تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):خدا را بسيار ياد كنيد و هميشه به ياد مرگ باشيد و قرآن زياد بخوانيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798565691




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

***مقالات ادبی***


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: ادب غنایی در حماسة فردوسی

هانیه غفوریان برگرفته از: نامه پارسي ، ش 50-51- پاييز و زمستان 88

چكيده : در اين مقاله، به ادب غنايي در حماسة فردوسي پرداخته شده است. فردوسي، شاعر بزرگ ايران زمين، همان گونه كه شيوا و جسورانه در حماسه به پيش رفته است در بيان عشق نيز جسارتي دل¬پذير دارد. شاعر با الهام از اسطوره و تلفيق آن با دنياي واقعي، عشقي كام¬يافته را توصيف كرده¬است. پيوند ناخودآگاه شاعر با خودآگاه او، اميال و حالات خفته در شاعر را به سطحي از خودآگاهي مي¬رساند كه در قالب جملاتي سرشار از عواطف تبلور مي¬يابد.
شاعر با بهره¬گيري از عناصر شعر غنايي؛ معشوق اساطيري، رؤياها، عواطف و نمادها، عشقي كام¬يافته را به¬معرض ظهور مي¬گذارد. شعر حماسي آرماني برون¬گرا و شعر غنايي آرماني درون¬گرا و ژرف است. ادب غنايي در شاهنامه شكلي متفاوت و برجسته دارد و آن، شكل تازه¬اي از داستان¬هاي عاشقانه است. حضور معشوق اساطيري در لايه¬هاي داستان و پيوند آن با ناخودآگاه شاعر و بيان پرصلابت شاعر در بيان عشق، به آن رنگ و جلوه¬اي ديگر بخشيده¬است.
كليدواژه¬ها: ادب غنايي، معشوق اساطيري، خودآگاه و ناخودآگاه، رؤيا، نماد.

مـرا مــهـر او دل نـديـده گــزيــد هـمان دوسـتـي از شـنـيــده گـزيـد
بـرو مـهربـانم نـه بـر روي و مـوي بــه¬سـوي هـنـر گشتمش مهرجوي1
تبلور لطیف¬ترین و نیرومندترین عواطف را می¬توان در واژه و معنای عشق و آثار عاشقانه یافت. عاملی که طبع¬ها و خاطرها را برمی¬انگیزد، زیباترین لحظات شادی و گاه جان¬سوزترین غم¬ها را می¬آفریند. عشق همواره از مهم¬ترین مفاهیم در ادبـیات بوده¬است، اما نوع گرایش به آن و جلوه¬گری¬اش در آثار دوره¬های مختلف، متفاوت است. پیوند عشق با اساطیر، نمادها، رؤیاهای انسان و ناخودآگاه او به¬گونه¬ای است که حضور آن را می¬توان به¬خوبی در همة اینـها یافـت. انـسان کمـال¬گرا همـیشه به¬دنبال آرمان¬های خویش است و عشق برای او آرمانی است که در لحظه¬های زندگی آن را جست¬وجو می¬کند. نوسان عشق میان غم و شادی یکی از موضوعات اصلی ادبیات غنایی جهان است.
حضور مضمون¬های عاشـقانه جاذبه¬ای وصف¬ناپذیر در آثار شاعران ایجاد کرده¬است؛ چنان¬که در آثاری هم که سراسر عاشقانه نیست، هرجـا بـویی از آن به مـشام مـخاطب می¬رسد، لحظه¬ای او را در فضایی از جوشش احساسـات قرار مـی¬دهد و چـنان¬که می.دانیم مضمون¬های عاشقانه یکی از پایه¬های اصلی ادبیات پارسی است و بهترین جلوه¬گاه آن نیز غزل است. «تا قبل¬از قرن ششم هجری، نام غزل بـه اشـعاری اطلاق می¬شد اعم¬از آنکه مضامین عاشقانه و بیـان احـوال شخـصی یا وصـف معـشوق را دربر داشته یا نداشته باشد و همراه با نوای موسیقی خوانده شوند.»2
در آغـاز قرن چهارم هجری، غزل به¬عنوان یک سیاق شعر غنـایی شـکل گـرفـت، با این¬همه حدود دو قرن به¬طول انجامید تا به¬عنوان یکی از قالـب¬های مسلط ادبی رواج¬یافت. گذشته¬از شکل و قالب غزل آنچه آن را درمیان شاعران و مخاطبان محبوب و به گسترش آن کمک فراوانی کرد، موضوع غزل است، که در آن عشق، عاشق و معشوق موضوع اصلی است. شاعران می¬توانستند احساسات و عواطف شخصی و حالات درونی خویش را در قالب غزل بیان کنـند و مخاطبان نیز دراین¬راه با ایشان هم¬داستان بودند و چه¬بسا شرح سوزوگداز عاشق با شرح حال مخاطب مطابقتی داشت.
توصیف عشق در غزل کلاسیک فارسی ویژگی خاص دارد، شاعر در توصیف عشق و احساسات به¬طور مطلق، درونیات خود را وصف نمی¬کند، بلکه موقعیت اجتماعی، اوضاع زمان و پیامدهای اجتماعی در غزل او جلوه¬گر است. عشق در بیشتر غزل¬های فارسی ناکام و نافرجام و حتی گاهی غیرمجاز است و سراسر غزل سوزوگداز، گله و شکایت از معشوق است. عاشق از بردن نام معشوق معذور است؛ به¬عبارت¬دیگر بردن نام معشوق جایز نیست و معشوق و نام او نقش «تابو» را برای شاعران دارد. مخاطب با عشقی پوشیده سروکار دارد که باید این¬گونه بماند. عشق نامراد بارها ذهن شاعران را به¬خود مشغول داشته¬است و شاعران بارها به آن پرداخته¬اند.
معشوق در غزل فارسی، معشوقی است اساطیری. «اساطیری بودن معشوق تا ظهور ادبیات جدید بر شعر فارسی حاکم بود و در شـعر دوران معاصر بود که گاهی صورت معشوق بـه ¬صـورت چهره نموده شد.»3 معشوق اساطیری یک شخص جزئی نیست، بلکه در همة ابعـاد گسـترش دارد و ازلی اسـت، تصویری که شـاعران از این معشوق ارائه می¬دهند مبهم و رازآلود است.
به¬نظر نگارنده، با تأملی در غزل و ادبیات غنایی می¬توان حضور نماد و رؤیا را نیز در آن دریافت. شاعر در جای¬جای غزل خویش از پریشان¬حالی و آشفتگی خویش سخن می¬گوید و در بسیاری مواقع رؤیاهای خویش را وصف می.کند؛ همچنین شاعر برای بیان مطالب، گاه کلمات، استعارات و شیوه¬هایی را به¬کار می.بـرد که مخـاطـب را بـه سـمت¬و¬سـویی رهنمون می¬کند، که او را به تأمل و تفکر در آن وامی¬دارد. بدین¬گونه شاعر بااستفاده از نمادها، معناهایی بسیار عمیق را درسایة یک نماد بیان می¬کند. شاعر برای بیان عشق و شیفتگی خویش به معشوقش، ارتباطی تنگاتنگ با ناخودآگاهش برقرار می¬سازد.
«محتویات ناخودآگاه بی¬جان و بی¬معنی نیستند بلکه آنها هنوز فعالند و مخصوصاً باارزشند و این درست به¬سبب ماهیت «تاریخی» آنهاست. تداعی¬ها و تصویرهای مذکور پلی هستند بین شیوه¬های ابراز افکار خودآگاهانه ازیک¬سو و شکل ابراز ابتداعی¬تر، متنوع¬تر، مصورتر ازسوی¬دیگر.»4
شاعر برای بیان حال و آشفتگی خویش پلی میان خودآگاهی و ناخودآگاهی خويش برقرار مي¬كند. امیال و حالات خفته در ناخودآگاه شاعر به سطحی از خودآگاهی می¬رسد و به شکل لغات و جملاتی سرشار از عواطف تبلور می¬یابد.
عناصر شعر غنایی همچون معشوق اساطیری، رؤیاها، عواطف و نمادها، که دست¬مایة کار شاعر است همه در ضمـیـر نـاخودآگاه شـاعر حضور دارد، و معشـوق اساطیری به¬عنوان پیش¬منطقی، که حاکی از ساخت فکری اقوام بدوی است در ناخودآگاه جمعی شاعران تمام ادوار حضور دارد و به قلم¬های متفاوت به¬تصویر کشیده شده¬است.
به¬عبارتی، عشقی که شاعران دربارة آن سخن¬سرایی می¬کنند به¬غیراز تجربة شخصی، یک تجربة جمعی نیز هست که شاعران از این تجربة جمعی به شکل¬های گوناگون به محاکات می¬پردازند و معشوق اساطیری در تـاروپود شـعر آنها بـه جلوه¬گری می¬پردازد. به¬طور عموم اعتقاد بر این است که معشوق درابتدا رنگ و شکل اساطیری نداشته و بیشتر وصف معشوق زمینی است، اما کم¬کم معشوق اساطیری به¬گفتة دکتر سیروس شمیسا: «در شعر صوفیه پیدا شد وگرنه معشوق شعر اولیة فارسی حقیقی و زمینی بود، که شاعر احیاناً بر او فرمان می¬راند چه¬بسا از او تقبیح می¬کند.»5
به¬نظر نگارنده، هرچند¬كه معشوق در شعر فارسي به¬طور معمول درابتدا شكل اساطيري نداشته¬است، اما بايد درنظر داشت كه اسطوره خيلي پيش¬تر از شكل¬گـيري ادبيات غنايي به¬طور منسجم، حضور داشته و انعكاس آن در ذهن شاعران انكارناپذير است. شاعر كه خود انساني آرمان¬گراست براي دست¬يابي به معشوق آن را از اريكة آسماني به¬زيـر مي¬كشد و به شكل معشوق زميني در شـعرش با او به رازگويي و عـشق¬بازي مي¬پردازد.
در بينش اساطيري مناطق مختلف چون ايران، چين، يونان و اسطوره¬هاي هندواروپايي، افسانه¬هاي عاشقانه¬اي است كه در بسياري مواقع عشق¬هاي اساطيري ميان خدايان و خدابانوان صورت گرفته و اين افسانه¬ها الگويي براي شاعران دوران بعد شده¬است. شعر غنايي احساس فردي و دروني شاعر را توصيف مي¬كند. شاعر يك شخص فرديت¬يافته است كه چكامة غنايي مي¬تواند ميدان وسيعي را براي بيان رويدادهاي عاطفي او فراهم آورد و گاهي اين رويدادهاي عاطفي و مسائل تأملي به شيوة حماسي سروده مي¬شود. مدت¬ها پيش¬از¬آنكه چكامة تغزلي سروده شود، سنت حماسي وجود¬ داشته و زمينة شعر حماسي بسيار پررنگ¬تر از غنايي بوده¬است. شعر غنايي و روايي از شعر حماسي نيز مايه گرفته¬است. در شعر حماسي عناصر غنايي و روايي يافت مي¬شود. «داستان¬سرايي منظوم اغلب درپي گسترش و تطور آثار يا رويدادهاي حماسي شكل¬ گرفته و آنجا¬كه حماسه پديد نيامده، داستان¬سرايي بر شعر غنايي تقدم داشته¬است.»6
فردوسي در بخش¬هايي از شاهنامه، حماسة عشقي را بر حماسه رزمي برتري مي¬نهد و پهلوان را درمقابل معشوق خويش قرار مي¬دهد. فردوسي به¬طور تعريضي و كنايي، كامل¬شدن قهرمان را دركنار معشوقش به¬تصوير مي¬كشد. معشوق در شاهنامة فردوسي تصويري اسطوره¬اي دارد، اما رسيدن به آن ممكن و ميسر است و معشوق در شكل اساطيري خويش در شعر دوره¬هاي بعد به¬طور عموم دست¬یافتنی نيست. شالودة انديشة فردوسي در بيان عشق در حماسه، ريشه در واقعيات دارد. اسطوره با حماسة فردوسي پيوندي عميق دارد و فردوسي در بخش¬هايي از شاهنامه آن را در لاية زيرين حماسه و تصويري واقعي¬تر از آن را درمقابل مخاطب قرار مي¬دهد؛ همان¬گونه¬كه در بيان عشق پهلوانان، عاشق و معشوق را درزماني كوتاه دركنار هم قرار مي¬دهد. عشق پهلوانان در شاهنامه «بيشتر آشفته است و بـه¬طور كلـي زن حوادث را به¬سـرعت پيش¬مي¬برد.»7
عشق درمقايسه با رزم در شاهنامه قسمتي كوچك را دربرمي¬گيرد؛ اما همين لحظات كوتاه از حساس¬ترين قسمت¬هاي شاهنامه اسـت كه در قلة هـرم داستان قرار¬ مي¬گيرد. فردوسي در شاهنامه عشق را به¬گونه¬اي صادقانه و پاك وصف مي¬كند، به¬جز مواردي كه در آن بوي خيانت به¬مشام مي¬رسد.
حركت شعر فارسي از حماسي به روايي و سرانجام غنايي، نشان حركت ذوق و روحية قوم ايراني از افسانه و اسطوره به وصف واقعيت احساس و عاطفة دروني و اجتـماعي است. «انسان درون و عاطفة خويش را پس¬از شناخت جهان بيرون وصف ¬كرده¬است.»8
فردوسي در حماسة خويش هردو شناخت خود را از جهان بيرون¬ودرون، در قالب اشعارش آورده¬است. عشق¬هايي كه فردوسي در حماسـه¬اش توصيف مي¬كند با مضمون¬هاي عاشقانه¬اي كه در دوره¬هاي بعد اصل¬و¬اساس شعر شاعران قرار مي¬گيرد، متفاوت است. عشق در شاهنامه، عشق حماسي است و عاشق يك انسان جسور و براي ابراز عشق خويش پيش¬قدم است. سوزو¬گدازي كه در مضمون¬هاي عاشقانة دوران بعد يافت مي¬شود در شعر او نـيست؛ عـشق در حماسة فردوسي، عشقي كام¬يافته است و او پيوسته سخن از وصال مي¬گويد نه فراق.
در اين اشعار از گله¬و¬شكايت، هجران و بي¬وفايي معشوق اثري نيست و اين وي.............................................. .......ژگي اشعار غنايي شاهنامه است كه آن را برجسـته كـرده و هم¬داسـتان با حـماسه ساخته¬است. بي¬اعتنايي به جهان گذرا و روي¬گرداني از ارزش¬هاي آن، گرايشي است كه در شعر غنايي فارسي رونق فراوان داشت و اين انديشه در لا¬به¬لاي رويدادهاي شاهنامه نيز كم نيست. شعر حماسي آرماني برون¬گراست و شعر عاشقانة آرماني درون¬گرا و ژرف¬تر است.
عشقي كه فردوسي در شاهنامه وصف مي¬كند، برخلاف عشق در دوره¬هاي بعد، ازنوع و شكل عشق افلاطوني نيست.
«سالك راه عشق را كه راه جاويـداني اسـت، نخسـت از عشق صـورت شروع¬ مي¬كند و اندام¬هاي زيبا را طالب است، آن¬گاه از عشق صورت¬هاي فردي مي¬گذرد و به عشق صورت زيبا به¬كلي دل مي¬بندد، از اين مـرحله نيز كه گذشت به زيبايي¬هاي جان دل مي¬دهد.»9
فردوسي در شاهنامه همان¬گونه¬كه در حماسه با جسارت سخن مي¬راند در داستان¬هاي عاشقانه نيز جسورانه پيش مي¬رود؛ او پرشور و باصلابت به¬بيان عشق مي¬پردازد.
نقش پهلوانان در شاهنامه نيز به دوگونه برجسته می¬شود؛ اعمال پهلواني آنها در مسير داستان و همچنين روابط عاشقانة آنها با معشوق. رشد ديد تأملي و تحول ذوق غنايي، هردو در شاهنامه آشكار است. زيباشناختي جهـان و انسان در حماسه به¬خوبي به¬وسيلة ذهن شاعر پرورش مي¬يابد؛
«حماسه اين زيبايي را به¬ زيور اسطوره مي¬آرايد و زيبايي كمال انسان را در قالب بينش و برخوردي، كه با نيك¬و¬بد دارد، توصيف مي¬كند. پهلوان يا شخصيت¬هاي حماسي به حكم پيكار با بدي زيباست؛ نقش مهم ملي و جهاني او جاي چنداني براي تـجلي مناسبـات عـاطفي و فـردي او نمي¬گـذارد؛ ازهمين¬روست كه احساس و عشق فردي او جنبة تكميلي دارد.»10
و درنهايت «عـشق بر دربار فرمانروايان، بر اردوگاه جنگ¬جويان و بر بيشه¬ها فرمان مي¬راند، بر مردمان عادي و قديسان، چراكه عشق بهشت جاودان، و بهشت جاودان عشق است.»11

پي¬نوشت¬ها
1ـ 1/163/406.
2- صبور، داريوش: آفاق غزل فارسي، ص407.
3- شميسا، سيروس: سير غزل در شعر فارسي، ص255.
4- يونگ، كارل گوستاو: انسان و سمبول¬هايش، ترجمة: ابوطالب صارمي، ص63.
5- شميسا، سيروس: همان، ص247.
6- عباديان، محمود: تكوين غزل و نقش سعدي، ص13.
7- ماسه، هانري: فردوسي و حماسه ملي، ترجمة مهدي روشن¬ضمير، ص197.
8- عباديان، محمود: همان، ص11.
9- افلاطون: ضيافت، ترجمة: محمود صناعي، ص58.
10- عباديان، محمود: همان، ص11.
11- ليبريس، آكس: كتاب كوچك عشق، عاشقانه¬هاي شرق و غرب، ترجمة باجلان فرخي، ص50.



منابع
ـ آکـس لیبـریس: کتاب کوچک عشق، عاشقانه¬های شرق و غرب، تـرجمة باجلان¬فرخی، چ2، تهران: رامین، 1381.
ـ ال¬گورین، ویلفرد و دیگران: راهنمای رویکردهای نقد ادبی، ترجمة زهرا میهن¬خواه، تهران: اطلاعات، 1370.
ـ رستگـارفسایی، منصور: پیکرگـردانی در اسـاطیـر، چ1، تهـران: پژوهـشگاه علوم¬ انسانی و مطالعات فرهنگی، 1383.
ـ ـــــــــــــــــــــ : بیست¬و¬یک گفتار در شاهنامه، چ1، تهران: نوید، 1369.
ـ زمردی، حمیرا: نقد تطبیقی ادیان و اساطیر، چ1، تهران: زوار، 1382.
ـ شمیسا، سیروس: سیر غزل در شعر فارسی، چ1، تهران: فردوسی، 1362.
ـ صبور، داریوش: آفاق غزل فارسی، تهران: گفتار، چ2، 1370.
ـ عبادیان، محمود: تکوین غزل و نقش سعدی، چ1، تهران: هوش و ابتکار، 1372.
ـ فردوسی، ابوالقاسم: شاهنامه، براساس چاپ مسکو، به¬کوشش سعید حمیدیان، چ6، تهران: قطره، 1382.
ـ ماسه، هانری: فردوسی و حمـاسـة ملـی، تـرجمة مهدی روشـن¬ضمیر، تبریز: دانشگاه تبریز، 1350.
ـ واحددوست، مهوش: نهادینه¬های اساطیری، چ1، تهران: سروش، 1379.
ـ یاوری، حورا: روانکاوی و ادبیات،چ1، تهران: تاریخ ایران، 1382.
ـ یونگ، کارل گوستاو: انسان و سمبو¬ل¬هایش، ترجمة ابـوطالب صارمی، چ1، تهران: امیرکبیر، 1352







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 584]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن