محبوبترینها
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798655376
نقصان عقل زن
واضح آرشیو وب فارسی:سایت رسیک: يكى ديگر از شبهاتى كه از دير باز، حول محور زن و شخصيت وى مطرح بوده، شبهه نقصان عقل زن مىباشد . اين شبهه آن چنان فراگير گرديده كه از بين خود زنان نيز موافقانى پيدا نموده است . بدين معنا كه اين شبهه براى برخى از زنان هم كه از آگاهى كافى برخوردار نيستند، قابل پذيرش شده است .
مطلبى كه ذكر آن ضرورى مىباشد اين است كه اين شبهه را عدهاى يا از روى ناآگاهى و يا به عمد، از خطبه معروف اميرالمؤمنين ( عليهالسلام) برداشت نموده و در جامعه گسترش دادهاند . در قسمتى از اين خطبه كه پس از جنگ جمل ايراد شده، چنين آمده است:
«معاشر الناس! ان النساء ... نواقص العقول ... و اما نقصان عقولهن فشهادة امراتين كشهادة الرجل الواحد ...» (1)
اين خطبه كه در نگاه بدوى در نكوهش زنان ايراد شده است، در جوامع علمى و دانشگاهى مورد بحث و بررسى قرار گرفته و نظرات مختلفى پيرامون آن ابراز شده است . پرسشى كه در اين زمينه وجود دارد، اين است كه آيا زنان واقعا عقلشان كم است و در مقايسه با مردان، قوه درك و فهمشان ناقص است؟
و آيا اين مطلب با آيات قرآنى كه زن و مرد را در مساله تفكر و خرد، به يك اندازه مسؤول دانسته، تناقضى ندارد؟
براى پاسخ به اين سؤال و بسيارى پرسشهاى ديگر، پرداختن به نكاتى چند، قابل اهميت مىنمايد:
معانى عقل
راغب در «مفردات» مىفرمايد: «اصل عقل، امساك، نگهدارى و منع چيزى است . عقل به دو چيز گفته مىشود: نخستبه قوهاى كه آماده قبول دانش است و اين همان چيزى است كه اگر در انسان نباشد، تكليف از او برداشته مىشود و در احاديث از اين عقل تمجيد شده است . و دوم به علمى كه انسان بوسيله اين قوه كسب مىكند، عقل مىگويند و اين همان چيزى است كه قرآن كافران را به خاطر تعقل نكردن، مذمت كرده است .» (2)
ابن منظور در «لسان العرب» مىنويسد:
«عقل، مخالف حمق است، و گفته شده عاقل كسى است كه نفس خود را حبس كرده و آن را از هوى و هوس دور نگه داشته است ... و عقل را عقل ناميدهاند، چون صاحبش را از افتادن در مهلكهها دور نگه مىدارد و گفته شده كه عقل وسيلهاى است كه انسان را از ساير حيوانات جدا مىكند .» (3)
معناى عقل در آيات و روايات
آن چه از آيات قرآنى و روايات معصومين ( عليهمالسلام) برمىآيد، اين است كه عقل، چيزى است كه انسان به وسيله آن حق را فهميده و به آن عمل مىنمايد . پس در فرهنگ دين آن كه درست درك نمىكند، عاقل نيست و كسى كه درك مىكند و عالم است، ولى به علمش عمل نمىكند نيز عاقل نيست .
هنگامى كه خداوند در قرآن كافران را سرزنش مىكند، به اين دليل است كه آنان تعقل نمىكنند و درك صحيحى از حق و حقيقت ندارند، و آن گاه كه عالمان بىعمل را مورد نكوهش قرار مىدهد، از كاستى و عدم تعقل آنان ياد مىكند .
در اينجا، به عنوان نمونه، به دو آيه اشاره مىنماييم: «ام تحسب ان اكثرهم يسمعون او يعقلون ان هم الا كالانعام بل هم اضل سبيلا» ; (4) آيا مىپندارى كه بيشتر آنها مىشنوند يا تعقل مىكنند، اما آنها جز مانند حيوانات نيستند، بلكه از آنها گمراهترند .
- «اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسكم و انتم تتلون الكتاب افلا تعقلون» ; (5) آيا مردم را به نيكى دعوت مىكنيد، اما خودتان را فراموش مىنماييد . با اين كه شما كتاب را مىخوانيد، آيا نمىانديشيد؟
همچنين از جميع رواياتى كه در مورد عقل نقل گرديده است، استفاده مىگردد كه مراد از عقل، همان قوه تشخيص و ادراك و وادار كننده انسان به نيكى و بازدارنده او از شر و فساد است .
امام جعفر صادق ( عليهالسلام) مىفرمايند: «العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان» ; (6) عقل چيزى است كه به وسيله آن خدا پرستش شود و بهشتبه واسطه آن به دست آيد .
انواع عقل
1 - عقل نظرى: مراد از عقل نظرى، قوهاى است كه متكفل درك انسان از جهان واقع است .
2 - عقل عملى: عقل عملى به معناى درك حسن و قبح اشياء است . به عبارت ديگر، به كمك عقل عملى مىتوان خير را از شر تشخيص داد .
3 - عقل ابزارى: قدرت برنامه ريزى براى رسيدن به هدف مطلوب را عقل ابزارى يا عقل معاش مىگويند .
در عقل عملى و نظرى، هيچ تفاوتى بين زن و مرد نيست و هر دو به يكسان از اين دو نوع عقل بهرهورند . اگر تفاوتى بين زن و مرد از نظر عقلى باشد، در مورد عقل ابزارى است . كه اين خود نيز جاى بسى تامل دارد; چرا كه زنان بسيارى هستند كه در عقل ابزارى نيز، بر مردان پيشقدماند .
علاوه بر آن، عقل ابزارى، مايه تقرب به خدا نيست; زيرا اين عقل بيشتر مربوط به امور اجرايى و مسائل سياسى مىشود . و اين نشانه آن نيست كه اگر كسى در مسائل مديريتى سياسى، اقتصادى، علمى و ... عقل بيشتر و قوه درك وسيعترى داشت، به خدا نزديكتر است .
علامه جوادى آملى در اين باره مىفرمايند: «آن عقلى كه ممكن است در مرد بيش از زن باشد، عقل علوم سياست و كارهاى اجرايى است و اگر كسى در مسائل سياسى و اجرايى عاقلتر و خردمندتر بود، نشانه آن نيست كه به خدا نزديكتر است . چه بسا همين هوش سياسى يا علمى او را به جهنم بكشاند . چه بسا مردى در علوم اجرايى بهتر از زن بفهمد، اما توان تعديل و عقال كردن غرايز خويش را نداشته باشد .» (7)
البته در مورد نقصان عقل زن و خطبه 80 اميرالمؤمنين على ( عليه السلام)، ديدگاهها و نظرات مختلفى بيان شده است كه در اين مجال به برخى از آنان مىپردازيم:
نظريه اول: منظور از «نواقص العقول» در خطبه، فرد خاصى است كه در جنگ جمل حضور داشته و مسبب اين غائله بوده است . (8)
نقد و بررسى:
اين ديدگاه به چند دليل درستبه نظر نمىرسد: اولا: روايت نهجالبلاغه، مشتمل بر تعليل عام و ضمير جمع مؤنث است، لذا نمىتوان آن را بر شخص خاص حمل كرد .
ثانيا: حضرت على ( عليهالسلام) مقامش اولى از اين است كه اقدامات فتنه گرانه يك فرد را بهانهاى براى بيان يك حكم عام كرده باشد .
ثالثا: درباره نقصان عقل زن، روايات ديگرى نيز وارد گرديده و اين منحصر به نهجالبلاغه نيست . (9)
نظريه دوم: منظور از نقصان عقل، كاستى تعقل است، نه كمبود قوه عقل .
به اين ترتيب كه مرد و زن در بهرهمندى از قوه عقل يكسان هستند، اما به دليل غلبه احساسات و عواطف مادرى و همسرى در زن، جنبه تعقل زن در مقايسه با مرد كمتر است . و احساسات قوى زنانه در بهرهگيرى از عقل، گاه به مثابه مانع عمل مىكند . (10)
نقد و بررسى:
هر چند اين نظريه تا حدودى قابل پذيرش است، اما نمىتواند دليل تام باشد، زيرا آيات فراوانى وجود دارد كه در جنبه تعقل، مرد و زن را به يك اندازه مسؤول مىداند . (11) و خطابات شارع مقدس در اين زمينه نسبتبه زن و مرد مساوى است .
نظريه سوم: نقص عقل در زنان پديدهاى اجتماعى و فرهنگى است; نه پديدهاى تكوينى . (12)
توضيح اين كه نقص عقل زنان، در كلام امام على ( عليهالسلام)، پديدهاى مربوط به شرايط خاص اجتماعى است . صاحبان اين ديدگاه معتقدند كه مردان در به وجود آوردن محيط نامناسب براى رشد عقلى زنان نقش داشتهاند . لذا با تغيير شرايط اجتماعى مىتوان اين كاستى را جبران كرد .
نقد و بررسى:
اولا: اگر بپذيريم كه زن و مرد اختلاف استعدادى ندارند و تفاوت عقلى ميان دو جنس به تاثيرات اجتماعى باز مىگردد، شريعت اسلام بايد راهى براى اصلاح اين حالت و ارتقاى زنان به وضعيتى برابر با مردان پيشنهاد مىكرد، نه آن كه با احكام و مقررات خود بر استمرار اين وضعيت صحه گذارد .
علامه طباطبايى در مخالفتبا اين ديدگاه مىفرمايد: «از اشكالاتى كه متوجه اين راى است، آن است كه اجتماع از قديمىترين عهد پيدايشش، به تاخر زن از مرد، در برخى امور قضاوت كرده است و اگر طبيعت مرد و زن مساوى بود، خلاف اين حكم دست كم در برخى زمانها ظاهر مىشد . مؤيد اين اشكال آن است كه تمدن غرب با تمام عنايتى كه بر پيش بردن زن دارد، نتوانسته مرد و زن را مساوى كند و پيوسته نتيجه سنجشها موافق نظر اسلام در تقدم مردان بر زنان در امر حكومت و قضاوت و جنگ است .» (13)
ثانيا: نقصان آگاهىهاى اجتماعى و آشنا نبودن به پيچيدگى روابط اجتماعى، غير از نقصان عقل است و نمىتوان اين دو را مترادف هم دانست; چرا كه اين مطلب، تنها نشان دهنده نقصان اطلاعات اجتماعى زن است، نه نقصان عقل و تعقل .
در زمينه نقصان عقول زنان، ديدگاههاى مختلف ديگرى نيز وجود دارد كه ايرادهايى بر آنها وارد است . و ما به همين مقدار بسنده مىنماييم .
حال بايد ديد ديدگاه صحيح و قابل قبول در اين باب چيست؟
در شرع مقدس، عقل حداقل دو كاربرد دارد:
الف: به معنى فهم و ادراك: (14) كه در اين جنبه، زن و مرد اشتراك دارند و حكمت پروردگار ايجاب مىكند كه اين گونه باشد; زيرا چنان كه گذشت، خداوند در آيات متعددى زن و مرد را به يك اندازه به تعقل و فهميدن، دعوت مىنمايد . و اگر زنان از فهم و درك كمترى نسبتبه مردان برخوردار بودند، اين خطابات نسبتبه زنان لغو بود; زيرا خداوند آنها را به چيزى موظف كرده كه در اختيار آنان نيست، و مسلم است كه خداى حكيم از لغوگويى منزه است .
بنابراين، زن و مرد در اين جنبه هيچ تفاوتى ندارند .
ب) تدبير و مديريت:
يكى از جنبههاى عقل، تدبير و انديشه در امور مديريتى است . و اين همان جنبه و كاربردى است كه در فرمايش حضرت على ( عليهالسلام) از نقص و ضعف آن سخن به ميان آمده است; چرا كه به جهت مصالحى، جنبه تدبيرى عقل در زنان ضعيفتر است . به همين دليل، بعضى امور مثل سرپرستى خانه به مرد واگذار شده است . كه از ميان اين مصالح، مىتوان به قوى بودن احساسات و عواطف در زنان اشاره كرد . و اين نه تنها كاهش ارزشى نيست، بلكه خود، امتيازى بزرگ براى زنان به شمار مىآيد; چرا كه همين عواطف رقيق زنانه است كه در بسيارى موارد، از جنايات و فجايع، جلوگيرى نموده است .
علاوه بر آن، پشتسر هر مرد بزرگى، مهر و عطوفت مادرى دلسوز يا همسرى مهربان قرار گرفته است، كه اگر چنين نبود، جرم و جنايت دنيا را فرا مىگرفت و انواع بيمارىهاى روحى، روانى و اخلاقى در جهان عموميت پيدا مىكرد .
دليل شهادت دو زن:
در مورد اين كه چرا زن به تنهايى نمىتواند شهادت بدهد و شهادت دو زن برابر با شهادت يك مرد است؟ بايد بگوييم كه بين رؤيت وقايع بين زن و مرد هيچ تفاوتى نيست، چون هر دو از اين حس به طور مساوى برخوردارند، و هيچ يك بر ديگرى برترى ندارد .
اما به دليل اين كه محل محاكمه و دادگاه محل تشنج، التهاب و درگيرى است و زن نيز داراى احساسات و عواطف رقيق مىباشد، به راحتى مىتوان، با اندكى گريه، قسم خوردن، احساسات او را تحريك نمود . لذا شارع مقدس شهادت يك زن را كافى ندانسته و براى اين كه زن دچار تحريك عواطف و در نتيجه، بيراهه رفتن در امر شهادت نشود، مكمل ديگرى بر او از جنس خودش قرار داده است تا اين خلا جبران شود .
به همين علت، آن گاه كه حضرت على ( عليهالسلام) مىفرمايد: «ان النساء نواقص العقول» ، دليل آن را نيز بيان نموده و شهادت دو زن كه مساوى با شهادت يك مرد است را منشا اين نقصان مىداند .
و همان گونه كه آمد، اين نقصان از ارزش زنان هيچ نمىكاهد . همان گونه كه نقص مرد در زمينه سهم در دستگاه خلقت، نقص ارزشى براى او محسوب نمىگردد; زيرا همان گونه كه مىدانيم، سهم مرد در ايجاد و روياندن بذر انسانى بسيار كمتر از زنان است; چرا كه زن در دستگاه خلقت، با تمام موجوديتش، در اجراى فرمان الهى، انسانى را در بطن خويش مىپروراند و در اين زمينه بر مرد برترى دارد .
بنابراين، معناى «نقص عقل» در فرمايش حضرت على ( عليهالسلام)، «ضعيف بودن جنبه تدبيرى عقل در زنان مىباشد» و اين هيچ ربطى به فضيلتيا عدم فضيلت زن و مرد ندارد، بلكه ضعيف بودن اين جنبه در زنان، در مقابل با قوى بودن احساسات و عواطف در آنها يك فضيلتبه حساب مىآيد . و اگر مرد در اين جنبه قوىتر از زن است، در مقابل از عاطفه و احساس كمترى برخوردار است . لذا هيچ كدام از اينها معيار برترى زن بر مرد يا مرد بر زن نيست .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت رسیک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 222]
-
گوناگون
پربازدیدترینها