واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نماد در منطق الطير عطار نيشابوري (3) نويسنده:علي آذرگون موسيچه : يکي از گونه هاي قُمري که در تداول اهالي مشهد آن را موسي کو تقي گويند .يا نوعي فاخته .(1) شيخ عطار آدمي را -و سالک را به چشم موسيچه مي بيند .و از شفاحت لفظي موسي و موسيچه [موسي + چه ]بهره گرفته -براي گام نهادن در گردنه هاي سلوک و وصول -به سالک دل مي دهد که اگر نتواني به پايگاه پيامبر اوالعزمي چون «موسي »برسي ،موسيچه [موسي کوچک ]مي تواني باشي .(2) خه خه اي موسيچه ي موسي صفت خيز و موسيقيار زن در معرفت کرد از جان مرد موسيقي شناس لحن موسيقي ز خلقت اقتباس همچو موسي ديده اي آتش زدور لاجرم موسيچه اي بر کوه طور هم ز فرعون بهيمي دور شو هم به ميقات آي و مرغ طور شو پس کلام بي زبان و بي خروش فهم کن بي عقل و بشنو ني بگوش (3) هماي: مرغي است افسانه اي ،با ويژگيهايي از جمله :فرخنده فال است و پيک سعادت ،خوراکش استخوان است ،هيچ جانور نيازارد ،هرگاه بر سر کسي نشيند يا سايه اش بر کسي افتد ،او را پادشاه کنند ،با آدميان نياميزد و مردم گريز است . «در منطق الطير نمودار کساني است که شيفته ي نفوذ و اقتدار و تأثير در اجتماع و امور مملکت مي شوند و از راه زهد و گوشه نشيني مي خواهند در ارباب جاه نفوذ داشته باشند »(4)و به گفته ي استاد منزوي «نماينده ي وزيران و عالي رتبگان حکومتي است »(5) پيش جمع آمد هماي سايه بخش خسروان را ظلّ او سرمايه بخش زان هماي بس همايون آمد او کز همه در همت افزون آمد او گفت اي پرندگان بحر و بر من نيم مرغي چو مرغان دگر همت عاليم در کار آمده عزلت از خلقم پديدار آمده نفس سگ را خوار دارم لاجرم عزت از من يافت افريدون و جم پادشاهان سايه پرورد من اند خو گدا طبعان کجا مرد من اند نفس سگ را استخواني مي دهم روح را زين سگ اماني مي دهم (6) دراج : مرغي است رنگين تذرو .(7)پرنده اي است از تيره ي ماکيان ،جزو راسته ي کبکها ،از کبک کمي فربه تر .(8) دُرّاج در منطق الطّير نماد آدمي است که در روز الست به معراج پيمان با خدا رفت ،از خداوند «الست بربکم »شنيد و پاسخ «بلي » داد ،و با اين «بلي گفتن :تاج شرافت بندگي را بر سر نهاد .(9) خه خه اي دراج معراج الست ديده بر فرق بلي تاج الست چون الست عشق بشنودي به جان از بليّ نفس بيزاري ستان چون بلي نفس گرداب بلاست کي شود کار تو بي گرداب راست (10) بوف : پرنده اي است که به نحوست اشتهار دارد و آن را بوم نيز گويند .جغد .مرغي است به نحوست و آن را کوف و بوم نيز گويند و به جغد مشهور است و بيشتر در ويرانه ها آشيانه کند . به معني بوم ظاهراً مصحف کوف است .در ادبيات زرتشتي نام جغد «بهمن مرغ »آمده است کوف همان بوف است .(11)شاهد شعريش همان است که در مورد کوف آورده شد . شاهين : پرنده اي باشد شکاري و زننده و از جنس سياه چشم .پرنده اي است که بدان شکار کنند .شاهين بيش از صد سال زيست کند .در توانايي و شکوه سرآمد پرندگان و از اين روي شاه مرغان است .اين پرنده ي هوشيار و چالاک در همه جا ديده مي شود .بويژه در سرزمينهاي بيشه زار و کوهستاني .وصف شاهين از واژه ي شاه در آمده و اين پرنده به مناسبت شکوه و توانايي و تقدس خود ،شاه مرغان خوانده شده است . در وجه تسميه اين پرنده به شاهين گويند چون در سيري و گرسنگي نهايت اعتدال را نگاه دارد ،به شاهين تراز در اعتدال تشبيه شده است .(12) خه خه اي شاهين به پرواز آمده رفته سرکش سرنگون باز آمده سرمکش چون سرنگوني مانده اي تن بنه چون غرق خون مانده اي بسته ي مردار دنيا آمدي لاجرم مهجور عقبي آمدي هم ز دنيا هم ز عقبي درگذر پس کلاه از سر بگير و در نگر چون بگردد از دو گيتي راي تو دست ذوالقرنين باشد جاي تو (13) سوزن : در منطق الطير عطار مظهر و نماد تعلقات و دلبستگي دنيوي است .(14) سوزني چون ديد با عيسي بهم بخيه اي اي بر رو فکندش لاجرم (15) خر عيسي : در ادب فارسي خر مظهر «نفس و تن »است و عيسي مظهر جان .(16)و سابقه ي خر عيسي پيش از همه در انجيل آمده است . نفس را همچون خر عيسي بسوز پس چو عيسي جانبه جانان برفروز خر بسوز و مرغ جان را کار ساز تا تو را روح الله آيد پيشباز (17) ماهي : مراد از اين ماهي -به اعتقاد عاميانه -ماهيي است که زمين بر پشت اوست ،و در زبان شاعران «از ماهي تا ماه »بسيار به کار مي رود . فردوسي گفته : يکي را ز ماهي به ماه آورد يکي را زمه زير چاه آورد ماهي در اين بيت نماد خيال و ماه نماد کمال و جمال است (18) بر خيالي که توان اين ره سپرد تو به ماهي کي تواني مه سپرد (19) چين : نمادي از عالم هستي است. (20) آن پر اکنون در نگارستان چينست اطلبوا العلم و لو بالصين ازينست (21) خوک : مراد صفات زشت و ذمايم از گونه ي خودخواهي ،رياکاري ،عجب ...است .که چون سالک ،و يا هر آدمي -از زندگاني معتاد خود بيرون آيد و پاي در سفره گذارد آن خوکها سر در مي آورند .(22) در نهاد هر کسي صد خوک هست خوک بايد کشت يا زنار بست (23) مگس : نمادي است از حقارت و ضعف .در بيت مشهور حافظ نيز چنين است : اي مگس عرصه ي سيمرغ نه جولانگه توست عرض خود مي بري و زحمت ما مي داري (24) صد بلا در هر نفس آنجا بود طوطي گردون ،مگس آنجا بود (25) منابع و مآخذ : 1-معين ،محمد ،فرهنگ فارسي ،امير کبير ،تهران ،1362. 2-عطار ،منطق الطير،237. 3-مشکور ، منطق الطير،ص39. 4-فروزانفر،شرح احوال و نقد آثار عطار،نقل از منطق الطير به تصحيح و شرح رضا انزايي نژاد ،سعيد قره بگلو ،صص255و254. 5-منزوي ،سي مرغ و سيمرغ، نقل از منطق الطير به تصحيح و شرح رضا انزابي نژاد ،سعيد قره بگلو ،صص255 6-مشکور ، منطق الطير،ص59و58. 7-دهخدا ،علي اکبر ،لغت نامه ،چاپ سيروس ،تهران ،مهر 1339،ج22 8-معين ،فرهنگ فارسي ،ذيل دراج 9-عطار ،منطق الطير،ص241. 10-مشکور ، منطق الطير،ص41و40 11-دهخدا،لغت نامه،چ11. 12-همان ،ج30. 13-مشکور ، منطق الطير،صص43و42. 14-عطار ،منطق الطير،ص204. 15-مشکور ، منطق الطير،ص3. 16-عطار ،منطق الطير،ص241. 17-مشکور ، منطق الطير،ص41. 18-عطار ،منطق الطير،ص246. 19-مشکور ، منطق الطير،ص46. 20-عطار ،منطق الطير،ص247. 21-مشکور ، منطق الطير،ص47 22-عطار ،منطق الطير،ص273. 23-مشکور ، منطق الطير،ص91. 24-عطار ،منطق الطير،ص334. 25-مشکور ، منطق الطير،ص215 منبع: نشريه پايگاه نور شماره 9
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1793]