واضح آرشیو وب فارسی:فارس: آشنايي با جريانهاي سياسي تاريخ معاصر ايران(4)
خبرگزاري فارس:داعيه اصلاح گري در اعتقادات ديني از آن داستان هاي تكراري تاريخ معاصر است. در سال هاي گذشته كار برخي از جريان هاي سياسي از طرح مضاميني همچون پويايي فقه به ايده اقلي شدن دخالت دين در زندگي اجتماعي و حكومت و لزوم انطباق موازين اسلامي با معيارهاي جهاني همچون حقوق بشر و حتي صرف نظر از آن موازين در اين انطباق منتهي شد.
داعيه اصلاح گري در اعتقادات ديني از آن داستان هاي تكراري تاريخ معاصر است. در سال هاي گذشته كار برخي از جريان هاي سياسي از طرح مضاميني همچون پويايي فقه به ايده اقلي شدن دخالت دين در زندگي اجتماعي و حكومت و لزوم انطباق موازين اسلامي با معيارهاي جهاني همچون حقوق بشر و حتي صرف نظر از آن موازين در اين انطباق منتهي شد. مدعيان طوري سخن مي گفتند كه گويا مرام نجات بخش جديدي را به عرصه آورده اند. نوع سوال ها و شبهاتي كه درسال هاي اخير به ميان كشيده شد، شايد براي نسل جديد تازگي داشت، اما بسياري از آنها از سابقه اي به اندازه حداقل يك قرن برخوردار بود.
خوانندگان محترم قاعدتا با اين نظر نگارنده همراهند كه مباني فكري تمدن امروزين مغرب زمين همان گونه كه از نتايج آن پيداست فاصله اي شگرف با بنيان هاي تفكر اسلامي دارد. واقعيت اين است كه اهداف غرب در اين سرزمين تنها با استقرار پاره اي از همان مباني فكري در ذهن و دل مردم قابل تحقق بود. اما استعمارگران چگونه مي توانستند به اين هدف خود نائل آيند.
ميرزاملكم خان يكي از بنيانگذاران فراماسونري در ايران كه سابقه مشعشع او در انعقاد قرارداد ذلت بار رويتر با استعمار انگليس، پيش از اين ذكر شد طلايه دار تفكري است كه تاكنون نيز به شكل هاي گوناگون استمرار يافته است.
او در گفت و گويي با «بلنت» انگليسي مي گويد: «در اروپا كه بودم سيستم هاي اجتماعي، سياسي و مذهبي مغرب را مطالعه كردم. با اصول مذاهب گوناگون دنياي نصراني و همچنين تشكيلات جمعيت هاي سري و فراماسونري آشنا گرديدم. طرحي ريختم كه عقل سياست مغرب را با ديانت مشرق به هم آميزم. چنين دانستم كه تغيير ايران به صورت اروپا كوشش بي فايده اي است.
از اين رو، فكر ترقي مادي را «در لفاف دين» عرضه داشتم تا هموطنان، آن معاني را نيك دريابند. دوستان و مردم معتبري را دعوت كردم. در محفل خصوصي از لزوم پيرايشگري اسلام سخن راندم»، جالب است كه هم او تصريح مي كند: «من خود ارمني زاده مسيحي هستم. ولي در ميان مسلمانان پرورش يافته ام.»
دوست ملكم خان يعني فتحعلي آخوندف هم از پيشقراولان همين طريقه است. او نيز در خاطراتش چنين مي گويد: «بعد از چندي به خيال اين كه سد راه الفباء جديد و سد راه سويلزاسيون در ملت اسلام، دين اسلام و فناتيسم آن است، براي هدم اساس اين دين و رفع فناتيسم و براي بيدار كردن طوايف آسيا از خواب غفلت و ناداني و براي اثبات وجوب پراتستا نتزم در اسلام به تصنيف (كتاب) كمال الدوله شروع كردم.»
قائل شدن به پروتستانتيسم در فكر و عمل اسلامي برآمده از يك خبط مستمر تاريخي يعني معادل گرفتن مسيحيت تحريف شده با اسلام است. متاسفانه اين خطاي آشكار به سهو يا عمد همچنان گاهي در ديدگاه هاي برخي از داعيه داران انديشه ورزي ديده مي شود. اما در آن دوران و پس از آن، با زدن انگ موهومات و خرافات به اعتقادات ديني، لزوم اصلاح درآموزه هاي اسلامي و حذف نقش روحانيت يعني پاسداران ميراث اعتقادي تشيع، فرياد زده مي شد.
حزب دموكرات بعنوان بانفوذترين حزب دوران مشروطه در بخشي از قطعنامه 30 ذي القعده 1327 قمري خود چنين آورده است: «دعوت افراد مردم با غيرت فوق العاده به اصول مجرده شريعت و دفع و حذف موهومات و سلب اعتقاد از روحانيين و فهمانيدن به عموم، مضار استبداد روحاني را.»
پر واضح است كه اين گرايش بيش از آن كه معطوف به عقايد ديني فردي باشد، اجتماعيات و سياسيات اسلام را نشانه رفته بود. چرا كه در بخش مربوط به مذهب و معارف مرامنامه حزب دموكرات بر «انفكاك كامل قوه سياسيه از قوه روحانيه» تاكيد شده بود .بنابر اين بود كه دست حافظان معارف اصيل تشيع را از تصميم گيري درباره مسائل كلان جامعه كوتاه كنند. چنان كه وقتي مرجع عظيم الشان تشيع آيت الله آخوند ملاكاظم خراساني بر اجراي متمم قانون اساسي (نظارت فقها بر اسلاميت مصوبات مجلس) تاكيد مي نمود، يكي از وكلاي عضو همين حزب در نطق خود تصريح كرد: «ما در امور سياسيه ملكيه از مراجع تبعيت نمي كنيم.» اين جسارت تنها در شرايطي امكان پذير بود كه با عناويني مثل اصلاحگري بر معتقدات ديني خدشه وارد شود؛ روندي كه خصوصا پس از به سلطنت رسيدن رضاخان تشديد شد.
رضاخان در كنار ممنوعيت امر واجب رعايت حجاب بانوان، روحانيت را از پايگاه هاي اجتماعي خود (محراب و منبر) و حتي مدرسه محروم ساخت. 5984طلبه حوزه علميه كشور در ابتداي سلطنت رضاخان يعني سال 1304، در انتهاي آن يعني سال 1320 به تعداد 784 طلبه تقليل يافته بود. اما در شرايطي كه سخنراني ديني، برگزاري نماز جماعت و مجلس عزاداري سيدالشهدا(ع)، حكم اقدام ضدحكومتي را داشت، افرادي با داعيه كارشناسي دين و اصلاحگري ديني، در آزادي كامل به طرح ديدگاه هاي مغاير با اسلام ناب مشغول بودند. افرادي همچون شريعت سنگلجي، سيداسدالله خرقاني و احمد كسروي از اين جمله اند. جالب است كه اين «اصلاح طلبي ديني» بيشترين الهام را از شبهه افكني هاي فرقه متعصب و استعماري وهابيت گرفته بود شريعت سنگلجي بعضي از شعاير شيعه مثل توسل، شفاعت و رجعت را زيرسوال قرار مي داد. اما حكومت رضاخان به كتابي كه در نقد اين نظرات نگاشته شده بود اجازه انتشار نداد. اين چيزي است كه امام خميني(ره) در صفحه آخر كتاب «كشف الاسرار» به آن اشاره دارند.
احمد كسروي هم كه از همين گونه نظرات آغاز كرده بود، پا را از اين هم فراتر نهاد. او بااشاره به منشعب شدن اسلام به مذاهب و مسالك متعدد، مدعي دين جديدي به نام «پاكديني» شد و گفت: «با آن كه پايه آن اسلام است، اين پاكديني جانشين اسلام و طبق خواست خداوند و لذا آيين اوست.»
كسروي در خلال اين دين سازي سعي مي كرد اقدامات رضاخان مثل اجبار زنان مسلمان به بي حجابي را وجاهت اعتقادي ببخشد. اما غرض واقعي دين سازي كسروي از اين كلام او آشكار مي شد: «پس از همه اين تواند بود كه گروهي از ملايان، نجف و كربلا و قم را كانون هايي براي خود گيرند و در برابر دولت و توده دستگاهي برپا گردانند و بي تاج و تخت پادشاهي كنند.»
كسروي اين روحاني مطرود تبريزي كه ناگاه از اين كسوت خارج شده بود، به گفته خودش به واسطه خان بهادر حاكم محلي استعمارگران انگليسي در كربلا، به عضويت بزرگترين لژفراماسونري خاورميانه يعني انجمن آسيايي همايوني لندن در آمده بود.
پس از رضاخان نيز اين گرته برداري هاي اصلاح طلبانه ادامه يافت. كتاب كشف الاسرار امام(ره) پاسخي به يكي از اينهاست، فردي به نام حكمي زاده در كتابي با عنوان «اسرار هزارساله» سعي كرد مجموعه از شبهه افكني هاي قبلي را ارائه كند. بايد اذعان داشت كه اين ميدانداري ها علاوه بر آن كه از پشتيباني حاكمان خودكامه برخوردار شده بود، تا اندازه اي نيز از فقدان يك نهضت نرم افزاري كارآمد در جبهه روحانيت اصيل ناشي مي شد. فراتر از اين، شايد بتوان ادعا كرد كه اگر يك جنبش نظريه پردازانه اسلامي در جريان مشروطه شكل گرفته بود، هيچ گاه در هنگامه سرنگوني استبداد قجر، سررشته كار به دست غربزدگان نمي افتاد. از اين بدتر آن كه گاه شيوه دفاع از عقايد ديني در مواجهه با شبهه افكني ها و محصور شدن آن به تفسيق و تكفير، بر شمار مدعيان و مريدان تجديدنظرطلبي مي افزود. نگاهي به گذشته نشان مي دهد كه امام خميني(ره) از نادر علمايي بوده است كه براي دادن پاسخ منطقي و در عين حال غيرتمندانه آستين همت بالا زده است.
كشف الاسرار امام خميني(ره) ابتدا به شبهه سازي هاي وهابي مابانه اي مثل شرك آميز معرفي شدن سجده بر تربت امام حسين(ع)، مضامين زيارت جامعه كبيره، شفاعت و انكار اصل امامت پاسخ مي دهد. اما دنباله اين كتاب نشان مي دهد آنچه سال ها بعد در قيام مردم به رهبري امام خميني(ره) تحقق يافت كابوسي بوده است كه اين به اصطلاح مصلحان از دست آن آسايش نداشته اند، كابوسي كه نسل بعد مدعيان اصلاح طلبي را در تحقق آن تاكنون نيز سرگردان ساخته است.
نزديك به 130 صفحه همين كتاب كه در دهه 1320 نگاشته شده است به دفاع از لزوم تشكيل حكومت اسلامي و ولايت فقها و پاسخ به شبهات كتاب اسرار هزارساله در اين مورد اختصاص دارد. نگاهي به بسياري از آن شبهات، هركسي را به كهنگي آراي امروزه پرچمداران نوانديشي ديني واقف خواهد ساخت.
رضاخان از اين دسته از مدعيان بهره بسياري برد. اما در دوران پس از او علاوه بر حكومتگران، گروه هاي چپ گرا نيز بر اين موضوع به عنوان يك فرصت مي نگريستند. در واقع اين گونه از «اصلاح طلبي ديني» جاده صاف كن كساني شد كه نفي دين اصل اول تفكر آنها بود. اما اين تنها كاركرد جريان مدعي اصلاح ديني نبود. بسيار از كساني كه در سال هاي بعد پرچم نوانديشي ديني را به دست گرفتند متاثر از اين نگاه ره خطا پيمودند و از هدف اصلاح ديني بازماندند.اين بحث را ادامه خواهيم داد.
.....................................................................................................
ادامه دارد...
جمعه 13 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]