واضح آرشیو وب فارسی:فارس: كنكاشي در بازگشت احتمالي پوتين و تاثير آن بر روابط منطقهاي -11
خبرگزاري فارس: برخي كارشناسان معتقدند اگرچه رقابت آمريكا، اروپا و چين براي كنترل فضاي اوراسيا از موانع تشكيل اتحاديه اوراسيا است، ولي اعتماد سازي بين اعضا، استراتژي قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي مخالف تشكيل اتحاديه را خنثي خواهد كرد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري فارس در آسياي مركزي، "ولاديمير پارامانف"، مدير پروژه "اوراسياي مركزي" درباره ارزيابي ايده ايجاد اتحاديه اوراسيا و تحليل فرآيندهاي يكپارچگي در فضاي پساشوروي از جمله در سيستم "روسيه – آسياي مركزي" سوالاتي را مطرح ميكند.
در اين بخش، كارشناسان، نقش آسياي مركزي را در توسعه يكپارچگي اوراسيا موثر ميدانند ولي رقبا را مانع همگمرايي بيان ميكنند. فارس در اين فرصت قسمت يازدهم تحليل خود در خصوص احتمال بازگشت پوتين و تاثير آن بر تشكيل اتحاديه اوراسيا را به خوانندگان گرامي تقديم ميكند.
رقابت آمريكا، اروپا و چين براي كنترل فضاي اوراسيا
"ليونيد ايواشوف"، رئيس "آكادمي مشكلات ژئوپوليتيك روسيه" معتقد است كه تمدن بشري در اوايل عصر 21 در حال تحول قرار گرفته و هيچ چيز قطعي به جز برخي گرايشها ديده نميشود كه عبارتند از: تغيير در ساختار ژئوپوليتيك جهاني، از دست رفتن فرديت دولتها در فرآيندهاي جهاني، تحمليل استراتژي ويرانگر اقتصادي جامعه مالي فراملي به مردم، هرج و مرج جهاني، راه اندازي بحران و جنگ براي ضعيف كردن سيستم دولتها و انحصار بانكهاي ملي و خصوصي و شركتهاي فراملي.
وي بيان ميكند كه دهها خانواده، مديريت ميلياردها نفر در جهان را بخاطر سود بيشتر و قدرت جهاني بر عهده دارند. اما سيستم دولتها نيز كه البته در مقايسه با سيستم يكپارچه مافياي پول جهاني ضعيف تر است، بطور مداوم به دنبال يافتن پاسخ به اين چالشها است.
اين كارشناس تصريح ميكند كه به اين دليل است كه در طول 20 سال موجوديت روسيه جديد در ميان تمام مشكلات بينالمللي، چگونگي روابط ميان اين كشور با كشورهاي پساشوروي مطرح شده است. بنابراين پروژه اتحاديه اوراسيا خيلي بجا و داراي چشم اندازهايي است اما مسائلي نيز در اين رابطه وجود دارد.
از جمله اينكه براي كنترل فضاي اوراسيا، منابع، زيرساختها و بازار آن، ابرقدرتهاي جهاني از جمله آمريكا، چين و اروپا رقابت دارند.
علاوه بر اين، براي نفوذ بيشتر در آسياي مركزي رهبران 3 شاخه جهان اسلام تركيه، ايران و عربستان سعودي رقابت ميكنند.
اتحاديه اوراسيا با عضويت همه كشورهاي مشترك المنافع، قادر به رقابت با آمريكا، اروپا و چين است
همچنين نخبگان تاجيكستان و ازبكستان گرايش به تقسيم بندي استقلال ملي ندارند. قرقيزستان با تعهداتي كه به عنوان عضو سازمان تجارت جهاني دارد، محدود شده و تاجيكستان به علت دور بودن از روسيه و قزاقستان نميتواند وارد فضاي واحد گمركي و اقتصادي شود.
در قفقاز تنها ارمنستان است كه علاقمند عضويت در اين اتحاديه ميتواند باشد. اما ارمنستان نه با روسيه نه با كشورهاي ديگر اعضا احتمالي اين اتحاديه مرز مشترك ندارد.
همچنين نخبگان و بخش بيشتر مردم اوكراين به اروپا گرايش دارند نه به آسيا. روسيه نيز براي آنان جذاب نيست، تنها نفت و گاز آن مورد توجه است و اين هم در حالي است كه اروپا احتمال پذيرفتن اوكراين را در اتحاديه اين قاره ميدهد.
اين كارشناس سپس ميگويد كه به اين ترتيب، مدعيان واقعي ورود به اين اتحاديه، روسيه، بلاروس و قزاقستان باقي ميمانند.
با اين حال، اتحاديه اوراسيا بايد ايجاد شود اما نه با تمركز بر بخش اقتصادي آن زيرا نخستين موفقيتهاي اتحاديه اوراسيا موجب ورود ديگر كشورهاي پساشوروي در اين اتحاديه ميشود.
اما ظرفيت اين اتحاديه اگر بيشتر اعضاي جامعه مشترك المنافع عضويت آن را نپذيرند براي رقابت موفقآميز با چين، اروپا و آمريكا كم است. بايد دنياي جديدي ايجاد كرد و تمام مخالفين با نظام جديد جهاني را با هم متحد ساخت.
محور چنين اتحاديهاي، سازمان همكاريهاي شانگهاي، BRICS (برزيل، روسيه، هند، چين و جمهوريهاي شمالي آفريقا)، انجمن ملل آسياي جنوب شرقي و.... است.
اتحاديه اوراسيا بايد همراه با روسيه به عنوان يك نيروي واحد باشد و علاوه بر اين بايد يك مركز ژئوپوليتيك مستقل ايجاد شود تا براي ايجاد فضاي اقتصادي، عملي شود.
لازمه ايجاد اتحاديه اوراسيا، اعتماد به حرفهاي مقامات است
"الكسي ولاسوف"، رئيس "مركز اطلاعاتي و تحليلي دانشگاه دولتي مسكو" معتقد است كه يكپارچگي براي روسيه، يك شانس براي تجديد روابط ايدئولوژيك منطقه است.
وي بيان ميكند كه پوتين به طور مكرر تاكيد كرده است كه ما خواستار ايجاد تناقضات با اروپا نيستيم و اين پروژهها مكمل يكديگر هستند.
ولاسوف بر اين باور است كه براي قرقيزستان و تاجيكستان پروژه اتحاديه اوراسيا يك امكان بسيار خوب براي ورود به باشگاه كشورهاي موفق است. بويژه ايجاد اتحاديه اوراسيا براي قرقيزستان براي اجراي برنامه ملي اش خيلي مهم است.
اين كارشناس سپس بيان ميكندكه من مطمئن نيستم كه نخبگان محلي آماده هستند تا منطق پروژه پوتين را قبول كنند زيرا آنها بازيهاي خود را دارند، اما بدون شك ميان جمعيت قرقيزستان و فكر ميكنم ميان بيشتر مردم تاجيكستان اين ايده حمايت قوي خواهد شد. زيرا هيچ كسي آماده نيست بطور مداوم خود را در يك موقعيت شكست خورده احساس كند.
ولاسوف بيان ميكند كه مسئله مهم اعتماد به حرفهاي مقامات است چرا كه بسا شعارهاي زيباي غير عملي از سوي مقامات بيان شدند.
به عنوان مثال، با توجه به اينكه قرقيزستان به دنبال اقدامات سيستماتيك براي حل و فصل مشكلات سرمايه انساني است اما در حال حاضر پروژه ايجاد اتحاديه اوراسيا تنها يك پيشنهاد و يا شعار قبل از انتخاباتي پوتين بيش نيست و هيچ كس نميخواهد دنبال شعار ديگري گام نهد.
نقش آسياي مركزي براي توسعه يكپارچگي بسيار مهم است
"آندري گرازين"، مدير "بخش آسياي ميانه و قزاقستان پژوهشگاه كشورهاي مشترك المنافع" معتقد است كه تجربه نشان ميدهد كه وجود انگيزه روشن رهبريت واقعي روسيه، سبب ميشود كه مسائل يكپارچگي نه تنها راه حل خود را پيدا كنند، بلكه با سرعت و كارآمدي حل و فصل شوند.
بديهي است كه اتحاديه گمركي (با تمام نكات ضعفش كه هم در روسيه و هم در آسياي مركزي تاكيد شده است) بطور قابل توجهي تعداد كارشناسان منتقد در روسيه را كاهش داده است.
بر اين اساس، تعداد افرادي كه از تلاشهاي روسيه در زمينه يكپارچگي حمايت ميكنند بتدريج در حال افزايش است.
وي ميگويد كه البته نقش آسياي مركزي براي توسعه يكپارچگي بسيار مهم است حضور و نفوذ درازمدت نيروهاي "خارجي" در منطقه باعث تهديد مستقيم منافع روسيه در منطقه خواهد شد. اگر منابع و ظرفيت آسياي مركزي در خدمت قدرتهاي ديگر جهاني قرار گيرد به روابط نظامي، اقتصادي و فرهنگي روسيه در منطقه كه براي منافع امنيتي اين كشور مهم است لطمه جدي وارد خواهد شد.
ولاسوف ادامه ميدهدكه حمايت منافع روسيه در بخش اقتصاد، امنيت و در عرصه نفوذ يك هدف درازمدت و جدايي ناپذير است.
در اين زمينه، تمام تلاشهاي روسيه بايد از نگاه حفظ موقعيت استراتژيك در منطقه كه يك منطقه حائل روسيه است، باشد. آنچه به نظر مي رسد، دستيابي به ثبات از طريق تقويت روابط بين الدولتي، سريع تر از مسير دمكراتيك ميسر است.
اگر تا به حال احتمال تكرار سناريوي مصر و تونس در آسياي مركزي تنها درباره شباهت مشكلات داخلي اين كشور صحبت ميرفت، الان كشورهاي منطقه بايد تهديدات جديتري را در نظر گيرند. انقلاب ليبي دخالت نيروهاي خارجي به امور داخلي كشورهاي مستقل را به بهانه حمايت از جامعه شهروندي، گسترده تر كرد.
چنين بهانهاي ميتواند سبب هر مناقشه بين قومي و يا برخورد اجتماعي شود و ضرورت دخالت را توجيه كنند. تكرار حوادثي مانند حوادثي كه در سال 2005 در انديجان ازبكستان و يا سال 2010 در استان اوش و جلال آباد قرقيزستان رخ دادند.
روشن است كه موقعيت روسيه كه گرايش به حفظ صلح و ثبات در منطقه دارد، براي بيشتر نخبگان آسياي مركزي (حتي ازبكستان و تركمنستان) از روند7هاي دموكراتيكي كه از خارج ارائه مي شود، جذاب تر است.
نخبگان آسيايي اكثرا در مقابل تحميل مدل دمكراتيك كه براي نظام سياسي اين كشورها بيگانه است، تمايل به تغييرات تدريجي اقتصادي و سياسي و اجتماعي دارند. به اين دليل "پنجره امكانات" روسيه در كوتاه و درازمدت گستردهتر ميشود و مسكو ميتواند از آن به عنوان حفظ و تقويت نفوذ خود در منطقه استفاده كند.
ولاديمير پارامانف در اين بخش نتيجه ميگيرد كه پروسههاي يكپارچگي در فضاي كشورهاي شوروي سابق و در مجموع در اوراسيا را نميتوان از پروسههاي جهاني بطور جداگانه بررسي كرد. به اين دليل توسعه يكپارچگي، بالا بردن كيفيت و عمق تحليل و ارزيابي اصلي ترين گرايشهاي جهاني و منطقهاي را بطور قاطع طلب ميكند.
با اين حال، سوال اين است كه، تحليلها و پيش بينيهاي ساختارهاي اصلي يكپارچگي با كدام مقياس و سيستم صورت ميگيرد؟ و اگر كاري در اين خصوص صورت نگيرد، پس دورنماي يكپارچگي چگونه است؟ و آيا ضعف پشتيباني تحليلي و پيش بيني پروسه يكپارچگي مشكل اصلي سيستماتيك اين طرح نيست؟ و آيا بديهي نيست كه حل و فصل اين مشكل بايد به توسعه ايده ايجاد اتحاد اوراسيا منجر شود؟
پارامانوف همچنين ميگويد كه منطقه آسياي مركزي يك منطقه بدون آلترناتيو و يا حتي تنها سمت واقعي روسيه در زمينه يكپارچگي است، به ويژه با ناديده گرفتن مفهوم جغرافياي اقتصادي و جغرافياي سياسي خود در عمق اوراسيا، روسيه در طول بيش از 100 سال بطور پيوسته و مداوم يك اقتصاد مشترك با آسياي مركزي را شكل داده است.
مشخص است كه فقط در دوران شوروي در تاريخ مردم روسيه و آسياي مركزي افزايش و رشد بي سابقه اقتصادي مشاهده ميشد.
مدير پروژه اوراسيا سپس خاطرنشان ميكند كه شايد برخي شرايط جغرافياي اقتصادي وجود دارند كه روسيه و آسياي مركزي توان ورود كامل به ارتباطات اقتصادي جهاني را ندارند و شايد اين نه تنها با بي ميلي قدرتهاي جهاني (آمريكا، اتحاديه اروپا، چين و...) براي "مذاكره برابر" مواجه باشد، بلكه به اين دليل كه روسيه و آسياي مركزي تلاش ندارند تا از مجموع پتانسيل اقتصادي خود در چارچوب يكپارچگي منطقهاي استفاده كنند.
پارامانوف همچنين بيان ميكند كه با يك نگاه به نقشه جغرافيايي به طور واضح ديده ميشود كه تثبيت ظرفيت بالقوه اقتصادي روسيه و آسياي مركزي به آنها امكان منحصر به فردي را جهت ايجاد يك سيستم قدرتمند و خود كفا در اقتصاد منطقهاي ميدهد كه با وارد كردن ساير كشورهاي سابق شوروي به مدار نفوذ خويش قادر به تبديل به يكي از مراكز قدرت مستقل اقتصادي جهاني هستند.
ادامه دارد...
انتهاي پيام/ق
دوشنبه|ا|19|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 282]