تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اندكى حقّ، بسيارى باطل را نابود مى كند، همچنان كه اندكى آتش، هيزم هاى فراوانى را م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833029529




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دلايل افزايش پرونده‌هاي همسركشي


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: جام جم آنلاين: مرد جوان مي‌ايستد روبه‌روي آيينه. دستانش هنوز مي‌لرزند. رژلب قرمز را بر مي‌دارد و مي‌پيچاند و روي آيينه مي‌نويسد: «اين سزاي زن خيانتكار است» و با اين جمله انگار تمام روزهاي تلخ يك سال گذشته جلوي چشمانش تداعي مي‌شود. تمام آن جنگ و دعواها، ناسزاها و زد و خورد‌ها از وقتي شدت گرفت كه حس كرد پاي مرد غريبه‌اي در ميان است و همسرش ديگر به زندگي مشتركشان وفادار نيست. همسرش قصد جدايي از او را داشت. مي‌گفت ديگر از اين همه بدبيني و سوءظن همسرش به ستوه آمده است، اما او مطمئن بود پاي مرد ديگري در ميان است و اين برايش يعني پايان همه چيز. يعني شكست در عشق، اما او نمي‌خواست داستان اين طور تمام شود و او بازنده اين ماجرا باشد. مدت‌ها تصور خيانت همسرش خواب و خوراك را از او گرفته بود. مدت‌ها از آن عشق سال‌هاي اول زندگي تنها خاكستري باقي مانده بود. مدت‌ها هر چه بود فقط كينه بود و نفرت. مدت‌ها بود كه حس انتقام در درونش شعله مي‌كشيد. مدت‌ها بود كه ديگر فقط به كشتن فكر مي‌كرد و حالا چند ساعتي بود كه حس مي‌كرد شعله‌هاي انتقام در درونش فروكش كرده است. ديگر فرصتي نيست. سراسيمه چشم‌هايش را به هر طرف مي‌گرداند كه مبادا نشان و مدركي باقي گذاشته باشد. يك بار ديگر نگاهش به جسد زن جوان مي‌افتد كه گوشه اتاق نزديك تخت افتاده است با روسري آبي رنگي كه به دور گردنش گره خورده و چشماني كه به سقف خيره مانده است. جسد هنوز گرم است. بايد هر چه زودتر آپارتمان را ترك كند. 4 طبقه را از پله‌ها تند تند ولي بي‌صدا پايين مي‌رود كه مبادا همسايه‌ها متوجه حضورش شوند و در تاريكي شب ميان كوچه پس كوچه‌ها ناپديد مي‌شود. اين سكانسي از يك فيلم جنايي يا آغاز يك فصل از داستاني پليسي نيست. اين صحنه‌اي از يك اتفاق واقعي است يك قتل خانوادگي. قتلي از نوع همسركشي. همسركشي گرچه پديده جديدي نيست، اما افزايش آن در سال‌هاي اخير باعث شده نگاه ويژه‌اي به اين معضل معطوف شود. بررسي‌ها نشان مي‌دهد انگيزه همسركشي در مردان و زنان متفاوت است؛ مردها به خاطر عدم كنترل تكانه‌هاي پرخاشگرانه با كوچك‌ترين نارضايتي‌اي نسبت به همسر مرتكب خشونت مي‌شوند و گاهي هم اين خشونت‌ها بدون اين كه عمدي در كار باشد منجر به قتل مي‌شود، اما زنان به علت محدوديت‌ها و ناتواني در احقاق حقوقشان از راه‌هاي قانوني، دست به كار مي‌شوند و اقدام به قتل همسر مي‌كنند. مشكلات عاطفي در زندگي پدري، تربيت غلط خانوادگي، وجود سلطه پدر و حاكميت پدرسالاري در خانواده، سكوت و تسليم مادر در برابر زورگويي‌هاي پدر و تبعيض بين فرزندان دختر و پسر در خانواده، اغلب پسران خانواده را دچار اضطراب، بدبيني، وسواس و بحران‌هاي عاطفي عميق مي‌كند كه اين عوامل تاثير زيادي در زندگي آينده و بخصوص زندگي مشترك و روابط ميان زوجين و طرز رفتار، گفتار و تفكر آنها ايجاد كرده و موجب استفاده از روش‌هاي خشونت‌آميز براي حل مشكلات مي‌شود. در زنان نيز، ازدواج‌هاي زودهنگام و محروميت آنان از تحصيل دانش و آموختن حرفه و هنر، تربيت در خانواده پدرسالار و رياست بي‌چون و چراي مرد به عنوان پدر يا همسر در خانواده، توان برابري آنان با مردان را سلب كرده و به دليل بيسوادي و ناآگاهي و وابستگي اقتصادي به همسر، زمينه بزه‌ديدگي، خشونت‌پذيري و اطاعت بي‌چون و چرا از او فراهم مي‌شود و وقتي خشونت به حدي برسد كه زنان از سويي توان تحمل آن را نداشته باشند و از سوي ديگر با يافتن يك همدست، قدرت مقابله به مثل با آن را در خود ببينند، به همان روش‌هاي خشونت‌آميز كه از كودكي با آن مواجه بوده متوسل شده و دست به قتل همسرانشان مي‌زنند. شوهركشي پاياني بر خشونت خانگي شايد اولين پرسشي كه در رابطه با همسركشي در زنان مطرح مي‌شود اين باشد كه چرا اين زنان طلاق نگرفتند؟ پاسخ به اين سوال البته چندان دشوار نيست. براساس قوانين ايران طلاق جزو اختيارات مرد است و در صورتي كه زن متقاضي جدايي باشد، بايد روند طولاني و طاقت فرساي چند ساله‌اي را طي كند و در نهايت با بخشيدن تمام حقوق مادي و از دست دادن فرزندانش به زندگي مشترك پايان دهد. در بسياري از مواقع نيز اين روند به قدري طولاني مي‌شود و گاه چندباره و چندباره تكرار مي‌شود كه جدايي و طلاق به يك روياي دست نيافتني تبديل مي‌شود و از آنجا كه بر پايه پژوهش‌ها چهارپنجم زنان شوهر‌كش خانه‌دار بوده و از استقلال مالي برخوردار نبوده‌اند، فرضيه زندگي مستقل و جداگانه نيز به خودي خود منتفي است. اگر اين موضوع را در كنار آمار بالاي خشونت عليه زنان، برخي نابرابري‌ها، ازدواج‌هاي اجباري، سوءظن‌ها و بددلي و خيانت‌ها قرار دهيم كه البته هيچ يك از آنها نمي‌تواند براي ارتكاب به قتل قابل دفاع و توجيه باشد، آن وقت است كه اين شرايط، طغياني است در برابر همه فشارهايي كه به زنان اعمال مي‌شود. طغياني كه گاه زن را در معرض خودسوزي و خودكشي قرار مي‌دهد و گاه منجر به قتل همسري مي‌شود كه ادامه زندگي با او برايش ممكن نيست و در هر دو صورت اين زن است كه پس از به پايان رسيدن آستانه تحمل و اعمال واكنش خشونت‌آميز بايد تاوان اين طغيان را بدهد؛ تاواني كه گاه جان زن را مي‌گيرد و گاه سال‌ها او را مهمان سلول‌هاي تنگ و تاريك زندان مي‌كند. نتايج يك تحقيق دانشجويي روي تعدادي از زناني كه مرتكب قتل همسران خود شده‌اند در 15 استان كشور بيانگر اين است كه 85 درصد زنان متهم به قتل همسر كه به دلايلي قصد متاركه داشته و موفق نشدند، چاره‌اي جز كشتن شوهر خود نداشته‌اند. سوء ظن و بدبيني حكايت تلخ ديگري است كه موجب افزايش پر وندههاي همسركشي در سالهاي اخير شده است 66 درصد زناني كه مرتكب قتل همسرشان شده و در اين امر مشاركت يا معاونت داشته‌‌اند، اظهار كردند در دوران زندگي مشترك، بارها مشاجره و قهر و آشتي داشته‌‌اند، اما بيشتر اين زنان متهم به قتل همسر كه قصد متاركه داشته و به دلايلي از جمله مخالفت شوهر، مخالفت والدين، وجود فرزندان و نياز مالي، شرايط زندگي را تحمل كرده‌اند، در نهايت صبر و تحملشان به سر آمده و چاره‌اي جز كشتن و از بين بردن همسر خود نيافتند. اين در حالي است كه بسياري از جرم‌شناسان معتقدند معمولا زناني همسران خود را به قتل مي‌رسانند كه با آنان احساس خوشبختي و رضايت نمي‌كنند و در نتيجه در تداوم يك نارضايتي مزمن دست به چنين اقدامي مي‌زنند و در اين ميان خشونت عليه همسر يكي از دلايل عمده اقدام به همسركشي در ميان زنان است. زني كه خود را قرباني خشونت مداوم همسر مي‌بيند و پس از گذشت چند سال همسرش رويه خود را تغيير نمي‌دهد، بتدريج او را به عنوان فردي ظالم و شكنجه‌‌گر تلقي كرده و آرزوي مرگش را مي‌كند و در چنين شرايطي، وجود شرط اضافي مانند آشنايي با مرد ديگري كه شنونده خوبي براي صحبت‌هاي زن است و با او به مهرباني رفتار مي‌كند، مي‌تواند زمينه قتل همسر را فراهم كند و اين در حالي است كه تحمل زنان و مردان در جامعه كنوني كاهش يافته است و متاسفانه در خانواده‌ها به جاي رفاقت، نوعي رقابت به وجود آمده است. همسرآزاري منحصر به طبقه و قشر خاصي نيست و در همه طبقات و قشرهاي اجتماع به چشم مي‌خورد؛ در طبقات بالا، پايين، باسواد، بي‌سواد، در ميان خانواده‌هايي كه با يك نگاه مي‌توان بحران و ويراني را در آنها مشاهده كرد يا حتي در ميان خانواده‌هايي كه به ظاهر شرايط مطلوب و مناسبي دارند ولي در باطن زندگي خوبي ندارند. در سال‌هاي اخير نوع جديدي از آزار همسر در جامعه ما مد شده است. امروزه خانم‌هاي بسياري با تلاش‌ و با استفاده از شرايط و امكانات سالم اجتماع، براي خود از نظر اجتماعي، شخصيتي، شغلي و مالي قلمرويي ساخته‌اند و خود در اين حيطه اداره بخشي از جامعه، سازمان،‌ اقتصاد و غيره را به عهده دارند، اما همين زنان به ظاهر قدرتمند، در چارچوب خانه، قرباني خشونت و آزار هستند. در اين خانواده‌ها، مرد با ديدگاه سنتي، نمي‌تواند بپذيرد كه زن در جايگاهي بالاتر از او يا همتراز با او بايستد و زن نيز با طرز فكر مدرن و امروزي خود، خودش را برابر با مرد مي‌داند و از همين جاست كه همسرآزاري آغاز مي‌شود و گاه جرقه‌اي مي‌شود براي انتقامگيري و در نهايت همسركشي. زني كه همسرش را در پي يك رابطه به قتل رسانده بود. در بخشي از اعترافات خود و در پاسخ به اين سوال كه چرا به جاي كشتن همسرت از او جدا نشدي اين گونه مي‌گويد: «چند سال بايد به دنبال جدا شدن از مردي كه دوستش نداشتم پله‌هاي دادگاه را بالا و پايين مي‌رفتم و چند سال بايد توهين مي‌شنيدم و تحقير مي‌شدم، گاه به حد مرگ كتك مي‌خوردم و سكوت مي‌كردم. من مي‌خواستم زندگي كنم حتي اگر چند روزي بيشتر نبود.» وقتي پاي نفر سومي در ميان است براساس پرونده‌اي كه چندي پيش در دادسراي جنايي تهران تشكيل شد، زن جواني با همدستي مردي همسرش را به قتل رسانده بود. اين زن در بازجويي‌ها اعتراف كرد با وجود ميل باطني خود مجبور به ازدواج با مردي كه علاقه‌اي به او نداشته شده و همين مساله بتدريج زمينه آشنايي و ارتباط پنهاني او با مرد جوان ديگري را پديد آورد، اما از آنجا كه همسرش حاضر به طلاق دادن او نشده است به ناچار با همدستي مرد جوان همسرش را به قتل رسانده‌اند تا بتوانند با يكديگر ازدواج كنند. البته وجود نفر سوم در يك رابطه، صرفا مختص زنان نيست و در پرونده‌هاي بسياري عكس اين موارد ديده مي‌شود كه در آن مرد از يك سو به دليل مشكلات و اختلافاتي كه با همسرش دارد و از سوي ديگر به دليل ارتباط پنهاني با زن ديگري از آنجا كه بهانه موجهي براي طلاق همسرش نداشته يا در صورت طلاق بايد تمام حق و حقوق قانوني زن ازجمله مهريه را پرداخت مي‌كرده، به ناچار آخرين راه كه حذف فيزيكي همسرش است را انتخاب مي‌كند. بررسي‌ها نشان مي‌دهد روابط پنهاني مردان با زناني غير از همسرشان يكي از دلايل همسركشي در زنان نيز محسوب مي‌شود. از آنجا كه زنان تحمل خيانت همسر در زندگي مشتركشان را ندارند يا نمي‌توانند حضور زن ديگري در نقش همسر را قبول كنند، در نتيجه فشار روحي و رواني‌اي كه از اين بابت به آنان تحميل مي‌شود را تاب نمي‌آورند و دست به انتقامگيري مي‌زند. اين در حالي است كه شواهد نشان مي دهد زنان در كشتن شوهرانشان با تدبير و برنامه‌ريزي قبلي مبادرت به قتل مي‌كنند. در حالي كه مردان معمولا در يك جنون آني و تصميم ناگهاني و با اولين شيئي كه به دستشان مي‌رسد همسرانشان را به قتل مي‌رسانند. دليل بيشتر مردان براي كشتن همسرانشان، مسائل ناموسي، شك و عدم تمكين است. مروري بر پرونده‌هاي قتل‌هاي خانوادگي نشان مي‌دهد بيشتر مردها به علت خشم ناگهاني و بدون تصميم قبلي مرتكب قتل همسر شده‌اند و پس از قتل نيز 80 درصد آنان ابراز پشيماني كرده‌اند. توهم خيانت در مردان همسركش داستان سوءظن و بدبيني كه سايه شوم خود را در برخي زندگي‌ها پهن مي‌كند، حكايت تلخ ديگري است در پرونده زنان و مردان همسركش كه اين سوءظن چه از سوي زن باشد و چه مرد، زمينه شعله كشيدن آتش اختلافات را در زندگي‌هاي زناشويي دامن مي‌زند. مائده، يكي از قربانيان سوء‌ظن در زندگي مشترك است كه در نهايت پس از سال‌ها تحمل فشارها و تهديدها، دستانش به خون همسرش آلوده شد. او مي‌گويد: شوهرم به من شك داشت. آنقدر مرا كتك مي‌زد كه همه وجودم را انتقام فراگرفته بود. بررسي پرونده اين زن نشان مي‌دهد او در سني كمتر از 20‌‌سالگي به اجبار خانواده تن به ازدواج با مردي داده كه نه‌تنها اختلاف قابل توجه سني با او داشته، بلكه به مرور او را مردي بسيار شكاك، بدبين و خشن كه مرتب مائده را به بهانه‌هاي گوناگون به باد كتك مي‌گرفته، شناخته است. اين در حالي است كه مائده چاره‌اي جز تحمل اين وضعيت را نداشت، چراكه مطمئن بود در صورت طلاق خانواده پدري از وي حمايتي نخواهند كرد. طلاق شايد آخرين راه براي زنان و مرداني است كه احساس مي‌كنند به آخر خط رسيده‌اند و ديگر نمي‌توانند با هم زندگي كنند، اما بررسي بسياري از پرونده‌هاي همسركشي بيانگر اين واقعيت تلخ است كه چون زن خود را در زندگي مشترك داراي حق و حقوق مي‌داند و احساس مي‌كند جواني و عمر خود را در خانه مردي از دست داده است كه حالا يا دارد به او خيانت مي‌كند يا با بدخلقي و آزار و اذيت او را عذاب مي‌دهد، ترجيح مي‌دهد وي را بكشد تا اين كه براحتي طلاق بگيرد و مرد همچنان به زندگي خود ادامه دهد. در اين ميان انگيزه زن‌كشي در بين مردان متفاوت است. مردان معمولا به دليل سوءظن به همسر مرتكب قتل مي‌شوند، مردان زماني كه اطمينان مي‌يابند همسرشان به آنها خيانت كرده است گويي در برابر يك فاجعه انساني قرار گرفته‌اند و به همين خاطر دست به جنايت مي‌زنند. البته در مواردي مردان همسركش دچار بيماري سوءظن شديد يا پارانويا هستند. اين افراد بدون اين كه همسرشان به آنها خيانت كرده باشد، دچار توهم مي‌شوند و اين توهم آنقدر قوت مي‌گيرد كه اقدام به قتل مي‌كنند. مردان معمولا همسران خود را خفه مي‌كنند كه اين شيوه قتل نشان از تسلط بيشتر آنها بر اعصابشان دارد. البته گاه برخي زنان نيز دچار بيماري سوء‌ظن پيشرفته مي‌شوند كه مبناي واقعي ندارد و اين مساله يك بيماري است. بررسي پرونده‌هاي همسركشي كه در آن مردان مرتكب قتل همسران خود مي‌شوند، نشان مي‌دهد 90 درصد مرداني كه همسرانشان را به دليل سوءظن و توهم به قتل مي‌رسانند، به طور كاملا آني دست به اين اقدام زده و پس از قتل از تصميم خود پشيمان مي‌شوند و اين بيانگر اين است كه گمان خيانت با واقعيت خيانت بسيار متفاوت است. افزايش پرونده‌هاي همسركشي دكتر محمدعلي نجفي توانا، جرم‌شناس و استاد دانشگاه در گفتگو با جام‌جم با بيان اين كه زنان در طول تاريخ به دليل حاكميت خشن مردها، خشونت‌پذير شده‌اند، اما واكنش‌هاي آنها بتدريج با افزايش شناخت نسبت به حقوق خود تغيير يافته است، مي‌گويد: همسركشي در ميان انواع قتل‌هاي خانوادگي از قديم‌الايام به عنوان قتل پيام‌داري شناخته شده كه مبين شرايط ويژه فرهنگي در كشورمان است. وي ادامه مي‌دهد: در واقع عمده همسركشي‌ها در تاريخ گذشته ايران مربوط به قتل زوجه توسط شوهر بوده كه البته به طور استثنا قتل شوهر توسط زن نيز واقع مي‌شده است. با افزايش مشاركت زنان در امور اجتماعي و در نتيجه افزايش مطالبات حقوقي زنان، رشد شهرنشيني و فراهم شدن زمينه حضور زنان در محيط خارج از خانه بويژه در3 دهه اخير در كشورمان نقش زنان در عرصه اقتصادي و فرهنگي افزايش بسيار چشمگيري داشته است كه اين حضور خارج از خانه و مشاركت در امور اجتماعي زمينه‌ساز شرايطي شد كه در آن زن بتواند نسبت به واكنش مردان خانواده شامل برادر، پدر و همسر عكس‌العمل متفاوتي نسبت به گذشته نشان دهد و از فرهنگ سنتي اطاعت‌پذيري فاصله بگيرد و مجموعه اين شرايط تعارض بيشتري بين زنان و مردان ايجاد كرد. وي معتقد است: درخصوص افزايش آمار قتل توسط مردان يك تحليل جامعه‌شناسي و روان‌شناسي وجود دارد و آن اين كه مردان ايراني كماكان تعصبات سابق خود را حفظ كرده‌اند و با نگاه مردسالارانه نسبت به زن نوعي حق مسووليت و حق امتياز را به خود مي‌دهند كه به آنان اجازه مي‌دهد خود را در سرنوشت زنان سهيم و تعيين‌كننده تلقي كنند و طبيعتا همين نگاه موجب مي‌شود واكنش متقابل زنان را برنتابيده و با برخورد‌هاي فيزيكي زن را مانند فرزند تنبيه كنند. در اين رابطه برخي رفتارهاي زنان در امور اجتماعي و محيط كار موجب شده است مردان تحمل برخي رفتارها و برخوردهاي زنان خود را نداشته و در برخي رفتارها اقدام به ضرب و شتم و قتل همسران خود كنند. خشونت عليه زنان ازدواج‌هاي اجباري سوءظن و خيانت همسر از دلا‌يل بروز همسركشي در زنان استدر چنين شرايطي به دليل برخي مشكلات و خلا‡‌هاي قانوني، طولاني بودن روند رسيدگي به پرونده‌هاي خانوادگي موجب شد تا همسران از روش‌هاي ديگري براي برخورد با يكديگر بهره گرفته كه درگيري فيزيكي يا حذف فيزيكي مي‌تواند از آن جمله باشد. وي با اشاره به نارضايتي كه خود معلول عوامل مختلف است، مي‌گويد: معمولا زناني دست به قتل همسرانشان مي‌زنند كه با آنان احساس خوشبختي و رضايت نمي‌كنند و در تداوم يك نارضايتي مزمن دست به اين اقدام مي‌زنند كه در اين ميان نخستين عامل، خشونت مرد عليه همسرش است. زني كه خود را قرباني خشونت مدام همسر مي‌بيند و پس از گذشت چند سال همسرش رويه خود را عوض نمي‌كند، بتدريج او را به عنوان فردي ظالم و شكنجه‌گر تلقي كرده و آرزوي مرگ او را مي‌كند. در چنين شرايطي وجود شرط اضافي مانند آشنايي با مرد ديگري كه شنونده خوبي براي صحبت‌هاي زن است و با او به مهرباني رفتار مي‌كند، مي‌تواند زمينه قتل همسر را فراهم كند. زن پس از مدتي به شخص سوم وابسته شده و حاضر است هر اقدامي را براي رسيدن به او انجام دهد. در مواردي كه مرد حاضر به طلاق همسرش نمي‌شود، زن با همدستي شخص سوم نقشه قتل شوهر را طراحي مي‌كند و با قتل شوهر سعي مي‌كند اين سد را از ميان راه بردارد، پس در بسياري از موارد قتل شوهر خشونتي در پاسخ به خشونت همسر است. نجفي توانا در پاسخ به اين پرسش كه شيوع همسركشي در سال‌هاي اخير بيشتر در ميان زنان گزارش شده يا مردان، معتقد است: اگرچه سيستم قضايي ما از دادن اطلاعات و آمار دقيق در اين زمينه ناتوان است، اما بررسي پرونده‌هاي فراوان قضايي بيانگر اين است كه به نظر مي‌رسد شيوع همسركشي طي سال‌هاي اخير به طور معناداري هم در ميان مردان و هم در ميان زنان افزايش يافته است. البته اين جرم‌شناس عوامل ديگري همچون اعتياد مرد يا زن، خشونت مرد، مخالفت مرد با طلاق، اطاله دادرسي، مشكلات اقتصادي، خيانت و سوءظن به روابط پنهاني همسر را در بروز پديده همسركشي در ميان مردان و زنان موثر مي‌داند. همسركشي، معلول جهل و بي‌سوادي تحقيقي كه يك استاد حقوق دانشگاه تهران و استاديار موسسه جزايي و جرم‌شناسي‌ درخصوص همسركشي انجام داده، نشان مي‌دهد كه علاوه بر تحصيلات، سطح آگاهي‌هاي افراد نيز در كاهش همسركشي موثر است. دكتر شهلا معظمي در بخشي از اين تحقيق آورده است: درميان‌ حدود 60 نفر متهم به همسركشي‌ كه‌ با آنها گفتگو كرديم، تنها يك‌ معلم‌، يك‌ دانشجوي‌ حقوق‌ و چند نفر ديپلمه‌ وجود داشت و در تمام‌ اين‌ پژوهش‌ها نتيجه‌ به‌ دست‌ آمده‌ حاكي‌ از آن‌ بود كه‌ جهل‌ و بي‌سوادي‌ و نبود فرهنگ‌ لازم‌ باعث‌ اين‌ گونه‌ اتفاقات‌ شده‌ و اين مجرمان اغلب داراي‌ يك‌ نوع‌ عقب‌ماندگي‌ ذهني‌ يا توسعه‌‌نيافتگي‌ همراه‌ با ناآگاهي‌ نسبت‌ به‌ مسائل‌ زندگي‌ بودند. با اين حال اما زناني كه آموخته‌اند به جاي توسل به خشونت، به صورت عاقلانه و منطقي مشكلات را رفع كنند و در صورت نبودن چاره به قانون متوسل شوند نيز گاه در مقابل نابرابري‌ ساختار جامعه و قوانين و سنت‌هايي كه زن را در تنگنا قرار داده و در برابر خشونت‌ از او حمايت نمي‌كنند، احساس بي‌پناهي كرده و تنها راه ممكن را در از بين بردن همسر خشونت‌گر مي‌بينند و از همين رو است كه دكتر شهلا معظمي با توجه بر نتيجه‌ به‌ دست‌ آمده‌ از پژوهش‌هايش تصريح مي‌كند: اصلاح‌ قانون‌ خانواده‌ مي‌تواند تا‌ثير بسيار مهمي‌ در جلوگيري‌ از بزه‌ و جرم‌ و در نهايت‌ اين‌گونه‌ قتل‌ها داشته‌ باشد. به عقيده وي اين‌ مساله بويژه از سوي‌ زنان‌ بيشتر مطرح‌ مي‌شد چون‌ زندگي‌ ‌ آن‌ هم‌ از نوع‌ ناخواسته‌ ‌ براي‌ آنها بسيار مشكل‌ و در بيشتر موارد دردسرساز بود. ضرورت بازنگري در برخي قوانين كارشناسان و پژوهشگران مسائل اجتماعي براي پايين آمدن شمار همسركشي‌ها پيشنهاد مي‌كنند در اولين گام جوانان به بازكردن چشم‌ها، ديدن واقعيت‌ها و بررسي دقيق معيارهاي ازدواج مانند تناسب سني،‌ مذهبي، اجتماعي، اقتصادي و... تشويق شوند و والدين نيز فرزندانشان را در تصميم‌گيري نهايي براي انتخاب همسر ياري دهند. كانون خانواده، محلي براي آرامش و آسايش همسران است و از‌اين رو زوجين بايد به نيازهاي عاطفي‌ و رواني يكديگر پاسخ دهند. همچنين مشاوره، روش بسيار مناسبي براي كاهش اختلافات و تعارضات زناشويي است و آموزش مهارت‌هاي ارتباطي، اصل مهمي است كه نبايد از آن غافل شد. كارشناسان معتقدند اگر مردم با روش‌هاي مناسب آموزش ببينند و با حداقل هزينه‌هاي مالي و رواني و زماني، خشونت را در مراحل اوليه مهار كنند، كار به جنايت نمي‌كشد. خويشتنداري را بايد آموخت و تمرين كرد؛ البته اين به معناي چشمپوشي از حقوق خود نيست، بلكه به معني توانايي مهار بحران و مديريت آن است و در اين رابطه، آسان‌تر كردن فرآيند طلاق نيز مي‌تواند يكي از موانع جدي جلوگيري از وقوع قتل بويژه براي همسراني باشد كه ديگر تمايلي به ادامه زندگي مشترك ندارند و تنها به طلاق مي‌انديشند. اين در حالي است كه بسياري از حقوقدانان نيز با تاكيد بر ضرورت بازنگري در قوانين طلاق معتقدند اگر همان‌ طور كه براي مرد حق‌ طلاق آسان در نظر گرفته شده است براي زن نيز اين حق در نظر گرفته شود، اين موضوع مي‌تواند يكي از راهكارهايي باشد كه زنان با استفاده از آن كمتر به رهايي از زندگي غيرقابل تحمل آن هم از طريق قتل همسر بينديشند.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 487]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن