تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداى عزوجل به موسى وحى كرد: اى موسى در هيچ حالى مرا فراموش نكن و به ثروت زياد شاد نش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846536606




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

غفلت


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
غفلت
غفلت ضرورت آشنايي با موانع سيرصاحب نظران علم اخلاق بر آنند که بخشهاي آغازين علم اخلاق را آشنايي با رذايل اخلاقي و راههاي زدودن آنها تشکيل مي دهد؛ انسان، نخست بايد رذايل اخلاقي و نفساني را شناسايي و آنها را «دفعا» يا «رفعا» طرد کند؛ به اين معنا که، اگر ندارد، بکوشد به آنها مبتلا نشود و اگر به آنها آلوده است، تلاش کند آنها را برطرف کند. آشنايي با رذايل اخلاقي براي طبيب روح، درست مانند آشنايي با سموم براي طبيب جسم لازم و سودمند است؛ تا خود به آنها مبتلا نشود و به ديگران نيز هشدار دهد تا به آن دچار نشوند و اگر دچار شدند، راه درمان را به آنان نشان دهد و آنان را درمان کند. از اين رو بسياري از بزرگان علم اخلاق گفته اند: ترک رذايل و اجتناب از آن «تخليه»، يعني خالي کردن نفس از رذايل اخلاقي است و بر «تحليه»، يعني آراستن نفس به زيورهاي فضايل اخلاقي، مقدم است.اين سخن گرچه تام است؛ولي بايد توجه کرد که «تخليه ي از رذايل» با «تحليه ي به فضايل» کاملا فرق دارد؛ زيرا فضايل در نهاد آدمي ريشه دار است، ليکن رذايل، امري عارضي است؛ در حالي که انسان از نظر علوم حصولي، «نادان» به دنيا آمده است: (والله أخرجکم من بطون أمهاتکم لا تعلمون شيئا) (1)، در علوم حضوري و شهودي مانند معرفت حق و اسماء و تعينات او با سرمايه «فطرت توحيدي» آفريده شده است: (فأقم وجهک للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها) (2). در زمينه ي مسائل علمي نيز چنين است. هنگامي که روح انسان به بدنش تعلق گرفت، اگر چه منزه از رذايل اخلاقي بود ولي تهي از فضايل نبود؛ بلکه با فضايل گرايش به حق آفريده شد که از آن به «فطرت توحيدي» ياد مي شود: (ونفس وما سويها * فألهمها فجورها و تقويها).بنابراين، روح انسان در عين حال که ملهم به فجور و تقواست گرايش به تقوا هم دارد؛ در نتيجه اگر اين رذايل عارضي زدوده شود، آن فضايل فطري، شکوفا مي گردد و خود را بهتر نشان مي دهد و در عين حال انسان مي تواند آن را تحصيل و تکميل کند. موانع نظري عبارتند از: (غفلت، وسوسه ي علمي، پندارگرايي و عقل متعارف) و موانع عملي (هوس مداري و خودبيني، کمينگاههاي شيطان و بازيگري و دنياگرايي) مي باشند. غفلت در فن اخلاق، غفلت به عنوان «مانع»، و بيداري به عنوان «شرط لازم» و تهذيب نفس و سير و سلوک شمرده شده است. مقدمه ي واجب سير و سلوک آن است که انسان توجه کند که «ناقص» است و بايد «کامل»شود و «مسافر»است و به زاد و راحله و راهنما نياز دارد و بديهي است که اگر کسي غافل باشد و نداند مسافر است، در جاي خود مي ماند، چنانکه جناب مصلح الدين سعدي گفته است:«حرم در پيش است و حرامي در پس؛ اگر رفتي، بردي و اگر خفتي، مردي» (3).شيطان صريحا گفت من در کمينم: (لأقعدن لهم صراطک المستقيم) (4). کسي که بداند مسافر است، قهرا به فکر حرکت است و اگر مسافر به فکر حرکت باشد، به فکر تحصيل زاد و توشه ي مطابق با مسير و مقصد خواهد بود. در تعبيرات ديني از کساني که اهل سير و سلوک نيستند به عنوان «خوابيده» يا «مست» ياد مي شود. مست کسي است که «مي» عقلش را پوشانده است و بنابراين، جواني و يا مقام و غرور و مال هم از آن جهت که چهره ي عقل را مي پوشاند و نمي گذارد انسان بيدار شود و حرکت کند مست کننده است.حرکت ضروري و يقيني است: (وما جعلنا لبشر من قبلک الخلد أفائن مت فهم الخالدون) (5)؛ هيچ کس در نشئه ي طبيعت، آرام نيست و نمي آرمد؛ زيرا دنيا آرامگاه نيست؛ چنانکه برزخ و قبر نيز آرامگاه نيست. اين که در چهره ي سنگ قبر، نوشته مي شود: «آرامگاه» بر اساس نسبت برزخ به دنياست و گرنه قبر يا برزخ نيز نسبت به قيامت، آرامگاه نيست، اگر چه برزخيان تلاش اهل طبيعت و دنيا را پشت سر گذاشته اند؛ ولي در جوش و خروشند تا به «دار القرار» امن و مطلق که بهشت است برسند. در حقيقت بهشت آرامگاه است.اگر کسي بيدار شود، مي فهمد بايد حرکت کند و اگر حرکت نکند و دو لحظه در يک حال بماند، مغبون است. پيغمبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم فرمودند: «من استوي يوماه فهو مغبون» (6)؛ اگر کسي دو روزش يکسان باشد، گرفتار غبن و زيان است؛ منظور از «روز» هم شبانه روز يا روز در مقابل شب نيست. بنابراين، اگر کسي دو ساعت و حتي دو لحظه اش يکسان باشد، ضرر کرده است؛ زيرا عمر خود راداده و چيزي در مقابل آن نگرفته است، ولي اگر دائما به ياد حق باشد، چنانکه قرآن کريم مي فرمايد: (واذکر ربک في نفسک تضرعا وخيفه ودون الجهر من القول بالغدو والاصال و لا تکن من الغافلين) (7)، حتي دو دقيقه يا دو لحظه اش نيز، همسان نيست و او هر لحظه به ذات اقدس اله نزديکتر مي شود و مي فهمد که هر مرتبه اي نسبت به مرتبه ي آينده، نقص و هر مرتبه ي آينده نسبت به گذشته کمال است. از اين رو گفته اند: «حسنات الأبرار سيئات المقربين» (8) بنابراين، اولين شرط براي سير و سلوک، بيداري است. پس از بيداري و عزم بر حرکت انسان سالک در مي يابد که براي حرکت، زاد و توشه، مرکب، راهنما و شناخت لازم است.غفلت، چرک جان غفلت که يکي از موانع سير انسان به سوي خداست، از نظر فرهنگ دين، رجس و چرک است.اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد: «الغفله ضلال النفوس» (9)؛ غفلت،گمراهي جان است.منشأ هر آفتي که از بيرون دامنگير ما مي شود، غفلت درون ماست و اگر در درون ما قلعه ي اعتقاد و التفات وجود داشته باشد آسيبي به ما نمي رسد؛ چون «هرآن غافل زيد غافل خورد تير». در روايات آمده است: هيچ پرنده اي در حال ذکر تير نمي خورد و هر تيري به هر پرنده يا حيوان ديگر در ميدان شکار اصابت کند در حال غفلت اوست. امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «ما من طير يصاد في بر ولا بحرولا يصاد شيء من الوحوش الا بتضييعه التسبيح» (10). همچنين آن حضرت مي فرمايد: صاعقه به ذاکر خداوند اصابت نمي کند: «ان الصاعقه لا تصيب ذاکرا لله عزوجل» (11) اين گونه معارف، گذشته از جنبه ي علمي و اعتقادي براي ما اثري تربيتي دارد تا از خدا و آيات او غافل نباشيم. غفلت از خدا و آيات او با تهذيب روح، سازگار نيست؛ زيرا روح انسان هر لحظه در برابر خاطرات تلخ و شيرين، حالت تازه اي دارد و در برابر هر حالت تازه، حکم جديدي طلب مي کند و حکم جديد را فن اخلاق بر عهده مي گيرد. کسي که از پديده هاي درون خود غافل باشد، از درک موضوعات اخلاقي عاجز است و آنگاه از تشخيص احکام اخلاقي آنها هم ناتوان است و در اين صورت ناخواسته به دام گناه مي افتد. به همين جهت دستور پرهيز از غفلت به ما داده اند. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «اياکم و الغفله فانه من غفل فانما يغفل عن نفسه» (12)؛ از غفلت بپرهيزيد؛ زيرا به زيان جان شماست. پرهيز از غفلت براي پرهيز از زيانهاي جان آدمي است و انسان بايد در سود و زيان خود، موضوعات و احکام را يکي پس از ديگري خوب تشخيص بدهد. فضول و عقول يکي از موانع مهم تهذيب نفس و سير و سلوک الي الله آن است که ما همواره به بيرون از خود مي نگريم و از خود غافليم و در حقيقت «فضول» هستيم نه «عقول»؛ فرق «فضول» و «عقول» اين است که انسان عقول، ابتدا به درون و آنگاه به بيرون، ولي انسان فضول، همواره به بيرون از خود مي نگرد و اين، مشکل ماست که شرحش در يکي از خطبه هاي مبسوط علي (عليه السلام) که هنگام قرائت آيه ي مبارکه: (يا أيها الانسان ما غرک بربک الکريم) (13) ايراد فرمودند، آمده است. آن حضرت مي فرمايند: اي انسان چه چيز تو را بر گناه جرئت داده و چه چيز تو را در برابر پروردگارت مغرور ساخته و کدامين عامل تو را بر هلاکت خويشتن علاقه مند کرده است؟ مگر اين بيماري تو بهبود نمي يابد و يا اين خوابت بيداري ندارد؟ چرا همان گونه که به ديگران رحم مي کني، به خود رحم نمي کني؟ما وقتي موظيم ديگران را اصلاح کنيم که خود را اصلاح کرده باشيم؛ اما اين، مقدمه اي «تحصيلي» است نه «حصولي» و بهانه به دست تارکان امر به معروف و نهي از منکر نمي دهد؛ هيچ کس حق ندارد بگويد:چون خود را اصلاح نکرده ام نبايد جامعه را اصلاح کنم؛ زيرا انسان، موظف است هر چه سريعتر خود را اصلاح کند. بنابراين، اصلاح نفس، آسان است و انسان مي پندارد دشوار است. از اين رو وجود مبارک اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد: «آيا ديده ايد هيچ عاقلي به حال ديگران گريه کند و به حال خود ننالد؟» عقل آن است که انسان از طعامي که در سفره دارد هم خود سير شود و هم گرسنه را سير کند. درباره ي تغذيه روح و تهذيب اخلاق نيز چنين است.انسان موظف است جان گرسنه و تشنه ي خود را با فضايل و کرايم اخلاقي، سير و سيراب کند و آنگاه مقداري هم به غير خود بچشاند؛ يعني پس از تهذيب خود به فکر تهذيب ديگران باشد. زمينه ساز غفلت غفلت عوامل گوناگوني دارد و يکي از مهمترين عوامل آن خاطرات ناخوانده است. براي تشريح اين مطلب، مقدمه ي کوتاهي لازم است:هرگاه ما بخواهيم کاري را انجام بدهيم، در آغاز کار، بر آن مسلط و در آن مجتهد و متخصص نيستيم و به اصطلاح آن کار بر ما «ملکه» نيست. از اين رو در آغاز، آن را به دشواري انجام مي دهيم تا در آن رشته مجتهد و متخصص بشويم و يا به تعبير ديگر، ملکه پيدا کنيم؛ انبيا و اولياي الهي به سرعت و سهولت، فضايل ديني را انجام مي دادند، چنانکه نوح (عليه السلام) يا رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم به عنوان بنده ي شکور معرفي شدند؛ زيرا شکر خدا به آساني و وفور از آنان صادر مي شد. خداوند درباره ي شخص رسول اکرم صلي الله عليه و اله وسلم مي فرمايد: (ونيسرک لليسري) (14)؛ ما ترا براي انجام کارهاي خير به خصلت «يسري» «ميسر» مي کنيم؛ به اين معنا که، تو براي کارهاي خير آسان شده اي، نه اين که کارهاي خير براي تو آسان شده باشد. خاطرات نيز چنين است. نخست، با يک سلسله گفتن، شنيدن، شرکت در مجالس، خواندن برخي نشريات و... به تدريج خاطراتي در ذهن ترسيم مي شود و هنگامي که متراکم و فراوان شد، زمينه ي شوق را فراهم مي کند و در نتيجه، «ملکه ي نفساني» پديد مي آيد که بعد به آساني خاطره ها را در ذهن، زنده نگه مي دارد و انسان را از ياد خدا و معاد غافل مي کند. از اين رو انسان طبيعي دائما به فکر مسائل لذت بخش مادي است. تا هنگامي که مشغول کار است، نه تنها بدن، که فکر او نيز مشغول کار است. آن جا ظاهر و باطن، هماهنگ است، يعني وقتي سرگرم لذت است قلبش متوجه جاي ديگر نيست؛غفلت در عبادت از چيزهايي که براي همه ي ما دردآور است و ما را رنج مي دهد، اين است که ما در متن بهترين پايگاه اخلاق يعني عبادات خود در فکر خارج آن هستيم! در متن عملي که براي ما سازنده است متوجه امور ديگريم؛ مثلا، انسان در نماز که مناجات عبد با مولا و بهترين وسيله براي ندا و نجواي بنده با خداست، متوجه نيست که چه مي گويد. او نه تنها از معارف نماز، آگاه نيست و نه تنها مفاهيم آن را در ذهن نمي گذراند بلکه به خارج از آن مي پردازد. گاهي انسان بر طبق شريعت نماز مي خواند، يعني واجبات و مستحبات وضو و نماز را رعايت مي کند، ولي حضور قلب ندارد اين نماز گرچه از نظر فقهي باطل نيست، ليکن از نظر اخلاقي و کلامي نمازي بي اثر است. عبادت، آنگاه در تهذيب روح و تزکيه ي جان مؤثر است که عبادت کننده به مضامينش عارف و معتقد باشد و آنها را در ذهن خود حاضر کند؛ اما اگر در متن عبادت، غفلت داشته باشد، ديگر راه براي تزکيه او نيست. غفلت به تعبير ائمه (عليهم السلام)، چرک روح است. (15) وقتي آينه ي شفاف دل را چرک بپوشاند، چيزي را نشان نخواهد داد و اگر ما در متن عبادت، گرفتار غفلت و چرک شويم، راهي براي تهذيب روح نداريم. راه حل مشکل آنچه گفتيم تحليل در د بود؛ راه درمان را نيز بايد بشناسيم. چون تهذيب روح، بدون شناخت درد و آشنايي با راه درمان آن ممکن نيست. راه حلي که قرآن ارائه مي دهد يکي «مراقبت از خود»، و ديگري «ياد خدا» است؛ انسان بايد اولا مواظب جلسات، خواندنيها، شنيدنيها، خوردنيها و پوشيدنيهاي خود باشد؛ مواظب باشد چه سخني را مي شنود و چه مي گويد، دقت کند که در کنار سفره ي غذاي حلال مي نشيند يا حرام؟ لباسي را که بر تن مي کند بايد گذشته از حلال بودن، لباس شهرت نباشد. گاهي شخص لباسي مي پوشد تا مشهور شود و هنگامي که از کوي و برزن مي گذرد لباسش جلب توجه کند. اين نشان مي دهد که او گرفتار خودبيني است. اگر انسان، مواظب جلسات علمي خود باشد و سخني جز براي رضاي خدا و به سود جامعه اسلامي نگويد، به تدريج زمينه فراهم مي شود تا به ياد خدا دل ببندد. وقتي به ياد خدا دل بست، به آساني خاطره هاي خوب در ذهنش ترسيم مي شود. از اين رو قرآن کريم، ذکر خدا را براي غفلت زدايي و قرب به حق به ما مي آموزد. هر يک از عبادتهاي معمولي، حد و نصابي دارد ولي ياد خدا در دل و نام خدا بر لب، حدي ندارد: (يا أيها الذين امنوا اذکروا الله ذکرا کثيرا). (16) کسي که زيا د به ياد خدا باشد، براي وي علاقه به خدا ملکه و او در تعلق به حق و تخلق به اخلاق الهي، متخصص، مجتهد و صاحب ملکه مي شود. در اين صورت نه تنها در حال عبادت مي فهمد که با معبود خود سخن مي گويد، بلکه در خارج از عبادت نيز به ياد حق است؛ راه غفلت زدايي آنها که در تهذيب روح کوشش کرده اند مي گويند: اولين قدم، «يقظه» و بيداري است. انسان خوابيده، نه مي ايستد و نه مي رود. اگر زلزله اي بيايد، خانه بر سر او مي ريزد و اگرسيلي بيايد، جسد او روي آب پيدا مي شود و طعمه هر حادثه ي تلخ ديگر خواهد شد. انسان بيدار است که خطر را حس مي کند و از آن مي رهد.راه غفلت زدايي، چنانکه گذشت، «ذکر» است؛ کتاب و سنت براي غفلت زدايي از انسان، اذکار را به عنوان ادعيه و عبادات، مشخص کرده اند تا انسان، هنگام صبح، ظهر، شام، قبل و بعد از خواب، هنگام خوردن غذا و پس از آن، هنگام مشاهده ي مرده يا بيمار يا بعد از بهبودي از بيماري و در روزهاي هفته و در ساعات روز و در اعياد ديني و مانند آن، ذکر ي مناسب بگويد. (17)نمازهاي پنجگانه ي شبانه روز از بهترين مصاديق ذکر خدا و از مهمترين عوامل غفلت زدايي است: (أقم الصلوه لذکري) (18) و نمازگزار با خداي خود مناجات دارد: «المصلي يناجي ربه» (19) چون نمازگزار با خداي خود، مناجات مي کند، شايسته است تميزترين لباس را در هنگام نماز بپوشد و معطر باشد. پس از اين مناجات (نماز) مستحب است نمازگزار سي و چهار بار «الله اکبر»، سي و سه بار «الحمد لله» و سي و سه بار «سبحان الله» بگويد و اين ذکري است که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و اله و سلم به وجود مبارک حضرت صديقه طاهره فاطمه زهراء (سلام الله عليها) آموخت. نمازهاي پنجگانه ي شبانه روز براي نجات انسان از غفلت است و چون انسان در نماز هم به دام غفلت مي افتد، مأمور به خواندن نماز «غفيله» مي شود و آن، نمازي است که بين نماز مغرب و عشاء خوانده مي شود. چون عده اي در صدر اسلام، بين نماز مغرب و عشا، استراحت مي کردند و در فاصله بين دو نماز از ياد خدا غفلت مي کردند، خداوند براي نجات از غفلت، اين نماز را تشريع کرد و به «غفيله» موسوم شد. گاهي انسان در کنار دوستانش مي نشيند و سخنان عادي مي گويد و احساس خستگي نمي کند؛ اما هنگامي که به نماز مي ايستد براي او دشوار است؛ زيرا با خدا مأانوس نيست و سخن گفتن با کسي که انسان با وي مأنوس نيست، ملال آور است. ما نيز اگر خواستيم ببينيم آيا با خدا مأنوسيم يا نه، بايد ببينيم از خواندن قرآن که سخن خدا با ماست و از خواندن نماز که سخن ما با خداست، احساس ملال مي کنيم يا احساس نشاط. راه حل مشکل آنچه گفتيم تحليل درد بود؛ راه درمان را نيز بايد بشناسيم. چون تهذيب روح، بدون شناخت درد و آشنايي با راه درمان آن ممکن نيست. راه حلي که قرآن مي دهد يکي «مراقبت از خود»، و ديگري «ياد خدا» است؛ انسان بايد اولا مواظب جلسات، خواندنيها، شنيدنيها، خوردنيها و پوشيدنيهاي خود باشد؛ مواظب باشد چه سخني را مي شنود و چه مي گويد، دقت کنيد که در کنار سفره ي غذا حلال مي نشيند يا حرام؟ لباسي را که بر تن مي کند بايد گذشته از حلال بودن، لباس شهرت نباشد. گاهي شخصي لباسي مي پوشد تا مشهور شود و هنگامي که از کوي و برزن مي گذرد لباسش جلب توجه کند. اين نشان مي دهد که او گرفتار خود بيني است.اگر انسان، مواظب جلسات علمي خود باشد و سخني جز براي رضاي خدا و به سود جامعه اسلامي نگويد، به تدريج زمينه فراهم مي شود تا به ياد خدا دل ببندد. وقتي به ياد خدا دل بست، به آساني خاطره هاي خوب در ذهنش ترسيم مي شود. از اين رو قرآن کريم، ذکر خدا را براي غفلت زدايي و قرب به حق به ما مي آموزد .هر يک از عبادتهاي معمولي، حد و نصابي دارد ولي ياد خدا در دل و نام خدا بر لب، حدي ندارد: (يا أيها الذين امنوا اذکروا الله ذکرا کثيرا) (20). کسي که زياد به ياد خدا باشد، براي وي علاقه به خدا ملکه و او در تعلق به حق و تخلق به اخلاق الهي، متخصص، مجتهد و صاحب ملکه مي شود. در اين صورت نه تنها در حال عبادت مي فهمد که با معبود خود سخن مي گويد، بلکه در خارج از عبادت نيز به ياد حق است؛ آنگاه فرق او با ديگران روشن مي شود. ديگران در حال نماز، حواسشان نزد خدا، قيامت و معارف نماز نيست و او در غير حالت نماز نيز به ياد خدا و در نماز است: «خوشا آنان که دايم در نمازند».ذکر خدا حسنه است و هر کس در اين راه مجاهده کند و قدمي بردارد پاداش مضاعف دارد: (من جاء بالحسنه فله خير منها) (21)، (من جاء بالحسنه فله عشر أمثالها ) (22)، هر کس يک ساعت براي مراقبت، زحمت بکشد، ده ساعت او را حفظ مي کنند و به پيش مي برند و قهرا نجات پيدا مي کند، و حفظ خاطرات در نماز او سهل و آسان خواهد شد.بهترين حال براي انسان، همان حالت مناجات با خداست و نماز جلوه گاه اين مناجات است: «لو يعلم المصلي من يناجي ما انفتل» (23)؛ اگر نماز گزار بداند که با خدا مناجات مي کند و مناجات با او لذيذ و گوارا باشد، هرگز نماز را رها نمي کند، چنانکه گفتگو با دوست در کام انسان شيرين است و هر چند طولاني شود از آن احساس ضعف و خستگي نمي کند.اذکار ديني و آموزش معارف اذکار ديني افزون بر آن که از انسان غفلت زدايي مي کند، معارف الهي را نيز آموزش مي دهد و ره توشه ي معرفتي مسافران به سوي خدا را فراهم مي کند، چنانکه ذکر شريف «لا حول ولا قوه الا بالله العلي العظيم» که از گنجينه هاي عرشي است: قال الله تعالي لنبيه صلي الله عليه و اله و سلم في ليله المعراج: أعطيتک کلمتين من خزائن عرشي «لا حول و لا قوه الا بالله ولا منجا منک الا اليک» (24)، معناي بلند و فوايد فراواني دارد؛ امام باقر (سلام الله عليه) در تفسير اين ذکر فرمودند: آن جا که قدرتي را به جا صرف کرده و خدا را اطاعت کرده ايد، اين قدرت بر اطاعت از ناحيه ي خداست و آن جا که معصيت نکرده ايد، در حقيقت، عنايت الهي بين شما و آن معصيت حائل شده است. پس «لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم» يعني: «لا حول لنا عن معصيه الله الا بعون الله ولا قوه لنا علي طاعه الله الا بتوفيق الله عزوجل» (25). گاهي انسان را به گناه دعوت مي کنند، اما مانعي فرا راه او پديد مي آيد. او نمي داند راهي که به آن دعوت شده است، راه گناه است و نيز نمي داند چرا راه بندان شد، اما بعد مي فهمد او را به مجلس گناه دعوت کرده بودند و اين راه بندان، همان «حول الهي» بود که بين او و گناه حائل شد. اين که ما در نما ز مي گوييم: «بحول الله و قوته اقوم و اقعد»، به اين معنا نيست که فقط در حال نماز که بر مي خيزيم و مي نشينيم، «بقوه الله» است؛ بلکه به اين معناست که همه ي حرکات و سکنات ما، در نماز و در غير نماز به قوت الهي است. دم مسيحايي «ذکر»در دستورهاي ديني آمده است که اگر سيئه اي مرتکب شديد فورا حسنه اي انجام دهيد تا آن سيئه را جبران کند؛ زيرا اگر سيئه، متراکم شود، چرک در جان انسان ايجاد و او را نابينا و ناشنوا مي کند. براي اين کار، ذکر دايمي خدا را توصيه کرده اند. برخي دستورهاي ديني وقت مشخصي دارد؛ مانند نماز: (ان الصلوه کانت علي المؤمنين کتابا موقوتا) (26)؛ اما ذکر خدا داراي وقت نيست و وقت مشخصي ندارد؛ زيرا در قرآن آمده است: (يا أيها الذين امنوا اذکروا الله ذکرا کثيرا) (27)؛ دائما به ياد حق باشيد. اين دوام ياد حق نمي گذارد انسان غفلت پيدا کند. نقل شده است که حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و اله و سلم از کنار باغي مي گذشت؛ به باغدار که در حال غرس نهالي بود فرمود: آيا حاضر هستي من تو را از غرس و کشت سودمندتري آگاه کنم؟ عرض کرد: آري. فرمود: درختي که تو مي کاري، ثمرش موقت است، ولي اگر در هر بامداد و شامگاه بگويي: «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر»؛ خداوند براي تو در بهشت، در برابر هر تسبيح درختهاي ميوه غرس مي کند که همواره ميوه مي دهد. (28)از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است که: يحياي شهيد (سلام الله عليه) وقتي مي گفت: «يا رب يا الله»، خداوند مي فرمود: «لبيک يا عبدي سل حاجتک» (29). از اين جهت خدا در قرآن مي فرمايد: (وحنانا من لدنا) (30)؛ لطف ما به سوي او تنزل پيدا مي کرد و او هم «تحنن» و مهرباني داشت. همين کار يحياي شهيد را به ما آموخته و گفته اند: شما بگوييد: «يا الله» و لبيک بشنويد. از امام صادق (عليه السلام) رسيده است که اگر پس از گفتن تسبيح حضرت فاطمه ي زهرا (سلام الله عليها) يک بار «لا اله الا الله» بگوييد، گناهان شما بخشوده مي شود: «من سبح الله في دبر الفريضه قبل أن يثني رجليه تسبيح فاطمه المأه و أتبعها بلا اله الا الله مره واحده، غفر له» (31).مراتب بيداري انساني که بيدار مي شود عاملي در بيداري او نقش دارد و عوامل بيداري انسان غافل گوناگون است؛ ممکن است اين عامل «زنگ خطر دوزخ» باشد يا «شوق بهشت» يا «اشتياق به لقاي حق». در مناجات شعبانيه آمده است که: «أيقظتني لمحبتک» (32)؛ تو مرا براي محبت خود بيدار کرده اي، نه براي ترس از جهنم يا شوق به بهشت. بيداري از خواب ظاهري هم همين طور است؛ مثلا، کسي که در هنگام نماز صبح، خوابيده است و عاملي وي را بيدار مي کند آنچه که مايه ي بيداري او مي شود، نجات از عذاب دوزخ يا اشتياق به بهشت و يا اشتياق به لقاي حق است. انساني که اهل معصيت و يا اهل توجه به غير خداست نيز خوابيده است: «الناس نيام فاذا ماتوا انتبهوا» (33)؛ بيشتر انسانها در خوابند و وقتي که بميرند بيدار مي شوند؛ برخلاف فرهنگ رايج بين ما که در باره ي مردگان مي گوييم: «به خواب ابد فرو رفته اند»، دين مي گويد: «مردگان تازه بيدار شده اند». انساني که در دنياست و معارف الهي را نمي يابد در خواب است؛ اما وقتي مي ميرد بسياري از مسائل براي او روشن مي شود و در حقيقت، مرگ سرآغاز بيداري است.سوء ظن به خود پس از نجات از غفلت، بايد نسبت به آنچه انسان را دوباره به غفلت مي کشاند، هشيار بود و از اين رو انسان بايد هم نعمتهاي خدا را بشناسد و هم بداند که در همه ي حالات، در مشهد و محضر الهي است و هم نسبت به خود، خوش گمان نباشد؛ زيرا خوش گماني باعث مي شود که انسان کارهاي خود را حمل بر صحت و آنها را توجيه کند و توجيه کردن تبهکاريها غفلت زاست و با تهذيب روح، سازگار نيست. چنين کسي، ديگر به توبه و مانند آن راه نمي يابد تا تبهکاريهاي گذشته را ترميم کند؛ زيرا کارهاي خود را، زشت نمي پندارد تا از آنها توبه کند. انسان نسبت به ديگران نبايد سوء ظن داشته باشد؛ مگر اين که شواهدي بر آن دلالت کند، ولي نسبت به خود بايد سوء ظن داشته باشد. انسان وقتي نسبت به خود بد گمان باشد، اصل را بر اين قرار نمي دهد که انسان خوبي است و کارهاي خوب مي کند، بلکه اصل را بر اين قرار مي دهد که ممکن است گناه و خلاف بکند. از اين رو کارهاي خود را فورا حمل بر صحت نمي کند بلکه مي کوشد با ترازوي الهي آن را ارزيابي کند. اين حالت سو ءظن، زمينه اي خواهد شد تا انسان يافته هاي خود را بررسي کند. گاهي خدا واقعا به انسان نعمت مي دهد؛ اما گاهي خدا کسي را امتحان مي کند نه اين که بر او انعام روا بدارد و چنين نعمت دادني «فتنه»، يعني آزموني است تا آشکار شود که انسان ناب و خالص است يا آلوده و مخلوط. اگر کسي به خود، حسن ظن داشت، فورا يافته هاي الهي را حمل بر اکرام الهي مي کند: (فأما الانسان اذا ما ابتليه ربه فأکرمه و نعمه فيقول ربي أکرمن) (34)؛ مي گويد خدا مرا گرامي داشته است و من نزد خدا کريم هستم؛ در حالي که خدا او را آزموده است؛ نه اين که به او اکرام کرده باشد. انسان غافل که به خود حسن ظن دارد، خود را برتر مي بيند و از بزرگواري و کرامتهاي دروني ديگران نيز خبري ندارد. حسن ظن به خود و غفلت از زشتيها و نواقص خويش مايه ي فخرفروشي است و فخرفروشي باعث تحقير ديگران است. در حالي که امام صادق (عليه السلام) فرموده اند کسي که به برادر مؤمنش «أف» بگويد، از ولايت او خارج مي شود: «اذا قال المؤمن لأخيه اف، خرج من ولايته» (35). بنابراين، انسان حق «اف» گفتن به برادر مؤمن خود را ندارد. چون همان گونه که منافقان از يکديگرند: (المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض) (36)، مؤمنان نيز اولياي يکديگرند: (المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض) (37). اين ولايت متقابلي است که بين مؤمنان برقرار است و انسان، با اهانت به برادر ايماني از آن بيرون مي آيد. پس غفلت نه تنها رابطه ي بين انسان و خدا را تيره مي کند، بلکه رابطه ي بين انسانها را نيز تاريک مي کند. با تيرگي رابطه بين انسان و خدا و تاريکي رابطه ي انسان با ساير انسانها، هرگز کسي مهذب و مطهر نخواهد شد. ارتباط مؤمنان با يکديگر به قدري در نزاهت روح، نقش مؤثري دارد که در روايات آمده است: «ربح المؤمن علي المؤمن ربا» (38)؛ سودي که در تجارت، مؤمن از مؤمن ديگر مي برد به منزله ي رباست. از سوي ديگر، همان گونه که در جهاد اصغر، بيان نوراني اميرالمؤمنين (عليه السلام) به مردم مصر اين است که «و من نام لم ينم عنه» (39)؛ يعني اگر کسي بخوابد، هر گز دشمن بيدار نمي خوابد و شبيخون مي زند، درباره ي دشمن درون نيز اين مطلب، صادق و بلکه روشنتر است. اگر کسي به سبات عقل مبتلا گردد و از نظر روح بخوابد، دشمن درونش بيدار است و هرگز نمي خوابد و روشن است که تهاجم به انسان خوابيده و پيروزي بر او آسان است. مطلب ديگر، آن است که اگر کسي رابطه ي خود را با خدا از طريق غفلت زدايي، مستحکم کند، مشمول مهر خداوند خواهد بود و او دلهاي جامعه را نيز به سمت وي متوجه خواهد کرد. اين که حضرت ابراهيم خليل به خدا عرض کرد: (فاجعل أفئده من الناس تهوي اليهم)(40)؛ يعني، خدايا! دلهاي عده اي از مردم را به سمت فرزندان من متوجه کن براي همين است که اگر کسي رابطه اش را با خدا محکم کند، او دلهاي ديگران را هم به سمت وي متوجه مي کند و اين تنها در نتيجه ي اجابت دعاي ابراهيم (سلام الله عليه) نيست؛ بلکه به عنوان يک اصل کلي در قرآن کريم آمده است: (ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا)؛ خداوند، مودت مؤمناني که داراي اعمال صالحند، در دلهاي ديگران مستقر مي کند. پي نوشت ها:1. سوره ي نحل، آيه ي 78.2. سوره ي روم، آيه ي 30.3. گلستان، باب دوم، حکايت 11.4. سوره ي اعراف، آيه ي 16.5. سوره ي انبياء، آيه ي 34.6. بحار، ج 68، ص 173.7. سوره ي اعراف، آيه ي 205.8. بحار، ج 25، ص 205.9. شرح غررالحکم، ج 1، ص 369.10. بحار، ج 61، ص 24.11. بحار، ج 90، ص 156.12. بحار، ج 69، ص 227؛ محاسن برقي، ج 1، ص 181.13. سوره ي انفطار، آيه ي 6.14. سوره ي اعلي، آيه ي 8.15. مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه .16. سوره ي احزاب، آيه ي 41.17. در عين حال گروهي به دنبال ذکر خاص هستند و دو عامل به اين کار دامن مي زند : خوي «بدعت طلبي» از يک سو و خصلت «بت شدن » از سوي ديگر.18. سوره ي طه، آيه ي 14.19. بحار، ج 68، ص 216.20. سوره ي احزاب، آيه ي 41.21. سوره ي نمل، آيه ي 89.22. سوره ي انعام، آيه ي 160.23. بحار، ج 84، ص 241.24. بحار، ج 90، ص 186.25. بحار، ج 90، ص 187.26. سوره ي نساء، آيه ي 103.27. سوره ي احزاب، آيه ي 41.28. محاسن برقي، ج 1، ص 107؛ بحار، ج 83، ص 257.29. بحار، ج 90، ص 233؛ محاسن برقي، ج 1، ص 104.30. سوره ي مريم، آيه ي 13.31. بحار، ج 82، ص 335؛ محاسن برقي، ج 1، ص 106.32. مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه .33. بحار، ج 4، ص 43، اصول کافي، ج 2، ص 240.34. سوره ي فجر، آيه ي15.35. بحار، ج 72، ص 146.36. سوره ي توبه، آيه ي 67.37. سوره ي توبه، آيه ي، 71.38. بحار، ج 100، ص 82؛ محاسن برقي، ج 1، ص 186.39. نهج البلاغه، نامه ي 62، بند 13.40. سوره ي ابراهيم، آيه ي 37./خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 441]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن