تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اى على هر كس حلال بخورد، دينش صفا مى‏يابد، رقّت قلب پيدا مى‏كند، چشمانش از ترس خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833310662




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وقف ‏نامه‏هاي بانوان در دوره صفوي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
وقف ‏نامه‏هاي بانوان در دوره صفوي
وقف ‏نامه‏هاي بانوان در دوره صفوي نويسنده: نزهت احمدي وقف در دوره‏هاي مختلف تاريخ ايران با فراز و نشيب‏هاي بسيار همراه بوده است، که اين فراز و نشيب‏ها خود حاکي از مسائلي چند است؛ گاه اوضاع نابسامان اجتماعي و فقدان ثبات و امنيت اقتصادي، دولت‏مردان را بر آن مي‏داشت تا اموال خود را از گزند حوادث گوناگون وقف نمايند، چرا که بنا بر سنت مرسوم، کمتر کسي متعرض موقوفه‏ها مي‏شد. غالبا اين‏گونه موقوفات از نوع خاص و بيشتر وقف بر اولاد واقف بود. وقف علاوه بر آنکه اموال را از دست‏برد حوادث روزگار مصون نگه مي‏داشت، غالبا به دليل ذکر صريح واقف در وقف‏نامه املاک را از عوارض ديواني و يا تبديل به خالصه و يا سيورغال (1) و غيره محفوظ مي‏داشت. گاهي نيز در اوج ثبات سياسي و اجتماعي شاهد گسترش امر وقف در جامعه هستيم که در اين حالت بيشتر براي کسب اعتبار و بر جاي گذاردن نام و نشاني نيک و يا از سر خلوص نيت است (2) و افراد صرفا براي کسب ثواب اخروي اقدام به وقف اموال خود مي‏نمايند تا بنا بر حديث نبوي(3) پس از مرگ نيز از ثواب آن بهره‏مند شوند. گاهي نيز اداي نذري منجر به وقف اموال مي‏شد. دوران صفوي از دوران‏هايي است که در آن وقف گسترش بسيار يافت، به‏ويژه که خاندان صفوي و به تَبَع آن، دولت‏مردان و بزرگان دين و دولت خود از پيش‏گامان اين راه بودند. در اين دوره مساجد، مدارس، بيمارستانها و کاروان‏سراهاي بسياري ساخته و براي هر يک موقوفات بسياري قرار داده شد. همچنين افراد بسياري املاک و مستغلات خود را براي مراسم عزاداري و احياي شب‏هاي متبرک و نيز بر مزارات شريفه و اماکن مقدسه و حتي بر مسافران عتبات وقف نمودند. علاوه بر اينها مسائل کوچکي چون روشنايي معابر شهر، دست‏گيري از فقرا، بيماران، درراه‏ماندگان و حتي حيوانات عليل (4)از چشم واقفان دور نمانده است. در اين دوره گويا رقابتي معنوي براي وقف اموال آغاز شده بود. اين فراواني، دولت را بر آن داشت تا مباشراني را براي رسيدگي به امور وقف برگزيند. اين انتخاب جزو وظايف صدارت بود (5) همچنين شغلي به نام «مستوفي موقوفات» وجود داشت که بر کار اين مباشران نظارت مي‏کرد (6) با توجه به رواج وقف، طبيعي است که بانوان نيز در اين امر مشارکت کنند، چرا که امر خير زن و مرد نمي‏شناسد. (اگرچه منابع اين دوره در مورد بانوان سکوت کرده و کمتر ذکري، حتي از بانواني که دستي پنهان يا آشکار در مسائل سياسي داشته‏اند (7)، به ميان آمده است). فراواني وقف‏نامه‏هاي برجاي‏مانده از بانوان علاوه بر آنکه توجه آنان را به مشارکت در امور خير نشان مي‏دهد، گوياي آن است که از لحاظ اقتصادي داراي آزادي عمل کافي بوده‏اند و به‏طور کلي در جامعه، مالکيت بانوان بر اموال خويش امري پذيرفته شده بود. آنان مي‏توانستند قسمتي از اموال منقول يا غير منقول خود يا تمامي آن را بنا بر ميل و سليقه شخصي خويش به مصرف رسانند. فراواني اين وقف‏نامه‏ها ما را بر آن داشت تا دوره‏اي خاص را برگزينيم. از اين‏رو در اينجا تنها به معرفي وقف‏نامه‏هاي برجاي‏مانده از بانوان دوره صفوي ـ به ترتيب تاريخ وقف‏نامه ـ مي‏پردازيم. بيشتر اين واقفان از خاندان سلطنتي و يا از خاندان‏هاي بزرگ آن روزگار هستند. البته اين دليل بر آن نيست که از ديگر طبقات کسي اقدام به وقف ننموده باشد، بلکه به احتمال قريب به يقين موقوفه‏هاي کوچک‏تر و از لحاظ اقتصادي کم‏اهميت‏تر، بيشتر در معرض خطر قرار داشته‏اند و طبيعي است که وقف‏نامه‏هاي آنها نيز کمتر به دست ما برسد، حال آنکه موقوفه‏هاي بزرگ و بااهميت، حتي در مواردي که اصل موقوفه از ميان رفته است (8)، باز نام و نشاني از آن برجاست و يا وقف‏نامه آن در دست است. بر اساس توالي تاريخي، اولين وقف‏نامه‏اي که به معرفي آن خواهيم پرداخت متعلق به مدرسه‏اي است که بنا بر کتيبه سردر آن در سال 1056هـ.ق توسط «دلارام‏خانم»، همسر شاه‏عباس اول و جدّه بزرگ شاه‏عباس ثاني، به منظور ترويج علوم ديني در اصفهان ساخته شده است. اين مدرسه که اينک به مدرسه «جدّه کوچک» (9) شهرت دارد و هنوز پابرجا و مورد استفاده طلاب است، در بازار «قهوه کاشي‏ها» واقع در بازار بزرگ اصفهان قرار دارد. اتاق‏هاي طلبه‏نشين آن در اطراف دو حياط ساخته شده است. در ضلع جنوبي حياط دوم، در يکي از غرفه‏ها کتيبه‏اي از سنگ مرمر به طول 95 و عرض 70 سانتي‏متر نصب شده است. در اين کتيبه نام واقف به‏صراحت «دلارام‏خانم» ذکر شده است و همان‏طور که گفتيم کتيبه سردر مدرسه تاريخ اتمام بنا را سال 1056هـ.ق ذکر کرده است، ولي تاريخ تنظيم وقف‏نامه مدرسه «ذي‏الحجه سال 1057هـ.ق» است. از اين وقف‏نامه دو سواد به شماره ثبتي 106 در بايگاني اداره کل اوقاف اصفهان موجود است که يکي بر روي کاغذ سفيد مايل به زرد و ديگري بر روي کاغذ آبي نوشته شده است (10) شاهدان اصلي وقف‏نامه شاه‏عباس ثاني، خليفه‏سلطان و سيدماجد قاضي هستند. خليفه‏سلطان صدر شاه‏عباس ثاني بود. نام وي سيد علاءالدين حسين و فرزند ميرزا رفيع‏الدين محمد بود. نسبش از جانب پدر به مير بزرگ از سادات مازندران مي‏رسيد. شاه‏عباس اول پدرش را «منصب صدارت و ايشان را به سعادت مصاهرت و منصب وزارت سرفراز داشتند (11)». وي در زمان شاه صفي به علت سعايت بدگويان مدتي معزول بود، تا آنکه پس از قتل ساروتقي به دستور شاه‏عباس ثاني مسند وزارت اعظم يافت. وي در سال 1064هـ.ق در ولايت مازندران ديده از جهان فروبست (12) گواه ديگر، سيدماجد قاضي است که گويا وي کسي جز سيدماجد بحراني فرزند سيدمحمد نيست. وي در آغاز قاضي شيراز و سپس نايب الصدر و مدتي بعد قاضي اصفهان بوده است. از تاريخ درگذشت وي اطلاع دقيقي در دست نيست، اما از آنجا که کتابي تحت عنوان شرح عبدمالک با عنوان التحفة السليمانية به نام شاه‏سليمان (1078ـ 1105هـ.ق) نگاشته است، بايد حداقل مدتي از حيات شاه‏سليمان را درک کرده باشد(13) وقف‏نامه ديگر، وقف‏نامه مدرسه جدّه بزرگ و از معدود اسنادي است که اصل آن با شماره ثبتي 103 در بايگاني اداره کل اوقاف اصفهان نگه‏داري مي‏شود. اين وقف‏نامه بر روي کاغذي ضخيم نگاشته شده است و گويا به هنگامي که دچار پوسيدگي و شکنندگي شده است، پشت آن را کاغذ چسبانده‏اند. اما به‏طور کلي وقف‏نامه آسيب بسيار ديده تعدادي از سطرهاي ابتداي آن کاملاً از ميان رفته است. در نگارش آن از رنگ‏هاي مشکي، طلايي، آبي و قرمز استفاده شده است. در اطراف متن نيز چند رشته خط به رنگ‏هاي آبي، طلايي و نارنجي متن اصلي را از حاشيه‏هاي دو طرف جدا کرده است. متن اصلي با مرکب مشکي نوشته شده و اعراب‏گذاري آن به ترتيب يک خط آبي، خط بعدي قرمز و سپس طلايي است. اين ترتيب در سرتاسر متن رعايت شده است. حاشيه متن با خطي درشت‏تر از متن اصلي و يک خط در ميان طلايي و سپس آبي نوشته شده است. اعراب خط طلايي، مشکي و اعراب خط آبي، قرمز است. قسمت‏هايي که گواهان نوشته و مهر کرده‏اند به صورت عمود بر متن اصلي و با مرکب مشکي و خط ريزتر نگاشته شده است. اين وقف‏نامه در سال 1057هـ.ق به دستور «حوري‏نام خانم»، جدّه شاه‏عباس ثاني، تنظيم شده است. (اين خانم به احتمال قريب به يقين همسرِ گرجي صفي ميرزا و مادر سام ميرزا ـ شاه‏صفي ـ است). اگرچه در هيچ‏يک از منابع اين دوره ذکري از نام او نشده است، اما در حاشيه متن وقف‏نامه تنها يک‏بار اين نام به اين صورت ضبط شده است. بنا بر تحقيقات شفاهي نگارنده، چنين نامي در زبان گرجي وجود داشته است؛ از اين‏رو حدس آقاي سلطان‏زاده در کتاب تاريخ مدارس ايران، که واقف دو مدرسه جدّه را يکي دانسته‏اند، بنا بر اين قراين غلط است (14) علاوه بر شاه‏عباس ثاني، افرادي چون خليفه‏سلطان، حبيب‏اللّه‏ بن الحسن‏الحسيني (15) (وي همچنين به حبيب‏اللّه‏ کرکي معروف بود، و پس از آمدن به اصفهان نزد پادشاه تقرب بسيار يافت و به منصب صدرالعلمايي رسيد. تاريخ وفات او را حدود سال 1060هـ.ق ذکر کرده‏اند)، احمد بن زين‏العابدين علوي (وي شاگرد و داماد ميرداماد بود) (16)، محمدصادق و نيز محمدباقر الشريف بر اين وقف‏نامه شهادت داده‏اند. محمدباقر الشريف همان ميرداماد و نام کامل او ميرمحمدباقر بن ميرشمس‏الدين محمد حسيني استرآبادي است. وي از علماي به‏نام زمان خود بود. قرن يازدهم، ص308 با نام نظام‏الدين ابوالفتح عامر بن فياض مشهدي جزايري ياد شده است که شاگرد ملاعبداللّه‏ تُستري (شهيد 997هـ.ق) بوده است. زمان زندگي عامر جزايري مزبور با تاريخ زندگي واقفه ما تطبيق مي‏کند، اما در متن وقف‏نامه وي ملقب به نجفي است نه مشهدي. اين مدرسه نيز چون مدرسه جدّه کوچک هنوز پابرجا و مورد استفاده طلاب است. تاريخ ساخت بناي آن بر طبق کتيبه سردر مدرسه، سال 1058هـ.ق است. اين کتيبه با خط ثلث سفيد بر روي کاشي لاجوردي و به خط محمدرضا امامي نوشته شده است. مورد ديگر اصل وقف‏نامه‏اي از بانويي به نام «گوهرشاه بيگم (17)» دختر ميرزا محمداسماعيل، به شماره ثبتي 111 است. اين وقف‏نامه بر روي کاغذ نازک سفيد مايل به زرد نوشته و اطراف آن کاغذي قرمزرنگ به عنوان حاشيه چسبانده شده است. اين وقف‏نامه آسيب بسيار ديده و متأسفانه براي ترميم جاهايي که دچار شکستگي شده بر پشت آن کاغذ چسبانده‏اند. اين خانم در سال 1071هـ.ق املاکي را پس از کسر حق‏التوليه و خرج مايحتاج و مخارج اصل موقوفه، بر «عتبه عليّه و روضه مقدسه اميرمؤمنان و مولاي متقيان» و همچنين بر «آستانه متبرکه شافع يوم محشر و نور ديده حيدر، مقتول به سيف جفا...» وقف کرده است، تا نيمي از آن را «صرف زايرين و مجاورين آستانه شاه ولايت» و نيمه ديگر را «صرف زايرين و مجاورين کربلاي معلّي» نمايند. نکته جالب توجه اين وقف‏نامه، علاوه بر آنکه نمونه‏اي از دست‏خط واقفه را دارد، آن است که توليت را در صورت انقراض اولاد ذکور اين خاندان به اناث سپرده است. برخي از گواهان اين وقف‏نامه عبارتند از: علي‏رضا بن حبيب‏اللّه‏، ميرزا محمدمهدي بن حبيب‏اللّه‏ (18)، محمدباقر مجلسي،... محمدرضي موسوي و محمد النوري. عنوان مهر واقفه نيز عبارت «کنيز فاطمه گوهرشاه» است. در سال 1075هـ.ق خانمي به نام «خيرالنساء» دختر ميرزا محمدمهدي الحسيني (19)، مقداري از املاک و دارايي خود را بر دختر خويش «بدر جهان خانم (20)» وقف کرده است. از اين وقف‏نامه دو سواد که يکي از روي نسخه اصلي (21) تهيه شده و ديگري در سال‏هاي اخير تنظيم شده است، به شماره ثبتي 697 در بايگاني اداره اوقاف اصفهان موجود است. واقفه، کل حاصل و منافع موقوفه را در زمان حيات خود به دخترش اختصاص داده است، ولي پس از فوت خود خواسته که بدر جهان خانم «بعد از وضع اخراجات و عمارات و عوارضات اوقاف مذکوره، يک نصف يک سُبع حاصل و منافع حِصَص مزبوره موقوفه را در ليالي جمعه به فقراء و صلحا دهند که تلاوت کلام ملک عَلاّم نموده و ثواب آن را به روزگار واقفه مومياليها عايد سازند و نصف يک سُبع را در ليالي مزبوره در ساير وجوه بِرّ از تصرفات و خيرات و اطعام مساکين و غير ذلک صرف نمايند». گواهان اين وقف‏نامه عبارتند از: محمد بن رفيع‏الدين محمد قوام‏الدين حسيني، علي‏رضا بن حبيب‏اللّه‏ حسيني (منظور علي‏رضا فرزند حبيب‏اللّه‏ کرکي است. وي در سال 1090هـ.ق وفات يافت)(22)، محمدرضا منجم، علامه محمدباقر مجلسي، علاءالدين محمد گلستانه و محمدحسين بن عبدالباقي الحسني الحسيني. در سال 1083هـ.ق خانمي از اندرون شاهي که لقب «دده‏خاتون (23)» داشته املاکي را بر دختر خود به نام «رضيه‏بانو خانم»، و در صورت انقراض اولاد او، چه دختر و چه پسر، بر مستحقين شيعه وقف مي‏نمايد. از اين وقف‏نامه نسخه سوادي روي کاغذي با عنوان چاپي «ديوان‏خانه عدليه اصفهان» در سال 1333هـ.ق تهيه شده است و با شماره ثبتي 50 در بايگاني اداره اوقاف اصفهان نگه‏داري مي‏شود. در متن وقف‏نامه اشاره شده که اين بانو، دده «نواب کام‏ياب جنت‏بارگاه» است (24) از القابي که در وقف‏نامه براي شخص واقفه و همچنين براي دخترش به کار رفته است، به‏علاوه شاهدان برجسته‏اي که وقف‏نامه او را گواهي کرده‏اند، مي‏توان حدس زد که اين خانم علاوه بر آنکه سمت تربيت شاه ماضي را بر عهده داشته، با يکي از شاه‏زادگان يا دولت‏مردان برجسته ازدواج کرده بوده است. اين وقف‏نامه را کساني چون: ميرابوطالب (ميرزا ابوطالب، شاگرد محقق سبزواري و نوه ميرفندرسکي)(25)، علامه سبزواري (محمدباقر، معروف به محقق سبزواري و متوفي به سال 1090هـ.ق)، محمدصالح مازندراني (شوهرخواهر علامه مجلسي متوفي1086هـ.ق)(26)، علامه مجلسي، محمدجعفر کمره‏اي (شيخ محمدجعفر قاضي فرزند عبداللّه‏ حويزه‏اي کمره‏اي) (27)، مولانا محمدشفيع، نورالدين محمدرضوي، سيدماجدقاضي... گواهي کرده‏اند. نکته قابل توجه اين وقف‏نامه که با ساير وقف‏نامه‏ها تا حدي متفاوت است اين است که در انتهاي وقف‏نامه تعدادي ازبانوان (با ذکر اسامي) وهمچنين تعدادي از آقايان با عنوان خواجه، بر اين وقف‏نامه شهادت داده‏اند. اسامي اين خانم‏ها زير عنوان مسمات به ترتيب عبارت است از: بلقيس‏خانم بنت عبداللّه‏، شاه‏زينب خانم بنت ابراهيم‏آقا، شاه‏خانم بنت رمضان‏علي، نشاط‏انگيز بنت عبداللّه‏، فاطمه خانم بنت کلبعلي و خانم‏آغا بنت آقاملک و خواجه‏ها عبارتنداز: خواجه مطلوب منجما، حضرت ميرزا سراج، خواجه مسيح ولد عبداللّه‏، خواجه يونس ولد عبداللّه‏. وقف‏نامه ديگر متعلق به بانويي به نام «مرواريدخانم» است که در سال 1090هـ.ق املاک و مستغلاتي را بر اماکن متبرکه وقف عام نمود، تا در آنجا صرف روشنايي و بوي خوش شود. سوادي قديمي از اين وقف‏نامه با شماره ثبتي 27 ـ که البته آسيب فراوان ديده ـ و نيز رونوشتي که در سال‏هاي اخير تهيه شده است در بايگاني موجود است. اسامي شاهدان وقف‏نامه گوياي آن است که واقفه به طبقات متوسط جامعه تعلق داشته است. اگرچه شخصيت‏هايي چون آقاحسين خوانساري (متوفاي 1098هـ.ق) و ميرزا علي‏رضا حسينا شيخ‏الاسلام سابق اصفهان (28)، نيز بر صحت آن گواهي داده‏اند، اما در کنار اينها اسامي افرادي را مي‏بينيم که بيشتر بر شغل آنان تأکيد دارد، چون: حاج ميرزاعلي سمسار، حاجي کاظم کدخداي محل، محمدکاظم بن درويش حسين، اسداللّه‏ معمار، محمدکريم علاقه‏بند، محمدرفيع کدخدا و آقامحمد شاطر. عنوان مهر واقفه نيز عبارت «لطف حق رهنماي مرواريد»است. در شماره 151 بايگاني اداره اوقاف اصفهان، چند فتوکپي از دو سواد، بايگاني شده است. يکي داراي قدمتي بيشتر است و ديگري به تاريخ 1340هـ.ق رونوشت شده و در پايان آن ذکر شده که «اصل وقف‏نامچه نزد شاه علي‏بيک ضبط است». اين وقف‏نامه متعلق به مادر شاه‏سليمان صفوي است (29)که در سال 1079هـ.ق در پي نذري براي شفاي فرزندش (شاه‏سليمان) از بيماري مهلکي که بدان دچار شده بود، به گفته خودش «چند قطعه لعل و زمرد و ساير اشياء نامعلومه که در تحت تصرف و تملک شرعي» داشت را فروخته و از بهاي آن املاکي خريداري کرده و بر «عتبات عاليات» وقف نمود. شاهدان اين وقف‏نامه ابتدا خود شاه‏سليمان است که وقف‏نامه را با عبارت «کلب آستان علي بن ابي‏طالب، سليمان» مهر کرده است. ديگر افرادي چون ابوطالب الرضوي (صدر خاصّه شريفه) (30)، ميرزاعلي صدر شيخ‏الاسلام و ابن‏ابوتراب سيدعلي گلستانه (31) هستند. وقف‏نامه ديگر از خانمي به نام «بدر جهان خانم» دختر ميرزامحمدمسعود، وزير سابق مازندران، به شماره ثبتي 8 بايگاني شده است. اين وقف‏نامه در سال 1101هـ.ق تنظيم شده و مورد آن هم خاص و هم عام است. واقفه درآمد و حاصل موقوفه خود را پس از کسر مخارج تعمير و ساير مايحتاج موقوفه، قسمتي را بر فرزندان خود «ميرزامحمد» و «شرف جهان خانم» و پس از آنها بر تمامي فرزندان ذکور و اناث آنان، بجز کساني که به خارج از کشور مهاجرت کرده‏اند، و قسمتي ديگر را بر مدرسه جدّه کوچک، وقف کرده است. از اين وقف‏نامه دو سواد در اداره اوقاف بايگاني شده است، که يکي بر روي پارچه با خط خوش به صورت طومار در سال 1343هـ.ق رونوشت شده است و ديگري رونوشتي با خط ريز شکسته روي کاغذ با نشان «وزارت معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه» به تاريخ 1319هـ.ش در سه برگ است و در آخر آن نيز اين جمله آمده است: «اصل وقف‏نامه فوق به اين‏جانب حسين سالخورد رسيد که در موقع لزوم ابراز دارم.14/ 6/ 19». شاهدان اين وقف‏نامه عبارتند از: ملا محمدباقر مجلسي، آقاشيخ محمدجعفر قاضي، محمدصالح حسيني (داماد مجلسي و متوفاي 1126هـ.ق)، محمدعلي منجم ابن‏محمدرضا (پدر وي نيز جزو شاهدان وقف‏نامه خيرالنساء است)، محمدمؤمن تبريزي، محمدسعيد مازندراني (32)، محمدجعفر، صفي‏ميرزا،... رضي‏الدين محمد خوانساري (33). در اين‏باره بايد تحقيق بيشتري صورت پذيرد. زينب‏بيگم، دختر اميرمحمد اردستاني مشهور به شيخ‏الاسلام، واقفه ديگري است که در سال 1103هـ.ق املاک و مستغلاتي را وقف عام نموده که درآمد آنها پس از کسر مايحتاج و مخارج موقوفه و نيز کسر حق‏التوليه به «ارباب استحقاق از قرار نفري مبلغ دو تومان» تقسيم شود. از اين وقف‏نامه تنها يک نسخه فتوکپي از روي يک نسخه سواد که در تاريخ 1348هـ.ق، خود از روي نسخه سواد ديگري به تاريخ رمضان 1264 از روي نسخه اصلي رونوشت شده، موجود است. واقفه توليت را به همسر خود مير محمدمهدي طباطبايي (حکيم‏الملک)(34) واگذار کرده است، ولي احتمالاً به خاطر سفر حکيم‏الملک و همسرش به هندوستان، در تاريخ 1105هـ.ق وي توليت را به داماد خود امير محمدسعيد طباطبايي (35) مفوض کرده است. چنين مشهور است که حکيم‏الملک و همسرش مدتي به هندوستان رفتند و اورنگ زيب، پادشاه هندوستان، به خاطر معالجه دخترش آنان را مورد تفقد قرار داده، جواهرات بسياري به حکيم‏الملک و همسرش بخشيد. اين دو نيز از روي خلوص نيت اقدام به وقف دو مدرسه بزرگ کردند. زينب‏بيگم مدرسه نيم‏آورد (که پس از اين از آن سخن خواهيم گفت) را در سال 1113هـ.ق بنا نمود و حکيم‏الملک مدرسه کاسه‏گران را بازسازي و احيا، املاک و مستغلاتي را براي آن وقف کرد (36) برخي از شاهدان وقف‏نامه عبارتند از: ملا محمدقاسم، محمدشفيع استرآبادي (37)، محمدکمال اصفهاني ابن محمداسماعيل، محمدحسين وکيل، محمدحسين طباطبايي، عبدالرحيم بن عبدالکريم اردستاني،... امير جلال‏الدين محمد قوام‏الدين حسيني طباطبايي اردستاني. وکيل واقفه نيز شخصي به نام حاجي محمدرشيدا است. همچنين در وقف‏نامه اسامي افرادي که از آنها املاکي خريداري شده، آورده شده است. در سال 1107هـ.ق (38)«زبيده‏بيگم»، دختر شاه‏سليمان، املاک و مستغلات زيادي را بر عتبه عليّه سيدالشهدا وقف کرد و توليت آن را ابتدا به خود و سپس به فرزند خود «ميرزا محمدباقر» (39) و سپس به اولاد ذکور او سپرد. شماره ثبتي اين وقف‏نامه در بايگاني اداره اوقاف 6 است، ولي اصل سند موجود نيست و تنها چند سواد به تاريخ‏هاي مختلف در اداره ضبط است. شاهدان اين وقف‏نامه علاوه بر شاه‏سليمان، افرادي چون عزيزاللّه‏ مجلسي (پسر محمدتقي مجلسي و برادر محمدباقر مجلسي)، حسين بن حسن جيلاني (گيلاني، متوفاي1129هـ.ق)(40)، زين‏العابدين بن حسن، محمدکاظم، سيدعلي گلستانه،... مرتضي قلي‏بيک قورچي‏باشي، ابن‏محمد قلي‏بيک ميرآخورباشي، علامه محمدباقر مجلسي، جمال‏الدين محمد بن حسين خوانساري، ابن‏سلطان‏العلماء خليفه‏سلطان (41)، عبداللّه‏ بن محمدجعفر و محمدصالح مازندراني هستند. واقفه توليت يک ثلث از موقوفه را در صورت انقراض تمامي ذکور خاندان «ميرزا محمدباقر» به اناث و اولاد اناث او سپرده است و دوسوم ديگر را به «ديگر برادران ميرزا محمدباقر مشاراليه هر کدام که موجود باشند» واگذار کرده است. عنوان مهر واقفه از اين قرار است: اگرچه هست به گيتي فلک به دورانم زبيده از نسل فاطمه دختر سليمانم همان گونه که پيش از اين گفتيم، «زينب‏بيگم» همسر محمدمهدي حکيم‏الملک اردستاني، در سال 1113هـ.ق مدرسه‏اي را در محله نيم‏آورد بنا کرد و سپس املاک و مستغلاتي را بر آن وقف نمود. از اين وقف‏نامه سوادي که در تاريخ 1349هـ.ق رونوشت شده است به شماره ثبتي 105 در بايگاني اداره اوقاف اصفهان نگه‏داري مي‏شود. اين سواد بر روي کاغذ زردرنگ نسخه‏برداري شده. البته متن وقف‏نامه در يک روي کاغذ و در پشت آن فهرست و شرح رقبات وقفي آورده شده است. اين مدرسه هنوز از مدارس پررونق است. پيش از اين نيز به گفته جابري انصاري محل تدريس علما و فضلاي بزرگي چون حاج شيخ رفيع، مرحوم ملاحسن نائيني، ملاميرزا قميشه، مرحوم حاج ميرزا بديع، آقا سيد محمدباقر درچه‏اي، مرحوم آقا ملاعبدالکريم جزي و غيره بوده است (42) نظارت اين مدرسه بر عهده «علامي فهامي علامة‏العلمايي مجتهدالزماني آقاي قواما شيخ محمدجعفر» (43) سپرده شده است و پس از او به آقاي محمدحسينا فرزند شيخ محمدجعفر و بعد از او به فرزند ارشد او به همين ترتيب تا نسل او باقي است، و در صورت انقراض نسل آنها امر نظارت به عهده «... اولاد ذکور... علامة‏العلمايي مجتهدالزماني آقاي آقا جمال‏الدين محمد خوانساري» (44) گذاشته شده است. از بانوان مشهور اواخر دوره صفوي، مريم‏بيگم دختر شاه‏صفي (45) است. اين خانم در سال 1115هـ.ق مدرسه مريم‏بيگم را بنا کرد و موقوفه‏هاي بسياري بر آن مشخص نمود. اين مدرسه اينک از ميان رفته و مدرسه تازه‏تأسيسي جاي آن را گرفته است. اصل وقف‏نامه اين مدرسه به شماره ثبتي 3 در اداره اوقاف اصفهان موجود است و در آن شرح رقباتي که واقفه در تاريخ‏هاي مختلف بر آن افزوده آورده شده است. ابتدا 25 شعبان سنه 1125، سپس شعبان 1128، رمضان 1129، شوال 1129، شوال 1130، ربيع‏المولود 1131، رجب 1131 و آخرين در جمادي‏الاولي 1131 است (46) آخرين وقف‏نامه موجود به شماره 40، از «حشمت‏النساء» دختر ميرزا محمدرضا منجم‏باشي است، که در سال 1131هـ.ق املاک و مستغلاتي را وقف عام نمود بر «کافّه مؤمنين اثني‏عشري و در مصالح مسلمين» و توليت آن را تا زمان حيات به خود و سپس به برادر خود و پس از او بر عهده فرزندان برادر گذاشته است. از اين وقف‏نامه يک فتوکپي از اصل وقف‏نامه و چند نسخه سواد جديد وجود دارد که يکي از آنها در تاريخ جمادي‏الاولي 1331 رونوشت شده است. کيفيت فتوکپي نسخه اصلي بسيار بد است و بسياري از مهرها خوانا نيست. در تاريخ‏هاي 1133 و 1145هـ.ق، واقفه مطالبي را در بالاي وقف‏نامه به مطالب قبلي افزوده است. افرادي چون: ابن‏محمدمهدي بن محمدباقر سبزواري، محمدجعفر بن محمدمهدي بن محمدباقر سبزواري، محمدجعفر بن محمدتقي، محمدسعيد بن محمدمحسن طبيب و محمدعلي منجم اين وقف‏نامه را گواهي کرده‏اند. وقف نامه 1- سيور غال = تيول، عوايد. 2- در گوشه وقف‏نامه «گوهرشاه بيگم» (که بعدا در اين مقاله معرفي خواهد شد) واقفه با خط خود اين عبارت را نوشته است: «به قصد قربت وقف کردم و به تصرف وقف دادم، تغييردهنده به لعنت خدا گرفتار گردد». (اين نمونه نادري از دست‏خط يک بانوي ايراني در دوره صفوي است). 3- إذا مات ابنُ‏آدم انقطع عملهُ إلاّ من ثلاث، صدقة جارية أو علم يُنفعُ به أو ولد صالح يدعولهُ بخير. 4- براي کسب اطلاع بيشتر، رک: عبدالحسين سپنتا، تاريخچه اوقاف اصفهان، اصفهان، اداره کل اوقاف اصفهان، 1346هـ.ش، ص370ـ373. 5- ميرزا سميعا، تذکرة‏الملوک، با تعليقات مينورسکي، چاپ سيدمحمد دبيرسياقي، ترجمه مسعود رجب‏نيا، تهران، اميرکبير، 1368هـ.ش، فصل دوم از باب اول، ص2. 6- همان، فصل دوم از باب پنجم، ص44. 7- چون شرکت همسران شاه‏اسماعيل در نبرد چالدران، تأثير پري‏خان خانم در امر جانشيني شاه‏طهماسب، نفوذ بيش از حد خيرالنسا، همسر شاه‏محمد خدابنده و مادر عباس‏ميرزا (شاه‏عباس)، که حتي منجر به قتل او توسط قزلباش شد و يا نفوذ مريم‏بيگم در شاه سلطان‏حسين بي‏ترديد چنين مواردي در تاريخ کم نبوده است، اما به‏ندرت از آنها اطلاعي در دست داريم. 8- مانند مدرسه مريم‏بيگم اصفهان در همين دوره. 9- در کتاب گنجينه آثار تاريخي اصفهان ثابت شده است که صفت کوچک و بزرگ براي دو مدرسه جدّه براساس کوچک و بزرگ بودن محيط مدرسه است نه براساس کوچک و بزرگ بودن واقفه‏هاي اين دو مدرسه. (لطف‏اللّه‏ هنرفر، گنجينه آثار تاريخي اصفهان، اصفهان، کتاب‏ فروشي ثقفي، 1344هـ.ش، ص553). 10- متن کامل اين وقف‏نامه پيش از اين توسط نگارنده خوانده شده است. رک: مقاله «چهار وقف‏نامه از چهار مدرسه در دوره صفوي»، ميراث اسلامي ايران، دفتر سوم، قم، 1375هـ.ش. 11- محمدطاهر نصرآبادي، تذکره نصرآبادي، چاپ وحيد دستگردي، بي‏جا، کتاب‏فروشي فروغي، بي‏تا، ص15؛ همچنين آقابزرگ الطهراني، طبقات اعلام الشيعة، ج5، الروضة النضرة في علماء المائة الحادية عشرة، قم، مؤسسه اسماعيليان، بي‏تا، ص168ـ 169. 12- تذکره نصرآبادي، ص15. 13- طبقات اعلام الشيعة، القرن الحادي عشر، ص482. 14- رک: حسين سلطان‏زاده، تاريخ مدارس ايران از عهد باستان تا تأسيس دارالفنون، تهران، آگاه، 1364هـ.ش، ص278. 15- طبقات اعلام الشيعة، قرن يازدهم، ص132ـ133. 16- همان، ص27ـ 28. 17- بنا بر نوشته وقف‏نامه اين خانم همسر «شيخ عامر النجفي الجزايري» و مادر «شيخ کلبعلي» است. متأسفانه در منابع ذکري از اين شخص نيافتيم، تنها در طبقات اعلام الشيعة، بر طبق يک آمارگيري تقريبي، نزديک به يک‏ششم از وقف‏نامه‏هاي موجود در اداره کل اوقاف اصفهان متعلق به بانوان، از طبقات مختلف اجتماعي، است، که هر يک بنا بر توان مالي خويش يا موقوفه‏اي عظيم ساخته و مستغلات فراواني بر آن وقف کرده‏اند، يا مختصر دارايي خود را بر ديگر موقوفه‏ها و يا براي ترويج دين و يا کارهاي عام‏المنفعه و حتي بر اولاد خويش وقف کرده‏اند. 18- وي اعتمادالدوله شاه‏عباس ثاني بود، عبدالحسين نوايي، اسناد و مکاتب سياسي ايران، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1360هـ.ش، ص244. 19- از دو نفر با نام محمدمهدي الحسيني در طبقات اعلام الشيعة، قرن يازدهم، ص598، ياد شده است، که يکي از آنها نسخه‏اي از تهذيب را در سال 1062هـ.ق نگاشته است و ديگري نسخه‏اي از شرح لمعه را در سال 1053هـ.ق به رشته تحرير درآورده است. احتمال دارد که «خيرالنساء» دختر يکي از اين دو باشد. 20- بنا بر قراين، وي همان خانمي است که در سال 1101هـ.ق اقدام به وقف قسمتي از اموال خود نمود. 21- در پايين اين سواد که در تاريخ 1354هـ.ق رونوشت شده است، آمده که «اصل اين ورقه نزد اين‏جانب ميرزامحمد راجي است که موقع احتياج ابراز شود، في شهر جمادي‏الاولي 1354». 22- طبقات اعلام الشيعة، ص132. 23- در نسخه سواد وقف‏نامه کلمه «دده خاتون» به صورت «ده‏ده خاتون»، با تأکيد بر کسر «دال»، ضبط شده است، حال آنکه صحيح کلمه «دده‏خاتون» با فتح «دال» است. کلمه «دده» به معناي کنيزي است که فرزندان را بزرگ مي‏کند. زني که تربيت طفلي کند. مقابلللّه‏ يعني مردي که بدين‏کار مأمور باشد. (لغت‏نامه دهخدا). 24- با توجه به تاريخ وقف‏نامه که زمان پادشاهي شاه‏سليمان را نشان مي‏دهد، اين خانم مي‏توانسته دده شاه‏عباس دوم يا شاه‏صفي بوده باشد. 25- براي کسب اطلاع بيشتر، رک: مصلح‏الدين مهدوي، خاندان شيخ‏الاسلام اصفهان، اصفهان، گلبهار، 1371هـ.ش، ص72. 26- طبقات اعلام الشيعة، قرن يازدهم، ص288. 27- خاندان شيخ‏الاسلام اصفهان، ص74. 28- براي شرح حال او، رک: طبقات اعلام الشيعة، قرن يازدهم، ص400. 29- در پرونده مربوط به اين وقف‏نامه نام اين خانم «فاطمه نساء» آورده شده است، حال آنکه در هيچ کجاي وقف‏نامه ذکري از نام کوچک او نشده تنها شاردن در سفرنامه خود ذکر مي‏کند که وي زني چرکس بود، سپس در ادامه مطالب خود راجع به او مي‏گويد: «وجاهت خارق‏العاده و ديگر صفات فوق‏العاده اين زن چنان دل شاه را ربوده بود که به مقام بانوي بانوان حرم شاهي نايل آمد و به همين جهت در تمام مدت حيات شوهر، هميشه به عنوان ناکحه‏خانم خوانده شد.» (شاردن، سياحت‏نامه شاردن، ترجمه محمد عباسي، تهران، اميرکبير، 1345هـ.ش، ص29). 30- براي شرح حال او، رک: طبقات اعلام الشيعة، قرن يازدهم، ص300. 31- شرف‏الدين علي گلستانه. وي کسي است که محمدتقي مجلسي کتاب اربعين خود را براي او نوشت. (طبقات اعلام الشيعة، ص259). 32- محمدسعيد مازندراني ابن‏محمد صالح بن احمد. (طبقات اعلام الشيعة، ص314ـ 315). 33- وي پسر آقاحسين خوانساري و برادر آقاجمال است. تاريخ وفات او را 1113هـ.ق نوشته‏اند (طبقات اعلام الشيعة، قرن دوازدهم، ص373). 34- واقف مدرسه کاسه‏گران. 35- وي فرزند محمدحسين اردستاني، متوفي به سال 1134هـ.ق است. (طبقات اعلام الشيعة، قرن دوازدهم، ص306).وي متولي مدرسه کاسه‏گران نيز مي‏باشد و احتمال قريب به يقين اين است که حکيم‏الملک فرزند ذکور نداشته است، چرا که پس از وي توليت را به ارشد اولاد ذکور او که از «بطن صبيه واقف» باشد مفوض کرده است. 36- وقف‏نامه‏هاي اين دو مدرسه توسط نگارنده خوانده شده است. رک: مقاله «چهار وقف‏نامه از چهار مدرسه در دوره صفوي»، ميراث اسلامي ايران، دفتر سوم، قم، 1375هـ.ش. 37- براي کسب اطلاع درباره شرح حال او، رک: طبقات اعلام الشيعة، قرن دوازدهم، ص342. 38- اين وقف‏نامه در اصل شامل دو قسمت است؛ قسمت نخست آن در سال 1092هـ.ق و قسمت دوم که طي آن رقباتي بر وقف‏نامه افزوده شده، در سال 1107هـ.ق نوشته شده است. همين امر سبب شده تا به اشتباه تاريخ وقف‏نامه مزبور در بايگاني اداره اوقاف اصفهان، سال 1107هـ.ق ثبت شود؛ در حالي که اصل وقف‏نامه متعلق به سال 1092هـ.ق است. 39- از القابي که در وقف‏نامه براي او به کار رفته است مي‏توان احتمال داد که وي نوه خليفه سلطان باشد، زيرا در منابع از ميرزامحمد نامي که صدر خاصّه زمان شاه سلطان‏حسين بوده و تا دوره نادر حيات داشته، ذکري آمده است (طبقات اعلام الشيعة، قرن دوازدهم، ص89). 40- طبقات اعلام الشيعة، قرن دوازدهم، ص218ـ 219. 41- باتوجه به آنچه در مورد نسب «ميرزا محمدباقر» حدس زده شد، احتمالاً ابن‏خليفه سلطان همسر واقفه است. 42- ميرزا حسن‏خان جابري انصاري، تاريخ اصفهان و ري و همه جهان، بي‏جا، حسين عمادزاده، 1321هـ.ش، ص607. 43- گويا محمدجعفر قاضي فرزند عبداللّه‏ بن حويزي اصفهاني بوده است. (طبقات اعلام الشيعة، قرن دوازدهم، ص139). 44- آقاجمال خوانساري از عالمان برجسته دوران صفوي است که «جمال محقق» نيز ناميده مي‏شد. تاريخ وفات وي سال 1125هـ.ق و مزارش در تخت فولاد اصفهان است. (طبقات اعلام الشيعة، قرن دوازدهم، ص146ـ 148؛ ذبيح‏اللّه‏ صفا، تاريخ ادبيات در ايران، ج5، بخش اول، ص316). 45- آقاي ذبيح‏اللّه‏ محلاتي وي را به اشتباه دختر شاه‏سليمان صفوي معرفي کرده است، حال آنکه عنوان مهر او نسبش را اين‏گونه مشخص مي‏کند: ز صلب شاه‏صفي تا به سيد عالم رسانده نسب والاي زاده مريم. 46- سپنتا، تاريخچه اوقاف اصفهان، ص298ـ 316. منبع: ميراث جاويدانمعرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 489]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن