تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فال بد زدن شرك است و هيچ كس ازما نيست مگر اين كه به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798270151




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گلو درد


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گلو درد
گلو درد
داشتم از گلودرد منفجر می‌شدم. می‌دانستم که گلویم مثل غروب قرمز است. بابا گفت: «تنها راه آب، نمک و آب لیمو است» آه، چه راه بدی! آب را با نمک و آب‌لیمو مخلوط کردم و ریختم توی دهنم.فردای آن‌روز گوش‌درد هم به گلودرد اضافه شد. دیگر نمی‌توانستم آب نمک را توی گوشم بریزم! توی آینه به خودم نگاه می‌کردم. دماغم که به خودی خود گنده است (البته به دلیل بحران نوجوانی!) قرمز و گنده‌تر شده بود. چشم‌هایم هم درد می‌کرد. من با دستمال کاغذی توی خانه می گشتم، طوری که همه اتاق شده بود دستمال کاغذی (‌نمی‌دانم پس سطل آشغال به چه دردی می‌خورد. شما می‌دانید؟!) نه مامان، نه بابا و نه هیچ‌ بشری خانه نبود. صدای زنگ درآمد. بچه همسایه‌مان بود که به جودی ابوت معروف است. فقط هفت سالش است. گفت: «وای عزیزم سرما خوردی؟» چشم‌هایم گشاد شد. چه‌قدر این بچه زبان دارد!- الان می‌رم. زود برمی‌گردم. و مثل جت رفت و برگشت، جعبه دکتر اسباب‌بازی.- من خوبت می‌کنم.- عزیزم، اونها اسباب‌بازین.- دراز بکش اون‌جا.اصلاً به حرف‌های من گوش نمی‌‌داد.به زودی منو خوابوند روی کاناپه.- دهنت رو باز کن.- این چوب بستنی رو از کجا آوردی؟- مال بستنی  خودمه.اصلاً بهم مهلت اعتراض نداد و چوب را فرو کرد توی دهنم.«وای چه‌قدر قرمزه.» و بعد با لبخند گفت: «راهش رو بلدم.» و همین طور چوب را فرو می‌کرد و با بی‌خیالی حرف می‌زد. دیگر داشتم خفه می‌شدم ... و اگر یک ثانیه دیرتر متوجه می‌شد، الان من نبودم که نامه بنویسم.جودی ابوت با خوشحالی گفت: «پول بده برات دارو بخرم.»- نه امروز خودم می‌خوام برم دکتر.با قیافه حق به جانبی گفت: «پس من چی‌ام؟»- باشه. چه‌قدر؟- 1000تومان.بهش دادم همین پنج دقیقه  از دستش راحت بشوم. خوب است. ده دقیقه بعد با ده بسته پفک و چیپس رسید و گفت: «تنها راه درمانت همینه!»نیم ساعت بعد اتاق علاوه  بر دستمال کاغذی، پر از کاغذ چیپس و پفک بود. (من هنوز کاربرد آشغال رو نفهمیدم.)دو روز بعد تازه از بیمارستان مرخص شدم. جای سوزن سرم خیلی می‌سوزد! نیلوفر یاراحمدی ******************************مطالب مرتبطصورتی عزیزمخواب و بیداریخورشید شاهآب زیر کاه   شاید دوباره‌ همدیگر را پیدا كنیمپسرک، گاری، شهربازیقصه دو دوستشاه ظالم





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن