تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):شتاب کردن در کاری پیش از بدست آوردن توانایی و سستی کردن بعد از به دست آوردن فرصت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805179181




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عشق رنگي و عشق فرهنگي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عشق رنگي و عشق فرهنگي
عشق رنگي و عشق فرهنگي نويسنده:علي اکبر شوبکلايي تمثيل، حاصل ارتباط دوگانه بين دو امر گوناگون است که به يکديگر همانند مي شوند و از اين همانند سازي، امري کلي تر را استنباط مي کنيم. در تشبيه تمثيلي نيز حکايت يا روايتي نقل مي شود که اگر چه معناي ظاهري دارد، اما مراد گوينده، معناي کلي تر ديگري است.(1)قرآن کريم، کتاب هدايت جهانيان، در راه هدايت، از تمثيل، بهره هاي زيادي مي گيرد. کلمه ي «مثل» و مشتقات آن در قرآن، نزديک به 140 بار به کار رفته است. در معاوضه و خريداري کفر و دنيا در برابر ايمان و آخرت، مثال هاي فراواني در قرآن آمده است. به عنوان نمونه، قرآن مي فرمايد: «کساني که گمراهي را در مقابل هدايت خريده اند، همانند کساني اند که آتش مي افروزند، اما حاصل آن تاريکي است.»(2)و نيز مي فرمايد: «کساني که از مال دنياي خود مي گذرند و در راه خدا انفاق مي کنند، [اين کارشان] همانند دانه اي کاشته شده است که هفت خوشه مي دهد و هر خوشه داراي صد دانه است.»(3) و اين مثال هاي قرآني براي آن است که آدمي تعقل کند، تفکر کند و آگاه شود و يادآور نعمت هاي اوگردد.(4)در متون ادب فارسي - که برگرفته از آموزه هاي قرآن کريم و فرهنگ انسان ساز اسلامي است - نيز تمثيل ها و حکايات، جايگاه ويژه اي دارند. بي اعتباري دنيا و بي ارزشي آن در برابر نعمت جاودان، يکي از مباحث هميشگي ادب فارسي است. تمثيلاتي از «کليله و دمنه»:کتاب «کليله و دمنه» در اين زمينه تمثيلات فراواني دارد. در اين کتاب، آن کسي که همت بر فراهم آوردن دنيا مقصور گرداند و عمر را براي دنيا تلف کند، همانند کسي است که يک خانه ي پر از عود داشته باشد، اما به نيم ها بفروشد و تصور کند که سود کرده است.(5)در جاي ديگر، همين معنا و انفاق نکردن را با تمثيل و حکايتي بيان مي کند که: اگر کسي از انفاق، اعراض نمايد؛(6) و حلاوت عاجل،(7) او را از کسب خيرات و ادخار(8) حسنات باز دارد و مال و عمر خويش در مرادهاي اين جهاني نفقه کند،(9) همچنان باشد که: بازرگاني جواهر بسيار داشت، مزدوري گرفت براي سفته کردن،(10) آن مزدور را به چنگ نواختن و سماع بداشت. چون روز به اخر رسيد، اجرت بخواست. بازرگان، عذر آورد که: «چگونه اجرت دهم، که گوهرهاي من، جملگي ناسفته مانده اند؟». مزدور، لجاج کرد و گفت: «آنچه گفتي کردم.» بازرگان به ضرورت، از عهده بيرون آمد و متحير بماند که روزگار، ضايع و مال، هدر و جواهر، پريشان و مئونت(11) باقي!(12)در ادامه در حکايتي کاملا روشن و گويا، آن را که به دنيا و شيريني هاي زودگذر فريفته شود، معرفي مي کند که اين انسان، مورد تهديد قرار مي گيرد و مي گويد: هر که همت در دنيا بست و آخرت را اعتنا نکرد، همچون مردي است که از پيش اشتر مست بگريخت و به ضرورت، خويشتن را در چاهي آويخت و دست در دو شاخ زد که بر بالاي آن روييده بود و پاهايش بر چهار مار بود که سر از سوراخ، بيرون گذاشته بودند. و در قعر چاه، اژدهايي سهمناک، دهان گشاده بود افتادن او را انتظار مي کرد. موش هاي سياه و سپيد، بيخ آن شاخ ها دايم بي فتور،(13) مي بريدند، خانه ي زنبوري ديد و از شهد آن کمي چشيد. حلاوت، او را به خود مشغول داشت. غافل ماند تا شاخ ها بريده گشت و در کام اژدها افتاد.(14)در «کليله و دمنه» در حکايتي آمده است که: مردي مال اندک داشت و دل از آنها بريد و آنها را صرف آزادي ديگران کرد و سودش را هم ديد. اين مرد مي گويد: روزي از بازاري مي گذشتم. صيادي يک جفت طوطي براي فروش آورد. خواستم به خاطر آخرت، آن دو را خريده، آزاد کنم. متردد(15) بماندم؛ چون صياد به دو درم(16) بها کرد و من هم دو درم بيشتر نداشتم. توکل بر خدا کردم و آنها را خريدم و از شهر، بيرون آوردم و در بيشه، رها کردم. اين دو طوطي بر بالاي درختي نشستند و به سخن درآمدند و از من عذرها خواستند و سپس گفتند که: «از دست ما مجازاتي(17) نمي آيد اما در زير اين درخت، گنجي است. زمين بشکاف و بردار.» بشکافتم و گنج برداشتم.(18)«منطق الطير» عطار:در «منطق الطير» عطار، «گل»، نماد و نشانه ي هر چيز خوش و شيرين زودگذر است لحظه اي آن را بر باد رفته مي يابد و بلبل که گرفتار عشق و زيبايي گل شده است، نماد انسان هاي غافلي است که دنيا فريبشان داده است. دنيا زيباست، اما ناچيز! عطار در اين حکايت، بلبل را در عشق گل چنين وصف مي کند :بلبل شيدا درآمد مست مست وزکمال عشق، نه ني و نه هست گفت: بر من ختم شد اسرار عشق جمله ي شب مي کنم تکرارعشقگلستان ها پرخروش از من بود در دل عشاق، جوش از من بودمن چنان در عشق گل مستغرقم کز وجود خويش محو مطلقم.(19)اما اين غرق در زيبايي هاي آني و عشق صورت، مورد عتاب و سرزنش هدهد قرار مي گيرد:هدهدش گفت: اي به صورت مانده بازبيش از اين، در عشق رعنايي مناز!عشق روي گل بسي خارت نهاد(20)گل اگرچه هست بس صاحب جمال حسن او در هفته اي گيرد زوال عشق چيزي کان زوال آرد پديدکاملان را آن، ملال آرد پديد خنده ي گل گرچه در کارت کشد روز و شب در ناله ي زارت کشد درگذر از گل که گل، هر نو بهار بر تو مي خندند، نه در تو، شرم دار!(21)عطار با اشاره به تمثيلاتي پياپِي، غرق شدن و سرگرمي و اشتغال آدميان به ظاهر فريبنده ي جهان و نيز عمر ناپايدار را همانند اشتغال سگي به استخوان و واماندن از شاهي که او را با خود همنشين کرده بود، مي خواند و مي گويد که از خواب غفلت که سبب جدايي شما از عشق حقيقي شده است، بيدار شويد:اي در اول آشنايي يافته و آخر از غفلت، جدايي يافته پاي در عشق حقيقي نه تمام نوش کن با اژدها مردانه جام.(22)سود واقعي از نگاه «مثنوي»:اما وقتي عنان سخن به دست «ملاي روم» مي افتد، تمثيلات او عميق تر و دقيق تر، اين مفاهيم را بيان مي کند. مولوي، در کتاب ارجمند «مثنوي معنوي»، در اولين حکايت، دقيقا همين مطلب را به بوته ي نقد مي کشد و کساني را که گرفتار صورت شده اند، مستحق نابودي مي شناسد، چون صورت، نابود شدني است. عاشق صورت، به همراه معشوق خود نابود مي شود؛ اما عاشق حقيقت، به همراه حقيقت، جاودانه به آرامش و آزادي مي رسد. عشق زرگر در اين حکايت، عشق به صورت است؛ به همين دليل، چون صورت معشوق زرد مي شود، عشق هم سست مي گردد. به بهانه ي همين واقعه، مولوي عشق هايي اين گونه را نقد و استهزا مي نمايد و مريدان را به سوي کسي دعوت مي کند که او «حي لا يموت (زنده ي ناميرا)» است:عشق هايي کز پي رنگي بود عشق نبود، عاقبت ننگي بود زان که عشق مردگان پاينده نيست زان که مرده سوي ما آينده نيست عشق زنده در روان و در بصر هر دمي باشد زغنچه تازه تر عشق آن زنده گزين کو باقي است کز شراب جان فزايت ساقي است عشق آن بگزين که جمله انبيا يافتند از عشق او کار و کيا.(23)نبايد تصور کرد که ما فرصت و مجال رسيدن به چنين عالمي را نداريم. بايد به عظمت وجود و کرم کسي نگاه کرد که بي مزد و بهانه مي بخشد:تو مگو ما را بدان شه، بار نيست با کريمان، کارها دشوار نيست.(24)حاصل سخن:حاصل سخن آن که پديدآورندگان متون ادب فارسي، با تمثيلات و مثال ها و تشبيهات، همه ي آنچه را خوبي و زيبايي است، با انچه زشتي و بدي و پليدي است، به قياس گرفته اند و خوبي ها را بر زشتي ها برتري داده اند. گاهي سخني بسيار مفصل که در حکايتي بلند بيان شده است، در دست شاعري بزرگ چون «حافظ» در يک بيت و مثال ساده مختصر مي شود:هر کو نکاشت مهر وز خوبي گلي نچيد در رهگذار باد، نگهبان لاله بود. و مردان بزرگ و پاک، آناني اند که مهر کاشته اند و گل هاي خوبي چيده اند و در رهگذار باد، خود را معطل امور بيهوده نکرده اند و برگ هاي لرزان و لغزان لاله را در ميان باد و توفان، نگهباني نکرده اند؛ بلکه به قول « سعدي » به چيزي پايدار؛ مشغول شده اند:به سوداي جانا ز جان مشتغل به ذکر حبيب از جهان مشتغل چنان فتنه بر حسن صورت نگارکه با حسن صورت ندارند کار.(25)پى نوشتها 1. بيان، سيروس شميسا، تهران، فردوس، 1376، ص 227.2. سوره ي بقره، آيه ي 17.3. همان، آيه ي 261.4. سوره ي ابراهيم، آيه ي 25؛ سوره ي نور، آيه ي 35؛ سوره ي عنکبوت، آيه ي 43.5. کليله و دمنه، نصرالله منشي، تصحيح : مجتبي مينوي، ص 46.6. رو گرداند. 7. شيريني زودگذر، کنايه از دنيا. 8. اندوختن. 9. صرف کند. 10. سوراخ کند.11. هزينه. 12. کليله و دمنه، ص 56.13. بدون سستي و معطلي. 14. کليله و دمنه، ص 56.15. ترديد کردم. 16. قيمت کرد. 17. جزاي نيک، پاداش.18. کليله و دمنه. ص 416.19. منطق الطير، عطار نيشابوري، به کوشش؛ صادق گوهرين، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1374؛ ص 42.20. تو را مشغول کرد. 21. منطق الطير، ص 43.22. همان، ص 127.23. مثنوي معنوي، مولوي، دفتر اول، حکايت شاه و کنيزک. 24. همان جا. 25. بوستان، سعدي، آغاز باب سوم. منبع: مجله ي حديث زندگي
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 476]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن