تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 10 فروردین 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

وکیل اصفهان

لیست قیمت گوشی شیائومی

آیسان اسلامی

خرید تجهیزات صنعتی

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

اجاق گاز رومیزی

تور چین

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

قطعات لیفتراک

خرید مبل تختخواب شو

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

دانلود رمان

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1793524739




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جايگاه وقف در تحولات جامعه ايران: دوره قاجاريه


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جايگاه وقف در تحولات جامعه ايران: دوره قاجاريه
جايگاه وقف در تحولات جامعه ايران: دوره قاجاريه نويسنده: سيد مصطفي مطبعه چي اصفهاني مقدمهمشروطيت ايران بر اثر يک رشته عوامل دروني و بيروني در سال 1324ق/ 1906م روي داد و موجب تحولات ژرف اجتماعي و فرهنگي در لايه هاي مختلف جامعه ايران گرديد. چون اين تحول در عصر حاکميت قاجاريه رخ داد، اين حکومت از لرزه ها و پيامدهاي آن بي نصيب نبود.انقلاب مشروطيت، نهادهاي جديد مثل پارلمان و مجلس شورا، مفاهيم جديد مثل آزادي و برابري، احزاب نوبنياد، حذف استعمار و ايجاد روابط جديد با غرب، پي ريزي آموزش و پرورش نو، پيدايش نهادهاي مدني نوين، حذف مدارس و نظام آموزش سنتي و تأسيس نظام نوين آموزشي را در سطوح مختلف و ايجاد ده ها عنوان نهاد مدني جديد را به ارمغان آورد. وضعيت جديد، وقف را بي نصيب نگذاشت و علاوه بر نوسازي مفهومي، نهادي و مدني وقف، جايگاه جديد براي آن در مناسبات فرهنگي و اجتماعي تعريف شد. اين مقاله تلاش مي کند دوره قاجاريه را به عنوان عصر تجديد حيات اجتماعي و فرهنگي ايران در ارتباط با وقف بررسي نمايد و نقش و تأثير وقف را شناسايي و تحليل نمايد. از اينرو نخست به ماهيت و هويت قاجار پرداخته و نوآوري هاي مدني و فرهنگي را در اين دوره تحليل مي کند، فصل دوم درباره توسعه نظام اجتماعي و جايگاه وقف در اين عرصه است. فصل سوم به نهادهاي فرهنگي و نقش وقف مي پردازد.طبيعي است در اين سه فصل نمي توان همه تحولات اين دوره در ارتباط با وقف را بررسي و تحليل نمود؛ اما زمينه براي تحليل هاي تفصيلي آتي فراهم شده و پايه تحقيقات آينده گذاشته خواهد شد.وقف در همه دوره ها موجب رونق چرخه فرهنگ شده و با مساعدت اوقاف، صدها مدرسه، کتابخانه، دارالعلم و مراکز پژوهشي دائر شده است. اما دوره قاجار وضعيت به گونه اي ديگر شد، اولاً نظامات اجتماعي و فرهنگي کاملاً دگرگون شد و موجي از تجددخواهي و نوگرايي جامعه را فرا گرفت، دوم اينکه بعضي از متشرعين اجازه نمي دادند از وجوهات شرعي براي اينگونه امور هزينه شود. از اينرو تعارض سختي بين دو گروه تجددگرا و سنتي در جريان بود. به رغم اين تعارض، بسياري از واقفان، براي کمک به مدارس و ديگر نهادهاي جديد، موقوفاتي را اختصاص مي دادند.هويت شناسي سلسله قاجاريههر يک از خاندان هاي حکومتگزار در ايران، خط مشي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي ويژه اي داشتند. اين خط مشي ناشي از ساختار قبيلگي آن خاندان، بافت دروني، باورها و عقايد آنان و خلاصه هويت آن خاندان بوده است. براي شناخت وقف در دوره قاجاريه بناچار بايد به هويت شناسي قجرها پرداخت.قاجاريه پس از صفويه دومين دولتي است که بر اساس تشيع شکل گرفت و عالمان ديني داراي تأثير گسترده‌اي در اين دولت بودند و به دليل اينکه فضاي مذهبي شديدي بر جامعه سيطره داشت، وقف به عنوان يک مقوله ديني هم رونق بيشتر يافت. اما رونق وقف در اين دوره به چند عامل بستگي داشت: يکي اقتضائات مدني و اجتماعي؛ دوم تلاش هاي نهادهاي ديني و بالاخره سوم هويت و تشخيص حاکميت در وقف مؤثر بود. شاهان قاجار مثل حاکمان صفويه مدعي تشيع و عمل به واجبات و پرهيز از محرمات بودند. حداقل براي اينکه براي خود مقبوليت مردمي ايجاد کنند، صدقات و تبرعات و وقف هاي علني داشتند. به ويژه به نهادهاي روحانيت و به طلاب در قالب وقف کمک مي نمودند. بهرحال عملکرد قاجاريه در عرصه وقف و حتي وضعيت وقف در اين دوره تابع، عملکرد قاجاريه است و عملکرد آنان به هويت و ساختار قومي و قبيلگي آنان وابسته است. از اينرو اين بخش از مقاله را به شناسايي هويت قاجاريه اختصاص مي دهم.قاجاريه سلسله‌اي از پادشاهان از نژاد مغول ايران بودند که به وسيله آغامحمدخان قاجار (تاجگذاري 1210ق) تأسيس شد، و تا ربيع الثاني 1344ق (9 آبان 1304ش) در اين کشور سلطنت کردند. در اواخر اين سلسله، حکومت ايران از استبداد به مشروطيت تغيير يافت.مقارن ظهور شاه اسماعيل صفوي، جمعي از اين طايفه به خدمت او درآمدند، و به قزلباش پيوستند. شاه عباس اوّل آنها را به سه دسته تقسيم کرد و هر دسته را در جايي از حدود مرزهاي ايران مستقر کرد. طوايف قاجار حدود گرجستان و مرو، با آنکه بعد از صفويه جزء سپاه نادر شدند، اهميت و اعتباري نيافتند. امّا قاجار استراباد به تدريج قدرت و حيثيت بسيار به دست آوردند. قاجار استراباد خود به دو دسته يوخاري باش و اشاقه باش منقسم شد، و در آغاز، رؤساي يوخاري باش رئيس کل بودند. در اواخر عهد صفويه، فتحعلي خان قاجار، پسر شاه قلي خان از طايفه اشاقه باش، به اردوي شاه طهماسب دوم پيوست، و به تحريک و امر نادر افشار به قتل رسيد (1139ق). پسرش محمدحسن خان قاجار، بعد از قتل نادر، ادعاي سلطنت داشت. و چند سالي معارض کريم خان زند بود، و عاقبت کشته شد (1172ق). از پسران او، حسينقلي خان جهانسوز در عهد کريم خان، و پس از وفات (1193ق) کريم خان، آغامحمد خان، ادعاي سلطنت داشتند. آغامحمدخان، با فائق آمدن بر 17 سال منازعات مستمر، سلسله قاجاريه را تأسيس کرد و در سال1210ق تاجگذاري نمود، و در 1211ق به قتل رسيد. پس از وي، برادرزاده‌اش فتحعلي شاه قاجار سلطنت کرد (1212ـ1250ق). در عهد او، جنگهاي ايران و عثماني پايان يافت.بعد از فتحعلي شاه نوه او محمدشاه قاجار، سلطنت کرد (1250ـ1264ق). از وقايع زمان او، قيام آقاخان و خروج محمدعلي باب بوده است. پسر و جانشينش، ناصرالدين شاه قاجار، در 1264ـ1313ق به سلطنت رسيد. مقارن آغاز سلطنت او، اکثر ولايات گرفتار اغتشاش بودند، و فتنه محمدحسن خان سالار و انقلاب بابيان در جريان بود. وي به اهتمام و تدبير اميرکبير به دفع سرکشان و رفع اغتشاشات همت گماشت، امّا عاقبت اميرکبير را به قتل رسانيد. جنگ ايران و انگليس بر سر هرات در عهد او روي داد (1273ق). سفرهاي وي به اروپا در ورود تمدن مغرب زمين به ايران تأثير فراوان داشت؛ دارالفنون در عهد وي تأسيس شد. ناصرالدين شاه عاقبت به دست ميرزا ر ضا کرماني کشته شد، و بعد از او پسرش، مظفرالدين شاه قاجار، به سلطنت رسيد (1313ـ1324ق). وي در 14 جمادي الثاني 1324ق فرمان مشروطيت را صادر کرد. پس ازو پسرش محمدعلي شاه قاجار به سلطنت نشست (1324ق). وي با مشروطيت به مخالفت برخاست، و حکومت استبداد را احيا کرد ولي در انقلاب مشروطيت مقهور، و از سلطنت خلع شد (1327ق)، و پسرش احمدشاه قاجار به سلطنت رسيد. با وقوع کودتاي سال 1339ق (سوم حوت 1299ش)، ضعف و انحطاط قاجاريه بيش از پيش آشکار گرديد، و احمدشاه عاقبت در ربيع الثاني 1344ق از سلطنت خلع شد، و رضاشاه کبير، مؤسسه سلسله پهلوي، به سلطنت نشست.فايده عمده وجود قاجاريه يکي ايجاد وحدت ايران بود، که بعد از قتل نادر به صورتي شبيه ملوک الطوايفي درآمده‌بود، و آغامحمد خان، با خشونت و صلابت خويش، وحدت و مرکزيت عهد صفويه را تا حدي تجديد کرد. فايده ديگر مزيد روابط با دول اروپا و سفارتها و مسافرتهاي رجال و حتي سياحتهاي بعضي سلاطين قاجار به ممالک اروپا بود، که عاقبت به تدريج منتهي به تأسيس مدارس و چاپخانه‌ها و روزنامه‌ها، و ايجاد بانکها و پست و تلگراف، و اخذ و نشر مبادي و مظاهر علوم و تمدن فرنگي درايران شد، و اين همه در بيداري ايرانيان مؤثر بود و به پيدايش مشروطيت کمک کرد.از مختصات دولت قاجاريه افزايش ارتباط با دول اروپا و مبادله سفرا و عقد معاهدات با دولتهاي اروپا مخصوصاً انگلستان و فرانسه است، چنانکه ناپلئون به خاطر جلب دوستي فتحعلي شاه، آ. ژوبر و ژنرال گاردن را به دربار وي گسيل داشت، و دولت انگلستان براي جلوگيري از تحقق خيالات ناپلئون، ملکم (بعدها سِر جان ملکم) و سِر گور اوزلي را به دربار فتحعلي شاه فرستاد. در عهد محمدشاه و ناصرالدين شاه نيز، به سبب وقايع هرات، سفراي انگلستان در دربار ايران فعاليت تمام داشتند. جنگهاي ممتد ايران و روس در عهد فتحعلي شاه، عاقبت منتهي به نفوذ و تأثير شديد روسيه در دربار و نيز در ارتش ايران، و تحريک در امور داخلي مملکت، و مداخلات متقابل انگستان، و عاقبت، تقسيم ايران به مناطق نفوذ روسيه و انگلستان شد.ويژگي ديگر عصر قجرها، توسعه نهادهاي روحانيت و افزايش نفوذ اجتماعي آنها است. اين ويژگي‌ها هر يک در افزايش موقوفات از يک سو و کاهش بهره‌دهي آن از سوي ديگر مؤثر بوده است. زيرا دولتمردان با مکنت بيشتر براي کسب وجاهت و مقبوليت بيشتر، موقوفاتي براي منافع عمومي يا منافع خانوادگي تعيين مي‌‌کردند، نهادهاي روحاني مثل مدارس هم نياز جدي و زيادتر به اوقاف بيشتر داشتند.توسعه نظام اجتماعي: وقف از جنبه‌هاي مختلف در دوره قاجاريه مؤثر بود و موجب توسعه جامعه و نظام اجتماعي آن دوره شد. اين جنبه‌ها از منظرهاي مختلف نيازمند تحليل و بررسي است. در اين فصل در پي اثبات همبستگي دو مقوله توسعه اجتماعي با توسعه و وقف هستيم. ابتدا به ادله و مدارک توسعه و پيشرفت جامعه ايران در دوره قاجاريه مي‌‌پردازيم:تعيين قصبه تهران براي مرکزيت سلطنت: تهران براي نخستين بار توسط محمدخان قاجار دارالخلافه شد. تهران در آستانه به قدرت رسيدن صفويه، روستايي کهن واقع در شمال شهر تاريخي ري، با ده تا پانزده هزار سکنه بود. آغامحمدخان قاجار در سال 1210ق در اين شهر کوچک که در دوره زنديه نيز تغييراتي را به خود ديده بود تاجگذاري کرد. تهران از آن پس مقر سلطنت و «دارالخلافه» قاجار شد. برخلاف سنت ديرين تغيير قدرت ـ تغيير پايتخت، تهران با برافتادن سلسله‌هاي قاجار و پهلوي همچنان پايتخت ماند و بر جمعيت و وسعت آن افزوده شد. پايتخت قاجاريان با مساحتي حدود چهار کيلومتر مربع و جمعيتي کمتر از بيست‌هزار نفر داشت. اين حادثه تهران را بستر رشد و توسعه کرد. اين رشد و توسعه نياز به مدارس، جاده‌ها و صدها نوع از اين امکانات داشت. به عبارت ديگر ايران از پوسته يک ساختار سنتي و نظامي کاملاً عقب مانده قديمي بيرون آمده بود و آهنگ رشد و توسعه را آغاز نموده بود. اين امکانات گاه توسط وقف تأمين مي‌‌شد، بسياري از مدارس جديد با همين روش ساخته و تأسيس شد.گسترش روابط با جهان پيشرفته: قاجاريان به دلائل مختلف مجبور بودند با اروپا تعامل و روابط وثيقي داشته باشند. خود اين مسأله تحول در ساختار اجتماعي را تسريع مي‌‌کرد. از سوي ديگر امکانات و استعدادهاي انساني، اقتصادي و طبيعي که مي‌‌توانست به تجدد و اصلاح کمک کند، مورد توجه قرار مي‌‌گرفت مثل وقف که زمينه مستعدي بود. از اينرو نيازمندي به وقف را بيشتر مي‌‌کرد. زيرا وقف در بطن خود مشارکت نخبگان و مردم را در حوادث اجتماعي به همراه داشت.وقف روزنه ورود بخش خصوصي: در دوره قجرها، جامعه ايران آهنگ تجديد و تجددگرايي و نوآفريني داشت و سير آن به تدريج تندتر مي‌‌شد. مفاهيمي مانند حقوق مردم، نقش مردم در نظام سياسي و اجتماعي، تأسيس نهادهاي مدني مثل مجلس شوراي ملي، روزنامه‌ها و ده‌ها مقوله جديد مطرح شده بود. وقف که مفاد آن ورود اقشار مردم در نهادهايي که تاکنون در دست دولت بود، با مفاهيم و مقولات فوق ترادف و تناسب مثبتي پيدا کرد و بسياري به زودي دانستند با وقف مي‌‌توانند به حقوق مدني خود برسند. البته بخشي از دولت قاجار و بخشي از جامعه هنوز بافت سنتي داشت و گاه با اين گونه استفاده‌ها از وقف مخالفت مي‌‌ورزيد؛ ولي بي‌ترديد وقف در دوره قاجاريه که دوران تشکيل هسته اوليه تهران کنوني به شمار مي‌‌آيد نقشي اساسي و غير قابل انکار داشت. در نظام سنتي قاجار اغلب نهادهاي مدني، حتي اگر دست‌اندرکاران حکومت بانيان آن بودند، در قالب وقف و متکي به نظام استوار وقف عمل مي‌‌کردند. نظامي که از يک سو به صورت غيردولتي، و از سوي ديگر ـ پس اجراي صيغه وقف ـ به صورت نيمه ملي (غير خصوصي) عهده‌دار فعاليتهايي بودند که پيش از اين در حيطه کار وزارتخانه‌ها و سازمانهايي چون آموزش و پرورش، و آموزش عالي (مدارس و مکاتب)، بهداشت و درمان (دارالشفاها، بيمارستان‌ها و درمانگاهها)، بهزيستي و تأمين اجتماعي (ايتام و مستمندان، عجزه و ارامل)، راه و ترابري (پلها و جاده‌ها)، نيرو (قنوات و آب‌انبارها و يخچالها)، اقتصاد (بازارها و دکاکين)، جهاد سازندگي و کشاورزي (زمينهاي زراعي و باغات)، وزارت ارشاد، و تبليغات اسلامي (نشر کتب و تبليغ دين)، حج و زيارت و حتي سازمان ميراث فرهنگي (حفظ و احياي آثار و بناهاي مذهبي و عام المنفعه) بود.علاوه بر اين، بررسي موقعيت اجتماعي واقفان نشان مي‌‌هد که آنان از طبقات مختلف جامعه بودند، از جمله دولت مردان، تاجران و بازاريان، زمين‌داران، روحانيون و مردمان خيّر، لذا آنان توانسته بودند قدرت بزرگي در درون جامعه پيدا کنند و کارهاي مهمي انجام دهند. نياز و اهداف آنها موجب به وجود آوردن نهادهاي بزرگ و کوچک وقفي با کارکردهاي مختلف شده بود که به راحتي و سادگي قابل معارضه با آن نبودند. نيز اغلب عوايد موقوفات تحت نظارت نيکوکاران اداره مي‌‌شد و بر اقتدار اين نهاد مي‌‌افزود.آمارهاي نشانگر تحولات: از 1210 يعني روي کار آمدن آغامحمدخان تا 1268ق يعني شکل‌گيري و سامان گرفتن امور دولتي توسط اميرکبير، گويا آماري از موارد مختلف وقفي و توسعه شهري وجود ندارد. ولي پس از آن، آمارهاي بين سالهاي 1268 تا پايان قاجاريه هست و کساني در چند مقاله و کتاب به تحليل آنها پرداخته‌اند. از جمله مقاله «موقوفات تهران و تحول شهر» و کتاب آمار دار الخلافه تهران دو عنوان از اهم آنها است. خلاصه‌اي از تحقيق آنها در اينجا آورده مي‌‌شود تا اهميت وقف در تحولات شهري و نظام اجتماعي در نگاه آمار معلوم گردد.مقاله «موقوفات تهران و تحولات شهر» اوضاع موقوفات تهران و تحول اين شهر را در دوره سلطنت ناصرالدين شاه و چند سالي از دوران سلطنت مظفرالدين شاه در بر مي‌‌گيرد و بر اساس آمار سال‌هاي 1269 و 1317ـ1320ق تهيه شده است.آمار سال 1269ق را شخص ناشناسي از بناهاي شهر تهران تهيه کرده و اين نوع آمارگيري که بدون شک به دستور اميرکبير (مقتول در 1268ق) آغاز شده است، اطلاعات و شناخت ارزنده‌اي از شرايط شهر در آغاز دوره ناصري به دست مي‌‌دهد. آمار سال‌هاي 1317ـ1320ق از بناهاي تهران که به کوشش اخضرعلي شاه تهيه شده دقت آمار قبلي را نداشته و به ذکر جزئيات نپرداخته است. ولي هر دو آمار حاوي نکات مفيدي درباره اوقاف تهران هستند که در اينجا تحليل مي‌‌شوند.در 1212ق که تهران پايتخت شد، به قصبه‌اي کوچک با خندق و بارو مي‌‌ماند که در زمان صفويه ساخته شده بود. محيط شهر 5 و 6 کيلومتر و مساحت آن در حدد 5/4 کيلومتر مربع بود. در آن وقت تهران از هيچ مزيت اقتصادي يا فرهنگي برخوردار نبود؛ هر چند حضور شاه و درباريان و اعياني که در آن گرد آمده بودند کم کم بدان رونقي بخشيد، ولي تا مدت‌ها جمعيت آن افزايشي نيافت و همچنان به صورت شهري کوچک باقي ماند.برپايه آمار 1269ق، تهران داراي 7872 باب خانه، 4220 باب دکان، و بناهاي ديگر آن از اين قرار بوده است: تکيه، 54 باب؛ امام‌زاده، 9 باب؛ مسجد، 112 باب؛ مدرسه، 19 باب؛ حمّام عمومي، 153 باب؛ مطب و محل جراحي، 14 باب؛ مکتب خانه، 14 باب؛ انبار دولت، 2 باب؛ کاروان‌سرا و تيمچه، 48 باب؛ ضرابخانه، 1 باب؛ طويله خارج از خانه، 165 باب؛ آب انبار، 70 باب؛ جمعيت تهران در حدود 125952 نفر بود و شهر از پنج محله ارگ و عودلاجان در شمال، سنگلج در غرب، محله بازار در جنوب و چالميدان در شرق تشکيل مي‌‌شد.ميزان موقوفات، به طور کلي حکايت از اعتقادات مذهبي و شرايط اقتصادي مردم دارد و از تحليل آمار مربوط به اوقاف در 1269ق هم به همين نتيجه مي‌‌رسيم. البته ميزان امنيت نيز در مسأله اوقاف بي‌تأثير نيست؛ زيرا اگر صاحب ملکي از سياست دولت پروا داشت، براي حفظ ملک خود آن را وقف مي‌‌کرد ولي در تصرف خود نگه مي‌‌داشت و کاروان‌سراي موقوفه مرحوم حاجي حسن کلاهدوز که در دست ورثه او بود از همين دست موقوفات است.بيشتر املاکي که وقف مي‌‌شد دکان بود، که البته در اين آمار انواع مختلف اوقاف مشخص نيست. ولي علاوه بر دکان، کاروان‌سرا، خانه، آب انبار و حمّام نيز جزو آمار موقوفات است. در آمارهاي سال 1269 و 1320ق، نام اغلب واقفان و متوليان ذکر نشده است و تنها در بيش از نيمي از موقوفات، موارد وقف از جمله امام‌زاده، مسجد، تکيه و مدرس، مذکور است. بايد افزود که اغلب موارد وقف مربوط به محله‌اي خاص بود امّا استثناهايي مانند موقوفات سيدالشهدا ـ که درشهر پراکنده بود و مربوط به محله‌اي خاص نبود ـ نيز وجود داشت.در اين دوره کم‌ترين تعداد وقف مربوط به چالميدان است که محله نسبتاً فقيرنشيني محسوب مي‌‌شد. تعداد موقوفات محله‌هاي عودلاجان و سنگلج نيز به نسبت جمعيتشان مساوي بود و بيشترين تعداد اوقاف در محله بازار قرار داشت که بيشتر اهالي آن از تجار و کسبه بودند و همين حاکي از رابطه نزديک و بستگي بازار با روحانيان است و در غالب مواردي که نام متوليان موقوفات بازار ذکر شده است، متوليان روحاني هستند. چنان که در بازار 42 باب دکان وقف مسجد شاه در دست امام جمعه و شش باب دکان وقف سيدالشهدا در دست شيخ باقر پيش‌نماز و حمّام حاجي محسن در دست ميرزا ابوالحسن پيش‌نماز بود و تعدادي از واقفان بازار از تجار بودند و در بازار، علاوه بر دکان وقفي تعداد زيادي کاروان‌سرا و تيمچه در زمره اماکن وقفي وجود داشت که ميزان موقوفات بازار را نسبت به موقوفه‌هاي ساير محله‌ها افزايش مي‌‌داد.در سال‌هاي بعد تهران همچنان از لحاظ اقتصادي و فرهنگي نسبت به بعضي از شهرها عقب بود، ولي از اواخر قرن سيزدهم هجري قمري تحولاتي که شکل آتي شهر را تعيين مي‌‌کرد آغاز شد. در آمار 1286ق نجم الملک، رشد شهر از لحاظ جمعيت و وسعت به چشم مي‌‌خورد؛ به طوري که عده‌اي حتي در بيرون ديوارهاي قديم شهر که خراب شده و در حوالي خندق جديدي که حفر شده بود زندگي مي‌‌کردند و اين رشد بخصوص به سوي شمال غرب شهر بيشتربود.در آمار جديد مربوط به ابنيه تهران که اخضرعلي شاه آن را در 1320ق تکميل کرد، تغييرات واضحي را در نقشه 1305ق نجم الملک مي‌‌بينيم و گسترش شهر به سوي شمال و غرب مشخص‌تر است. همچنين به نظر مي‌‌رسد که رشد جمعيت سرعت بيشتري يافته بود. بين سال‌هاي 1269 و 1286ق، رشد جمعيت 2/1% در سال بود ولي از سال 1286 تا 1320ق، به 6/1% رسيد و جمعيت به حدود 244400 افزايش يافت.در اين مدت با وجود آنکه تعداد خانه‌ها نسبت به قبل 9/1 برابر و شمار دکان‌ها 2/2 برابر و تعداد کاروان‌سراها ـ که نقش مهمي در تجارت و صنعت داشتند ـ 4 برابر افزايش يافت، هنوز تهران از لحاظ صنعت يا تجارت در کل کشور نقش اصلي را نيافت.در 1320ق نيز مانند سابق، بيشترين مکان‌هاي وقفي را به ترتيب دکان‌ها، خانه‌ها، کاروان‌سراها و حمّام‌ها تشکيل مي‌‌داد. ولي اين نکته قابل تأمل است که با وجود توسعه شهر و افزايش جمعيت و ثروت، از تعداد مساجد، مدارس و تکايا کاسته شد. البته ارقام آماري اينگونه نشان مي‌‌دهد. و اين ارقام کاملاً قابل اطمينان نيست. يک مورد مهم که نويسنده اين مقاله هم به آن پرداخته اينست که در فهرست دوره جديد نسبت به دوره سابق، نام‌هاي رقبه‌هاي وقفي دوره سابق به چشم نمي‌خورد. با اينکه بعيد به نظر مي‌‌رسد وقف آنها منقضي شده باشد يا از صيغه وقف خارج شده باشند. به اين توضيح توجه فرماييد:در سال‌هاي جديد همچون گذشته، موارد وقف را همچنان امام‌زاده، مسجد، تکيه و مدرسه تشکيل مي‌‌داده‌است و بعضي از اين موارد حتي پس از 50 سال تغييري نکرده‌اند؛ مانند وقف براي سيدالشهداء(ع)، مدرسه صدر، مدرسه مروي، مدرسه محمديه، تکيه چال حصار، تکيه رضاقلي خان، تکيه زرگرها، چهل تن و هفت تن. ولي بررسي بيشتر نشان مي‌‌دهد که موقوفات سابق نامشان نيست. يک دليل تعويض نامها است، آمار 1320ق، اخضرعلي شاه اغلب گذرها و پاتوق‌ها را به نام پليس مأمور امنيت آن محل موقوفه ناميده و نام کوچه‌ها را ضبط نکرده است. در 1269ق نيز بعضي از کوچه‌ها نام درستي نداشته و فقط با عنوان شخصيتي که در آنجا سکني داشته مشخص شده‌اند. بنابراين اطلاعات اين آمار کامل نيست و در اغلب آنها موارد وقف ذکر نشده است. از طرفي هم اين امکان وجود دارد که بسياري از موقوفات قديم به دليل اينکه نامشان در جايي ضبط نمي‌شد از بين رفته باشند و وارثان جديد وقفيت آنها را منکر شده باشند. بهرحال اگر بخواهيم بر طبق اين آمارها قضاوت کنيم بايد بگوييم توسعه تهران موجب افزايش تعداد موقوفات نشد و برعکس مي‌‌بينيم که نسبت تعداد دکان‌هاي وقفي به کل دکان‌ها در 1269، 7/7 است، در حالي اين نست در 1320ق 4/17 بوده است. جالب توجه است که در محله‌هاي قديمي مانند عودلاجان که در مقايسه با گذشته، کوچک‌تر شده بود و همين‌طور در چالميدان، تعداد موقوفات نسبت به محله‌هاي جديدتر، مانند دولت و سنگلج، بيشتر شد و اين روند در بازار هم که محله‌اي قديمي بود به چشم مي‌‌خورد.با اينکه محله دولت بيشترين دکان را داشت، و از نظر تعداد کاروان‌سرا بعد از محله بازار قرار مي‌‌گرفت (که بدون شک نشانه ثروت و داد و ستد بسيار بوده است) کمترين شمار موقوفات را داشته است.ولي اين ارقام و آمار قطعاً خالي از اشتباه و مسامحه نبوده و همه حقيقت را بيان نمي‌کند. ولي بيان همين مقدار از حقيقت هم مغتنم است. علاوه بر آن، در مبحث علل و عوامل کاهش يا افزايش وقف به عللي اشاره مي‌‌کند که در عليت آن شک و ترديد هست، مثلاً مي‌‌گويد يکي از علل کاهش اشتياق به مقوله وقف را، بخصوص در محله‌هاي جديد و اعيان‌نشين، اعتقادات مذهبي آنها است.يعني چون اعيان و اشراف کمتر پاي‌بند احکام ديني‌اند، از اينرو کمتر وقف مي‌‌کنند. در حالي که به وضوح مي‌‌بينيم که گاه اشراف و اعيان بيش از ديگران وقف کرده‌اند. يکي به خاطر تأمين امنيت دارايي‌ها با روي آوردن به وقف اهلي و دوم به دليل تمکن داشتن. برخلاف فقرا که چيزي ندارند تا وقف کنند. البته خود نويسنده اين مقاله به امنيت اشاره کرده و مي‌‌نويسد: در اين ميان مسأله امنيت را نيز نبايد فراموش کرد. زيرا به مرور مردم کمتر به عملکرد مستبدانه دولت توجه مي‌‌کردند و يا شايد مالکيت آنها در محله‌هاي جديدتر بر پايه و اساسي محکم‌تر قرار مي‌‌گرفت که نيازي به وقف کردن املاک خود نمي‌ديدند.به هر حال بايد اذعان نمود که تحليل و بررسي صرف اين دو آمار، وضع موقوفات تهران را دقيقاً مشخص نمي‌کند و همانطور که ذکر شد، مطالب آنها در بسياري موارد نادقيق و موجز است و منابع ديگري لازم است تا اطلاعات کامل‌تري از موقوفه‌هاي تهران در دوره‌هاي ناصري و مظفري به دست دهد.يک نکته مهم اينست که نظام نام‌گذاري و ثبت اسناد وجود نداشت بلکه روحانيون خود در منازل يا مساجد به تمليک و عقد بيع مي‌‌پرداختند و ثبت و ضبط دقيق و منظمي هم وجود نداشت. از اينرو در موقوفات گاه تعدي و اجحاف مي‌‌شد و موقوفه‌اي، غير موقوفه اعلام مي‌‌شد. ثبت اسناد وقفي زمينه‌ساز آمارهاي واقعي است که متأسفانه تاکنون وجود نداشته است.وقف پذيري اجتماعييکي از ارکان وقف، واقف يا وقف گزاران است؛ نيز رونق نهاد وقف به کثرت واقفان و به حجم عملکرد وقفي آنها بستگي دارد. افزايش واقف و افزايش عملکرد وقفي واقف به عوامل متعدد وابسته است. از جمله آگاهي، تدين و باورهاي ديني، مسئوليت پذيري و حس همدردي اجتماعي، اقتضائات و نيازهاي اجتماعي وده ها عوامل اينچنيني در افزايش تعداد واقفان و گسترش عملکرد وقفي آنها مؤثر است. آمارهاي دوره قاجاريه گوياي اينست که در اين دوره نسبت به دوره هاي قبل، وقف رونق يافته و آمار رقبات وقفي بالا رفته است. در اين فصل اجمالاً چند عامل را بررسي مي کنيم.جايگاه اقشار خاص: در دوره صفويه درباريان، علماي داراي مشاغل رسمي و قشر مرفه مثل بازرگانان به وقف اموال خود مي پرداختند، و در بين عموم مردم کمتر وقف جريان داشت. به عبارت ديگر وقف تعميم عمومي نداشت يا وقف به درجه جامعه پذيري نرسيده بود. اما در دوره قاجاريه، به دليل پخش اندکي از ثروت هاي عمومي در بين مردم و افزايش نسبي سطح زندگي آحاد جامعه، قدرت وقف افزايش يافت. عموميت وقف و افزايش وقف به عواملي مثل امنيت اجتماعي، افزايش ثروت عمومي، افزايش درآمد عمومي، کاهش فقر عمومي، حذف انحصارهاي کلان و خرد، سياست و خط مشي دولت و حاکميت و باورهاي انسان محور بستگي دارد. بايد شبکه زير تشکيل شود تا مقوله افزايش وقف و تعميم وقف توليد شود:جمعيت متنابهي بايد وجود داشته باشد؛ لذا جوامع با جمعيت اندک، واقفان اندک خواهد داشت، تا بخشي از آنها به وقف بپردازند. اين جمعيت بايد به اندازه کافي ثروت و امکانات داشته باشد و از حد نيازهاي عمومي خود، ثروتي مازاد و ذخيره شده داشته باشد؛ در اين صورت مي تواند بخشي از آن را وقف نمايد. امنيت عمومي هم باشد تا وقف نمودن و ايجاد موقوفات عبث شمرده نشود. اما اگر واقفان، موقوفات خود را در معرض نابودي، انحصارگرايي، مصادره به نفع يک جريان يا به نفع دولت ببينند، از وقف خودداري خواهند کرد، و بالاخره هم وقف کاهش مي يابد و هم عموميت خود را از دست مي دهد. نيز دولت بايد خط مشي حمايتي و تشويقي عملي و نظري داشته باشد. اما اگر دولت در عمل يا در قوانين و تبليغ و در فرهنگ، به گونه اي مانع از عملکرد طبيعي وقف و واقفان شود خود به خود وقف کاهش مي يابد. عامل پنجم ريشه در فرهنگ و اعتقادات مردم دارد. مثلاً اگر فرهنگ طرفدار الغاي وقف باشد و وقف را مضر به مصالح اجتماعي بداند، واقفان کاهش يافته و تعميم اجتماعي وقف از بين مي رود.اين پنج عامل بايد در کنار هم همديگر را تکميل کنند تا فرآيند وقف مثبت شده و ثمرات مطلوبي نتيجه دهد. متأسفانه پژوهش ميداني و جامع درباره علل مشارکت عمومي در وقف يا کنار کشيدن عمومي از وقف عرضه نشده است. با اينکه بسيار مهم و اساسي است.مشارکت زنان: درعهد قجرها، مانند عصر صفويه، قشرهاي مختلف به وقف مي‌‌پرداختند و انگيزه آنها هم مختلف بود. يک قشر مهم زنان بودند که تعداد کثيري از موقوفات کوچک و محلي به ويژه در تهران در طول قرن نوزدهم و دوره قجرها به نام زنان ثبت شده است. با اينکه در تاريخ رسمي دوران قاجار، زنان از حقوق قابل توجه اجتماعي برخوردار نبودند. از سوي ديگر پيرامون فعاليت‌هاي اقتصادي آنان اطلاعات ناچيزي در اختيار داريم و يا بعضاً هيچ اطلاعي در دست نيست؛ امّا اسناد باقي مانده وقف مبين احتمال اداره املاک زنان، به وسيله خود آنهاست.حال بايد ديد شاخص‌هاي اجتماعي مثل شغل و جنسيت واقف، در سرنوشت و فرايند کلي وقف مؤثر بوده است يا نه؟در فهرست راهنماي وقف‌نامه‌هاي استان تهران که بيشتر مربوط به دوران قاجار است، 1160 مدخل وجود دارد که نزديک به 170 مورد آن ـ يعني 15% ـ به نام زنان ثبت شده‌است. البته اين امر چندان بحث برانگيز نيست. براي روشن شدن نوع بناهايي که بحث کرده‌ايم و به منظور تشريح مفصل نوع املاک موقوفه، اهداف خيرخواهانه و خصوصي در وراي وقف اين املاک و شرط‌هاي مربوط به اداره و به کار بستن موقوفات، به عنوان نمونه به بررسي سه مورد مي‌‌پردازم که عبارت است از: وقف هاجر خاتون خانم در 1264ق (1848م)؛ وقف شرف نساء خانم در 1296ق (1879م)؛ و بالاخره بناهاي موقوفه‌اي که از حاجيه خاتون خانم و دختر وي سارا سلطان خانم، از 1298ق (1881م) باقي‌مانده است.هويت زنان واقف: آقاي ورنر اسناد موجود که شامل اطلاعات ناچيزي از واقفان است و تنها شامل تنها نام و نسبت‌هاي خانوادگي بلافصل آنها را به دست مي‌‌دهد، به پژوهش درباره زنان واقف در دوره قاجاريه پرداخته است. با اين حال از نام، عنوان و نحوه معرفي آنها دراين اسناد برمي‌آيد که همه آنان بدون استثنا از اشراف يا به طور کلي‌تر از طبقات برخوردار جامعه تهران آن زمان بوده‌اند؛ تمامي‌شان به زيارت خانه خدا رفته‌اند و از اين‌رو عنوان حاجيه را دارند و اين فرصت و موقعيت، تنها براي زناني فراهم بود که از طبقه‌اي بالا بودند و پشتوانه اقتصادي محکمي داشتند. هاجرخاتون خانم ملقب به جديد الاسلام، همسر حاج محسن بازرگان تهراني، بود. حاجيه خاتون خانم که به حاجي وزير نيز شهرت داشت، دختر فردي اشرافي به نام اسماعيل‌بيگ بوده است و دخترش حاجيه سارا سلطان خانم همسر محمد ابراهيم نواب بدايع‌نگار معروف بود. حاجيه شرف نساء خاتون نيز دختر حاجي گرگين‌بيک، مَلاک معروف، بوده است. پايگاه اجتماعي والاي آنان را ـ با توجه به عناوينشان در اسناد موجود ـ پس از اين، بررسي خواهيم کرد. همه آنها بدون استثنا عُلياجاه يا عُلياجناب، ناميده شده‌اند. همچنين عموماً ملقب به نمونه‌هاي عفت و پاکي (خدارت و طهارت دستگاه) بوده‌اند و آنها را پيرو زنان اسوه تاريخ اسلام نظير حضرت خديجه(س) دانسته‌اند که خود مبيّن درجه والاي آنهاست.از اسناد، به طور غيرمستقيم، چنين برمي‌آيد که املاکي را که اين زنان وقف کرده‌اند، آنهايي است که از پدران يا شوهران فوت شده خود به ارث برده بودند. دليل احتمالي ديگر آنان براي اين کار، مرگ خويشاوند نزديک و از دست دادن پشتيباني خانوادگي در حفاظت املاک بود. از اينرو براي حفظ ملکشان از خطر غصب يا حيف و ميل شدن، آن را از طريق وقف به تأسيسات و نهادهاي مذهبي انتقال مي‌‌دادند.مصارف موقوفات: پس از تشريح نوع املاک و مستغلاّت وقف شده اکنون به کاربردها و مصارف آنها مي‌‌پردازيم. شرف نساء و هاجر خاتون املاک خود را تنها به صرف امور خيريه وقف کردند، در حالي که خاتون خانم و دخترش، سارا سلطان، که از ميان سه مورد بيشترين موقوفات را داشتند، املاک و مستغلاّت خود را به شرط بازگرداندن يک سوم عايدي آنها به فرزندانشان، اعم از ذکور و اناث، وقف کردند؛ از اين‌رو به آن وقف خاص و عام گفته مي‌‌شود که بنا به اهداف خيريه عمومي و شخصي صورت مي‌‌گيرد.امّا جزئيات مربوط به مصارف خيريه وقف، بسيار جالب توجه و مبين اولويت‌هاي برجسته در نظر واقف است. اولين مورد مصرف وقف براي عزاداري است که در هر سه سند وقف، اولويت اوّل را به خود اختصاص داده است. اين فعاليت‌ها تنها به ماه محرم و بزرگداشت شهادت امام حسين(ع) محدود نمي‌شود، بلکه همان گونه که در سند وقف هاجر خاتون آمده، براي همه امامان و نيز فرزندان و اصحابشان مراسم تعزيه صورت مي‌‌گرفته‌است. در اسناد مورد بررسي، اصطلاح روضه‌خواني به جاي تعزيه‌داري آمده است که آشکارا نحوه مصرف مورد وقف را نشان مي‌‌دهد. اين نوع وقف در عمل به معناي پرداخت دستمزد روضه‌خوان‌ها و نيز فراهم آوردن قهوه، آب و غذاي مجاني براي جمعيت شرکت کننده در مجلس عزاداري است.مورد مصرف ديگري که در سند وقف آمده، کمک به فقراست. اين کمک به صورت خيلي کلي و بدون بيان چگونگي خرج عوايد براي اين منظور بيان شده‌است که شامل سيدها و غيرسيدها مي‌‌شود. در سند وقف خاتون خانم و دخترش، کمک به فقرا و زوّار در يک گروه جاي گرفته و در اين بند تأکيد خاصي بر کمک به ازدواج جوانان محتاج و کمک به خرج ازدواج آنها شده‌است.موقوفه هاجر خاتون براي دو منظور اصلي مصرف مي‌‌شده‌است که اولين آنها، همانند ساير اسناد وقف، کمک به تعزيه‌داري بوده و دومين مورد مصرف عايدات وقف، کمک به هزينه تحصيل و زندگي طلاب علوم ديني بوده است.در سند وقف شرف نساء خانم، فعاليت‌هاي خيريه گسترده‌اي آمده است که بيشتر پيشنهاداتي براي صرف عايدات وقف در امور خيريه مختلف به نظر مي‌‌رسد و نحوه مصرف آن به صلاحديد متولّي وقف تعيين مي‌‌شده‌است. اين موقوفه نسبتاً کوچک هرگز به معناي واقعي به مصارف و منظورهاي فوق نمي‌رسد و نيز در اين سياهه آنچه عملي‌تر به نظر مي‌‌رسد، مورد آخر يعني «تعمير مساجد، قلاع و پل‌ها يا هر نوع فعاليتي که در قوانين اسلامي ممدوح قلمداد مي‌‌شود» است. به هر تقدير اين سياهه فرض اوليه ما را پيرامون اولويت‌ها تأييد مي‌‌کند، چرا که در اين سند نيز نظير دو سند ديگر، در ابتدا فعاليت‌هاي مربوط به عزاداري ذکر شده که قطعاً در نظر واقف مهم‌ترين مسأله بوده است.نتيجه: وقف در دوره قاجاريه توسط همه قشرها به ويژه زنان وجود داشته است و داراي روند رو به رشدي بوده است. موقوفات زنان در دوران قاجار فقط نشانگر وقف زنان اين دوره است و هيچ قرينه يا نشانه‌اي در دسترس نيست تا بتوانيم تحليل‌هاي غيرمتعارف از کارهاي آنها عرضه کنيم. مثلاً بگوييم وقفيات زنان اين دوره نشانگر پيشرفت طرفداري از حقوق زن يا فمنيسم يا... است. به هيچ دليل اين ملزومات و لوازم را نمي‌توان بر گردن آنها نهاد. واقفان گرچه خود مؤنث و متولّي موقوفات خويش بودند، امّا دختران خود را به عنوان متولّي قرار نداده و حتي از اعقاب مؤنث خود در اسناد ذکري نکردند. همچنين در مصارف موقوفات هيچ موردي را به بانوان اختصاص ندادند. علي‌رغم رواج روضه‌خواني در ميان زنان تمامي طبقات در دوران قاجار، موقوفات بانوان هرگز چنين مصارفي را ويژه زنان در اسناد وقف برنشمرده‌اند.البته مي‌‌توان گفت، اين وقفيات بيان آشکار مشارکت زنان طبقه بالاي اجتماع در فعاليت‌هاي اقتصادي و اجتماعي است. اين بدان معنا نيست که زنان در جامعه چون مردان، برخوردار از فرصت‌هاي يکسان بودند بلکه اين سه سند وقف، شايد به نوعي مبين حضور زنان در عصر قاجار در وراي ديوارهاي بلند حرمسرا باشد.در دوره‌هاي بعد مثل دوره پهلوي و عصر ج.ا.ا.، در عرصه مشارکت زنان کارهايي انجام شد ولي براي مشارکت وقفي زنان برنامه‌ريزي ويژه‌اي وجود نداشته است. علت اين عدم توجه در دوره پهلوي معلوم است و به سياست‌هاي غيرمذهبي اين رژيم برمي‌گردد. ولي دوره ج.ا.ا.، تابع علل مختلف است که مهم‌ترين آن فقدان خط مشي علمي و مدون در وقف است.نهادهاي فرهنگي و نقش وقفاقتضائات و نيازهاي جديد فرهنگي در دوره قاجاريه پيدا شد، مردم از بيسوادي احساس شرم کرده و حداقل خواهان تحصيل فرزندان خود در مدارس شدند. از اينرو نياز به نهادهاي فرهنگي بيشتر يا توسعه نهادهاي موجود يک ضرورت بود. نخبگان براي رفع اين نياز و پاسخ به اقتضائات از ابزارها و روش هاي متعدد استفاده کردند. يکي از آنها، وقف بود. کساني که امکاناتي مثل زمين، ساختمان، پول و... داشتند، آنها را بر اساس يک صيغه شرعي در اختيار يک طرح فرهنگي قرار مي دادند. مثلاً زميني را براي ساختن مدرسه ابتدايي وقف مي کردند تا نوباو گان و نوجوانان به تحصيل بپردازند.مردم ايران پس از مشروطيت، عطش و نياز فراوان به مقولات فرهنگي پيدا کردند، صد ها عنوان نشريه راه اندازي شد، مدارس فراواني تأسيس شد، چاپ و نشر در شهرهاي مختلف راه اندازي شد و صدها کتاب منتشر شد، کتابخانه هاي متعدد تأسيس شد، دانشجويان ممتاز براي ادامه تحصيل به دانشگاههاي خارج رفتند، سينما و تئاتر راه اندازي شد، انجمن هاي فرهنگي متنوع با عنوان هاي گوناگون تأسيس شد. وقف در تأمين هزينه هاي اين نهادها تأثير داشت. براي پرداختن به همه اين مقولات نياز به فرصت کافي و امکانات پژوهشي بسيار هست. اما فقط، چند نمونه، گزارش اجمالي مي شود.بناي مسجد: حجم زيادي از موقوفات دوره قاجاريه، اختصاص به بناي مسجد يا مخارج جانبي مثل روضه‌خواني در مساجد داشت. امّا پرسش‌هايي مانند نقش‌هاي اجتماعي و فرهنگي اين مساجد در تحولات دوره جديد چه اندازه بود؟ سودآوري و عوايد اين نوع وقف چه بود؟ مطرح است.در اينجا چند مسجد به عنوان نمونه بررسي مي‌‌شود. البته در مورد مساجد آمارها کمتر، مخفي‌تر و دست نايافتني‌تراند و اطلاعات شفافي وجود ندارد. زيرا بسياري از نيکوکاران نمي‌خواسته‌اند، نامشان مطرح شود، يا عده‌اي درصدد سودجويي و سوءاستفاده بوده‌اند و اطلاعات صحيح در اختيار مردم و پژوهشگران قرار نداده‌اند. مسجد سيد اصفهان از مساجد مشهور در وسط شهر يکي از مساجد وقفي مهم است و با بررسي ابعاد آن، ميزان کارآمدي آن هم به دست مي‌‌آيد.اين مسجد در دوره قاجاريه يعني در اواسط قرن سيزدهم هجري و در زميني به مساحت 8075 متر مربع در محله بيدآباد اصفهان بنا شده و داراي دو شبستان بزرگ، گنبد، دو چهلستون، دو مهتابي و سه ايوان و گلدسته به عنوان مسجد و نيز مدرس و بيش از 45 حجره در طبقه فوقاني به منظور سکونت طلاب است. دو در، در جنوب شرقي و جنوب غربي و دو در واقع در سمت شمال مسجد، محلهاي اطراف را از طريق مسجد به يکديگر متصل مي‌‌کنند. مسجد سيد به همت والاي مرحوم حاج سيد محمدباقر شفتي رشتي معروف به «حجت‌الاسلام» مطلق و «سيد حجت‌الاسلام» در بين سالهاي 1240 تا 1245ق بنا گرديد.سيد حجت‌الاسلام در سال 1175ق در چرزه، از قراي طارم عليا در 60 کيلومتري شفت رشت، چشم به جهان گشود و پس از آموختن مقدمات به عتبات مهاجرت کرد و پس از کسب فيض از محضر علماي عراق در سال 1205ق ـ سال فوت استادش مرحوم وحيد بهبهاني ـ به ايران بازگشت و پس از درک محضر مرحوم ميرزاي قمي، در سال 1216ق در اصفهان ساکن گرديد و تا آخر عمر در اين شهر اقامت داشت و بالاخره در سوم ربيع الثاني 1260ق به بيماري استسقاء در اصفهان وفات يافت و در حاشيه مسجد در مقبره خويش مدفون گرديد.سيد حجت‌الاسلام علاوه بر داشتن مقام علمي و عظمت معنوي که حاصل آن تربيت شاگردان بسيار و تأليفاتي بالغ بر 60 عنوان کتاب و رساله است، در جهات اجتماعي و قضائي و احساس مسؤوليت ويژه نسبت به اجراي احکام اسلامي و حدود الهي از ديگران ممتاز بود، به گونه‌اي که اقدامات او در اين زمينه زبانزد خاص و عام است. ثروت و مکنت دنيوي سيد نيز از ويژگيهاي بارز اوست که منشأ خدمات بسيار و از جمله بناي عظيم او که اکنون «مسجد سيد» ناميده مي‌‌شود گرديده است.نويسندگان به مناسبت، از عظمت مرحوم سيد و مسجد او با عبارات گوناگون ياد کرده‌اند: صاحب روضات الجنات مي‌‌نويسد: «... تنها مسجد اعظم او که در اصفهان بنيان شد شاهد علوّ مقام و دليل بر رفعت بنيان اوست، بلکه مسجد مزبور آيتي از آيات ملک و نشاني از نشانه‌هاي سلطنت معنوي اوست». مرحوم انصاري در تاريخ اصفهان مي‌‌نويسد: «بناي جامع بيدآباد بر علوّ همتش فرياد مي‌‌زند، زيرا مساجد بزرگ را شاهان متعدد ساخته‌اند و اين مسجد را آن پادشاه علما به تنهايي کفالت فرمود».باري اساس ساختمان مسجد و بناي آن تا سال وفات مرحوم سيد ـ 1260ق ـ به اتمام رسيده و پس از آن تکميل بنا و تزئينات مسجد و بويژه تنظيم وقف‌نامه که بحث پيرامون آن، هدف اصلي اين مقاله است، به کوشش مرحوم حاج سيداسدالله فرزند مرحوم سيد انجام پذيرفته است.پس از فوت مرحوم سيد، يکي از پسران برتر که در بين همگي اهل علم و فضل بوده يعني مرحوم حاج سيد اسدالله توليت مسجد را به دست گرفت.قابل ذکر است که مسجد سيد داراي موقوفات بسيار از زمان مرحوم سيد و بعد آن بوده که متأسفانه اکنون جز تعدادي مغازه در اطراف مسجد، از هيچ يک از آن موقوفات اثري نيست و به دليل فقدان توليت صحيح در سنوات اخير در جهت احياي مسجد و موقوفات و نيز بازسازي و تعمير خرابيهاي آن که معلول گذشت زمان و نيز بمباران و موشکباران اطراف مسجد درزمان جنگ تحميلي است، پيگيري لازم صورت نپذيرفته است.مسجد سيد اصفهان داراي وقف‌نامه مفصلي است که همه جوانب و مسائل در آن آمده و حتي نيازها و مخارج آينده پيش‌بيني شده‌است.در اين وقف‌نامه حتي چاه و منبع، ارض مزبله (محل آشغال)، کر و خلاها (مستراح و وضوخانه)، سقاخانه، اختصاص زميني خرابه به اندازه چهارصد زرع جهت تخليه خلاها و کوت کردن نجاسات پيش‌بيني شده و براي هر کدام راه‌کاري پيشنهاد و ثبت شده‌است. امّا سطح فکر و آينده نگري به اندازه‌اي نبوده که تمهيدات و زمينه‌سازي براي تداوم اين موقوفه، افزايش بهره‌دهي اقتصادي آن و راه‌هاي درآمد و مخارج آن لحاظ شود. زيرا جنب مسجد سيد بازارچه‌اي با دکان‌هاي زياد هست که همگي وقف خرج مسجداند به عبارت ديگر کنار مسجد يک بنگاه اقتصادي هست و مي‌‌توانستند در خصوص بهره‌دهي و درآمدزايي بيشتر آن چاره اي بينديشند.مسجد سيد فقط يک نمونه از مساجد دوره قاجاريه است. مساجد بسياري در اين دوره ساخته و وقف شده‌است. وجود اين مساجد تأثير زيادي در فرهنگ ديني نهاد و آموزه‌هاي شيعي را گسترش بخشيد و نهادهاي ديني را توسعه داد. بطوري که فرهنگ غربي نتوانست تأثيرات جدي و ماندگار بگذارد و سرنوشتي که ترکيه پيدا کرد در ايران تحقق نيافت.مدرسه سازي: دوره قاجاريه يک دوره استثنائي و جديد براي مدارس بود، زيرا علاوه بر مدارس قديم طلبگي، مدارس جديد هم شکل گرفت، زيرا نظام تعليم و تربيت جديد که سوغات غرب هم بود توسط تحصيل‌کردگان ديار غرب وارد ايران شده بود. مدارس مؤثر و مهمي مثل دارالفنون يا مدرسه رشديه تأسيس شد که بعضاً از موقوفات تأمين مي‌‌شدند. از اينرو بحث رابطه وقف با مدارس را بايد با دقت و ظرافت خاصي به پيش بُرد.مدرسه مروي تهران يکي از مدارس اين دوره است و وقف‌نامه جامعي دارد.اين مدرسه در نظام طلبگي و ساختار روحانيت شيعه مؤثر بوده است و از حيث استاد و زمينه تحصيل وضع خيلي بهتري داشته و مجمع افاضل و اکابر و اساتيد بوده و جزء مدرسه‌هاي فعال و موفّق بوده است. در وقف‌نامه اين مدرسه مواردي مثل نکات زير آمده است:ـ مطبخ واقعه در زاويه مدرسه را در اوقات شريفه تعزيه‌داري سيدالشهداء، براي کساني که مي‌‌خواهند اطعام دهند.ـ محصلين علوم شرعيه که مدرسه وقف است بر ايشان، بايد ساعي باشند در تحصيل علم، و هر گاه کسي است که نبايد درس بخواند، در تدريس و تأليف کوتاهي ننمايد.ـ آنکه طفل غير مميّز را در مدرسه جاي ندهند، و صبي مميز را نيز در هر حجره زياده از يک نفري نيز جاي ندهند.ـ آنکه با وجود امکان، در هر يکي از حجرات، هر شب يک نفر از محصلين بيتوته کند که حجره خالي نماند.ـ هر يک از طلبه با عدم عذر شرعي هر روزه اقلاً يک حزب کلام‌الله مجيد تلاوت کنند.ـ آنکه کتابي از کتب موقوفه را خواه از اهل مدرسه و خواه خارج، احدي بي‌اذن متولّي و ناظر و اطلاع مدرس و جمعي از ثقات طلبه بيرون نبرند، و با اذن و اطلاع هم بيش از يک شبانه‌روز در خارج نگاه ندارند، مگر متولّي، که با مصلحت شرعيه زياده بر اين هم مي‌‌تواند.ـ آنکه طلبه در دادن کتاب به يکديگر مضايقه نکنند، و مهما امکن کتب را معطل نگذارند، و در حفظ کتب و فروش]جمع فرش[ و ظروف اهتمام بليغ کنند، و اگر کتابي يا فرشي يا ظرفي به تفريط من هي في تصرّفه يا غير، تلف يا معيوب شود متولّي با امکان، قيمت يا ارش را از مفرّط استيفا نموده در اصلاح يا تحصيل مثل مهما امکن، صرف کند.در وقف‌نامه اين مدرسه مواردي مثل املاک فراوان در چند قريه، املاک در تهران در جنب مدرسه و چندين دکان در تهران به چشم مي‌‌خورد. با يک طرح اقتصادي و برنامه‌ريزي منطقي مي‌‌توانستند اينها را تبديل به واحد درآمدزا نمايند تا طلاب مجبور نباشند با گرسنگي روز را به شب و شب را به روز آورند و استادان به دليل نداشتن هزينه نتوانند فعاليت هاي علمي ارزشمند نمايند ولي دکان‌دارها روز به روز متمول‌تر شده‌اند.آموزش و پرورش جديدبدون وقف، نهاد عظيم و پرهزينه آموزش و پرورش داير نمي شد. از قديم واقفاني به تأسيس مدرسه وتوسعه اين نهاد همت گماشتند. اما وقتي نظام آموزشي جديد مستقر شد و قرار شد همه مردم باسواد بشوند، نياز به مدارس جديد بيشتر شد. از سوي ديگر واقفاني به تأسيس اين مدارس اهتمام ورزيدند. در اينجا به نمونه هايي از وقف مدرسه اشاره مي شود.جهان خانم ملقب به مهد عليا از نوادگان دختري فتحعلي شاه يعني دختر اعتضاد الدوله امير محمد قاسم خان قاجار قوانلو بود. او به خط خودش در وقف نامه اي مدرسه و مسجد دروازه دولت را در تهران وقف نمود. در اصل پدرش اينجا را وقف کرده بود و مهد عليا با وقف شش هزار تومان به بازسازي آنجا مبادرت ورزيد. و نه هزار تومان براي خريد املاک اطراف مدرسه براي توسعه آن پرداخت.حتي زنان واقف در دوره قاجاريه مثل حاجيه هاجر خاتون، شرف نساء خانم و حاجيه خانون خانم و حاجيه سارا سلطان تهيه کتاب درسي مورد نياز محصل ها، حفظ قرآن و پرداخت کمک هزينه تحصيلي به دانشجويان، تعمير ساختمان مدارس را در وقف نامه هاي خود آورده اند. عبدالحسين ميرزا فرمانفرما از نوادگان فتحعلي شاه قاجار وقفيات و اقدامات نيکوکارانه فراوان دارد که توسط منصوره اتحاديه گزارش شده است.از جمله کارهاي او اختصاص چند زمين بزرگ براي احداث چند دبستان در تهران است. نيز در کنار هر دبستان تربيت بدني و باشگاه ورزشي احداث شد. نيز دارالفنوني در تبريز احداث نمود.وقف کتاب و کتابخانه: اسناد و مدارکي هست که هزينه چاپ و نشر، پخش و حتي تأليف آثار مکتوب با اموال وقفي انجام مي شد. فرهاد ميرزا معتمدالدوله از خاندان قاجار از کساني است که صحن حرم کاظمين(ع) را ساخت. او کتابي به نام زنبيل (تهران، مروي، 1329ق) نوشت. در اين کت





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3561]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن