واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بلا از ديدگاه عطار و مولوي(1) نويسنده: پروین کاظم زاده بلا در ظاهر كلام، با لغاتي چون: سختي، مشقت و محنت مترادف است. اما اين معني، لايه ظاهري واژه را مدنظر دارد، زيرا در بلا و درد، رحمتها و نعمتهايي نهفته است كه براي تشخيص آن، بايد از ديدهاي تيزبين برخوردار بود. شلاق بلا، باعث هشياري انسان و دوركننده او از ظلمت فراموشي خداوند است. در بلايا، نبايد فقط با ديد منفي نگريست، چرا كه آثار مثبت آن ميتواند انسان را تا بالاترين مراحل كمال، همراهي كند. بيداري، جبران گذشته اشتباه، شكر بر نعمت، اكتساب بالاترين مدارج انساني همچون: صبر، تسليم و رضا، و عشق حقيقي، همه و همه در كيمياي بلا پنهان شدهاند. بلا، قلب را ميپالايد و من وجودي انسان را ويران ميسازد تا از او هيچ نمانده و لايق تزيين به عشق الهي باشد. بلا، تكليف انسان را با خويش روشن ميسازد؛ انسان درمييابد كه تا چه ميزان، از نعمت ايمان راستين برخوردار است. وقتي لطف خداوند شامل حال مخلوقي گردد، حق تعالي او را با سرانگشت بلا و مصيبت از ديگرافراد جدا ميسازد، و هيچ لذتي از آن بالاتر نيست كه بنده، آنچنان مورد توجه پروردگارش قرار ميگيرد كه: او را ميآزمايد، ميگدازد و مينوازد! در برخورد با بلايا سؤالاتي از اين دست ذهن انسان را به خود مشغول ميدارد: چرا در زندگي مصائب و شدايدي وجود دارد كه جان انسان را به درد آورده و گاه شخص مبتلا را تا سر حدّ كفر پيش ميبرد؟ آيا ممكن است جهاني منهاي بلا داشته باشيم؟ اگر افراد بيدين، دچار حادثهاي تلخ يا ابتدائي جانفرسا ميشوند، حتماً عقوبت اعمال ناشايست خود آنهاست، اما علت ابتلاي انسانهاي عابد و صالح چيست؟ آيا بلا و مصيبت فقط زيانمند است يا آثار و فوائدي هم به دنبال دارد؟ آيا ميتوان گفت بلا در ظاهر نقمت و در باطل نعمت است؟ آيا ميتوان يقين حاصل كرد حكمتي در كار است كه ذهن تاريك ما را به آن راهي نيست؟ اين سؤالات، زمينهساز انتخاب موضوع مقاله حاضر شد و برآنم تا آن را از ديدگاه رفيع مولوي و شيخ فريدالدين عطار نيشابوري مورد بررسي ققرار دهم. بلا در لغت و اصطلاح بلاء به فتح اول، در لغت به معني آزمايش، سختي، غم، اندوه، (1) مصيبت و آفت است (2) و در اصطلاح صوفيان ظهور امتحان حق است بنده را در تحقق حالش هنگام ابتلاء. (3) و هر چه بلا بر بنده قوت بيشتري پيدا كند، قربت او با حق تعالي زيادتر ميشود، و آنچه كافران اتفاق ميافتد شقا ميباشد. (4) امتحان نيز به كسر اول، در لغت به معني آزمودن و در محنت و بليه افتادن است و در اصطلاح، آزمايش اولياء است با بلا از خوف و حزن و قبض و هيبت و مانند آن كه بر دل مقبولان درگاهش فرود ميآيد. (5) بلا در قرآن و احاديث بلا در قرآن با تعابير گوناگوني مانند: ابتلاء، امتحان، اختبار و مشتقات ديگر وارد شده است كه در اصل به معني آزمايش كردن است لكن گاهي بوسيله نعمت است كه به آن بلاي حسن گويند و گاهي بوسيله مصائب، شدائد، محنت و بيماري است كه به آن بلاي سييء اطلاق ميگردد. (6) قرآن كريم امر هدايت را مختص به ذات باريتعالي ميداند و هدايت را به تمام موجودات تعميم داده است و ميفرمايد: الذي اعطي كلّ شيء خلقه ثمّ هدي. (7) در هدايت عمومي خدايتعالي هر چيزي را به سوي كمال وجودش راهنمائي كرده و آن را به هدف از خلقتش ميرساند. (8) از ميان همه انواع موجودات، نوع بشر نوعي از وجود است كه امرش تمام نميشود و به كمال نميرسد مگر با يك سلسله افعال اختياري و ارادي كه آن نيز سر نميزند مگر از اعتقاداتي نظري و عملي. در نتيجه خصوص اين نوع بايد تحت قوانين زندگي كند، حال چه قوانين حق و چه باطل. خدايي هم كه عالم تكوين را راه انداخته بايد براي او از طرفي يك سلسله اوامر و نواهي كه جامع آن را شريعت ميناميم تشريع كند و از سوي ديگر حوادث اجتماعي و فردي پديد بياورد تا انسان در برخورد با اين دو، آنچه را در قوه و استعداد دارد فعليت دارد و در آخر يا سعادتمند شود، و يا شقي و بدبخت گردد، اينجاست كه نام محنت و بلا و امتحان و امثال آن، هم بر اين حوادث منطبق ميشود و هم بر اين تشريع. (9) با اينكه خداوند بر نهفتههاي انسان آگاه است او را امتحان ميكند تا آنچه در درون خود دارد كاملاً خالص و ظاهر گردد (10) : و ليبتلي الله ما في صدوركم و ليمحص ما في قلوبكم والله عليم بذات الصدور. (11) (واژه تمحيص از ريشه محص به معناي تخليص و پاك كردن بكار ميرود.) (12) ابتلا سنت جاويد الهي است و طي آن مومن با جان و مالش آزمايش ميشود و بايد خود را براي سختيها و ناكاميهاي دنيا آماده نمايد. قرآن كريم ميفرمايد: ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما يأتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البأساء و الضّرّاء و زلزلوا حتي يقول الرسول و الذين آمنوا معه متي نصرالله. الا انّ نصرالله قريب. «آيا ميپنداريد بدون اينكه آنچه بر سر اقوام و ملل گذشته از مصائب دروني و بروني بيامد بر سر شما آيد، داخل بهشت شويد؟ نه ممكن نيست شما نيز مانند آنها امتحان خواهيد شد. آنها آنچنان آزمايش سختي شدند كه دچار تزلزل گشته حتي رسول و مؤمنين گفتند: پس نصرت خدا چه وقت است آنگاه به ايشان گفته شد: آگاه باشيد كه نصرت خدا نزديك است.»در آين آيه كلمه بأساء به معناي شدت و سختي است كه از خارج نفس آدمي به آدمي وارد ميشود و ضراء شدتي است كه به جان و تن انسان ميرسد، و كلمه زلزال كه به معناي لغزيدن است در اين آيه شريفه كنايه از اضطراب و دهشت است و اين آيه دلالت دارد بر اينكه مسأله ابتلا و امتحان در امت اسلام نيز جريان دارد و اين سنتي هميشگي است. (13) ابتلا مظهر تلطف خداوند است نسبت به بنده مومن رسول اكرم (ص) ميفرمايند: اذا احب الله عبدا ابتلاه و اذا احبه الحب البالغ اقتناه. قيل: يا رسول الله و ما اقتناه؟ قال: لايترك له مالاً و لاولداً. چون خداي بندهاي را دوست بدارد، او را به بلا گرفتار كند و چون او را به تمامي دوست بدارد ميچيند. پرسيدند: اي رسول خدا، چيدن او به چه معني است؟ گفت: او را دارائي و فرزندي باقي نگذارد. (14) ابتلا محك ايمان مومن است تا مشخص شود چه ميزان به معتقداتش پايبند است و در برابر آن بلا صبر و استقامت نشان ميدهد. حضرت رسول (ص) ميفرمايند: اول ماكتب الله في اللوح المحفوظ اني انا الله، لا الا اله انا، من لم يرض بقضائي و لم يشكر لنعمائي و لم يصبر علي بلائي، فليطلب ربّا سوائي. نخستين چيزي كه خداوند در لوح محفوظ نوشت اين بود كه من خدايم و جز من خدايي نيست. كسي كه به قضاي من رضا ندهد و سپاس نعمتهاي مرا نگذارد و بر بلاهاي من صبر نكند، بايد خدايي جز من بجويد. (15) بلا براي انبياء و اولياء محبوبترين خلق خدا - انبياء و اولياء – به بلاهاي بزرگ و مصيبتهاي بيشماري كه ديگران تاب تحمل آن را ندارند، گرفتار شدند. جمله معروف البلاء للولاء مبين همين اصل است كه خدا بندهاي را كه مورد لطف خاصه اوست، بيشتر گرفتار سختيها ميكند. امام صادق (ع) ميفرمايند: ان اشد الناس بلاء الانبياء، ثم الذين يلونهم ثم الامثل فالامثل. همانا پرگرفتارترين مردم انبياء هستند و در درجه بعد كساني كه از حيث فضيلت بعد از ايشان قرار دارند و سپس هر كسي كه با فضيلتتر است. (16) و در حديث قدسي آمده است؛ من احبني ابتليته: هر كه مرا دوست بدارد، مبتلاي بلاي من شود. (17) حضرت رسول (ص) نيز ميفرمايند: ان الله ادخر البلاء لاوليائه كما ادخر الشهاده لاحبائه. خداوند بلا را براي اولياء خود ذخيره كرده است همچنان كه شهادت را براي دوستانش ذخيره كرده است. (18) در ابتلاء حضرت زكريا (ع) آمده است: «چون قومش قصد كشتن او را كردند او فرار كرد. در آن موضع درختي بود، اشارت به آن درخت كرد، شكافته شد و زكريا به درون درخت رفت، ابليس گوشه رداي زكريا را گرفت و بيرون درخت نگه داشت و درخت فراهم آمد. كفار رسيدند و ابليس را بصورت پيري ديدند. از او پرسيدند كه مردي به اين صفت نديدي كجا رفت؟ ابليس گفت: درون اين درخت است و گوشه رداي او را به آنها نشان داد. گفتند اي پي او را به چه تدبير از ميان درخت بيرون آوريم تا هلاكش گردانيم. شيطان گفت: همينجا هم ميتوان او را هلاك كرد و تعليم داد تا ارهاي دو سر حاضر كردند و بر سر درخت نهادند تا به دو نيم ببرند، از غيب به زكريا ندا رسيد كه: هان تا ننالي و آهي نكني كه نامت از جريده صابران محو كنيم. (19) ادامه دارد ...منبع: ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 618]