محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846221916
مناظرات امام جواد (علیه السلام)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مناظرات امام جواد (علیه السلام) نويسنده:مهدى پيشوائى چنانكه گفته شد، از آنجا كه امام جواد نخستين امامى بود كه در خرد سالى به منصب امامت رسيد (1) ، حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهايى داشته است كه برخىاز آنها بسيار پر سر و صدا و هيجان انگيز و جالب بوده است. علت اصلى پيدايش اين مناظرات اين بود كه از يك طرف، امامت او به خاطر كمى سن براى بسيارى از شيعيان كاملا ثابت نشده بود (گرچه بزرگان و دانايان شيعه بر اساس عقيده شيعه هيچ شك و ترديدى در اين زمينه نداشتند) ازينرو براى اطمينان خاطر و به عنوان آزمايش، سؤالات فراوانى از آن حضرت مىكردند. از طرف ديگر، در آن مقطع زمانى، قدرت «معتزله» افزايش يافته بود و مكتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حكومت وقت در آن زمان از آنان حمايت و پشتيبانى مىكرد و از سلطه و نفوذ خود و ديگر امكانات مادى و معنوى حكومتى، براى استوارى و تثبيتخط فكرى آنان و ضربه زدن به گروههاى ديگر و تضعيف موقعيت و نفوذ آنان به هر شكلى بهره بردارى مىكرد. مىدانيم كه خط فكرى اعتزال در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذير بشرى افراط مىنمود: معتزليان دستورها و مطالب دينى را به عقل خود عرضه مىكردند و آنچه را كه عقلشان صريحا تاييد مىكرد مىپذيرفتند و بقيه را رد و انكار مىكردند و چون نيل به مقام امامت امت در سنين خردسالى با عقل ظاهر بين آنان قابل توجيه نبود، سؤالات دشوار و پيچيدهاى را مطرح مىكردند تا به پندار خود، آن حضرت را در ميدان رقابت علمى شكستبدهند! ولى در همه اين بحثها و مناظرات علمى، حضرت جواد (در پرتو علم امامت) با پاسخهاى قاطع و روشنگر، هر گونه شك و ترديد را در مورد پيشوايى خود از بين مىبرد و امامتخود و نيز اصل امامت را تثبيت مىنمود. به همين دليل بعد از او در دوران امامتحضرت هادى (كه او نيز در سنين كودكى به امامت رسيد) اين موضوع مشكلى ايجاد نكرد، زيرا ديگر براى همه روشن شده بود كه خردسالى تاثيرى در برخوردارى از اين منصب خدايى ندارد. مناظره با يحيى بن اكثم (2) وقتى «مامون» از «طوس» به «بغداد» آمد، نامهاى براى حضرت جواد-عليه السلام-فرستاد و امام را به بغداد دعوت كرد. البته اين دعوت نيز مثل دعوت امام رضا به طوس، دعوت ظاهرى و در واقع سفر اجبارى بود. حضرت پذيرفت و بعد از چند روز كه وارد بغداد شد، مامون او را به كاخ خود دعوت كرد و پيشنهاد تزويج دختر خود «ام الفضل» را به ايشان كرد. امام در برابر پيشنهاد او سكوت كرد. (3) مامون اين سكوت را نشانه رضايتحضرت شمرد و تصميم گرفت مقدمات اين امر را فراهم سازد. او در نظر داشت مجلس جشنى تشكيل دهد، ولى انتشار اين خبر در بين بنى عباس انفجارى به وجود آورد: بنى عباس اجتماع كردند و با لحن اعتراض آميزى به مامون گفتند: اين چه برنامهاى است؟ اكنون كه على بن موسى از دنيا رفته و خلافتبه عباسيان رسيده باز مىخواهى خلافت را به آل على برگردانى؟ ! بدان كه ما نخواهيم گذاشت اين كار صورت بگيرد، آيا عداوتهاى چند ساله بين ما را فراموش كردهاى؟ ! مامون پرسيد: حرف شما چيست؟ گفتند: اين جوان خردسال است و از علم و دانش بهرهاى ندارد. مامون گفت: شما اين خاندان را نمىشناسيد، كوچك و بزرگ اينها بهره عظيمى از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نيست او را آزمايش كنيد و مرد دانشمندى را كه خود قبول داريد بياوريد تا با اين جوان بحث كند و صدق گفتار من روشن گردد. عباسيان از ميان دانشمندان، «يحيى بن اكثم» را (به دليل شهرت علمى وى) انتخاب كردند و مامون جلسهاى براى سنجش ميزان علم و آگاهى امام جواد ترتيب داد. در آن مجلس يحيى رو به مامون كرد و گفت: اجازه مىدهى سؤالى از اين جوان بنمايم؟ مامون گفت: از خود او اجازه بگير. يحيى از امام جواد اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه مىخواهى بپرس. يحيى گفت: درباره شخصى كه محرم بوده و در آن حال حيوانى را شكار كرده است، چه مىگوييد؟ (4) امام جواد-عليه السلام-فرمود: آيا اين شخص، شكار را در حل (خارج از محدوده حرم) كشته استيا در حرم؟ عالم به حكم حرمتشكار در حال احرام بوده يا جاهل؟ عمدا كشته يا بخطا؟ آزاد بوده يا برده؟ صغير بوده يا كبير؟ براى اولين بار چنين كارى كرده يا براى چندمين بار؟ شكار او از پرندگان بوده يا غير پرنده؟ از حيوانات كوچك بوده يا بزرگ؟ باز هم از انجام چنين كارى ابا ندارد يا از كرده خودپشيمان است؟ در شب شكار كرده يا در روز؟ در احرام عمره بوده يا احرام حج؟ ! يحيى بن اكثم از اين همه فروع كه امام براى اين مسئله مطرح نمود، متحير شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهرهاش آشكار گرديد و زبانش به لكنت افتاد به طورى كه حضار مجلس ناتوانى او را در مقابل آن حضرت نيك دريافتند. مامون گفت: خداى را بر اين نعمتسپاسگزارم كه آنچه من انديشيده بودم همان شد. سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آيا اكنون آنچه را كه نمىپذيرفتيد دانستيد؟ ! (5)حكم شكار در حالات گوناگون توسط محرم آنگاه پس از مذاكراتى كه در مجلس صورت گرفت، مردم پراكنده گشتند و جز نزديكان خليفه، كسى در مجلس نماند. مامون رو به امام جواد-عليه السلام-كرد و گفت: قربانت گردم خوب است احكام هر يك از فروعى را كه در مورد كشتن صيد در حال احرام مطرح كرديد، بيان كنيد تا استفاده كنيم. امام جواد-عليه السلام-فرمود: بلى، اگر شخص محرم در حل (خارج از حرم) شكار كند و شكار از پرندگان بزرگ باشد، كفارهاش يك گوسفند است و اگر در حرم بكشد كفارهاش دو برابر است;و اگر جوجه پرندهاى را در بيرون حرم بكشد كفارهاش يك بره است كه تازه از شير گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بكشد هم بره و هم قيمت آن جوجه را بايد بدهد;و اگر شكار از حيوانات وحشى باشد، چنانچه گورخر باشد كفارهاش يك گاو است و اگر شتر مرغ باشد كفارهاش يك شتر است و اگر آهو باشد كفاره آن يك گوسفند است و اگر هر يك از اينها را در حرم بكشد كفارهاش دو برابر مىشود. و اگر شخص محرم كارى بكند كه قربانى بر او واجب شود، اگر در احرام حجباشد بايد قربانى را در «منى» ذبح كند و اگر در احرام عمره باشد بايد آن را در «مكه» قربانى كند. كفاره شكار براى عالم و جاهل به حكم، يكسان است;منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب كفاره) گناه نيز كرده است، ولى در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است. كفاره شخص آزاد بر عهده خود او است و كفاره برده به عهده صاحب او است و بر صغير كفاره نيست ولى بر كبير واجب است و عذاب آخرت از كسى كه از كردهاش پشيمان استبرداشته مىشود، ولى آنكه پشيمان نيست كيفر خواهد شد (6( قاضى القضات مات مىشود! مامون گفت: احسنت اى ابا جعفر! خدا به تو نيكى كند! حال خوب استشما نيز از يحيى بن اكثم سؤالى بكنيد همان طور كه او از شما پرسيد. در اين هنگام ابو جعفر-عليه السلام-به يحيى فرمود: بپرسم؟ يحيى گفت: اختيار با شماست فدايتشوم، اگر توانستم پاسخ مىگويم و گرنه از شما بهرهمند مىشوم. ابو جعفر-عليه السلام-فرمود: به من بگو در مورد مردى كه در بامداد به زنى نگاهمىكند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا مىآيد آن زن بر او حلال مىشود، و چون ظهر مىشود باز بر او حرام مىشود، و چون وقت عصر مىرسد بر او حلال مىگردد، و چون آفتاب غروب مىكند بر او حرام مىشود، و چون وقت عشاء مىشود بر او حلال مىگردد، و چون شب به نيمه مىرسد بر او حرام مىشود، و به هنگام طلوع فجر بر وى حلال مىگردد؟ اين چگونه زنى است و با چه چيز حلال و حرام مىشود؟ يحيى گفت: نه، به خدا قسم من به پاسخ اين پرسش راه نمىبرم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمىدانم، اگر صلاح مىدانيد از جواب آن، ما را مطلع سازيد. ابو جعفر-عليه السلام-فرمود: اين زن، كنيز مردى بوده است. در بامدادان، مرد بيگانهاى به او نگاه مىكند و آن نگاه حرام بود، چون روز بالا مىآيد، كنيز را از صاحبش مىخرد و بر او حلال مىشود، چون ظهر مىشود او را آزاد مىكند و بر او حرام مىگردد، چون عصر فرا مىرسد او را به حباله نكاح خود در مىآورد و بر او حلال مىشود، به هنگام مغرب او را «ظهار» مىكند (7) و بر او حرام مىشود، موقع عشا كفاره ظهار مىدهد و مجددا بر او حلال مىشود چون نيمى از شب مىگذرد او را طلاق مىدهد و بر او حرام مىشود و هنگام طلوع فجر رجوع مىكند و زن بر او حلال مىگردد (8( . جلوههايى از علم گسترده امام 1- فتواى قضائى امام و شكست فقهاى دربارى امام جواد-عليه السلام-غير از مناظراتش كه دو نمونه از آن ياد شد، گاه از راههاى ديگر نيز بيمايگى فقها و قضات دربارى را روشن نموده برترى خود بر آنان را در پرتو علم امامت ثابت مىكرد و از اين رهگذر اعتقاد به اصل «امامت» را در افكار عمومى تثبيت مىنمود. از آن جمله فتوايى بود كه امام در مورد چگونگى قطع دست دزد صادر كرد كه تفصيل آن بدين قرار است: «زرقان» (9) ، كه با «ابن ابى دؤاد» (10) دوستى و صميميت داشت، مىگويد: يك روز «ابن ابى دؤاد» از مجلس معتصم بازگشت، در حالى كه بشدت افسرده و غمگين بود. علت را جويا شدم. گفت: امروز آرزو كردم كه كاش بيستسال پيش مرده بودم! پرسيدم: چرا؟ گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر (امام جواد) در مجلس معتصم بر سرم آمد! گفتم: جريان چه بود؟ گفت: شخصى به سرقت اعتراف كرد و از خليفه (معتصم) خواست كه با اجراى كيفر الهى او را پاك سازد. خليفه همه فقها را گرد آورد و «محمد بن على» (حضرت جواد) را نيز فرا خواند و از ما پرسيد: دست دزد از كجا بايد قطع شود؟ من گفتم: از مچ دست. گفت: دليل آن چيست؟ گفتم: چون منظور از دست در آيه تيمم: «فامسحوا بوجوهكم و ايديكم» (11) : «صورت و دستهايتان را مسح كنيد» تا مچ دست است. گروهى از فقها در اين مطلب با من موافق بودند و مىگفتند: دست دزد بايد از مچ قطع شود، ولى گروهى ديگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دليل آن را پرسيد، گفتند: منظور از دست در آيه وضو: «فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق» (12) : «صورتها و دستهايتان را تا آرنجبشوييد» تا آرنج است. آنگاه معتصم رو به محمد بن على (امام جواد) كرد و پرسيد: نظر شما در اين مسئله چيست؟ گفت: اينها نظر دادند، مرا معاف بدار. معتصم اصرار كرد و قسم داد كه بايد نظرتان را بگوييد. محمد بن على گفت: چون قسم دادى نظرم را مىگويم. اينها در اشتباهند، زيرا فقط انگشتان دزد بايد قطع شود و بقيه دستبايد باقى بماند. معتصم گفت: به چه دليل؟ گفت: زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مىپذيرد: صورت (پيشانى) ، دو كف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشتبزرگ پا) . بنا بر اين اگر دست دزد از مچ يا آرنج قطع شود، دستى براى او نمىماند تا سجده نماز را به جا آورد، و نيز خداى متعال مىفرمايد: «و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا» (13) : «سجده گاهها (هفت عضوى كهسجده بر آنها انجام مىگيرد) از آن خداست، پس، هيچ كس را همراه و همسنگ با خدا مخوانيد (و عبادت نكنيد) » (14) و آنچه براى خداست، قطع نمىشود. «ابن ابى دؤاد» مىگويد: معتصم جواب محمد بن على را پسنديد و دستور داد انگشتان دزد را قطع كردند (و ما نزد حضار، بى آبرو شديم!) و من همانجا (از فرط شرمسارى و اندوه) آرزوى مرگ كردم! (15( 2- حديثسازان رسوا مىشوند! نقل شده است كه پس از آنكه مامون دخترش را به امام جواد تزويج كرد (16) در مجلسى كه مامون و امام و يحيى بن اكثم و گروه بسيارى در آن حضور داشتند، يحيىبه امام گفت: روايتشده است كه جبرئيل به حضور پيامبر رسيد و گفت: يا محمد! خدا به شما سلام مىرساند و مىگويد: «من از ابوبكر راضى هستم، از او بپرس كه آيا او هم از من راضى است؟ » . نظر شما درباره اين حديث چيست؟ (17( امام فرمود: من منكر فضيلت ابوبكر نيستم، ولى كسى كه اين خبر را نقل مىكند بايد خبر ديگرى را نيز كه پيامبر اسلام در حجة الوداع بيان كرد، از نظر دور ندارد. پيامبر فرمود: «كسانى كه بر من دروغ مىبندند، بسيار شدهاند و بعد از من نيز بسيار خواهند بود. هر كس بعمد بر من دروغ ببندد، جايگاهش در آتش خواهد بود. پس چون حديثى از من براى شما نقل شد، آن را به كتاب خدا و سنت من عرضه كنيد، آنچه را كه با كتاب خدا و سنت من موافق بود، بگيريد و آنچه را كه مخالف كتاب خدا و سنت من بود، رها كنيد» . امام جواد افزود: اين روايت (درباره ابوبكر) با كتاب خدا سازگار نيست، زيرا خداوند فرموده است: «ما انسان را آفريديم و مىدانيم در دلش چه چيز مىگذرد و ما از رگ گردن به او نزديكتريم» (18)آيا خشنودى و ناخشنودى ابوبكر بر خدا پوشيده بوده است تا آن را از پيامبر بپرسد؟ ! اين عقلا محال است. يحيى گفت: روايتشده است كه: «ابوبكر و عمر در زمين، مانند جبرئيل در آسمان هستند»حضرت فرمود: درباره اين حديث نيز بايد دقتشود، چرا كه جبرئيل و ميكائيل دو فرشته مقرب درگاه خداوند هستند و هرگز گناهى از آن دو سر نزده استو لحظهاى از دايره اطاعتخدا خارج نشدهاند، ولى ابوبكر و عمر مشرك بودهاند، و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شدهاند، اما اكثر دوران عمرشان را در شرك و بت پرستى سپرى كردهاند، بنابر اين محال است كه خدا آن دو را به جبرئيل و ميكائيل تشبيه كند. يحيى گفت: همچنين روايتشده است كه: «ابو بكر و عمر دو سرور پيران اهل بهشتند» (19) . درباره اين حديث چه مىگوييد؟ . حضرت فرمود: اين روايت نيز محال است كه درستباشد، زيرا بهشتيان همگى جوانند و پيرى در ميان آنان يافت نمىشود (تا ابو بكر و عمر سرور آنان باشند! ) اين روايت را بنى اميه، در مقابل حديثى كه از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم درباره حسن و حسين-عليهما السلام-نقل شده است كه «حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشتند» ، جعل كردهاند. يحيى گفت: روايتشده است كه «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است» . حضرت فرمود: اين نيز محال است;زيرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد صلى الله عليه و آله و سلم و همه انبيا و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشتبا نور اينها روشن نمىشود ولى با نور عمر روشن مىگردد؟ ! يحيى اظهار داشت: روايتشده است كه «سكينه» به زبان عمر سخن مىگويد (عمر هر چه گويد، از جانب ملك و فرشته مىگويد)حضرت فرمود: من منكر فضيلت عمر نيستم;ولى ابوبكر، با آنكه از عمر افضل است، بالاى منبر مىگفت: «من شيطانى دارم كه مرا منحرف مىكند، هرگاهديديد از راه راست منحرف شدم، مرا به راه درستباز آوريد»يحيى گفت: روايتشده است كه پيامبر فرمود: «اگر من به پيامبرى مبعوث نمىشدم، حتما عمر مبعوث مىشد» (20)امام فرمود: كتاب خدا (قرآن) از اين حديث راستتر است، خدا در كتابش فرموده است: «به خاطر بياور هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و از تو و از نوح... » (21) . از اين آيه صريحا بر مىآيد كه خداوند از پيامبران پيمان گرفته است، در اين صورت چگونه ممكن است پيمان خود را تبديل كند؟ هيچ يك از پيامبران به قدر چشم به هم زدن به خدا شرك نورزيدهاند، چگونه خدا كسى را به پيامبرى مبعوث مىكند كه بيشتر عمر خود را با شرك به خدا سپرى كرده است؟ ! و نيز پيامبر فرمود: «در حالى كه آدم بين روح و جسد بود (هنوز آفريده نشده بود) من پيامبر شدم» باز يحيى گفت: روايتشده است كه پيامبر فرمود: «هيچگاه وحى از من قطع نشد، مگر آنكه گمان بردم كه به خاندان خطاب (پدر عمر) نازل شده است» ، يعنى نبوت از من به آنها منتقل شده است. حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا امكان ندارد كه پيامبر در نبوت خود شك كند، خداوند مىفرمايد: «خداوند از فرشتگان و همچنين از انسانها رسولانى بر مىگزيند» (22) . (بنابر اين، با گزينش الهى، ديگر جاى شكى براى پيامبر در باب پيامبرى خويش وجود ندارد).يحيى گفت: روايتشده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «اگر عذاب نازل مىشد، كسى جز عمر از آن نجات نمىيافت» . حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا خداوند به پيامبر اسلام فرموده است: «و مادام كه تو در ميان آنان هستى، خداوند آنان را عذاب نمىكند و نيز مادام كه استغفار مىكنند، خدا عذابشان نمىكند» (23) . بدين ترتيب تا زمانى كه پيامبر در ميان مردم است و تا زمانى كه مسلمانان استغفار مىكنند، خداوند آنان را عذاب نمىكند (24).پىنوشتها: -1پس از آن حضرت، فرزندش على هادى-عليه السلام-نيز در همين سنين و بلكه كمتر از آن به امامت رسيد و بعد از او امام مهدى-عليه السلام-نيز، در حالى كه بيش از نجسال نداشت، به اين منصب نائل گرديد. -2يحيى يكى از دانشمندان نامدار زمان مامون، خليفه عباسى، بود كه شهرت علمى او در رشتههاى گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود. او در علم فقه تبحر فوق العادهاى داشت و با آنكه مامون خود از نظر علمى وزنه بزرگى بود، ولى چنان شيفته مقام علمى يحيى بود كه اداره امور مملكت را به عهده او گذاشت و با حفظ سمت، مقام قضاء را نيز به وى واگذار كرد. يحيى علاوه بر اينها ديوان محاسبات و رسيدگى به فقرا را نيز عهده دار بود. خلاصه آنكه تمام كارهاى كشور اسلامى پهناور آن روز زير نظر او بود و چنان در دربار مامون تقرب يافته بود كه گويى نزديكتر از او به مامون كسى نبود. اما متاسفانه يحيى، با آن مقام بزرگ علمى، از شخصيت معنوى برخوردار نبود. او علم را براى رسيدن به مقام و شهرت و به منظور فخر فروشى و برترى جويى فراگرفته بود. هر دانشمندى به ديدار او مىرفت، آنقدر از علوم گوناگون از وى سؤال مىكرد تا طرف به عجز خود در مقابل وى اقرار كند! -3در مورد ازدواج امام جواد، در صفحات آينده توضيح خواهيم داد. -4يكى از اعمالى كه براى اشخاص در حال احرام، در جريان اعمال حجيا عمره حرام استشكار كردن است. در ميان احكام فقهى، احكام حج، پيچيدگى خاصى دارد، ازينرو افرادى مثل يحيى بن اكثم، از ميان مسائل مختلف، احكام حج را مطرح مىكردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمى قرار دهند! -5مجلسى، بحار الانوار، الطبعة الثانية، تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه. ق، ج 50، ص 75-76-قزوينى، سيد كاظم، الامام الجواد من المهد الى اللحد، الطبعة الاولى، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه. ق، ص 168-172. راوى اين قضيه «ريان بن شبيب» -دايى معتصم-است كه از ياران امام رضا-عليه السلام-و امام جواد و از محدثان مورد وثوق بوده است (قزوينى، همان كتاب، ص 168-شيخ مفيد، الارشاد، قم، مكتبة بصيرتى، ص 319-321-طبرسى، الاحتجاج، نجف، المطبعة المرتضوية، 1350، ص 245-مسعودى، اثبات الوصية، نجف، منشورات المطبعة الحيدرية، 1374 ه. ق، ص 216-شيخ مفيد، الاختصاص، تصحيح و تعليق: علي اكبر الغفاري، منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية-قم المقدسة، ص 99(. -6مجلسى، همان كتاب، ص 77-قزوينى، همان كتاب، ص 174-شيخ مفيد، الارشاد، ص 322-طبرسى، همان كتاب، ص 246-مسعودى، همان كتاب، ص 217-شيخ مفيد، الاختصاص، ص 100. -7ظهار عبارت از اين است كه مردى به زن خود بگويد: پشت تو براى من يا سبتبه من، مانند پشت مادرم يا خواهرم، يا دخترم هست، و در اين صورت بايد كفاره ظهار بدهد تا همسرش مجددا بر او حلال گردد. ظهار پيش از اسلام در عهد جاهليت نوعى طلاق حساب مىشد و موجب حرمت ابدى مىگشت، ولى حكم آن در اسلام تغيير يافت و فقط موجب حرمت و كفاره (به شرحى كه گفته شد) گرديد. -8مجلسى، همان كتاب، ص 78-قزوينى، همان كتاب، ص 175-شيخ مفيد، الارشاد، ص 322-طبرسى، همان كتاب، ص 247. -9زرقان (بر وزن عثمان) لقب ابو جعفر بوده كه مردى محدث بوده است و فرزندش بنام «عمرو» استاد اصمعى محسوب مىشده است (مجلسى، همان كتاب، ج 50، ص 5، پاورقى(-10ابن ابى دؤاد (بر وزن غراب) در زمان خلافت مامون، معتصم، واثق و متوكل عباسى، قاضى بغداد بوده است (مجلسى، همان كتاب، ص 5، پاورقى( -11سوره مائده: آيه 5. -12سوره مائده: آيه 5. -13سوره جن: آيه 18. -14مسجد (بكسر جيم: بر وزن مجلس، يا بفتح جيم: بر وزن مشعل، جمع آن مساجد) به معناى محل سجده است، و همان طور كه مسجدها و خانه خدا و مكانى كه پيشانى روى آن قرار مىگيرد، محل سجده هستند، خود پيشانى و شش عضو ديگر نيز كه با آنها سجده مىكنيم محل سجده محسوب مىشوند و به همين اعتبار در اين روايت «المساجد» به معناى هفت عضوى كه با آنها سجده مىشود، تفسير شده است. نيز در دو روايت ديگر از امام صادق-عليه السلام-در كتاب كافى و همچنين يك روايت در تفسير على بن ابراهيم قمى «المساجد» به همين هفت عضو تفسير شده است. شيخ صدوق نيز در كتاب «فقيه» ، «المساجد» را به هفت عضو سجده تفسير نموده است. همين معنا را از «سعيد بن جبير» و «زجاج» و «فراء» نيز نقل كردهاند. ضمنا بايد توجه داشت كه اگر تفسير «المساجد» به هفت عضو ياد شده، جاى خدشه داشت، حتما فقهائى كه در مجلس معتصم حاضر و در صدد خردهگيرى بر كلام امام بودند، اشكال مىكردند. بنا بر اين چون هيچ گونه اعتراضى از طرف فقهاى حاضر در مجلس ابراز نشد، معلوم مىشود به نظر آنان نيز «المساجد» به معناى هفت عضو سجده بوده و يا لااقل يكى از معانى آن محسوب مىشده است. (پيشواى نهم حضرت امام محمد تقى-عليه السلام-، مؤسسه در راه حق، ص 26-29، به نقل از: تفسير صافى، ج 2، ص 752-تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 440-تفسير مجمع البيان، ج 10، ص 372(. -15پيشواى نهم... ، همان صفحات-طبرسى، مجمع البيان، شركة المعارف الاسلامية، 1379 ه. ق، ج 10، ص 372-عياشى، كتاب التفسير، تصحيح و تعليق: حاج سيد هاشم رسولى محلاتى ، قم، مطبعة علمية، ج 1، ص 320-سيد هاشم حسيني بحراني، البرهان في تفسير القرآن، قم، مطبوعاتي اسماعيليان، ج 1، ص 471-مجلسى، همان كتاب، ج 50، ص 1-5-قزوينى، همان كتاب، ص 294-شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج 18، ص 490 (ابواب حد السرقة، باب 4( . -16در مورد اين ازدواج در صفحات آينده بحثخواهيم كرد. -17علامه امينى در كتاب الغدير (ج 5، ص 321) مىنويسد: اين حديث دروغ و از احاديث مجعول محمد بن بابشاذ است. -18و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد» (سوره ق: 16( . -19 علامه امينى اين حديث را از برساختههاى «يحيى بن عنبسة» شمرده و غير قابل قبول مىداند، زيرا يحيى شخصى جاعل حديث و دغلكار بوده است (الغدير، ج 5، ص 322) . «ذهبى» نيز «يحيى بن عنبسه» را جاعل حديث و دغلكار و دروغگو مىداند و او را معلوم الحال شمرده و احاديثش را مردود معرفى مىكند (ميزان الاعتدال، الطبعة الاولى، تحقيق: على محمد البجاوى، دار احياء الكتب العربية، 1382 ه. ق، ج 4، ص 400( . -20علامه امينى ثابت كرده است كه راويان اين حديث دروغگو بودهاند (الغدير، ج 5، ص 312 و 316( -21و اذ اخذنا من النبيين ميثاقهم و منك و من نوح» (سوره احزاب: 7( -22الله يصطفي من الملائكة رسلا و من الناس» (سوره حج: 75( -23و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون» (سوره انفال: 33( -24طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعة المرتضوية، 1350 ه. ق، ج 2، ص 247-248-مجلسى، بحار الانوار، الطبعة الثانية، تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه. ق، ج 50، ص 80-83-قرشى، سيد على اكبر، خاندان وحى، چاپ اول، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1368 ه. ش، ص 644-647-مقرم، سيد عبد الرزاق، نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد-عليه السلام-، ترجمه دكتر پرويز لولاور، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1370 ه. ش، ص 98-100.منبع:كتاب سيره پيشوايانتصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]
صفحات پیشنهادی
مناظرهاى از امام جواد علیه السلام
مناظرهاى از امام جواد علیه السلام-مناظرهاى از امام جواد علیه السلامامام نهم كه نامش «محمد» و كنیهاش «ابوجعفر» و لقب او «تقى» و «جواد» مىباشد، در دهم ماه رجب 195 ه . ق در شهر ...
مناظرهاى از امام جواد علیه السلام-مناظرهاى از امام جواد علیه السلامامام نهم كه نامش «محمد» و كنیهاش «ابوجعفر» و لقب او «تقى» و «جواد» مىباشد، در دهم ماه رجب 195 ه . ق در شهر ...
مناظرات امام جواد عليه السلام
مناظرات امام جواد عليه السلام-مناظرات امام جواد عليه السلام مناظرات امام جواد علیه السلام چنانكه گفته شد، از آنجا كه امام جواد نخستين امامى بود كه در خرد سالى به منصب امامت ...
مناظرات امام جواد عليه السلام-مناظرات امام جواد عليه السلام مناظرات امام جواد علیه السلام چنانكه گفته شد، از آنجا كه امام جواد نخستين امامى بود كه در خرد سالى به منصب امامت ...
مناظره ای از امام جواد علیه السلام
مناظره ای از امام جواد علیه السلام-امام نهم که نامش «محمد» و کنیه اش «ابوجعفر» و لقب او «تقی » و «جواد» می باشد، در نیمه ماه رجب 195 ه . ق در شهر مدینه دیده به جهان گشود (1) .
مناظره ای از امام جواد علیه السلام-امام نهم که نامش «محمد» و کنیه اش «ابوجعفر» و لقب او «تقی » و «جواد» می باشد، در نیمه ماه رجب 195 ه . ق در شهر مدینه دیده به جهان گشود (1) .
مناظره امام باقر علیه السلام
امام باقر علیه السلام در باب این محنتها و بلایا كه بر شیعه نازل میشد ... تاریخی امام جواد علیه السلام- بزرگی در صورت كودكانه- كاظمین دلربای عاشقان- مناظرهاى از امام جواد .
امام باقر علیه السلام در باب این محنتها و بلایا كه بر شیعه نازل میشد ... تاریخی امام جواد علیه السلام- بزرگی در صورت كودكانه- كاظمین دلربای عاشقان- مناظرهاى از امام جواد .
حیات تاریخی امام جواد علیه السلام
مأمون در مقابل این برخورد، مجلسی برپا کرد و امام جواد علیه السلام را به مناظره علمی با یحیی بن اکثم، بزرگترین دانشمند و فقیه سنی آن عصر، فراخواند تا بدین وسیله ...
مأمون در مقابل این برخورد، مجلسی برپا کرد و امام جواد علیه السلام را به مناظره علمی با یحیی بن اکثم، بزرگترین دانشمند و فقیه سنی آن عصر، فراخواند تا بدین وسیله ...
نگاهى به سیرهى تبلیغى امام جواد علیه السلام
در سیرهى تبلیغى امام جواد علیه السلام، موارد زیر مهم و در خور تامل مىنماید:1. تبلیغ از راه مناظرهبارزترین نوع تبلیغ امام جواد علیه السلام مناظره است. مناظرههاى آن حضرت ...
در سیرهى تبلیغى امام جواد علیه السلام، موارد زیر مهم و در خور تامل مىنماید:1. تبلیغ از راه مناظرهبارزترین نوع تبلیغ امام جواد علیه السلام مناظره است. مناظرههاى آن حضرت ...
تلاشهاى مذبوحانه مامون در مورد امام جواد علیه السلام
تلاشهاى مذبوحانه مامون در مورد امام جواد علیه السلام-تلاشهاى مذبوحانه مامون در مورد امام ... ملاحظاتى داراى اهمیّتما، از مناظرات علمىاى كه مأمون در زمان امام رضا علیه السّلام بدان ...
تلاشهاى مذبوحانه مامون در مورد امام جواد علیه السلام-تلاشهاى مذبوحانه مامون در مورد امام ... ملاحظاتى داراى اهمیّتما، از مناظرات علمىاى كه مأمون در زمان امام رضا علیه السّلام بدان ...
وصف لحظاتی از زندگی امام جواد علیه السلام
وصف لحظاتی از زندگی امام جواد علیه السلام-وصف لحظاتی از زندگی امام جواد علیه ... و با او مناظره و گفتگو و مراسله داشتم و از علوم آل محمّد علیهم السلام سؤال کردم – شنیدم ...
وصف لحظاتی از زندگی امام جواد علیه السلام-وصف لحظاتی از زندگی امام جواد علیه ... و با او مناظره و گفتگو و مراسله داشتم و از علوم آل محمّد علیهم السلام سؤال کردم – شنیدم ...
زندگانى امام محمد جواد علیه السلام ادامه راه خط پدر
امام جواد علیه السلام خط پدر بزرگوار را ادامه داد و از لحاظ برنامهریزى فكرى و آگاهى عقیدتى، فقیهان را از بغداد و شهرهاى دیگر پیرامون خود، در مدینه فراهم آورد تا با او مناظره ...
امام جواد علیه السلام خط پدر بزرگوار را ادامه داد و از لحاظ برنامهریزى فكرى و آگاهى عقیدتى، فقیهان را از بغداد و شهرهاى دیگر پیرامون خود، در مدینه فراهم آورد تا با او مناظره ...
فروغ ولایت (ولادت امام جواد علیهالسلام)
فروغ ولایت (ولادت امام جواد علیهالسلام)-فروغ ولايت (ولادت امام جواد عليهالسلام) پايان ... مأمون دستور داد تمام عالمان و بزرگان شهر با امام جواد عليهالسلام مناظره کنند.
فروغ ولایت (ولادت امام جواد علیهالسلام)-فروغ ولايت (ولادت امام جواد عليهالسلام) پايان ... مأمون دستور داد تمام عالمان و بزرگان شهر با امام جواد عليهالسلام مناظره کنند.
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها