تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن هنگام بى نيازى شكر مى گزارد و منافق هرگاه بى نياز شود طغيان مى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798508303




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

منابع ارزشي موثر در ظهور جنبش حزب‌الله لبنان


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: منابع ارزشي موثر در ظهور جنبش حزب‌الله لبنان
خبرگزاري فارس: "جنبش حزب‌الله " در سال 1361هجري شمسي (1982م.) در عرصه سياسي لبنان حضور پيدا مي‌كند. اين جنبش كه پاسخي عقيدتي – ايدئولوژيك به گرايشات نوظهور غربي در لبنان بود، در مدت كوتاهي توانست بزرگترين پايگاه مردمي‌ را به‌دست آورد.


چكيده: "جنبش حزب‌الله " در سال 1361هجري شمسي (1982م.) در عرصه سياسي لبنان حضور پيدا مي‌كند. اين جنبش كه پاسخي عقيدتي – ايدئولوژيك به گرايشات نوظهور غربي در لبنان بود، در مدت كوتاهي توانست بزرگترين پايگاه مردمي‌ را به‌دست آورد. اين امر در كشوري كه سعي مي­شد به اروپاي دوم يا سوئيس شرق تبديل شود، پديده‌اي مؤثر ومنحصر به فرد بود.
هيچ پديده‌اي در خلأ به وجود نمي‌آيد، بلكه تدريجاً در بستر تاريخ ظهور مي‌يابد. حال بايد با توجه به شرايط تاريخي وساختاري، عوامل و زمينه‌هاي شكل گيري جنبش حزب‌الله را بازشناسي كرد. پرسش محوري اين است كه:
چرا جنبش حزب‌الله به عنوان يك جنبش ديني (شيعي) ظاهر شد؟

مقدمه:
"جنبش حزب‌الله " در سال 1361هجري شمسي (1982م.) در عرصه سياسي لبنان حضور پيدا مي‌كند. اين جنبش كه پاسخي عقيدتي – ايدئولوژيك به گرايشات نوظهور غربي در لبنان بود، در مدت كوتاهي توانست بزرگترين پايگاه مردمي‌ را به‌دست آورد. اين امر در كشوري كه سعي مي­شد به اروپاي دوم يا سوئيس شرق تبديل شود، پديده‌اي مؤثر ومنحصر به فرد بود.
هيچ پديده‌اي در خلأ به وجود نمي‌آيد، بلكه تدريجاً در بستر تاريخ ظهور مي‌يابد. حال بايد با توجه به شرايط تاريخي وساختاري، عوامل و زمينه‌هاي شكل گيري جنبش حزب‌الله را بازشناسي كرد. پرسش محوري اين است كه:
چرا جنبش حزب‌الله به عنوان يك جنبش ديني (شيعي) ظاهر شد؟

چارچوب نظري:
در لبنان، فشارهاي زيادي كه در ظهور جنبش­هاي مختلف(از شكل گيري شورش­ها مانند شورش سال 1958م.، شورش كشاورزان تنباكو 1973م.، جنگ داخلي لبنان 1975-1990م و.... تا تشكيل احزاب وگروه­هاي متعدد مانند حزب توده، حزب اشتراكي ترقي‌خواه، احزاب فلسطيني، حزب بعث و...)سهمي‌داشته­اند، وجود داشته؛ اما نكته حايز اهميت آن است كه بين نوع فشار ساختاري وماهيت رفتار جمعي، رابطه علي وجود ندارد. هر نوع فشاري ممكن است مولد هر گونه رفتار و واكنشي در جامعه شود. لذا فشار ساختاري شرط لازم براي بروز يك رفتار جمعي است ونه شرط كافي. بنابراين قصد ما اين است كه تنها به منابع ارزشي كه در ايجاد جنبه ديني در جنبش حزب­الله مؤثر بود، اكتفا كنيم. براي رسيدن به منظور خود از نظريه چالمرز جانسون استفاده خواهيم كرد. رويكرد جانسون با بررسي عوامل تغيير بيروني و داخلي ارزش، چگونگي ايجاد جنبه ديني در جنبش حزب‌الله وتشديد فشارهاي عمومي‌ را تبيين مي‌كند.

الف- منابع تغيير بيروني ارزش­ها:

تأثير حوزه‌هاي علميه نجف و قم بر علماي لبنان:
علماي بزرگ لبنان مانند محمدحسين فضل الله، محمدمهدي شمس الدين، عبدالحسين فضل‌الله وشيخ‌حسن عواد از شاگردان مكتب آيت‌الله سيدمحسن حكيم در نجف بودند. مرحوم حكيم علاوه بر نقش مرجعيت ديني، نقش هدايت سياسي واجتماعي را نيز ايفا مي‌كرد. در عين حال بسياري از علماي لبنان در كنار آيت الله شهيد محمدباقر صدر در نهضت بيداري اسلامي‌مبارزه كردند. برخي از آنها وكالت آيت‌الله حكيم را در لبنان عهده‌دار شدند و تجارب خود را در جهت بيداري اسلامي‌به لبنان منتقل ساختند. يكي از نمودهاي عيني اين جريان،تدريس كتب شهيد صدر به ويژه "فلسفتنا " و "اقتصادنا " بود.
اما حوزه قم كه امام موسي صدر در آن پرورش يافت، پس از تسلط صدام حسين در عراق نقش بيشتري ايفا كرد. امام موسي صدر از پشتوانه تجربه پدرش كه پس از وفات آيت الله حائري مديريت حوزه قم را عهده دار شد و از مصدق و فدائيان اسلام به‌طور مخفيانه حمايت مي‌كرد، بهرمند بود. او همچنين از شاگردان برجسته امام خميني(ره) بودكه اين بر ارتباط ايرانيان و لبناني­ها اثرات زيادي نهاد. او در عين حال در دانشگاه تهران به تحصيل اقتصاد پرداخت و دوازده مقاله با عنوان "الاقتصاد في المدرسه الاسلاميه " در مجله "مكتب اسلام " از او به چاپ رسيد.اينها نشانگر آن بود كه او از نسل روحانيون انقلابي كه به نوعي اسلام سياسي ومتحرك ونه متحجر معتقد هستند برخاسته است.

پيروزي انقلاب اسلامي‌ايران:
اين حادثه بزرگ،ايدئولوژي اسلامي ‌را به جهان معرفي كرد كه بر معنويت،ديانت وروحيه ايثار،فداكاري وشهادت طلبي استوار است.
اين ايدئولوژي به عنوان رقيب جدي ايدئولوژي­هاي ماركسيستي وناسيوناليستي، توانست موفقيت دين وعلماي دين رادر هدايت وبرانگيختن يك جنبش عظيم مردمي‌به اثبات رساند.
از اين رو بازتابي كه در لبنان ايجاد شد ارتقاء جايگاه علماي ديني لبناني مسلمان نسبت به سياستمداران سنتي، احزاب ومستقلين بود.
در عين حال تأكيدات پياپي امام خميني(ره) بر ضرورت ادامه جنگ با اسرائيل به عنوان تكليفي الهي، باعث تقويت روحيه جهاد در ميان شيعيان لبنان شد.

ب- منابع تغيير داخلي ارزش­ها:

حوزه‌ها:
امام موسي صدر وعلماي ديگر پس از هجرت به لبنان، حوزه‌هاي جديدي را تأسيس كردند كه همگي مبلغ انديشه‌هاي انقلابي وپوياي مؤسسان خود بودند. در كنار اين، تأسيس حوزه علميه براي اولين بار در منطقه پرجمعيت بيروت باعث شد تا همه طبقات شيعيان از معارف اهل بيت (ع) بهره­مند شوند وتخصص در علوم ديني از انحصار خانواده‌هاي سنتي مانند فضل‌الله، نورالدين، شرف‌الدين و الامين خارج گردد. اين حوزه‌ها همراه با مسجد،حسينه، درمانگاه ومؤسسات خيريه تأسيس مي‌شدند كه باعث تقويت اتصال مردم با روحانيون مي‌شد و نقش آنها را در حيات اجتماعي لبنان برجسته تر مي‌كرد. از اتفاقات مهم ديگر در اين دوران استقلال مالي حوزه‌ها بود كه استقلال رأي علماي ديني را در امور متعدد تضمين مي‌كرد.

احزاب وهيئت­ها:
حزب الدعوه: اين حزب در اوائل دهه شصت به صورت شبه سرّي براي پرورش نسل جوان بر اساس تعاليم اسلام تأسيس شد كه در دانشگاه­ها، مدارس ومساجد وحتي درون جنبش امل به فعاليت مي‌پرداخت.
مجلس اعلاي شيعيان لبنان: اين مجلس در سال 1967 توسط امام موسي صدر در بيروت تأسيس شد كه در پي بهبود اوضاع اجتماعي واقتصادي شيعيان، پيگيري مطالبات وحقوق آنها از دولت و سازماندهي شئونات طايفي بود. بدين وسيله، علما از يك­سو اتصال خود را با زندگي عيني مردم تحكيم كردند و از سوي ديگر، به طور قانوني با دولت وارد تعامل شدند. علاوه بر اين در اين مجلس، طبقات اجتماعي گوناگون شيعيان مانند مهندسان وپزشكان نيز حضور داشتند كه به نوبه خود موجب مي‌شد نقش فئودال­ها وزعماي سنتي شيعه كم‌رنگ‌تر شود.

جنبش محرومين وتشكيل حركت امل: در پي بي توجهي دولت به مطالبات شيعيان و افزايش خطر اسرائيل در جنوب، امام موسي صدر دريافت كه مجلس اعلاي شيعيان به پشتيباني يك جنبش مردمي‌نيازمند است، لذا در حضور 300 هزار نفر از شيعيان در بعلبك زمينه شكل گيري جنبش محرومين را فراهم كرد. جنبشي كه محورهاي آن در كلام او چنين تصوير شده است: "ايمان حقيقي به الله، آزادي كامل وكرامت انسان، نپذيرفتن ظلم اجتماعي ونظم طوايفي-سياسي، جنگ بي دريغ با استبداد،فئوداليسم وتبعيض ميان شهروندان وتأكيد بر استقلال ملّي، يكپارچگي ميهني و رويارويي با استعمار ومقاومت در برابر تجاوزات عليه لبنان ".

اتحاديه هيئت­هاي اسلامي: اين اتحاديه 12 هيئت اصلي مساجد اصلي شيعه در مناطق مختلف لبنان­را شامل مي­شدكه به فعاليتهايي نظير تأسيس جمعيت­هاي خيريه، برگزاري سخنراني­ها و همايش­ها، احياي مراسم مولودي وعزاداري وهمچنين تدريس كتب مكتبي به ويژه كتاب­هاي آيت الله محمد باقر صدر وسيد قطب مي‌پرداختند.

هيئت­هاي ورزشي _ تفريحي براي جوانان ونوجوانان: اين هيئت­ها با پشتيباني حزب الدعوه به صورت چند باشگاه ورزشي در بيروت وحومه‌هاي آن برپا شد كه در شكل دهي به زمينه‌هاي ديني در ميان جوانان شيعه مؤثر بود.

ساماندهي مساجد وحسينيه‌ها:
مساجد وحسينيه‌هايي كه توسط شيعيان مهاجر در بيروت و حومه‌هاي آن ساخته شدند، مركزيت شبكه ارتباطي ميان هيئت­هاي اسلامي‌را فراهم مي‌آوردند ودر تحكيم پيوند ميان شيعيان مؤثر بودند.

ظهور تفكرات مذهبي انقلابي توسط رهبران مذهبي:
محور تفكرات علماي جديد با علماي گذشته وسنتي تفاوتهاي بسياري داشت كه عمده آنها بدين شرح است:
جهان شمول بودن اسلام واعتقاد به اسلام انقلابي و پويا و نه متحجر و محافظه كار، ضرورت تشكيل جامعه ديني، طرح رهبري روحانيت و تأكيد بر پيروي عملي از اسوه‌هاي مكتبي تشيع به خصوص امام حسين(ع). اين تفكرات موجب شد تا دينداران به صورت فعال پا به عرصه فعاليت اجتماعي سياسي بگذارند و وزن سياسي خود را به رخ ديگر طوايف وگروه­ها بكشند.

گسيختگي در رهبري شيعيان: پس از ربوده شدن امام موسي صدر در تابستان 1978، شيعيان با بحران فقدان رهبري يگانه روبرو شدند. اين بحران باعث شد تا رهبري شيعيان ميان مجلس اعلاي اسلامي‌ شيعه وجنبش امل تقسيم گردد واين دو سازمان برسر سياستگزاري شيعيان لبنان وارد رقابت شوند. همچنين در درون جنبش امل ميان سكولارها و متدينان رقابت شكل گرفت. در كنار اين جريان، جنگ داخلي هم به اوج رسيدوتهديد اسرائيل جدي‌تر شد، از طرفي انقلاب اسلامي‌ايران هم به پيروزي رسيد واين امر موجب شد تا جوانان بسياري به جنبش امل وسازمان­هاي ديني بپيوندند.
منابع تغييرات ذكر شده، اوضاع شيعيان را به نفع رشد كمي‌وكيفي نيروي مذهبي دگرگون كرد.

ظهور يك جنبش ديني اصولي

پيروي از مرجعيت امام خميني (ولايت فقيه)
گسيختگي در رهبري به سبب ربوده شدن امام موسي صدر وسپس پيروزي انقلاب اسلامي‌باعث شد تااصولگرايان بيشتر بر اسلامي‌بودن پافشاري كنند. در لبنان دو جريان اسلامي‌وجود داشت: يكي بيرون از جنبش امل وديگري درون آن؛ يعني جناح اصولگراي آن بود.
بحث اصولگراهاي بيرون از امل دراين باره بود كه با پيروزي انقلاب اسلامي‌وتأسيس جمهوري اسلامي‌و با توجه به وضعيت حوزه نجف كه تحت ظلم وستم رژيم بعثي عراق است، تكليف شرعي چيست؟ آيا داخل تشكيلات سابق حزب الدعوه، لجان اسلامي ‌و اتحاد به فعاليت خود ادامه بدهند وبه حزب الدعوه – اصل در عراق مرتبط بمانند، يا شكل جديدي بايد مطرح بشود؟
با توجه به اين­كه بيشتر اصولگرايان بيرون از جنبش امل،از اعضاي حزب الدعوه، تشكيلات اتحاد دانشجويان اسلامي ‌وهيئت­هاي مساجد بودند، نظر سيد شهيد محمد باقر صدر براي آنها در اين عرصه خيلي مهم بود، به‌خصوص اينكه پس از فوت آيت الله سيد حكيم، خلايي به وجود آمده بود وسيد محمد باقر صدر بي پشتوانه شده بود. بدين ترتيب، سيد محمد باقر صدر مرجعيت خود را اعلان كرد6. نگاه سيدمحمدباقر صدر به اسلام ودرك آن بسيار به درك امام خميني(ره) شباهت داشت و آرا ونظريه‌هاي وي درباره حكومت اسلامي‌ نيز تا حدودي همانند نظر امام بود7. بدين ترتيب، پس از پيروزي انقلاب اسلامي، سيدمحمدباقر صدر اين انقلاب راتأييد كرد. سيدصدر از همه نمايندگان وطلاب خود در همه جا براي كمك به اين انقلاب دعوت كرد: «همانا بايد از مرجعيت سيدخميني كه آرزوهاي اسلام را در ايران امروز محقق كرده، حمايت شود و براي آن اخلاص كرد، مصالح آن را حفظ كرد و در وجود عظيم آن ذوب شد به همان ميزان كه اين مرجعيت در هدف عظيم خود ذوب شده است...».همچنين سيد باقر صدردر مجلس عزاي شهيد مرتضي مطهري كه در نجف براي آن بزگوار برگزار كرد، گفت:«اگر سيد خميني مرا مأمور كند كه در يك روستا از روستاهاي ايران سكونت كنم و به اسلام خدمت كنم، هيچ ترديدي نمي‌كنم. آنچه را كه به دنبالش بودم، سيد خميني محقق كرد.»8. سيدصدر همچنين به كساني كه درباره انقلاب اسلامي‌صريحاً حرف نمي­زدند، انتقادمي­كرد وبه آنهامي­گفت:«آنهايي كه از من مي‌خواهند صبر كنم، وخط مشي روشني درباره انقلاب اسلامي‌در پيش نگيرم به طوري كه حساسيت سلطه حاكم در عراق براي حفظ جانم ومرجعيتم را برنيانگيزم، بجز ظواهر مسايل را نمي‌دانند. همانا وظيفه اين مرجعيت و همه نجف اين است كه خط مشي مناسب و مطلوب در مقابل انقلاب اسلامي‌در ايران بگيرند...هدف مرجعيت­ها در طول تاريخ چيست؟ آيا بجز محقق كردن حكومت الله عز وجل روي زمين بوده است؟ اينك مرجعيت امام خميني آن چيز را محقق كرده است. آيا منطقي است در مقابل اين مرجعيت همانند يك تماشاگر بايستم، وخط مشي صريح در پيش نگيرم؟ اگرچه بهاي اين مسأله زندگي من باشد وهمه آنچه دارم»9. اما اوج حرف­هاي سيد صدر درباره مرجعيت امام خميني سال 1982 مدتي كوتاه قبل از شهادت وي اين بود:«ذوبوا في‌الامام الخميني كما ذاب هو في‌الاسلام» (در امام خميني ذوب شويد همانطور كه ايشان در اسلام ذوب شده است)10. آن وقت سيد محمد باقر صدر،سيد محمود‌هاشمي‌شاهرودي را به ايران فرستاد تا با امام، هماهنگي لازم را انجام بدهد وببيند نظر امام(ره)درباره عراق چيست. اين مسأله بدين معناست كه سيد صدر پس از مرحله دفاع وآمادگي، مرحله هجوم و رويارويي با رژيم بعثي را اعلام كرد. اينجا بايد بيان شود كه «روش حزب الدعوه اين بود كه بايد زمينه كامل را براي پرورش يك نسل از جوانان مؤمن متعهد آماده كنيم. وقتي مردم به اين مرحله برسند، آن وقت مسأله جمهوري اسلامي‌ودولت خداوند را مطرح مي‌كنيم. اما با پيروزي انقلاب اسلامي، اين معادله عوض شده بود. امام خميني بر اين عقيده بود كه انسان­ها اول بايد بطور كلي دگرگون بشوند وبه اسلام ايمان بياورند و پس از تشكيل حكومت اسلامي‌به تربيت آنها توجه كرد. امام بر عنصر شهادت وجهاد بيشتر تأكيد مي‌كرد؛ چرا كه اين دو عنصر انسان را از درون دگرگون مي‌كند. شهيد با خون خود، همه افراد اطراف خود را عوض مي‌كند»11. اين مسأله را سيد صدر درك كرد ومتوجه شد كه اگر«ساكت بمانيم، سلطه حاكم، اسلام را در عراق از بين خواهد برد»12.
اين امر بر طرفداران,هواداران ومقلدان سيد شهيد،چه علما وچه شخصيت­هاي فرهنگي،سياسي اثر گذاشت. مرجعيت عامه پس از فوت آيت الله سيد محسن حكيم به آيت الله ابو القاسم خوئي منحصر شده بود. مرجعيت آيت الله خوئي يك مرجعيت فقهي- تقليدي(سنتي) بود كه علاوه بر انزواي آن از اظهار نظر در امور سياسي، از شركت در طرح­هاي فرهنگي يا فكري براي رفع مشكلات اجتماعي وفكري كناره گيري مي­كرد13. علاوه بر اين، افزايش خطر اسرائيل در لبنان باعث شد تا بحث درباره مرجعيتي كه حرف ونظر سياسي داشته باشد جدي‌تر بشود.
مؤمناني كه از پيروان سيدمحمدباقر صدر وحزب الدعوه بودند، پس از شنيدن گفتار سيدصدر درباره امام خميني،حركت كردند تا ببينند چه‌كاري بايد بكنند14، حزب الدعوه از پيروانش مي­خواست كه اگر «دولت براي اسلام در جهان تأسيس شد، وظيفه شرعي حزب اين است كه از آن دولت حمايت و پشتيباني كند وتحت سايه آن بايد فعاليت كند». بدين ترتيب، اعضاي لجان اسلامي‌مساجد چه مستقل وچه تابع حزب الدعوه، در مركز اتحاد دانشجويان مسلمان، در سال1980م. جلسه­اي برگزار كردند. نتيجه اين جلسه اين بود كه عده‌اي از آنها به ايران بروند و نظر امام را درباره فعاليت جنبش اسلامي‌ در لبنان جويا شوند. هيئت اعزامي‌ به تهران روانه شد و درآنجا با امام ديدار و بيعت كرد. امام منحل شدن حزب الدعوه را خواستار شد و از همه براي تأسيس حزب جديد دعوت كرد. اين هيئت به لبنان برگشت و زمينه را آماده كرد تا تشكيلات جديدي را راه بيندازد.
به اين منظور، اصولگراها از تجمع لجان اسلامي‌ وهيئتها و شخصيتهاي متدين آرا و برنامه خودشان را به مردم ارائه، و آنان را بسيج كردند و «كميته‌هاي ياري انقلاب اسلامي» (اللجان المسانده للثوره الاسلاميه في ايران) را تشكيل دادند. اين كميته‌ها چندين بار مردم را به راهپيمايي­هاي مردمي‌براي حمايت از انقلاب اسلامي‌ايران دعوت كرد به طوري كه جنبش امل به سبب حضور فعال جناح اصولي آن مجبور شد در اين راهپيمايي­ها شركت كند. اين راهپيمايي­ها به بسيج شيعيان براي تأييد تفكرات انقلاب اسلامي‌ايران منجر شد. از جمله فعالان اين لجان آقاي محمد فنيش ومحمد برجاوي (از نمايندگان حزب‌الله در مجلس لبنان از سال 1992)بودند. همچنين لجان اسلامي‌مجله‌اي به نام «المجاهد» را منتشر كرد. اين مجله برنامه‌ها وكارهاي لجان در مناطق نفوذي خود و هر چه را كه به ايران اسلامي‌تعلق داشت، ارائه مي‌كرد. برنامه‌هاي لجان اسلامي‌كه در شماره چهارم 11مارس82 نوشته شد، نقشه انتشار تحرك لجان اسلامي‌را قبل از سال 1982م.توضيح مي‌داد:جشن­ها وسخنراني­هايي در دانشكده‌هاي ادبيات، حقوق و علوم، نمايشگاه عكس وتبليغات در راهنمايي شياح، علاوه برآن جشن­هايي در دبيرستان­هاي برج‌البراجنه، حاره حريك،غبيري، العامليه ودانشگاه آمريكايي بيروت به مناسبت سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي‌در 22 بهمن ترتيب داد. بدين ترتيب، مي‌بينيم كه بيشتر فعالان لجان اسلامي‌در بيروت از دانشجويان بودند. اما روستاهايي كه در جنوب از هيئت اعزامي‌ايراني استقبال كردند: جباع، خربه سلم، معروب، باريش، نبطيه، صور، كفرتبنيت، زفتاو جبشيت بودند. اين روستاها بعداً پس از برگشتن اسرائيل به كمربند امنيتي، به پايگاه‌هاي جنبش اسلامي‌ضداسرائيل مبدل شدند. آخرين شماره از اين مجله، شماره هفتم 25مي82، دو هفته قبل از حمله اسرائيل در ماه ژوئن سال 1982؛ منتشر شد16.
همچنين، علماي طرفدار لجان واين تشكيلات، از مرجعيت وانقلاب اسلامي‌حمايت كردند. سيدمحمدحسين فضل‌الله، مرجعيت را علت حفظ اسلام پس از غيبت امام زمان (عج) مي‌داند17. اين مرجعيت در زمان­هاي مختلف تاريخي، نقشي برجسته در سياست داشته و در مسايل سياسي دخالت مي‌كرد؛ اما اين دخالت تحت عناوين فقهي محدود مانند قضيه جهاد يا مسأله امر به معروف ونهي از منكر انجام مي‌شد. مرجعيت، برنامه سياسي نداشت، بلكه همه تحركات سياسي مرجعيت برحسب موقعيت عيني و عناوين فقهي خاصي انجام مي‌شد و اثري گسترده در سطح جهان اسلام يا حتي در سطح مسأله حكم نداشت؛ مانند قضيه تنباكو در ايران يا قضيه انقلاب دهه بيست در عراق يا مسأله مشروطه در ايران. با توجه به تغييراتي كه انقلاب اسلامي‌ايجاد كرد، سيدفضل‌الله انقلاب را عاملي مي­داند كه اسلام را به واقعيت روزمره كشانده است: «انقلاب اسلامي، اميدي را در بازگشت اسلام به زندگي، محقق كرد در حالي كه پيش از اين اسلام يك حالت شخصي، فكري و وجداني محض بود...»18. سيدمحمدحسين فضل‌الله از اين انقلاب، مطرح‌كردن «اسم الاسلام» و سركوب «احساس ترس از استعمار امريكايي» و «عدم پذيرفتن هرچيز امريكايي» را الهام گرفت19. بنابراين، براي حفظ و استمرار اسلام در اين دوران، بايد انقلاب ودولت اسلامي‌حفظ شود كه با مستكبراني چون امريكا واسرائيل رو به رو شود. ايشان در مقابل اين انقلاب مسؤوليتي شرعي بر دوش مسلمانان، مي‌گذارد20. پس حفظ دولت اسلامي‌يك عبادت شرعي است وبايد اين عبادت به عنوان الگو در ميان ملت­ها اشاعه يابد. به‌نظر سيد عبد المحسن فضل الله انقلاب اسلامي‌ايران «...به همه سؤالاتي كه مطرح مي‌شد وخيلي از مسلمانان پاسخي براي آن­ها نداشتند، جواب داد»21. فرزند سيد عبد المحسن مي‌گويد:«سيد اخبار مربوط به فعاليت­هاي امام خميني را در نجف، پاريس، تا برگشتن امام به ايران پيگيري مي‌كرد و درباره مسايل انقلاب اسلامي‌ در جلسات با جوانان بحث مي‌كرد. امام مانند يك چك سفيد پشتوانه وي بود هر چند كه پول يا كمكي از جمهوري اسلامي‌نمي‌گرفت.» وي كه معتقد است جمهوري اسلامي‌پس از رفتن شاه به ساختار جديد نيازمند است، مي­گويد«ما در اين مرحله وظيفه داريم كه از انقلاب حمايت كنيم و آن را پشتيباني كنيم. ما بايد به جمهوري اسلامي‌كمك كنيم نه برعكس...»22. كوشش همه اين علما منجر شد كه نسل كاملي از جوانان شيعه به امام خميني(ره) علاقه پيدا بكنند. در خصوص امام موسي صدر، مي‌توان گفت كه وي زمينه مرجعيت امام خميني را از زمان آمدنش به لبنان، مهيا كرده بود. براي مثال، امام صدر از موقعيت خود در لبنان، فرصتهاي مناسبي بين بزرگان علماي نجف وبخصوص شهيد سيد محمد باقر صدر، وبين امام خميني فراهم كرد. همچنين، اولين مصاحبه امام خميني با شبكه‌هاي غربي(لوسيان جورج و روزنامه لومند) توسط امام صدر در نجف تهيه شد و بدون هيچ سانسوري منتشر شد23. امام صدر علناً در پاييز سال 1973م. به شخص شاه پس از اين­كه علما را قلع و قمع كرد، حمله كرد وارتباط شاه را با اسرائيل محكوم نمود و شاه را «عروسك امپراليست­ها» ناميد24. همچنين، امام موسي صدر، مرجعيت بزرگ در نجف را به عنوان پايگاه مرجعيت عامه، وبرنامه آن را در همه پروژه‌هاي خود (در تأسيس مجلس،در سخنراني­ها،در تأسيس جنبش امل)لحاظ مي‌كرد. سيد محمد باقر حكيم اين مسأله را تأييد مي­كرد كه:«كارهاي امام صدر با كارهاي بزرگ مرجعيت ديني هماهنگ بود... درست است كه آيت الله بروجردي براي مدت طولاني مرجع عام بود ودر قم سكونت مي‌كرد، اما نجف جايگاه خاص خود را داشت. نسبت به قضيه هماهنگي با مرجعيت در كارهاي خود خيلي حساسيت داشت»25. اين تأكيد بر مرجعيت عامه باعث شد كه جناح اصولگراي درون جنبش امل، پس از پيروزي انقلاب اسلامي‌ ايران، در سال1981م. خواستار حمايت و پيروي از اين انقلاب شود، حتي اگر بهاي آن عدم اطاعات و حمايت از دولت لبنان باشد. در اين خصوص، شخصيت‌هايي همچون "حسين الموسوي "، "صبحي الطفيلي "، "سيد ابراهيم امين السيد " وياران آنان پيش از جدا شدن از جنبش امل وايجاد تشكيلات خاص خود از نبيه بري خواستند تا نسبت به افكار وديدگاه‌هاي امام خميني، وفاداري خود را اعلام كنند. به عبارت ديگر، خواستار تسلط يافتن احكام دين بر همه جنبه‌هاي زندگي شدند. نبيه بري وهمفكران وي مي‌دانستند كه گسترش نفوذ انقلاب اسلامي‌ايران در لبنان وتوسعه راديكاليسم ديني، خطري ملموس وبالفعل براي جايگاه وقدرت افرادي چون خود او بود كه در سال­هاي قبل به جنبش امل پيوسته بودند. افرادي همانند "بري "معتقد بودند كه انقلاب اسلامي‌ايران، مايه سرافرازي وافتخار شيعيان لبنان است اما نسخه­ي شفا بخشي براي حل مشكلات جامعه طايفه اي لبنان نيست. در مقابل خط مشي نبيه بري، اولين جدايي از جنبش امل توسط سيد حسين الموسوي(ابو هشام، نايب نبيه بري در جنبش امل آن وقت) صورت گرفت. سيد حسين موسوي، جنبش امل را يك جنبش اسلامي‌مي‌دانست كه از مرجعيت عليا جدا نيست. وي استدلال مي‌كرد كه:«در اولين كنفرانس سال 1976م.، بين مسلمانان متعهد در جنبش امل و كساني كه نظرها وتفكرات غربي يا ماركسيستي داشتند، جر وبحث شد. بعضي­ها مي‌گفتند اين جنبش سكولار است وبعضي ديگر مي‌گفتند اين جنبش مؤمن است وديگران مي‌گفتند كه اين جنبش هويتي ندارد بلكه فقط جنبشي براي گرفتن حقوق محرومان است. آن وقت امام موسي صدر به منبر رفت وگفت: همانا امل يك جنبش اسلامي‌وفكر آن،اسلام قرآني است». سپس سيد موسوي بر ارتباط وي وطرفدارانش بر مرجعيت امام خميني تأكيد كرد: «ما در سطح سياسي، عقايدي وديني با امام خميني مرتبط هستيم..»26. در اين مورد سيد حسن نصر الله (دبير كل فعلي حزب‌الله لبنان) اشاره مي‌كند كه در كنفرانس چهارم جنبش امل،گروه بزرگي از اصولگراها مي‌خواستند ايده ولايت فقيه را به عنوان مرجعيت جنبش امل، مطرح كنند لذا پيشنهاد دادند كه مجلس رهبري امل، به ايران سفر كند تا با امام بيعت كرده ونماينده امام در جنبش مشخص بشود تا همه برنامه‌ها ومقررات جنبش امل مشروعيت ديني پيدا كند. در صورتي كه اين طرح پذيرفته نشود، اين گروه تصميم خواهد گرفت از امل جدا بشود27.
در اين ميان شيخ شمس الدين به اتفاق روحانيون ديگر، ضمن مخالفت با فشارهاي اصولگراها، با رهبري نبيه بري نيز مخالفت كردند. ديدگاه اصلي آنان اين بود كه گرچه نبايد به گفته‌هاي افراد انقلابي وراديكال توجه كرد،اما در عين حال، بايد از طريق واگذاري پست­هاي حساس به روحانيت، چهره ديني به جنبش امل بخشيد28. در سال 1979م.، شيخ شمس الدين گفت:«شيعيان در لبنان، اولً لبناني دوم مسلمان،سوم شيعه هستند. لبناني بودن آنها بر اساس حقيقت وجود آنها است، و هر تغييري در ايران يا در جايي ديگر اين حقيقت را تغيير نخواهد داد». وي همچنين تأسيس دولت اسلامي‌را «در كشورهايي كه مردم آن فقط مسلمانان هستند» تأييد، واضافه كرد «در خصوص وضعيت كنوني لبنان، ضرورتي ندارد كه مسلمانان بكوشند وبجنگند براي اينكه بر ديگران حكومت كنند. اينجا حفظ دين و مساوات در حقوق از واجبات همه شهروندان مسلمان ومسيحي است»29.
بدين ترتيب، اصولگراها، هم در داخل وهم در خارج جنبش امل، با استفاده از شبكه‌هاي ارتباطي خود با صادر كردن بيانيه‌ها، چاپ مجله­ها و راه اندازي راهپيمايي­ها واعتراض­ها، ايده خود را درباره ولايت فقيه و جمهوري اسلامي‌مطرح كردند. لذا مي‌توان گفت اصولگراها با ابراز عقيده خود نسبت به پيروي از امام خميني(ره) به عنوان ولي فقيه عينيت خود را بيشتر تثبيت كرده واز ديگر گروه‌هاي شيعه خود را تميز دادند.
اصولگراها با بسيج منابع و استفاده از نفوذ و قدرت خود، امكان تأسيس يك جنش ديني را فراهم كردند. در اين مورد سيدحسن نصرالله تأكيد مي‌كند كه برادران در جناح اصولي، قبل از سال 1982م، به­ويژه پس از ربودن امام صدر وپيروزي انقلاب اسلامي‌در ايران، به ضرورت تأسيس يك جنبش ديني محض قانع بودند؛ اما شايد تأسيس آن حزب 5 يا 10 سال طول مي­كشيد. اما چرا در تأسيس چنين حزبي، تا حمله اسرائيل در سال 1982م. به لبنان، تأخير افتاد؟ آيا حمله اسرائيل علت ظهور حزب‌الله به عنوان يك جنبش ديني است؟ اين در موضوع بخش دوم مقاله روشن خواهد شد.
به­طور خلاصه، پايه اصلي شكل‌گيري جنبش ديني در ميان شيعيان لبنان، انديشه ولايت فقيه بود. اين گفتمان يا انديشه،ايدئولوژي اصولگراهاي داخل امل وخارج از آن را به هم نزديك كرد وهر يك از آنها منابع خود را بسيج كرد تا اينكه اين انديشه را رايج كند.
انتخاب راه جهاد
پيروي از امام خميني بيشتر در تبعيت از فتواي امام (ره) مبني بر وجوب جهاد عليه اسرائيل، محقق شده بود. مسأله جهاد در مقابل اسرائيل،دربيرون و درون جنبش امل مورد بحث بود.
زماني كه اسرائيل به بيروت نزديك شد، گروه‌هايي از مقاومت فلسطيني، ملي گراها، جنبش امل ولجان اسلامي‌در مقابل اسرائيل در مدخل جنوبي بيروت ايستادند. آن زمان اولين بار بود كه لجان اسلامي‌سلاح به دست مي­گرفت البته آنها در جنگ داخلي شركت نكردند چرا كه اين جنگ را «جنگ فتنه» و «بدون هدف» مي‌دانستند. آنها در جنك داخلي به انجام كارهاي اجتماعي وامداد رساني اكتفا كرده بودند، اما در جنگ با اسرائيل معتقد بودند كه معركه ونبرد حقيقي بايد با اين دشمن باشد. براي مثال در منطقه خلده،سيزده نفراز مؤمنان رو در روي اسرائيل ايستادند كه يازده نفر آنان كساني بودند كه در آغوش سيد عبد المحسن فضل الله پرورش ديني يافته بودند.آنها گروهي از «شباب المؤمن» بودند وربطي به احزاب ديگر نداشتند31. همچنين، اعضاي لجان اسلامي‌در جبهه‌هاي اوزاعي،ليلكي، حي ماضي وحي الجامعه با هماهنگي با مقاومت فلسطيني وجناح مؤمن در امل شركت مي­كردند.
لجان اسلامي‌چاپ مجله «مجاهد» را متوقف و به جاي آن مجله «اهل الثغور» را منتشر كرد. مجله اهل الثغور كه چهار صفحه بود، حقايق سياسي آن وقت را اين گونه ترسيم مي­كرد: اولاً،معركه كنوني معركه بين «امت اسلامي»(الامه الاسلاميه)و «دشمن صهيونيستي»(العدو الصهيوني)و پشتوانه آن «استعمار غربي-امريكايي كافر» است، ثانياً جنگ داخلي لبنان بخشي از نقشه «يهود واستعمار» عليه «جهان اسلام» وتضعيف «مقاومت فلسطيني» است، ثالثاً، «مسلمين جبل عامل» بايد در مقابل دشمن مقاومت كنند ولو با روش«رويارويي مردمي‌بي سلاح» و «مقاومت منفي». بدين ترتيب، اين مجله، مسلمانان را به مقاومت در برابر اسرائيل تشويق وبراي رفع «ذلت» از آنان دعوت كرد. هنگامي‌كه اسرائيل هنوز در بيروت بود، لجان در روز عاشورا يك راهپيمايي را سازماندهي كردند ودر مسجد الرسول الاعظم (ص)(منطقه رمل عالي- حومه جنوبي بيروت) طي سخنراني به رئيس جمهور ونخست وزير وقت حمله شد و از مردم براي مقاومت دعوت به عمل آمد33. اما در جنوب، علمايي مانند سيد عبد المحسن فضل الله، شيخ راغب حرب، شيخ حسين سرور وديگران از روستاهاي خود پس از اشغال بيرون نيامدند. شيخ راغب حرب به انتفاضه مردمي‌دست زد و در مقابل صهيونيست­هايي كه نزد او آمدند وسعي كردند او را به طرف خود بكشانند، ايستاد وگفت:«الموقف سلاح والمصافحه اعتراف»(خط مشي روشن سلاح است، اما دست دادن اعتراف به ذلت است). سيد عبد المحسن فضل الله به عنوان يك مجتهد، فتوايي در خصوص ايستادن وي در مقابل اسرائيل داد. به كساني كه از وي مي­پرسيدند:«با ماندن شما در جنوب درحالي كه اسرائيل همه را مي‌كشد، مشكلي پيش نمي­آيد؟» پاسخ وي اين بود:«با بيرون آمدن شما از جنوب مشكلي پيش نمي­آيد؟» به كساني كه به او زنگ زدند و او را براي ايستادن وماندن در جنوب، تشويق كردند، گفت:«ساكت باشيد وبه اينجا بياييد به جاي اين كه مرا تشويق كنيد»35.
در درون جنبش امل، نبيه بري قبول كرد كه در «هيئت نجات ملي» كه توسط رئيس جمهور وقت، الياس سركيس تشكيل شده بود، شركت كند. اين هيئت با دعوت نماينده آمريكا فيليپ حبيب تشكيل شد ودر آن علاوه بر نبيه بري، بشير الجميل از طرف ماروني­ها وحزب فالانژ، وليد جنبلاط نماينده دروزي­ها،شفيق الوزان از طرف اهل سنت،فؤاد بطرس(ارتودوكس)و نصري المعلوف(كاتوليك) شركت كرند36.
گروه‌هاي متدين واصولي داخل جنبش امل به سبب شركت كردن نبيه بري در اين هيئت از جنبش امل بيرون آمدند. در اين باره سيد حسين موسوي مي‌گويد:«در كنفرانس چهارم جنبش امل سال 1982(اوريل1982)در محضر همه رهبران وشخصيت­هاي مهم جنبش تأكيد شد بر اين­كه اين جنبش جزو انقلاب اسلامي‌است. بر اين اساس شركت در هيئت نجات از طرف جمهوري اسلامي‌پذيرفتني نيست وما مسؤول هستيم، چون از ايران براي عدم شركت در هيئت نجات براي ما فتوا رسيده است». سپس دومين جدايي از طرف "سيد ابراهيم امين سيد "، نماينده جنبش امل در ايران،اتفاق افتاد. سيد ابراهيم امين سيد در تهران به مخالفت علني با مشاركت نبيه بري در اين هيئت پرداخت وهيئت نجات را كميته آمريكايي خواند. اما جدايي نهائي همه گروه‌هاي متدين از جنبش امل، پس از شركت نبيه بري در «هيئت الحوار الوطني»(هيئت گفتگوي ملي)، كنفرانس ژنو(نوامبر1983)و لوزان (اوريل 1984) بود. در اين كنفرانس­ها نبيه بري به نام امل درخواست كرد كه:«شيعيان بايد سهم بزرگتري از كيك لبناني به دست بياورند واين مهم به نسبت درنظرگرفتن تعداد جمعيتشان است». نظر جنبش امل نسبت به شخص نبيه بري وهمفكران وي بر ادامه برنامه امام موسي صدر درباره اصلاحات وبه دست گرفتن منافع بيشتر براي شيعيان ضمن رعايت مصلحت ديگر طوايف بود.
اما به‌رغم اين­كه امام موسي صدر بر وحدت طوايف لبنان وبر لبناني بودن شيعيان تأكيد مي‌كرد، در مقابل اسرائيل سهل‌انگار نبود بويژه آن­كه حمله اسرائيل، بشير الجميل را به رياست جمهوري منصوب كرد. پس با اين كار، مشروعيت رژيم لبنان زير سؤال رفت. امام موسي صدر ضمن اعتصاب در مسجد الصفا در اوايل جنگ داخلي، مشروعيت را از رژيم لبنان ساقط كرد وگفت:«اين رژيم اگر نتواند احتياجات محرومين را تأمين كند، ساقط است. سياستمداران سنتي سياست را غايت،شهروند را كالا،دانسته و وطن رابهِ بازي گرفته­اند». يكي از نيازهاي محرومين، رويارويي با تجاوزات صهيونيست­ها بود كه يكي از علل اصلي تأسيس جنبش امل به شمار مي­رفت. نيز سه روز پس از قتل معروف سعد توسط ارتش، امام صدر گفت:«اگر ارتش در پيحفظ مرزها ومانع شدن يهود از ورود به سرزمين لبنان است، پس زنده باد ارتش اگر ارتش از دولت حمايت كرده وسازش داخلي را حفظ مي‌كند، باز زنده باد ارتش. اما اگر ارتش، مجاهدين را مي‌كشد و خون آنان را مي­ريزدو حرمت شهروندان را مي­شكند، پس مرگ بر ارتش»40. همان گونه كه ديديم بعضي اوقات امام صدر، رويارويي با سلطه حاكم را همانند رويارويي امام حسين(ع) با يزيد مي‌دانست. چه برسد به ظالم وفاسدي چون اسرائيل. امام موسي صدر از توطئه‌هاي اسرائيلي غافل نبود.وي از برنامه‌هاي قديمي‌صهيونيست­ها درباره آب وزمين لبنان اطلاع داشت وبه طور مستند مي­گفت:«ما مستنداتي داريم كه طمع ومنافع اسرائيل را در جنوب لبنان ثابت مي‌كند وآن بر حسب نقشه‌هايي است كه از سوي اسرائيل چاپ شده، وبر حسب سخنرانيهاي مسؤولان آنان. ما مي‌دانستيم كه دانشجويان اسرائيلي طرح­هايي را براي استفاده از آب جنوب لبنان بررسي كرده اند»41. به نظر سيد موسي، صهيونيسم نه فقط براي لبنان يا جنوب آن يك خطر به شمار مي­رود، بلكه براي نوع بشر وارزش­هاي انساني «همانا شر مطلق است، وخطري است براي عرب­ها، مسلمانان،مسيحيان و آزادي وكرامت. ما مي‌دانيم كه صهيونيسم انسان­ها را به دو دسته تقسيم كرده: انسان يهودي(شعب الله المختار- مردم برگزيده خداوند)و انسان­هاي درجه دوم كه "كويم " هستند»42.
امام موسي صدر جنگيدن با اسرائيل را با هر وسيله كه باشد، وظيفه شرعي و وطني مردم مي‌دانست و به يكي از جوانان كه از سيد صدر پرسيد:«اي امام ما اسلحه نداريم، چگونه با دشمني جبار، مانند اسرائيل بدون اسلحه بجنگيم؟» جواب داد:«حتي اگر اسلحه نداشته باشيد بايد با چنگ ودندان با اسرائيل مبارزه كنيد واين لكه ننگ را از دامان خود بشوييد»43. امام موسي صدر هميشه آرزو مي‌كرد:«كه تجاوزات اسرائيلي نتواند مسأله زندگي مشترك لبناني را (التعايش المشترك) كه خود يك تهمتي براي اسرائيل است، از بين ببرد»44. نيز نبايد يادمان برود كه يكي از اهداف اصلي شكل گيري جنبش امل مقاومت در برابر اسرائيل بود. همچنين، در «ميثاق امل» مي‌توان گفت كه بر جهاد تأكيد شده است. ميثاق درباره فلسطين مي‌گويد:«...تلاش كردن براي آزادي فلسطين در اولويت وظايف ما قرار گرفته است و ايستادن در كنار مردم آن و حفظ مقاومت آن و اتحاد با آن شرفي براي جنبش ما و ايمان آن است به‌ويژه اينكه صهيونيسم خطر كنوني وآينده لبنان و ارزشهايي است كه به آن ايمان داريم وبراي همه انسانيت است..»45.
نبيه بري پس از ترور بشير الجميل تسليتي براي رئيس جمهور سابق، سركيس و فاميل جميل فرستاد ودر آن نوشت:«ترور رئيس جوان تلاشي براي ترور وحدت لبنان وامنيت آن است...»، همچنين، انتخاب امين الجميل را براي رياست جمهوري تأييد، واعلان كرد كه «جنبش امل» آماده است تا اينكه با حزب فالانژ همكاري بكند؛ بدون هيچ قيد وشرطي46.
اما شيخ شمس‌الدين به نمايندگي از مجلس اعلاي اسلامي‌شيعي، براي شركت در هيئت نجات ديگران را تشويق كرد. همچنين مفتي شيعيان،شيخ عبد الامير قبلان براي پشتواني از اين هيئت از مردم دعوت كرد47. نيز، پس از ترور رئيس جمهور بشير الجميل، مجلس اعلاي اسلامي‌شيعي جلسه فوق العاده‌اي را برگزار، وبيانيه‌اي را صادر،و حادثه ترور را محكوم كرد واز انتخاب امين الجميل براي رياست جمهوري حمايت كرد48. همچنين اين مجلس براي محكم كردن قدرت وي نيروهاي متعدد التبعيه(القوات المتعدده الجنسيه) را به لبنان دعوت كرد49.
از اينرو، گروه‌هاي اسلامي، اعتماد خود را به مجلس وجنبش امل از دست دادند و بيشتر بر اسلامي‌بودنشان تأكيد كردند. گروه اصولي، اولويت را در مقاومت اسرائيل ديد. سيد حسين موسوي امل اسلامي‌را تأسيس كرد وخيلي از شخصيتهاي جنبش امل از آن بيرون آمدند؛ مانند:حسين الخليل،علي عمار،خضر الموسوي،عبد الله قصير،محمد حيدر،نعيم قاسم،سيد ابراهيم السيد،سيد حسن نصر الله،عمار الموسوي،حسن حب الله ومحمد ياغي،همه اين شخصيتها نقش مهمي‌در تأسيس حزب‌الله ايفا كردند. جدايي اصولگراها از جنبش امل تا سال 1988م. ادامه يافت. در اين سال ابو علي مصطفي الديراني(مسؤول اطلاعات مركزي امل)، شيخ اديب حيدر(مسؤول فرهنگي مركزي امل) وديگران شكل گيري «امل مؤمنه» را اعلان كردند. ديراني علت اين جدايي را توضيح مي‌دهد:«سال 1982 حمله اسرائيل رخ داد و هيئت نجات،آتش بس را بين اسرائيل و مقاومان آن مطرح كرد. نبيه بري فوري در اين هيئت شركت كرد، به رغم اينكه امام خميني اين هيئت را نپذيرفت وجنبش امل آن وقت خود را جزو جمهوري اسلامي‌محسوب مي‌كرد، اما اين مسأله در حدود نظري ونوشتن متن بدون تطبيق باقي مانده بود. و در سال 1983، عده‌اي از كساني كه تعهد ديني به معناي كامل آن نداشتند به رهبري امل رسيدند و عضو دفتر سياسي امل شدند. سال 1984 عمليات نظامي‌عليه اسرائيل به نام «امل مؤمنه» انجام مي‌شد براي اينكه به جنگ ما با اسرائيل صفت قرآني داده بشود. سپس در سال 1988 جنبش امل در كنفرانس ششم آن اعلام كرد كه از ولايت فقيه حمايت مي‌كند و به فرمان‌هاي رهبري امام خميني گوش مي‌دهد، اما اين قرار دو روز بعد لغو شد به رغم اينكه ما آنرا تأييد كرديم....»50.
سازماندهي يك حزب جديد

مجموعه‌هاي اسلام گرايي شيعه قبل از حمله اسرائيل عبارت بودند از:

1- گروه‌هاي تكوين يافته در مساجد متشكل از جوانان مذهبي(هيئتهاي مساجد-لجان)،

2- سازمانهاي دانشجويي شيعه.

3- مجموعه‌هاي شبه نظامي‌كوچك كه عمدتاً تحت پوشش امل وجناح بنيادگرايي آن فعاليت مي‌كردند.

4- افراد شبه نظامي‌شيعه كه عضو گروه‌هاي فلسطيني بودند.

5- كميته‌هاي ياري انقلاب اسلامي‌به رهبري شيخ راغب حرب.
تا قبل از تجاوز اسرائيل، جنگهاي داخلي(مناطقي- طايفي)باعث گرديده بود كه اين گروه‌ها از يكديگر جدا مانده، نتوانند تشكيلات واحدي را ايجاد كنند. باسقوط بيروت اعضاي بيشتر مجموعه‌هاي مزبور به شهر بعلبك منتقل شدند.
حمله اسرائيل با كنفرانس نهضتهاي آزاديبخش در تهران همزمان بود. در اين كنفرانس 89 شخصيت روحاني وغير روحاني از لبنان شركت كردند مهمترين شخصيتهاي اصولي اين عده علامه سيد محمد حسين فضل‌الله، شيخ راغب حرب وشيخ صبحي طفيلي بودند51. شركت كنندگان لبناني خواستار كمك فوري ايران به مردم لبنان گرديدند.
در اين هنگام، مجموعه‌هاي متفرق اسلام گرايي كه در بعلبك گردهم آمده بودند، به رغم اختلاف ديدگاه‌هاي آنان در دو موضع اشتراك نظر داشتند:«اعتقاد به ولايت فقيه وپيروي از امام خميني» و«رويارويي با اسرائيل». از سوي ديگر ايشان هم عقيده بودند كه احزاب وسازمانهاي موجود در عرصه لبنان نمي‌توانند نظريه‌هاي سياسي واهداف مورد نظر را تحقق بخشند وآنان بايد با بهره گيري از تجارب انقلاب اسلامي‌ايران در فكر ايجاد تشكيلاتي جديد براي تحقق بخشيدن به نظريه‌هاي اسلامي‌واهداف مورد نظر خود باشند. بدين ترتيب، نمايندگان گروه‌هاي اسلامي: «جناح اصولي داخل جنبش امل»، «تجمع العلماء المسلمين في البقاع» و «اللجان الاسلاميه» و«اتحاد الطلبه المسلمين» تصميم گرفتند از هر گروهي سه نفر انتخاب كنند. شركت كنندگان در اين هيئت كه به نام هيئت نه نفري معروف شدند، عبارت بودند از: حسين الموسوي، حسين الخليل، حسين عبيد(جناح اصولي داخل امل)؛ سيد عباس الموسوي وشيخ محمد علي المقداد وشيخ محمد يزبك(تجمع العلما) و محمد رعد،‌هاني قاسم، شيخ حسان عبد الله(اتحاد ولجان). اين هيئت به رياست سيد عباس موسوي، قبل از رسيدن سپاه پاسداران به لبنان، به ايران سفر وبا امام خميني(ره) ديدار كردند و وضعيت لبنان را توضيح دادند و توافق گروه‌هاي اسلامگرا را به ايشان اطلاع دادند. امام (ره) اين توافق را تأييد كرد و به راه جهاد مشروعيت بخشيد وگفت: «برهيچ‌كس اتكا نكنيد، از هيچكس توقع كمك نداشته باشيد، ليكن مطمئن باشيد كه اگر اين راه را ادامه دهيد، حتماً به پيروزي خواهيد رسيد»52. پس از بازگشت اين گروه،يك شوراي پنج نفره انتخاب گرديد كه رياست تشكيلات جديد را برعهده گرفت. رهبران ايراني،آقاي كروبي وعلي شمخاني(نماينده سپاه پاسداران)را فرستادند53و همه نيروهاي اسلامگراي لبنان توافق كردند بر اينكه با شوراي لبنان به عنوان مرجع همه مسلمانان لبنان همكاري كنند. خبر تشكيل شوراي لبنان،اسامي‌اين شورا وعنوانش محرمانه باقي ماند وهيچ فرد مشخص به عنوان رئيس يا دبيركل اين شورا وتشكيلات جديد انتخاب نگرديد.
بدين سان، به تدريج هسته‌هاي مقاومت – حزب‌الله – تشكيل شد، وابتدا به بيروت كه در محاصره بود،اعزام شدند. مهمترين عمليات نظامي‌حزب‌الله در اين مقطع، نابود كردن مقر فرماندار نظامي‌ارتش اسرائيل در شهر صور جنوب لبنان توسط عمليات شهادت طلبانه ”احمد قصير“ در تاريخ 11 نوامبر 1982 بود، وطي اين عمليات 76 افسر و سرباز اسرائيلي به هلاكت رسيدند. همچنين در 4 نوامبر 1983، حزب‌الله يك عمليات شهادت طلبانه را در يكي از مقرهاي اصلي نظاميان اسرائيلي انجام داد كه در اين عمليه 29 افسر وسرباز اسرائيلي كشته شدند.

جمع‌بندي

از آنچه بيان شد، مي‌توان چنين نتيجه گرفت: حمله اسرائيل علت ظهور يك جنبش ديني به شمار نمي‌آيد. چرا كه تجاوزات اسرائيل بر لبنان قبل از سال 1982م. بود، پس چرا اصولگراها جنبش ديني را عليه اسرائيل تأسيس نكردند. همانگونه كه توضيح داده شد، در زمان امام موسي صدر اصولگراها در جنبش امل فعاليت مي‌كردند كه مشروعيت آن از مرجعيت عامه شيعيان در نجف الهام مي‌گرفت، علاوه بر فعاليت اصولگراها ديگر در حزب الدعوه وغيره... پس مشكلي وجود نداشت. همچنين مي‌توان ادعا كرد كه اگر نبيه بري در هيئت نجات شركت نمي‌كرد، احتمال ظهور جنبش ديني در آن مقطع زماني ضعيف بود. اما علت ظهور اين جنبش ديني برگشتن اصولگراها به اصل ولايت فقيه بود، براي اينكه نظر خود را درباره حمله اسرائيل وشركت در هيئت نجات، بدهد. پس اصولگراها از حمله اسرائيل به عنوان يك فرصت مناسب، براي اينكه ايدئولوژي ونظر خود را اظهار كنند، استفاده كردند. بدين ترتيب، پايه دوم ايدئولوژي اين جنبش ديني، جهاد است.
بدين ترتيب، ما مي‌بينيم كه درباره دو عنصر، جناحها و شخصيتهاي مختلف جر وبحث كردند. واين دو عنصر عبارت بودند از: پيروي از مرجعيت عامه به عنوان ولي فقيه ونه به عنوان مرجع تقليد شخصي كه در سرنوشت كشوري مانند لبنان مي‌تواند نظر بدهد ودخالت بكند. دوم، انتخاب راه جهاد عليه دشمن وحكومتي كه در يك مدتي هم پيمان اين دشمن بود. با توجه به اينكه كلمه جهاد از يك منبع ديني صادر شده است. اين دو عنصر ريشه‌هاي فكري واستدلالهاي مختلف نزد اصولگراها داشتند كه به آن اشاره كرديم. ولايت فقيه وجهاد، عناصر انديشه آن مرحله را شكل دادند كه بر اساس آن حزب ديني محض شكل گرفته است.

---------------------------------------------------------------------------
پي نوشت:

1 ديوارت ويل، 1337، ص3.
2 فيليپ حتي، تاريخ سوريه و لبنان و فلسطين چاپ سوم بيروت ص 70
3 بهمنش احمد: تاريخ ملل قديم آسياي غربي.206-208
4‌هاروي بورتر، موسعة التاريخ 1991. چاپ اول. ص 102.
5 - دراين مقاله از پايان نامه كارشناسي ارشدباعنوان "ريشه‌هاي اجتماعي و سياسي شكل گيري و ظهور جنبش حزب‌الله – لبنان "، نگارش محمد ترمس، دانشجوي جامعه شناسي دانشگاه تربيت مدرس،استفاده شده است.
6 - عادل روؤف. الشهيد محمد باقر الصدر: المواجهه مع الانظمه الحاكمه، المؤتمر العالمي‌للإمام الشهيد الصدر،تهران،1421هـ. ق.، ص 34.
7 - همان، ص 42-43-44-45-46-47-48-49.
8 - همان، ص 53
9 - همان ص 55
10 - همان، ص53.
11 - مصاحبه با سيد نواف موسوي، پيشين.
12 - عادل روؤف. پيشين، ص57
13 - همان، ص28-29-30.
14 - مصاحبه با شيخ حسن ملك (گوينده نخواست اسامي‌كساني كه رفتند ذكر كند)
15 - همان.
16 - وضاح شراره. پيشين، ص 248
17 - جريده الديار 17 اب 99.
18 - مجله منطلق عدد18، نيسان 1982،ص59..
19 - وضاح شراره. پيشين، ص226..
20 - مجله المنطلق، پيشين، عدد18 ص62 وص66.
21 - عبد المحسن فضل الله. پيشين، ص48
22 - مصاحبه با سيد عبد الصاحب فضل الله، پيشين.
23 - حسين شرف الدين. پيشين، محطات تاريخيه، ص80-81.
24 - ا.ر.نورثون. پيشين،ص84
25 - حسين شرف الدين. پيشين، محطات تاريخيه(مصاحبه با السيد الحكيم) ص95.
26 -جريده النهار 10/6/200
27 - امين مصطفي. پيشين، ص429.
28 - مسعود اسد اللهي. از مقاومت تا پيروزي، مؤسسه مطالعات وتحقيقات انديشه سازا�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 366]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن