واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تاریخچه تطور نثر فارسی (2)از قرن پنجم تا قرن هفتم
در قرن پنجم، و در دوره غزنویان، همان اصول نثر دوره سامانی باز پا بر جای بوده است چنانکه مؤلّف زینالاخبار کاملاً همان زبان را به کار برده است و در کتابهای مهم این دوره مانند: نوروزنامه عمر خیام و کشف المحجوب هجویری و نورالمریدین ابوابراهیم مستملی بخاری و نورالعلوم ابوالحسن خرقان و بیان الادیان ابوالمعالی غزنوی و سیاست نامه نظام الملک و نصیحت نامه امیر عنصر المعالی معروف به قابوس نامه و کتابها و رسایل فارسی امام حجةالاسلام، محمّد غزالی و کتاب السوانح فی معانی العشق برادرش احمد غزالی، و ترجمه تاریخ بخارا ابونصر قباوی، همه به همین روش نوشته شده و درین میان، تنها تاریخ مسعودی ابوالفضل بیهقی که قسمتی از کتاب بزرگ جامع التواریخ یا جامع فی تاریخ آل سبکتکین اوست که به ما رسیده ازین قاعده مستثناست و به جای جملههای بریده و کوتاه که در کتابهای دیگر هست، گاهی در آن جملههای بلند و پیچیده دیده میشود که جای اجزای جمله نیز از قاعده معمولی و سیاق عادی زبان دری تجاوز میکند و پس و پیش میشود. از جاهای مختلف کتاب پیداست که این نسخه که به ما رسیده نسخه منقّح و پاکنویس شده آن کتاب نیست بلکه یادداشتهایی است که مؤلّف، روز به روز میکرده و در صدد بوده است که بعد، آنها را به زبان ادبی و ساده بنویسد و مجال نکرده است، و بههمین جهت در متن کتاب که نامههای آن زمان را از انشای ابونصر مشکان، صاحب دیوان رسالت غزنویان نقل میکند، انشای آنها با انشای کتاب، تفاوت دارد و به مراتب روانتر و سادهتر است و چند جا نیز که نامههای تازی خلیفه و پاسخ آنها را ترجمه کرده است، آن ترجمهها نیز سادهتر و روانتر است.استثنای دومی که در کتابهای این دوره هست، رسائل فارسی است که به خواجه عبدالله انصاری نسبت میدهند، و در همه آنها روش تازهیی در انشای فارسی دیده میشود که سجع و قافیه و تکرارهای فراوان در آن هست و با آثار دیگر این زمان، تفاوت بسیار فاحش دارد و بهمین جهت عقیده من اینست که برخی ازین رسایل فارسی که شماره آنها بسیار است قطعاً از عبدالله انصاری، صوفی معروف قرن پنجم نیست و شاید از عبدالله انصاری سلطانپوری از مشایخ صوفیه ساکن هندوستان در قرن دهم بوده باشد که در 1006 از جهان رفته است و دلایل بسیار در اثبات این مطلب هست:
نخست آنکه برخی از عبارات گلستان سعدی درین رسایل دیده میشود، دیگر آنکه پارهیی مطالب تاریخی در آنها هست که قطعاً مربوط به زمانهای بعد از عبدالله انصاری و قرن پنجم است وانگهی مؤلف این رسالات، اشعاری سروده که در پایان آنها «انصاری» و«پیر انصار» و «پیر هری» تخلّص میکند و قطعاً در قرن پنجم، استعمال اینگونه تخلّصها در پایان غزل یا قطعه مطلقاً معمول نبوده است و نیز در این اشعار، کلماتی هست که در آثار گویندگان دیگر قرن پنجم دیده نشده است. از همه گذشته قطعی است که سبک مسجّع و مقفّی را در نثر، نخست در زبان تازی به کار بردهاند و در قرن چهارم و پنجم، ابوبکر خوارزمی متوفّی در 383 و بدیع الزمان همدانی متوفّی در 398 و ابونصر عتبی متوفّی در 427 آن را به کار بردهاند، و پس از آن تنها در قرن ششم در زبان فارسی رایج شده و حمیدالدین بلخی، مقامات حمیدی را به تقلید از مقامات حریری (متوفی در 516) و مقامات زمخشری (متوفی در 538) و اطواق الذهب او و اطباق الذهب شرق الدین عبدالمومن شفروه نوشته است. بدین گونه روش قطعی و رایج سبک زبان دری در سراسری قرن پنجم همان روش قرن چهارم و دوره سامانیان بوده است.در قرن ششم، بیشتر کتابهای مهم مشایخ تصوّف مانند: نجمالدین کبری و مجددالدین بغدادی و عزیزالدین نسفی و روزبهان بقلی و بهاءالدین ولد و احمدجام و شهابالدین سهروردی و شاه سنجان خوافی و ابوالنجیب سهروردی و ابونصر خانقاهی سرخسی و عینالقضاة همدانی و عبدالقادر گیلانی و دانشمندان نامی این دوره مانند: امام فخررازی و عمربن سهلان ساوجی و سید اسماعیل گرگان و حُبیش بن ابراهیم تفلیسی و شهاب الدین مقتول شیخ اشراق و کیهان شناخت حسن بن قطان مروزی و کفایة التعلیم محمد بن مسعود غزنوی و تفسیر بیان الحق نیشابوری و تفسیر سیف الدین درواجکی و تفسیر ابوالفتوح رازی و اسرار التوحید محمد بن منوّر و تذکرةالاولیای عطار و سلجوق نامه ظهیری نیشابوری و ردّ فضایح الروافض عبدالجلیل قزوینی به نام مثالب النواصب وراحةالصدور راوندی و تاریخ بیهق امام ابوالحسن بیهقی و مؤلفات دیگر وی، و مجمل التواریخ و القصص و ترجمه تاریخ سیستان و جوامع الحکایات و الوامع الروایات محمد عوفی و ترجمان البلاغه محمد بن عمر رادویانی نیز، همه بدینگونه است و به همان سبک بیپیرایه و بیتکلّف و روان و سلیس قرن چهارم و پنجم است.
امّا در همین قرن، سبک تازهای در نثر فارسی پیدا شده که نزدیک دویست و پنجاه سال در ایران رواج بسیار داشته و کتابهای فراوان بدان نوشتهاند و آن سبکی است که در استعمال لغات تازی افراط کرده و عمد داشتهاند که هر چه بیشتر بتوانند مفردات و مرکبّات زبان تازی را بکار برند و حتی در استعمال آیات و احادیث و جُمل و اشعار زبان تازی زیادهروی کنند و منشآب و مؤلّفات رشید و طواط و عتبةالکتبه منتجب الدین جوینی و التوسل الی الترسل بهاءالدین بغدادی و چهار مقاله نظامی عروضی و روضةالعقول محمدبن غازی ملطیوی و مکارم الاخلاق رضی الدین نیشابوی و عقدالعلی احمدبن حامد کرمانی و ترجمه کلیله و دمنه ابوالمعالی شیرازی و سندبادنامه و اغراض الریّاسه ظهیری سمرقندی و نفثةالمصدور زیدری و تاج امآثر حسن نظامی و لبابالالباب محمد عوفی و تاریخ طبرستان بهاءالدین ابن اسفندیار، بیش و کم نماینده این سبک خاص بشمار میروند.در این دوره، حمید الدین بلخی متوفی در 559، در سال 551 مقامات حمیدی را به تقلید از بدیع الزمان و حریری و زمخشری و شرفالدین شفروه نوشته، و بدین گونه نثر مسجّع و مقفّی را که پر از مکرّرات و مرادفات است و سبک خاصّی تشکیل میدهد، در زبان فارسی بدعت گذاشته است و این روش خاصّ در دورههای بعد نیز رواج خواهد داشت.ادامه دارد...نویسنده : سعید نفیسی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2382]