محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830710419
بلا از ديدگاه عطار و مولوي(4)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بلا از ديدگاه عطار و مولوي(4) نويسنده: پروین کاظم زاده حكايت پير چنگي در حكايت پير چنگي، مولانا بيان ميكند كه: من وجودي هركس بلاي اوست و انسان بايد خود را از خود رها سازد تا به كمال برسد. وي در اين حكايت فقر و درماندگي پير چنگي را كه به ظاهر بلاي زندگي او بود، باعث روي آوردن او به درگاه خداوند ميداند مولانا، اين داستان را با مختصر تغييراتي از مصيبتنامه شيخ فريدالدين، اخذ نموده است (98) . اكنون تحليل اين حكايت، مطابق با نقل مولانا: در روزگار عمر، مطربي چنگ نواز بود كه آوازي دلاويز داشت و چنگ چنان خوش ميزد كه به تعبير مولانا مانند اسرافيل مردگان را زندگي ميبخشيد. (99) اما مطرب بعد از سالها جواني و خوشنوازي و خوش صدايي را از دست ميدهد و كسي او را به جشن و مهماني نميخواند. فقر موجب ميشود كه زن و فرزند نيز از او روي برگردانند. (100) مطرب پير، سرخورده از همه جا، به گورستان مدينه ميرود با گريه چنگ مينوازد و به خدا ميگويد: نيست كسب امروز مهمان توام چنگ بهر تو زنم كآن تـــوام پير به خدا ميگويد امروز براي تو ميزنم و مزدم را هم از تو ميخواهم: گفت خواهم از حق ابريشم بها (101) كو به نيكويي پذيرد قلبهــــا (102) پير براي خدا جنگ زد و گريست تا خواب بر او چيره شد. ساز را زير سرش نهاد و بر روي گوري خوابيد: چنگ زد بسيار و گريان سر نهـاد چنگ بالين كرد و بر گوري فتاد (103) مولوي نقل ميكند كه پير در خواب فرو رفته بود و همزمان خداوند بر عمل خوابي گماشت. در خواب نداي غيبي به او خطاب گماشت. در خواب نداي عجيبي به او خطاب كرد: بندهاي خاص و محترم داريم كه اكنون در گورستان خفته است. او را از نيازمندي رها كن. هفتصد دينار از بيتالمال برگير و به او ده، به او سلام ما را برسان و بگو اين زر را به عنوان مزدسازي كه براي ما زدي، بستان و خرج كن و چون خرج شد، به سوي ما بيا و چنگ بزن و مزد خود بگير. (104) ســـــوي گورستان عمر بنهاد رو در بغل هميان دوان در جست و جوگرد گورستان دوانه شد بســـــي غـــــير آن پير او نديد آنجا كسي گفت ايـــــن نبود دگر باره دويد مانده گشت و غير آن پيــر او نديد گفت حق فرمــود ما را بندهايست صافي و شايستـــه و فرخندهايستپير چنگي كي بود خـــاص خـداحبـــــّذا اي سرّ پـــنهان حبّذابار ديــگر گرد گورستان بگـــشت همـــچو آن شير شكاري گرد دشت چون يقين گشتش كه غير پير نيستگفت در ظلمت دل روشن بسيست (105) عمر بعد از سه بار جستجو، مطمئن شد كه منظور خدا، همان مطرب چنگ در بالين است، آنجا نشست، عطسهاي بر عمر افتاد و پير چنگي از خواب بيدار شد، عمر را بالاي سر خود ديد، بر خود لرزيد و گفت: خدايا من از تو داد و ياري خواستم و تو محتسب را به سراغم فرستادي؟ (106) پس عمر گفتش مترس از من مرم كت بشارتهــــا ز حق آوردهام چند يزدان مدحت خوي تو كرد تا عمر را عاشــق روي تو كرد پيش من بنشين و مهجوري مساز تا بگوشت گويم از اقــبال راز حق سلامت ميكند ميپرسدت چوني از رنج و غمان بيحدت نك قراضه (107) چند ابريشم بها خرج كن اين را و باز اينجا بيا (108) پير با شنيدن آن پيغام با درد و فغان گريست و گفت: خدايا از شرمساري آب گشتم كه هفتاد سال نافرماني كردم اما چون يكبار براي تو چنگ زدم، مزد هفتاد سال چنگ نوازي را يكجا به من دادي. پـــير لرزان گشت چون آب را شنيد دســــت ميخاييد و بر خود ميطپيد چون بسي بگريست و از حد رفت درد چنگ را زد بــــــرزمين وخرد كرد گفت اي بوده حجابـــــــــم از اله اي مرا تو راه زن از شــــــــاه راه اي بخورده خون من هفتاد ســــــال اي زتو رويم سيه پيــــــــش كمال اي خــــــــداي باعطاي باوفا رحم كن بر عمر رفته در جفا (109) چنانچه ديديم، مولوي بلاي فقر و درماندگي را، باعث هدايت و بيداري پير چنگي ميداند. (110) مولانا در باب عشق نيز ميفرمايد: بلاي عشق سبب وصول به راحت وصال است، لاجرم عاشقان از آن بلا التذاذ تمام دارند. وي بلايي را كه از جانب معشوق ميرسد عين عطا ميداند. و حتي از انقطاع بلاي معشوق بيم دارد چنانچه ميگويد: نالم و ترسم كه او باور كند وز ترحم جور را كمتر كند (111) كلام آخر جهان يك واحد تجزيهناپذير است و رابطه اجزاء جهان طوري نيست كه بتوان قسمتهايي از آن را حذف كرد. توازن در كل مجموعه به نحوي است كه نبودن بلا و مصيبت نيز نظام عالم هستي را درهم ميريزد و اين مساوي است با نابودي جهان. بلا با تمام واژههاي متضاد آن مانند: راحت، نعمت، عافيت، لذت و …. چنان با هم آميختهاند كه انفكاك آنها از يكديگر امكان ندارد. در بيان آثار و فوايد بلايا ميتوان اين موارد را ذكر كرد: 1) وجود بلا، سختي، زشتي و بدي در پديد آوردن مجموعه زيباي جهان ضروري است. 2) حتي زيبائيها، جلوه خود را از زشتيها و سختيها دريافت ميكنند. احساس زيبايي در مقايسه با زشت پديد ميآيد. اگر نشيب نبود، فراز هم نبود. اگر معاويه نبود، علي بن ابيطالب (ع) با آن همه شكوه و حسن وجود نميداشت. 3) در شكم گرفتاريها و مصيبتها، نيكبختيها و سعادتها نهفته است. همچنان كه گاهي نيز درون سعادتها، بدبختيها تكوين مييابند. 4) بلا و درد نعمتي است كه نصيب هر كسي نميشود. 5) خداوند بندهاش را به بلا و محنت گرفتار ميكند تا در آن زمان، با ديدن ضعف و نقص هر چيزي غير از ذات باريتعالي، يقين ميكند كه جز او فرياد رسي ندارد و روي نياز را فقط به قبله ناز او بگرداند. 6) بلا روح و جان آدمي را صيقل ميدهد و چه بسا موجب هدايتش شود. 7) بلا انسان را مقاوم، صبور، شكور و راضي ميسازد. 8) اگر بلا نبود، نه تنها بسياري از صفات الهي تجلي پيدا نميكرد، بلكه در ميان آدميان نيز، خوب و بد، مومن و منافق از يكديگر شناخته نميشدند. 9) خداوند، قادر است كه بيبلا و مشقت عطا فرمايد، اما بعد از رنج، راحت يافتن را مزه ديگري است. 10) بلا در بسياري موارد بازتاب اعمال اشتباه خود انسان است و ميتوان با رعايت دين و اخلاق، مشورت و بهرهگيري از عقل، از بروز آن پيشگيري يا ميزان سختي آن را كمرنگتر كرد. 11) بلا و محنت كنترل كننده اعمال انسان و عامل پيشگيري از ارتكاب به گناه است. 12) بلا، انسان را قدر دان نعمتهاي پيشين و حال خود ميسازد. 13) بلا و مصيبت، ندانستن و نشناختن ماست. نه خود را ميشناسيم نه خدا را، نه دنيا و نه عقبي را. اگر به اين چهار مقوله اشراف كامل پيدا كنيم، ديگر غم معنا نخواهد داشت. زيرا خداوندي كه مصلحت بندهاش را از خودش بهتر ميداند و نظام جهان را بصورت كل در نظر ميگيرد، جز به خير و صلاح ما قلم نخواهد زد. و آنچه در آخر ميتوان افزود اين است كه فوايد مثبت بلا و مصيبت آنقدر زياد است كه آثار منفي در كنار آثار مثبت آن، صفر به نظر ميرسد. پینوشتها:1 - گوهرين، سيدصادق، شرح اصطلاحات تصوف، ج 2، سال 1367، ص 328. 2 - سجادي، سيد جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبيرات عرفاني، سال 1379، ص 119. 3 - الشرتوني، سعيد الخوري، اقرب الموارد، ج 1، ص 61. 4 - گوهرين، همان، ص 3، ش 29. 5 - همان، ص 52. 6 - طباطبائي، محمد حسين، تفسير الميزان، ج 9، سال 1393، ق. ص 39 و خرمشاهي بهاءالدين، فرصت سبز حيات، سال 1379، ص 587. 7 - خدايي كه خلقت هر چيزي را به آن چيز داد و سپس هدايت كرد. سوره طه، آيه 50. 8 - طباطبائي، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، ج 4، مترجم: موسوي همداني، محمدباقر، سال 1380، ص 47. 9 - طباطبايي تفسير الميزان، همان، ص 48. 10 - جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، ج 1، سال 1352، ص 385. 11 - آل عمران، آيه 154. 12 - سوره بقره، آيه 214. 13 - طباطبائي، محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، ج 2، مترجم: موسوي همداني، ص 238. 14 - صدرينيا، باقر، فرهنگ مأثورات متون عرفاني، سال 1380، ص 22. 15 - صدري نيا، ص 164.16 - كليني، ج 3، ص 356. 17 - صدري نيا، ص 499. 18 - همان، ص 105.19 - فرخي، علي، داستان عشق پيران، ص 55. 20 - صارمي، سهيلا، مصطلحات عرفاني و مفاهيم برجسته در زبان عطار، سال 1373، ص 50. 21 - فروزانفر، بديعالزمان، شرح احوال و نقد وتحليل آثار شيخ فريدالدين عطار نيشابوري، سال 1340، ص 191. 22 - اشرف زاده، رضا، فرهنگ كاربرد آيات و روايات در اشعار شيخ فريدالدين عطار نيشابوري، زمستان 1372، ص 83. 23 - سوره اعراف، آيه 172. 24 - صارمي، همان، ص 83. 25 - نيشابوري، فريدالدين عطار، الهي نامه، مقدمه: اقبالي، فرشيد، سال 1382، مقاله دهم، ص 93. 26 - نيشابوري، فريدالدين عطار، ديوان اشعار، همان، ص 55. 27 - نيشابوري، فريدالدين عطار، ديوان اشعار، همان، ص 405. 28 - نيشابوري، فريدالدين عطار، تذكره الاولياء، تصحيح و توضيح: استعلامي، محمد، سال 1378، ص 427. 29 - همان، ص 546. 30 - نيشابوري، فريدالدين عطار، منطقالطير، شرح: دزفوليان، كاظم، سال 1378، ص 200.31 - نيشابوري، فريدالدين عطار، اسرارنامه، به اهتمام گوهرين، سيد صادق، سال 1361، ص124. 32 - نيشابوري، فريدالدين عطار، منطقالطير، توضيح شفيعي كدكني، محمدرضا، همان، ص 560. 33 - نيشابوري، فريدالدين عطار، ديوان، همان، ص 145. 34 - همان، ص 142.35 - نيشابوري، فريدالدين محمد، تذكره الاولياء، تصحيح استعلامي، همان، ص 513. 36 - نيشابوري، فريدالدين محمد، منطقالطير، تصحيح دزفوليان، همان، ص 160. 37 - نيشابوري، فريدالدين محمد، الهي نامه، همان، ص 361. 38 - الهي قمشهاي، حسين، سايه در خورشيد، ج 1، سال 1375، ص 31. 39 - ريتر، همان، ص 353.40 - همان، ص 316. 41 - نيشابوري، فريدالدين محمد، اسرارنامه، تصحيح گوهرين، همان، ص 119.42 - ريتر، همان، ص 355. 43 - فاضلي، همان، ج2، پندنامه عطار، ص 262.44 - نيشابوري، فريدالدين محمد، منطقالطير، تصحيح و توضيح دزفوليان، ص 371.45 - ريتر، هلموت، درياي جان، ص 357.46 - پيمان، محمد، پانصد غزل فريدالدين عطار نيشابوري، سال 1373، ص 167. 47 - نيشابوري، فريدالدين محمد، مصيبتنامه، تصحيح نوراني وصال، ص 43. 48 - همان، ص 425.49 - رجوع شود به گوهرين، سيد صادق، شرح اصطلاحات تصوف، ج 1، سال 1367، ص 331. 50 - گوهرين. شرح اصطلاحات تصوف، ج 2، سال 1367، ص 52. 51 - زماني. كريم. ميناگر عشق. سال 1383 ص 518. 52 - جفا: آب آورد، باطل و نادرست. فروزانفر. شرح مثنوي شريف. دفتر اول، ص 121.53 - زبد: درد زر و سيم كه به وقت گداز برسرآيد. همان.54 - جعفري، محمدتقي، تفسير و تحليل مثنوي جلال الدين محمد بلخي، ج 5، سال 63، ص 351. 55 - علامه جعفري، همان، ج 13، ص 586. 56 - اكبرآبادي، ولي محمد، شرح مثنوي مولوي موسوم به مخزن الاسرار، ج 5، سال 1383، ص 1999، ب 625. 57 - علامه جعفري، تفسير مثنوي مولوي، ج 4، بيت 783. 58 - دفتر دوم مثنوي، ب 815 / زماني، ميناگر عشق، ص 520. 59 - علامه جعفري، تفسير مثنوي مولوي، ج 10، ص 542. 60 - زماني، شرح جامع مثنوي، ج 4، ص 820. 61 - زماني شرح جامع مثنوي، ج 4، ص 821. 62 - زماني، ميناگر عشق، ص 405. 63 - زماني، شرح جامع مثنوي، ج 2، ابيات 2672 - 2673. 64 - زماني، ميناگر عشق، ص 34. 65 - علامه جعفري، تفسير مثنوي مولوي، ج 13، ص 562. 66 - مولوي، مثنوي معنوي، ج 3، تصحيح: نيكلسون سال 1363، ص 366، ابيات 1638 - 1642. 67 - رجوع شود به علامه جعفري، تفسير مثنوي مولوي، ج 13، ص 569. 68 - شيمل، آن ماري: شكوه شمس، مترجم: لاهوتي، حسن، سال 1370، ص 325. 69 - مولوي، مثنوي معنوي، ج 3، تصحيح نيكلسون، ب 1899. 70 - شيمل، همان. 71 - فروزانفر، شرح مثنوي شريف دفتر اول سال 1346، ص 125، ب 245. 72 - شيمل، همان. 73 - مولوي، مثنوي معنوي، ج 5، تصحيح نيكلسون، ص 106. 74 - رجوع شود به استعلامي، تصحيح و توضيح مثنوي مولوي، دفتر اول، ص 286. 75 - همان، دفتر اول، ص 76. 76 - استعلامي، تحليل و توضيح مثنوي مولوي، دفتر 2، ص 295. 77 - مرازماني، شرح جامع مثنوي، ج 2، ص 639. 78 - استعلامي، پيشين، دفتر 2، ص 120. 79 - ابراهيمي، شرح تحليل اعلام مثنوي، ص 91. 80 - علامه جعفري، تفسير مثنوي مولوي، ج 5، ص 226. 81 - استعلامي، پيشين. 82 - زماني، شرح جامع مثنوي، ج 2، ص 648. 83 - زماني، ميناگر عشق، ص 518. 84 - وشميل: من بادم و تو آتش، مترجم: بدرهاي، فريدون، سال 1377، ص 153. 85 - مومن زاده، محمد صادق، برداشتهاي روان درماني از مثنوي سال 1378، ص 66. 86 - شيمل، شكوه شمس، ص 444. 87 - علامه جعفري، تفسير مثنوي، ج 9، ص 90. 88 - همان، ص 95. 89 - زماني، شرح جامع مثنوي، ج 3، ص 1068. 90 - رجوع شود به علامه جعفري، تفسير مثنوي، ج 9، ص 97. 91 - استعلامي، تصحيح و تحليل مثنوي، دفتر 4، ص 195. 92 - رجوع شود به شيرواني، علي، آموزههاي اخلاقي در مثنوي، ص 221. 93 - علامه جعفري، تفسير مثنوي، ج 9، ص P 328. 94 - اديم: پوست و چرم شهر طايف. 95 - علامه جعفري، تفسير مثنوي، ج 9، ص 325. 96 - علامه جعفري، تفسير مثنوي، ج 9، ص 325. 97 - علامه جعفري، تفسير مثنوي، ج 9، ص 328. 98 - رجوع شود به دزفوليان، باغ سبز عشق، ص 296. 99 - همان، ص 757. 100 - استعلامي، تصحيح و توضيح مثنوي دفتر اول، ص 316. 101 - مزدساز زدن، به سبب اينكه قدما در سازهاي زهي. به جاي سيم، ابريشم به كار ميبردند. فروزانفر، شرح مثنوي، ج 3، ص 852. 102 - فروزانفر، شرح مثنوي شريف، ج 3، ص 852. 103 - همان، ج 3، ص 853. 104 - رجوع شود به فروزانفر، شرح مثنوي شريفه، همان، ص 772. 105 - فروزانفر، شرح مثنوي شريف، ج 3، ص 885، ابيات 2167 - 2174. 106 - همان، ص 773. 107 - بريده زر و سيم كه به مصرف ميرسيده. در تعبير مولانا، حمل بر تواضع است والا ميدانيم كه عمر هفتاد دينار تمام برگرفته بود. فروزانفر، شرح مثنوي، ج 3، ص 887. 108 - همان، ص 886. 109 - همان. 110 - كاشفي، لب لباب مثنوي، عين ثاني، ص 263. 111 - لاهوري، مكاشفات معنوي، دفتر اول، ص 115.منبع: ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 610]
صفحات پیشنهادی
بلا از ديدگاه عطار و مولوي(4)
بلا از ديدگاه عطار و مولوي(4) نويسنده: پروین کاظم زاده حكايت پير چنگي در حكايت پير چنگي، مولانا بيان ميكند كه: من وجودي هركس بلاي اوست و انسان بايد خود را از خود ...
بلا از ديدگاه عطار و مولوي(4) نويسنده: پروین کاظم زاده حكايت پير چنگي در حكايت پير چنگي، مولانا بيان ميكند كه: من وجودي هركس بلاي اوست و انسان بايد خود را از خود ...
بلا از ديدگاه عطار و مولوي(1)
بلا از ديدگاه عطار و مولوي(1) نويسنده: پروین کاظم زاده بلا در ظاهر كلام، با لغاتي چون: ... (4) امتحان نيز به كسر اول، در لغت به معني آزمودن و در محنت و بليه افتادن است و در ...
بلا از ديدگاه عطار و مولوي(1) نويسنده: پروین کاظم زاده بلا در ظاهر كلام، با لغاتي چون: ... (4) امتحان نيز به كسر اول، در لغت به معني آزمودن و در محنت و بليه افتادن است و در ...
هفت شهر عشق - ویژه نامه روز بزرگداشت عطار نیشابوری
(49) در ديدگاه وي نيز بلا، وسيله آزمودن خاص خداوند است براي بندگانش. بلا از ديدگاه عطار و مولوي(4) در حكايت پير چنگي، مولانا بيان ميكند كه: من وجودي هركس بلاي اوست ...
(49) در ديدگاه وي نيز بلا، وسيله آزمودن خاص خداوند است براي بندگانش. بلا از ديدگاه عطار و مولوي(4) در حكايت پير چنگي، مولانا بيان ميكند كه: من وجودي هركس بلاي اوست ...
کنترل سرعت برنامه با بیش از 80 مقاله دیگر
اسلام و گوته رابطه گوته و اسلام يوهان وولفگانگ فون گوته بلا از ديدگاه عطار و مولوي 4 عطار نیشابوری بلا از ديدگاه عطار و مولوي 3 صدای بال سیمرغ بلا از ديدگاه عطار و ...
اسلام و گوته رابطه گوته و اسلام يوهان وولفگانگ فون گوته بلا از ديدگاه عطار و مولوي 4 عطار نیشابوری بلا از ديدگاه عطار و مولوي 3 صدای بال سیمرغ بلا از ديدگاه عطار و ...
بلا و ابتلا
بلا و ابتلا-بلا و ابتلابلا، رنج و سختی و گرفتاریهایی است که در زندگی و در راه عقیده برای ... (4) و صبر بر بلا نیز اجر شهید دارد. ... بلا از ديدگاه عطار و مولوي(3) ...
بلا و ابتلا-بلا و ابتلابلا، رنج و سختی و گرفتاریهایی است که در زندگی و در راه عقیده برای ... (4) و صبر بر بلا نیز اجر شهید دارد. ... بلا از ديدگاه عطار و مولوي(3) ...
جلوه هاي جلال در شعر عطار (2)
جلوه هاي جلال در شعر عطار (2) بررسي مقايسه اي توصيفهاي عطار و مولوي از منازل سلوک: ... چون فرود آيي به وادي طلب پشت آيد هر زماني صد تعب صد بلا در هر نفس اينجا بود ... او شکسته دل شد و بنهاد سر ديد در خواب او خَضِر را در خُضر گفت هين از ذکر چون ... افتادست دل عطار بر دلت به مثل مرغکي نيم بسمل افتادست (4) سايه ي هيبتي که در دل ...
جلوه هاي جلال در شعر عطار (2) بررسي مقايسه اي توصيفهاي عطار و مولوي از منازل سلوک: ... چون فرود آيي به وادي طلب پشت آيد هر زماني صد تعب صد بلا در هر نفس اينجا بود ... او شکسته دل شد و بنهاد سر ديد در خواب او خَضِر را در خُضر گفت هين از ذکر چون ... افتادست دل عطار بر دلت به مثل مرغکي نيم بسمل افتادست (4) سايه ي هيبتي که در دل ...
جلوه هاي جلال در شعر عطار (3)
(2) عطار در بيان عظمت معشوق و استغناي او، خود را کوچک مي يابد و اين شکوه و ... لافد و خامش وش است (4) مثنوي، 1345/2،به بعد و-حيرت: حيرت را مقام عطار دانسته و او را غرقه ... منازل سلوک برای عطار و مولوی: عطار تعب، بلا، بی مقداری سالک، سوختن در آتش، ...
(2) عطار در بيان عظمت معشوق و استغناي او، خود را کوچک مي يابد و اين شکوه و ... لافد و خامش وش است (4) مثنوي، 1345/2،به بعد و-حيرت: حيرت را مقام عطار دانسته و او را غرقه ... منازل سلوک برای عطار و مولوی: عطار تعب، بلا، بی مقداری سالک، سوختن در آتش، ...
نويسنده كتاب «كارنامه مولويپژوهي در ايران»:مولوي هزار برابر ...
نويسنده كتاب «كارنامه مولويپژوهي در ايران»:مولوي هزار برابر حافظ از قرآن تاثير پذيرفتهاست-نويسنده كتاب «كارنامه ... دو سه كتاب هم عليه عطار نوشتند؛ البته اين ديدگاه در مورد مولانا نسبت به عطار كمتر بود. ... امروز جاي اين مقاله خالي است كه «چرا مولانا ناگهان مطرح ميشود و ميآيد بالا و ناگهان ميرود پايين؟». ... [تعداد بازديد از اين مطلب: 4] ...
نويسنده كتاب «كارنامه مولويپژوهي در ايران»:مولوي هزار برابر حافظ از قرآن تاثير پذيرفتهاست-نويسنده كتاب «كارنامه ... دو سه كتاب هم عليه عطار نوشتند؛ البته اين ديدگاه در مورد مولانا نسبت به عطار كمتر بود. ... امروز جاي اين مقاله خالي است كه «چرا مولانا ناگهان مطرح ميشود و ميآيد بالا و ناگهان ميرود پايين؟». ... [تعداد بازديد از اين مطلب: 4] ...
نيستي در نگاه مولانا و مايستر اكهارت
در این مقاله می کوشیم تا معنای نیستی را از دیدگاه دو عارف بزرک شرق و غرب، مولوی و ... خوش براقي گشت خنگ نيستيســوي هستــي آردت گر نيستي (مثنوي، 4/555) يعني ... عبارت بايزيد به روايت عطار چنين است: "گفت از بايزيدي بيرون آمدم چون مار از ..... كم جوي تشنگي آور بدستتا بجوشد آبت از بالا و پست (مثنوي، 3/3212)بايد چون ...
در این مقاله می کوشیم تا معنای نیستی را از دیدگاه دو عارف بزرک شرق و غرب، مولوی و ... خوش براقي گشت خنگ نيستيســوي هستــي آردت گر نيستي (مثنوي، 4/555) يعني ... عبارت بايزيد به روايت عطار چنين است: "گفت از بايزيدي بيرون آمدم چون مار از ..... كم جوي تشنگي آور بدستتا بجوشد آبت از بالا و پست (مثنوي، 3/3212)بايد چون ...
رابطه ي ابليس و معاويه در داستاني از مثنوي مولوي (2)
رابطه ي ابليس و معاويه در داستاني از مثنوي مولوي (2)-رابطه ي ابليس و معاويه در داستاني از مثنوي مولوي (2) نويسنده:پروانه سيد الماسي با توجه به اشعار سنايي ،عطار و مولانا ... شايد علت اين احتياط در آوردن نام معاويه و يزيد و خصوصاً معاويه ،آگاهي از بلا و ... 4-مجالس سيعه ،ص20ورک :صفحات 113،108،98،87،75،61 5-براي اطلاع بيشتر در ...
رابطه ي ابليس و معاويه در داستاني از مثنوي مولوي (2)-رابطه ي ابليس و معاويه در داستاني از مثنوي مولوي (2) نويسنده:پروانه سيد الماسي با توجه به اشعار سنايي ،عطار و مولانا ... شايد علت اين احتياط در آوردن نام معاويه و يزيد و خصوصاً معاويه ،آگاهي از بلا و ... 4-مجالس سيعه ،ص20ورک :صفحات 113،108،98،87،75،61 5-براي اطلاع بيشتر در ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها