايى و قضا مى شود.اين نكته مهم را بايد بدانيم كه هيچ كس نه در دنيا و نه در آخرت موفّق نخواهد شد، مگر اين كه، صبح خيز باشد، هر فردى را ديدم كه انسان موفّقى بود، از جمله آنهايى بودند كه صبح خيز بوده اند.بايد دانست كه راويان، احاديث بسيارى از ائمّه اطهار(عليهم السلام) در بيان فظيلت اين وقت روايت كرده اند و اين وقت را، «ساعت غفلت» ناميده اند.پس سزاوار است كه مكلّف در اين ساعت، بيدارى را بر خواب غفلت اختيار نمايد و از خوابيدن در اين وقت ـ كه پشيمانى و بدى را به دنبال دارد ـ احتراز كند. پس خوشا به حال آن سعادتمندى كه در وقت غفلت بيدار، و از خواب عقوبت هوشيار باشد، تا در سلك اولئك هم المفلحون، در آيد و از جمله سعادتمندان شود و چه خوش سروده است:چشم صاحب دولتان هوشيار باشد صبحدم *** عاشقان را ناله هاى زار باشد صبحدم رئيس المحدّثين ابوجعفر محمد بن على بن بابويه در كتاب «من لايحضره الفقيه» از امام باطن و ظاهر، امام محمد باقر(عليه السلام) روايت كرده كه آن سرور به لفظ دربار گوهر نثار فرموده اند:«نَوْمُ الْغَداةِ الرِّزْق، وَ يَصْفَرُ اللَّوْن، وَ تَغَيُّرُه وَ تَقْبَحُهُ، وَ هُوَ نَوْمُ كُلِّ مَشْؤُوم. اِنَّ الله تَبارَكَ وَ تَعالى يَقْسَمُ الاَْرْزاقَ ما بَيْن طُلُوعِ الْفَجْرِ اِلى طُلُوعِ الشَّمْسِ، فَايّاكُم وَ تِلْكَ الْنُوْمَة; «خوابيدن در وقت صبح، نامبارك و در بردارنده ندامت است و بنده را از روزى مقسوم و وظيفه معلوم محروم و چهره را زرد مى گرداند، چنين خوابى كار هر انسان شوم بى سعادت است. و بدرستى كه خداوند ارزاق بندگان را قسمت مى كند، پس بر شما باد كه از آن خواب احتراز نماييد كه خواب در وقت مذكور، آثار زشت به دنبال دارد و نشانه هاى ناپسند به وجود مى آورد».(3)و نيز رئيس المحديثن از امام هشتم ابوالحسن الرضا(عليه السلام) در تفسير آيه كريمه:«فَالْمُقَسِّماتِ أَمْراً»(4) روايت كرده است:«فرشتگان به امر ملك منّان، ارزاق بندگان را ما بين طلوع فجر تا برآمدن آفتاب قسمت مى كنند، پس كسى كه در اين وقت به خواب رود از روزى خود خواب كرده است يعنى، باعث حرمان از روزى مقدّر مى شود. «پس بهتر آن است كه مكلّف در اين وقت به خواب نرود تا از رزق مقسوم آن روز محروم نماند»(5)خلاصه انسانهاى موفّق كسانى هستند كه صبح خيزند، اين خواب صبح براى انسان بلاى بزرگ است چون باعث عقبگرد او مى شود. چه مى شود كه انسان به جاى اين كه يك ساعت ديرتر از خواب بلند شود يك ساعت زودتر بخوابد; يعنى، آن وقت بى ارزش شب را كه مغز انسان كار نمى كند و از يك ساعت آن به اندازه 10 دقيقه هم بهره نمى برد تبديل به وقت با ارزش نمايد. سرانجام كارى نكنيد انجام مستحبّات به واجبات شما ضرر بزند، تازه حجّ خانه خدا با آن عظمت نبايد باعث شود واجبى، كه از آن مهمتر است ترك شود. افرادى هستند كه به مستحبّات خيلى مقيّدند، امّا گاهى ديده مى شود كه در واجبات كاهلى مى كنند چنين افرادى همان مقدّس هاى ظاهرى هستند.2ـ «وَمَنْ وَرَعَ عَنْ مَحارِمِ اللّه فَهُوَ مِنْ اَوْرِعِ النّاسِ; كسى كه محرّمات را ترك كند اورع الناس (با تقواترين مردم) است». مقام ورع از تقوا بالاتر است. چون اول تقواست و آن كه كامل شد، مى شود ورع. خلاصه ورع حقيقى اين است كه انسان به مقامى برسد كه گناه را ترك كند، بعضى از افراد هستند كه نسبت به رعايت مكروهات و مستحبّات مقيّدند ولى نسبت به ترك محرّمات مانند، غيبت، حسد، ريا كارى و... بى اعتنا هستند. گاهى يك نگاه آلوده و غلط، سر از كفر و نابودى انسان در مى آورد، مانند برصيصاى عابد كه بعد از عمرى عبادت با نگاهى آلوده و غير مجاز مطيع شيطان شد كه سرانجام جانش را بر سر اين گناه گذاشت و با كفر از دنيا رفت.داستان برصيصاى عابددر ميان بنى اسرائيل عابدى به نام «برصيصا» بود كه زمانى طولانى عبادت كرده بود، و به آن حدّ از مقام قرب رسيده بود كه بيماران روانى را نزد او مى آوردند و با دعاى او سلامت خود را باز مى يافتند. روزى زن جوانى را از خانواده اى با شخصيّت برادرانش نزد او آوردند، و بناشد مدّتى بماند تا شفا يابد. شيطان در اين جا به وسوسه گرى مشغول شد و آنقدر صحنه را در نظر او زينت داد تا آن مرد عابد به او تجاوز كرد. چيزى نگذشت كه معلوم شد آن زن باردار شده واز آن جا كه هميشه هر گناهى سرچشمه گناهان عظيمتر است زن را به قتل رسانيد و در گوشه اى از بيابان دفن كرد.برادرانش باخبر شدند كه مرد عابد دست به چنين جنايت هولناكى زده است. اين خبر در تمام شهر پيچيد و به گوش امير رسيد. او با گروهى از مردم حركت كرد تا از ماجرا با خبر شود، هنگامى كه جنايات عابد مسلّم شد او را از عبادتگاهش بيرون كشيدند. پس از اقرار به گناه دستور داد او را به دار بياويزند، هنگامى كه بر بالاى چوبه دار قرار گرفت شيطان در نظرش مجسم شد، گفت: من بودم كه تو را به اين روز افكندم و اگر آنچه را مى گويم اطاعت كنى موجبات نجات تو را فراهم خواهم كرد!عابد گفت: چه كنم؟ گفت: تنها يك سجده براى من كافى است! عابد گفت: در اين حالت، توانايى ندارم. شيطان گفت: اشاره اى كفايت مى كند. عابد با گوشه چشم يا با دست خود اشاره اى كرد و سجده به شيطان آورد و در دم جان سپرد و كافر از دنيا رفت!(6)مواظب باشيد، ممكن است يك نگاه، سرنوشت زندگى شما را عوض كند و در طول تاريخ از اين گونه موارد زياد داريم كه يكى از اين نگاهها سرنوشتها را عوض كرده است خلاصه پناه بر خدا از سوء عاقبت!اگر كسى چشمش به نامحرم افتاد و صحنه دلپذيرى را ديد از آن چشم پوشى كرد، همان لحظه قلبش از ايمان پرمى شود. انسان اگر از منظره گناهى صرف نظر كند احساس مى كند كه قلبش سرشار از نور شده است و نورانيّتى در خود احساس مى كند. اين امر بسيار مهمّى است كه در يك طرف بهشت قرار دارد و در طرف ديگر، جهنّم.3ـ «مَنْ قَنَعَ بِما رَزَقَهُ اللّه فَهُوَ مِنْ اَغْنَى النّاس; كسى كه قناعت كند به چيزى كه خداوند روزى او كرده است از بى نيازترين مردم مى شود».قناعت، نقطه مقابل حرص، اين بلاى بزرگ است. نكته مهمّى كه دانستنش خالى از لطف نيست اين است كه بدبختيهايى كه دامن بسيارى را مى گيرد، به علّت نيازهاى زندگى نيست، اگر چه مشكلات هست، ناراحتى هست و...، ولى نياز زندگى را تأمين كردن آنقدر مهم نيست، بلكه مهم مقابله با حرص است; اين حرص و طمع است كه انسان را بدبخت مى كند و هر چه هم كه بيشتر به دنبال حرص برود، اين حرص ادامه مى يابد. بسيارى از رسوايى هايى كه در مسائل مالى، رشوه، فساد، اختلاس و... پيدا مى شود براى بر طرف كردن نيازهاى زندگى نيست، بلكه به علّت حرص و طمع است; يعنى، عدم رضايت به روزى خدا است. اختلاسها و دزديهايى كه صورت مى گيرد و ارقام شگفت انگيزى كه در جرايد مى نويسند به گونه اى اين ارقام بزرگ است كه اگر خود آن فرد، فرزندان و نوه و نتيجه هايش هم از آن استفاده كنند تمام نمى شود، مگر جز حرص علّت ديگرى دارد؟!درباره مال و ثروت، نظرات متفاوتى در جهت افراط و تفريط وجود دارد: بعضى چنان اهميّتى براى آن قايلند كه آن را حلاّل تمام مشكلات مى دانند، و جاى تعجّب هم نيست گه اين گروه پيوسته به جمع اموال پردازند و آنى راحت ننشينند و هيچ قيد و شرطى براى آن قايل نباشند و حلال و حرام در نظرشان يكسان باشد.در نقطه مقابل، جمعيتّى هستند كه براى مال و ثروت، كمترين ارزشى قايل نيستند، فقر را مى ستايند و به آن ارج مى نهند، حتّى مال را مزاحم تقوا و قرب خدا مى دانند!در برابر اين دو عقيده افراطى و تفريطى، آنچه از قرآن مجيد و روايات اسلامى استفاده مى شود، اين است كه مال خوب است امّا به چند شرط: 1ـ «وسيله» باشد نه «هدف»، 2ـ انسان را «اسير» خود نسازد، بلكه انسان «امير» بر آن باشد. 3ـ از طريق مشروع به دست آيد و در راه رضاى خدا مصرف شود.علاقه به چنين مالى نه تنها دنيا پرستى نيست، بلكه دليلى بر علاقه به آخرت است. و لذا در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: هنگامى كه حضرت طلا و نقره را لعن فرمود يكى از ياران تعجّب كرد و در جواب سؤال او امام(عليه السلام)فرمود: «لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ اِلَيْه اِنَّما الذَّهْبَ الَّذى ذَهْبَ بِالدّينِ وَ الْفِضَّةُ الَّتى اَفاضَتْ اَلكُفْرَ; منظور از ذهب چيزى است كه دين را از بين برد و منظور از فضّه چيزى است كه سرچشمه كفر و بى ايمانى مى شود»(7) و نيز در بحار الانوار از اميرمؤمنان على(عليه السلام)روايت كرده كه فرمود: «اَلسُّكْرُ اَرْبَعُ سَكَرات: سُكْرُ الشَّرابِ، وَ سُكْرُ الْمالِ، وَ سُكْرُ النَّوْمِ، وَ سُكْرُ الْمُلْكِ; مستى چهارگونه است: مستى شراب، مستى مال، مستى خواب و مستى قدرت».(8)بسيارى هستند تا پايان عمر به جمع آورى مال مشغولند و سر انجام آن را براى ديگران وا مى گذارند، حسابش را آنها بايد پس بدهند و بهره اش نصيب ديگران است، لذا در حديثى مى خوانيم كه از اميرمؤمنان على(عليه السلام) پرسيدند: «مَنْ اَعْظَمَ النّاسِ حَسْرَةً; چه كسى حسرتش از همه بيشتر است؟» فرمود: «مَنْ رَأىَ مالَهُ فى ميزانِ غَيْرِه، وَ أَدْخَلَهُ اللّه بِهِ النّار، وَ اَدْخَلَ وارِثَهُ بِهِ اَلْجَنَّةَ!; كسى كه اموال خود را در ترازوى سنجش اعمال ديگران ببيند، خداوند او را به سبب اموالش وارد دوزخ كند، و وارث او را به سبب آن وارد بهشت سازد»(9) در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) در تفسير آيه «كَذلِكَ يُريهمُ اللّه أَعْمالَهُم حَسَرات عَلَيْهِم; اين گونه خداوند اعمال آنها را مايه حسرتشان قرار مى دهد»(10) روايت كرده كه فرمود: «هُوَ الرَّجُلُ يَدْعُ الْمال لايَنْفَقَه فى طاعَةِ اللّه بُخْلا، ثُمَّ يَمُوتُ فَيَدَعُهُ لِمَنْ يَعْمَل بِه فى طاعَةِ اللّهِ أَوْ فِى مَعْصيته; اين درباره كسى است كه مالى را وا مى گذارد و به سبب بخل، در راه اطاعت الهى انفاق نمى كند، سپس مى ميرد و آن را براى كسى مى نهد كه در طاعت الهى يا در معصيتش مصرف مى نمايد»(11) سپس امام(عليه السلام)فرمود: «آن شخص، اگر در طريق اطاعت خدا صرف كند آن را در ميزان عمل ديگرى مى بيند و حسرت مى خورد، براى اين كه مال، مال او بوده و اگر در معصيت الهى صرف كند سبب تقويت او شده تا گناه كند (وباز عقوبت و حسرتش متوجّه اوست).(12)قناعت در روايات اسلامى:1ـ از على(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «اَلْقَناعَةُ مالٌ لا يَنْفَذ; قناعت، ثروتى تمام نشدنى است».(13)2ـ از امام سجاد(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «مَنْ قَنَعَ شَبَعَ وَ مَنْ لَمْ يَقْنَعْ لا يَشبَع; هر كه قناعت كند سير مى شود، و هر كه قناعت نكند سير نخواهد شد»(14)3ـ از امام صادق(عليه السلام) نقل شده فرمود: كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «طُوبى لِمَن أسْلَمَ وَ كانَ عيشَهُ كَفافاً; خوشابه حال كسى كه مسلمان باشد و زندگيش به اندازه احتياجش باشد»(15)4ـ پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «فَقيرٌ كُلِّ و مَنْ يَطمَع، غنى كُلِّ و مَنْ يَقْنَع; هر كه طمع ورزد نيازمنداست، و هر كه قناعت كند بى نياز»(16) (جامع الاخبار، ص126)پي نوشت : 1. توضيحى درباره لقاء الله:اين تعبير در قرآن مجيد معمولا اشاره به قيامت دارد و از آن جا كه ملاقات حسّى درباره پروردگار مفهوم ندارد، چرا كه او نه جسم است و نه داراى... بعضى از مفسّران ناچار شده اند به اصطلاح مضافى در تقدير بگيرند و بگويند منظور «لقاء ثواب الله» يا «ملاقات فرشتگان خدا» است; امّا «لقاء» را مى توان در اين جا به معناى لقاى حقيقى و با چشم دل گرفت، چرا كه در قيامت حجابها كنار مى رود و عظمت خدا و آيات او از هر زمان ديگر روشن تر جلوه مى كند; انسان به مقام شهود باطنى و ديد قلبى مى رسد و هر كس به مقدار معرفت و عمل صالحش به مرحله عالى ترى از اين شهود نايل مى آيد.فخر رازى در تفسيرش در ذيل آيه 44 سوره احزاب، بيان جالب ديگرى دارد كه با آنچه گفتيم قابل جمع است. او مى گويد: «انسان در اين دنيا به سبب غرق شدن در امور مادّى و تلاش براى معاش، غالباً از خدا غفلت مى كند، ولى در قيامت كه همه اين شواغل فكرى بر طرف مى شود انسان با تمام وجودش رو به سوى پروردگار عالم مى آورد و اين است معنى لقاء الله» (تفسير نمونه، ج17، ص 358-359.2. كافى، ج 1، ص 97.3. بحارالانوار، ج 13، ص 182.4. سوره ذاريات (51) آيه 4.5. شيخ بهائى، مفتاح الفلاح، ترجمه على بن طيفور بسطامى، ص 11ـ13.6. تفسير نمونه، ج 23، ص 544 ـ 545; به نقل از: مجمع البيان، ج 9، ص 265.7. بحارالانوار، ج 73، ص 141، حديث 17.8. بحار الانوار، ج 73، ص 142.9. در همان كتاب (ج 73، ص 20)10. همان مدرك، ص 20.11. بحارالانوار، ج 73، ص 142.12. تفسير نمونه، ج 27، ص 319ـ322.13. بحارالانوار، ج 71، ص 344.14. بحارالانوار،ج8،ص135.15. كافى،ج2،ص140.16. جامع الاخبار،ص126.منبع: پایگاه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 325]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن