واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شهيد صيادشيرازى، متفاوت در تفكر و رفتار نویسنده : غلامعلى رشيد* شهيد صيادشيرازى از سه جهت يكى تفكر نظامى- امنيتى و دوم رفتار نظامى و سوم سرانجام زندگى اش با تمام فرماندهان ارتش پس از انقلاب متفاوت است آنچه او را متمايز كرد چيست1- از رده پائين ارتش با تلاش و مجاهدت از قبل از انقلاب تا زمانى كه به فرماندهى نيروى زمينى ارتش منصوب شد به بالاترين رده فرماندهى رسيد.۲- از نقش اوليه امنيتى در كردستان عليه ضدانقلاب آغاز كرد ولى در تفكر نظامى و استراتژى آزادسازى مناطق اشغالى در برابر تهديد خارجى، با پست فرماندهى ارتش يكى از پرافتخارترين دوران يعنى آزادسازى مناطق اشغالى را از چنگال متجاوز خارجى در ارتش فرماندهى كرد.۳- تنها فرمانده ارشد ارتش است كه منافقين به پشتوانه صدام و استكبار جهانى او را ترور كردند - ترور فرماندهان يكى شهيد قرنى بود كه گروه فرقان ترور كرد و ديگرى شهيد صيادشيرازى از سوى منافقين- يكى در شرايط بحرانى انقلاب و استقرار نظام مقدس ج.ا.ا به شهادت رسيد ولى شهيد صياد پس از اتمام جنگ و در شرايط ثبات نظام چرا چه چيزى به او چنين جايگاه و نقشى را داد كه از سوى منافقين و عراق هدف گذارى شد مجموع اين ملاحظات اين پرسش را طرح مى كند كه چه چيزى شهيد صياد را تا اين اندازه متمايز كرده استپاسخ به اين پرسش با تجزيه و تحليل تفكر و انديشه هاى نظامى- امنيتى شهيد صياد و رفتارهاى او در اين حوزه امكان پذير است كه متأسفانه تاكنون نه تنها درباره اين شهيد بلكه درباره هيچ يك از فرماندهان شهيد انجام نشده است بيشتر رويكرد ما خاطره گويى است.شهيد صياد مفهوم تحول جديد با انقلاب را در روح و انديشه و رفتار عميقاً درك كرد- يكى از دلايل مهم آن حضور در كردستان است كه امنيت و تماميت ارضى جمهورى اسلامى به عنوان نظام برآمده از انقلاب تهديد مى شد- حضرت امام فراخوانى مردمى را انجام داد و ساختار امنيتى - دفاعى كشور را براى حل آن بسيج كرد- اين واقعه به سپاه، شهيد صياد و ارتش هويت سياسى- امنيتى و نظامى واقعى داد- اين موضوعى است كه كمتر توجه شده است. برادران عزيز ارتش در كتاب هاى خود حضور در كردستان را گاه به معنى كاهش آمادگى براى حضور در صحنه جنگ ذكر مى كنند كه بايد تجديد نظر كنند- حضور ارتش در كردستان در اوايل انقلاب موجب قوت و قدرت جديد دفاعى ارتش گرديد.درك تحول انقلاب به چه معنا بود كه چنين تأثير ات شگرفى بر شهيد صياد گذاشت و او را تحقق بخش وحدت در رفتار ارتش و سپاه و انجام عمليات در آزادسازى مناطق اشغالى قرار داد و همين امر منجر به تحقق فرمان امام (ره) و كسب پيروزى استراتژيك فتح خرمشهر گرديده شهيد صياد مفهوم جديد قدرت را كه با انقلاب ظهور كرد و مؤلفه هاى آن را با عبور از مفاهيم آموزش در ارتش قبل از انقلاب، عميقاً درك و عمل كرد.مسئله اساسى همين تحول در مفهوم قدرت بود كه هنوز هم برخى درك نمى كنند. ارتش جمهورى اسلامى پس از انقلاب هنوز درگير مسائل هويتى و موجوديتى بعد از انقلاب و پيامدهاى آن بود، ولى شهيد صياد با سرعت عجيبى از اين مرحله عبور كرد و با تحول مفهوم قدرت پس از انقلاب بر پايه حضور گسترده مردم، تفكر انقلابى و دينى، در جريان يك نقش آفرينى تاريخى قرار گرفت و بعدها ارتش را در تداوم همين تحول در جنگ و براى آزادسازى مناطق اشغالى با نزديك كردن به سپاه و بسيج، فرماندهى و هدايت كرد.شهيد صياد همواره نوعى اتحاد و يگانگى را ميان سپاه و ارتش دنبال مى كرد. او معتقد بود نور بسيجى همچنان كه عرصه سپاه را نورانى و شعله ور كرده است، بايد در ارتش نيز اين نورانيت به وجود آيد و اين انديشه او به معنى ظاهرى نبود كه تعدادى بسيجى وارد ارتش شوند، بلكه به باطن مى انديشيد و معتقد بود بايد اخلاق و روش و منش و رفتار بسيجى در ارتش ظهور پيدا كند تا روابط و مناسبات حاكم بر ارتش را كه از گذشته باقى مانده بود، بشكند و انقلابى در ارتش ايجاد شود و جايگزين تعصب در نظاميگرى و خشك انديشى شود و روابط افسر و درجه دار و سرباز در ارتش بر اساس برادرى اسلامى و اخلاق اسلامى و محبت و در عين حال صلابت، پايه ريزى شود و شهيد صياد خود يك بسيجى بود نظم و انضباط ظاهرى را در عالى ترين سطح رعايت مى كرد، ولى لطيف و مهربان بود و با اخلاق و رفتار اسلامى اش دل سرباز را مى ربود و بسيجيان نيز كه سرباز ارتش نبودند، او را به فرماندهى قبول داشتند.شهيد صياد در سال دوم جنگ به فرماندهى نيروى زمينى ارتش منصوب شد و به دليل اين كه سال اول را با جرأت و مستدل نقد مى كرد و از آن به عنوان دوران تلخ ياد مى كرد، تمام همت خود را به خرج داد تا ارتش را به سپاه نزديك نمايد و دست برادرى و وحدت به سوى سپاه دراز كرد، چرا كه معتقد بود يك سال اول توقف در جنگ كه آكنده از ناكامى ها بود، به دليل عدم وحدت بين ارتش و سپاه و عدم محاسبه قدرت سپاه در رزم و محاسبه هاى غلط در طرح ريزى، حاصل شده بود. او در خاطرات خود بيان مى كند: متأسفانه مسئولين رده بالاى ارتش در سال اول جنگ بشدت مخالف به وجود آمدن اين وحدت (وحدت بين ارتش و سپاه) بودند و مى گفتند اين دو ارگان با هم نمى خوانند. پاسدارها چهره هاى تازه كار هستند و تخصص ندارند. ارتش سازمان يافته است، نبايد اينها بيايند اوضاع به هم مى خورد.(ناگفته هاى جنگ - خاطرات شهيد صياد - صفحه ۲۰۲)در حالى كه شهيد صياد عكس اين فكر مى كرد و اعتقاد داشت حضور سپاه در صحنه رزم در كنار ارتش موجب پيروزى رزمندگان مى شود و در اولين عمليات مشترك ارتش و سپاه در سال دوم جنگ (عمليات طريق القدس - فتح بستان) زمانى كه تيم طرح ريزى عمليات از سوى ارتش تحليل كردند كه نقاط ضعف خودى فراوان است و نقاط قوت دشمن باعث برترى بر نيروهاى خودى شده است، ايشان با دل روشن بر حاشيه همان برآورد عملياتى نوشت: كه با حضور نيروهاى سپاهى و بسيجى در كنار ارتش تحولى اتفاق افتاده و تركيب مقدس ارتش و سپاه باعث پيروزى اسلام مى شود و وعده اين پيروزى را صريح بيان كرد. و فرداى پيروزى رزمندگان اسلام در عمليات طريق القدس نظريه شهيد صياد را اثبات كرد. سردار محسن رضايى فرمانده كل سپاه در دوران جنگ، دست شهيد صياد را به گرمى فشرد و در قالب يك قرارگاه مشترك (قرارگاه مركزى كربلا) اقدامات خود را شروع كردند و پيروزى يكى بعد از ديگرى به دست آمد. شهيد صياد مخالف ابزار محورى بود و سال اول جنگ را نيز از همين زاويه نقد مى كرد ومعتقد بود طراحان نظامى در سال اول جنگ از علم نظامى چيزى سرشان نمى شد و با روحيه ناسيوناليستى، طرح ها و نقشه هاى ذهنى مى كشيدند و با شكست هايشان نيروهاى خودى را مأيوس مى كردند.شهيد صياد در خاطرات خود مى گويد:براى برادران سپاه صحنه عمل كه ميدانى براى كار داشته باشند برايشان ايجاد نشده بود. يكسال توقف دلالت بر اين مى كرد كه نيروهاى خودى كم كم دارند به يأس مى رسند كه بتوانند حداقل دشمن را در خاك خودمان نابود يا از آن بيرون كنند اطراف بنى صدر را مشاورينى گرفته بودند كه به جز يك مقدار آگاهيهاى تئورى، از علم نظامى چيزى سرشان نمى شد بنى صدر را اميدوار كرده بودند كه به زودى حساب دشمن را مى رسيم با همان روحيه ناسيوناليستى حتى در اتاق هاى جنگ، خيلى راحت طرح نابودى دشمن را نشان مى دادند. فلش ها نشان دهنده اين بود كه دشمن منهدم مى شود بنى صدر هم گمان مى كرد آن فلش ها كه روى نقشه كشيده شده در روى زمين هم راحت انجام مى شود. دو سه تا عمليات هم انجام داده بودند. در تكى در اهواز (هويزه) شايد ۷۰۰-۸۰۰ اسير هم گرفتند ولى صدايش را درنياوردند كه چه بر سرمان آمد و در پاتكى كه دشمن زد، چگونه عقب زده شديم و قتل عامى كه بچه هاى سپاه شدند (كه البته يك حماسه شد) وقتى نتيجه تلاش ها اينطورى شد يكسال گذشت و به جايى نرسيديم همان طراحان نظامى به بنى صدر برآورد داده بودند كه دليل توقف و دليل اين كه نمى توانيم جلو برويم اين است كه توان رزمى ما نسبت به دشمن در سطح پائين ترى است و با اين توان نمى توان جنگيد. بايد توان رزمى را بالاتر برد. هواپيما، تانك، توپ، مهمات و جنگ افزارهاى ديگر.(صفحات ۱۹۵-۱۹۸-۱۹۹ ناگفته هاى جنگ- خاطرات شهيد صياد)شهادت فرماندهان شهيد و همه شهدا به ما جسارت مى دهد تا عرصه هاى تفكر درباره جنگ، دفاع و شهدا را كشف كنيم بويژه در سال نوآورى و شكوفايى و جز اين انتظار ديگرى وجود ندارد.پی نوشت : *جانشين رئيس ستاد كل نيروهاى مسلحمنبع : روزنامه ایران/الف
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 488]