واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: تاریخ - به نظر میرسد برخی با آگاهی و سوءاستفاده از تعلقات ملی و میهنی مردم کشورمان در کنار ناخشنودی شیعیان از خلیفه دوم بر آنند تا به جای پرداختن به حقیقت و بازگویی افتخارات واقعی ایرانیان، زمینه را به گونهای فراهم آورند که به اصل اسلام و چگونگی گسترش آن بتازند و از ورود آن به این دیار چنان یاد کنند که هیجان جمعی ناآشنا به تاریخ را برانگیزند و آن گاه دیگر اهداف خویش را پی بگیرند . در حالی که طی چند سال اخیر به طور گسترده در وبلاگها و برخی سایتهای اینترنتی، ایمیلهای جمعی و برخی مجالس، سخن از نامههایی به میان میآید که مدعیاند بین یزدگرد و خلیفه دوم رد و بدل شده، بررسی یک محقق از جعلی بودن این دو نامه حکایت دارد. به گزارش "آینده"، به نظر میرسد برخی با آگاهی و سوءاستفاده از تعلقات ملی و میهنی مردم کشورمان در کنار ناخشنودی شیعیان از خلیفه دوم بر آنند تا به جای پرداختن به حقیقت و بازگویی افتخارات واقعی ایرانیان، زمینه را به گونهای فراهم آورند که به اصل اسلام و چگونگی گسترش آن بتازند و از ورود آن به این دیار چنان یاد کنند که هیجان جمعی ناآشنا به تاریخ را برانگیزند و آن گاه دیگر اهداف خویش را پی بگیرند. اگر هم خوشبین باشیم و این کار را به منظور درخشان نشان دادن تاریخ این سرزمین و نمودی از طرز نگرش والای ایرانیان باستان به پارهای از مقولات اجتماعی و دینی به شمار آوریم، باز باید گفت، برای وصول به هدف درست، نمیتوان راهی نادرست را در پیش گرفت و با دروغ پردازی به این هدف رسید. چرا که در تاریخ حقیقی و راستین ما، بهاندازهای نقاط روشن هست که نیازی به استفاده از این شیوهها و حاجتی به جعل و تزویر نیست. اکبر ثبوت در این مقاله با اشاره به گروه طالبان و جریانهای مشابه آن در کشورهای مختلف، که همه مقدسات اسلامی را در خدمت اهداف جاهلانه و خشونتطلبانه خود درآوردهاند، می نویسد: در نقطه مقابل آنها، کسانی پا به میدان نهاده و راه چاره را در آن دیدهاند که با تخطئه و تخریب مبانی دینی، به خیال خود تکیهگاههای آن جریانها را نابود کنند؛ یا با جعل گزارشها و سند سازی و نشر شایعات بیاساس، حقایق را وارونه جلوه دهند و تاریخ را به شکل دلخواه خود ـ اما با فرسنگها فاصله از تاریخ حقیقی ـ ارائه نمایند. منتشرکنندگان این دو نامه بعد از آوردن دو متن فارسی مدعی شده اندنسخه اصلی نامه خلیفه دوم به یزدگرد سوم ساسانی و پاسخ یزدگرد به او در موزه لندن نگهداری میشود و زمان نگاشته شدن این نامهها مربوط میشود به پس از جنگ قادسیه و پیش از جنگ نهاوند که حدوداً چهار ماه به طول انجامیده است. در نامه ادعایی به نقل از عمر بن الخطاب خلیفه مسلمین، به یزدگرد سوم شاهنشاه پارس آمده است: "یزدگرد! من آینده روشنی برای تو و ملت تو نمیبینم، مگر اینکه پیشنهاد مرا بپذیری و با من بیعت کنی. تو سابقا بر نصف جهان حکم میراندی؛ ولی اکنون که سپاهیان تو در خطوط مقدم شکست خوردهاند و ملت تو در حال فروپاشی است، من به تو راهی را پیشنهاد میکنم تا جانت را نجات دهی." و به نقل از یزدگرد آمده: "شما تازیان که دم از الله میزنید، برای آفریدههای خدا هیچ ارزشی قائل نیستید. شما فرزندان خدا را گردن میزنید، اسرای جنگی را میکشید، به زنها تجاوز میکنید، دختران خود را زنده به گور میکنید، به کاروانها شبیخون میزنید، دسته دسته مردم را میکشید، زنان مردم را میدزدید و اموال آنها را سرقت میکنید. قلب شما از سنگ ساخته شده است. ما تمام این اعمال شیطانی را که شما انجام میدهید، محکوم میکنیم. حال با اینهمه اعمال قبیح که انجام میدهید، چگونه میخواهید به ما درس خداشناسی بدهید؟" نویسنده نقد با بیان این که آئین زرتشت را بدون هیچ شبههای، از ادیان الهی و آسمانی میدانم و به همه پیشوایان و پیروان راستین آن ـ در گذشتههای دور و نزدیک و در جهان امروز ـ حرمت فراوان مینهم آورده است: فرهنگ و حکمت اسلامی و فرزانگان و عارفانی که در دامان آن پرورش یافتهاند، سخت وامدار فهلویان و خسروانیان و مغان خردمند ایران باستاناند. حکومت ساسانی را نیز پدیدآرندة یکی از بزرگترین تمدنهای بشری میشمارم که در طول قرنهای متوالی، حتی در میان اقوام بیگانه در سرزمینهای دوردست، تأثیرات ژرف مثبتی داشته است. منتهی سندسازی و دروغ پردازی ـ به عنوان ارائه افتخارات ملی ـ و قلب واقعیتهای تاریخی و تحریف حقایق را نیز ناروا میشمارم، و آن را به زیان افتخارات و سرفرازیهای اصیل ملت خود میدانم؛ و اقدام به مقابله با آن را از این جهت ضروری میشمارم که مبادا کسانی گمان برند آنچه را هم ما در تاریخ خود به آن مینازیم، مبتنی بر اینگونه مدارک و گزارشهای بی پایه است. آنچه را هم ناگزیرم به عنوان نقطه ضعفهای جامعة ایران در عصر ساسانی مطرح کنم، یکی به دلیل آن است که بررسی کافی در پیرامون دو نامة مذکور، جز با توجه بهاین حقایق تلخ ممکن نیست، و دیگر آنکه ثابت شود ما در عین ارج نهادن به همه روشناییها و خردمندیها و نیکیها در گذشتة خود، آنچه را شایسته نبوده، نادیده نینگاشتهایم؛ و با وجود آنچه در ستایش و تقدیس آئین و فرهنگ باستانی خویش و پیشروان و نمادهای آن میگوییم، نقش ویرانگر قدرت را در مسخ و مشوّه ساختن گوشههایی از چهرة آیین و فرهنگ منکر نیستیم؛ و اعتراف به وقوع خطاها و پیش چشم داشتن آنها را علاوه بر نشانة انصاف و واقعبینی، راهی برای پرهیز از سقوط دوباره در دامهای مشابه آنها میشماریم. /62
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]