واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: سينما - فيلمهاي بيمصرف، قهرمانان كشباف
سينما - فيلمهاي بيمصرف، قهرمانان كشباف
كريس ناشاواتي:حالا ديگر با نگاهي به گذشته دقيقا ميتوانم بگويم از چه زماني عشق خود به فيلمهاي تابستاني را از دست دادم: بعد از ظهر سوم مي سال 2003 زودتر از موقع از كارم جيم شدم تا در صف انتظار اولين روز نمايش اولين بلاك باستر تابستاني منتظر بمانم. يادم ميآيد اطرافم در اشغال گروهي از هواداران فيلم بود كه از مدرسه در رفته بودند و با اينكه هيچ از آنها خوشم نميآمد و حاضر بودم گلولهاي حرامشان كنم، شكي در تصميم خود براي تماشاي فيلم نداشتم. در سالهاي گذشته خاطرات چندان خوبي از فيلمهاي تابستاني نداشتم: سوم جولاي 1991 و اولين روز نمايش «ترميناتور 2» سوم ژوئن سال 1993 و فيلم «پارك ژوراسيك»، سوم جولاي سال 1996 و فيلم «روز استقلال». اما اين بار در حالي كه ته بليتم را در دست ميفشردم منتظر تماشاي «مرد عنكبوتي» بودم.
در سالن تاريك سينما نشسته بودم و اعصابم از نق و نوق پيتر پاركر (توبي مگواير) تازهبالغ خرد شده بود و در حالي كه سعي ميكردم جلوي خميازه خود را بگيرم شاهد لحظات عاطفي وي با ماري جين واتسون (كريستين دانست) در آن صحنه بياحساس بودم كه نزديك بود شوك ديابتي به من وارد كند و واقعا بيشتر از آن نميتوانست جعلي و تقلبي به نظر بيايد. احساس... خب! واقعا احساس بيحوصلگي ميكردم. اواخر آن 121 دقيقه بيپايان از شدت خستگي جايم را عوض كردم و وقتي تيتراژ فيلم بالا رفت و صداي خوشحالي تماشاگران بلند شد، فهميدم كه دوران فيلمهاي تابستاني محبوب من هم به پايان رسيده است.
آخر هفته آنسال «مرد عنكبوتي» 114 ميليون دلار فروش كرد كه تاكنون بيشترين فروش در سه روز آخر هفته بوده است. كمي كه گذشت احساس كردم سران تمام استوديوها تحت تاثير موج فروش «مرد عنكبوتي» قرار گرفتهاند و به همين دليل چيزي نگذشت كه ميز رياست آنها پر از كاميك بوكهايي شد كه اغلب به دردبخور نبودند. در اين فرآيند حتي انتقامجويان درجهسومي مانند «بيباك»، «مجازات كننده» و «شبح موتورسوار» هم بينصيب نماندند. هر ابرقهرمان بيارزش و مزخرفي از گنجه بيرون آمد و با زرق و برقي تصنعي به يكي از فيلمهاي متورم تابستاني تبديل شد.
بهتر است همينجا به بعضي چيزها اقرار كنم. شخصا هيچ مشكلي با توبي مگواير ندارم و تصور ميكنم كارگرداني سام ريمي در «مرد عنكبوتي» شايسته تحسين است. در واقع من تمام 307 نسخه فيلم «The Evil Dead» را روي DVD دارم. اما هرگز از آن بچههايي نبودم كه در دوران كودكي با چراغقوه در رختخواب كاميك ميخواندند؛ هيچ وقت روپوش سبز رنگي براي هالووين به تن نكردم و برعكس بعضي بچههاي آن دوران هرگز در زمين بازي بيزمان و مكان و تخيليام با سگم رابطه نداشتم. برايم مهم نبود سوپرمن، برنده ماجرا باشد يا بتمن و صرفا خوره فيلمهاي بزرگ و پر سر و صداي تابستاني بودم و هر چه فيلم بزرگتر و پر سر و صداتر بود بيشتر از آن خوشم ميآمد. دوست داشتم اين فيلمها را درست مانند رنگ طلايي و قرمز برگها در فصل پاييز، شيپور شروع فصل جديد بدانم. غافل از اينكه مدتي بعد قبل از اينكه تابستان فرا برسد آدمرباهايي كه همهشان شنلهاي چسبان به تن داشتند اين فيلمها را دزديدند و با خود بردند. بستگي دارد كه تحملتان چقدر باشد و تا كي بخواهيد باج بدهيد و دائما شاهد فيلمهايي با قهرمانهاي كشباف باشيد اما من فكر ميكنم تابستان امسال متروكترين تابستان سينمايي عمرم باشد. درست مانند سال وحشتناك 2006 كه «مرد پولادين» در قالب «سوپرمن بازميگردد» و با بازي تازهكاري به نام برندان راث به روي پرده ميرود (واقعا چگونه اين فيلم پر فروش شد؟). امسال هم كه اول مجبور به تماشاي «مرد آهني» شديم كه از تماشاگران ميخواست براي ماشين جنگي از خودراضي و ثروتمند هورا بكشند. از طرف ديگر قرار است چند روز ديگر «شواليه تاريكي» كه نسخه جديدي از سري فيلمهاي بتمن است به روي پرده بيايد (كريستوفر نولان كارگرداني فوقالعاده با استعداد است اما شواليه تاريكي ششمين فيلم از سري فيلمهاي بتمن در 20 سال گذشته است!). «هالك شگفتانگيز» هنوز در حال اكران است اما چند وقت ديگر جاي خود را به «پسر جهنمي 2» ميدهد (نسخه جديد «پسر جهنمي» در حالي قرار است نمايش داده شود كه نسخه اولش چيزي حدود 17 ميليون دلار فروش كرد).
«هالك شگفت انگيز» واقعا مرا كفري ميكند. پنج سال پيش استوديوي يونيورسال 137ميليون دلار خرج نسخه اوليه فيلم به كارگرداني آنگ لي كرد اما فيلم در گيشه تنها به فروش 132 ميليون دلاري دست يافت. اگر من يكي از حسابرسهاي خردهپاي يونيورسال بودم حتما در برابر اين آمار عكسالعمل نشان ميدادم. كاري ندارم كه فيلم اول صرفا نامزدي اسكار براي پشت صحنه نصيبش شد اما نميتوانم قبول كنم كه كارگردان فيلم جديد همان كارگردان فيلم شكست خورده «ترنسپورتر» است. چيزي را از قلم انداختهام؟
اگر ميبينيد كمي عصبانيام به اين دليل است كه بارها وقتم براي تماشاي اين جور فيلمها هدر رفته است. «سايه»، «قاضي درد» و «زن گربهاي» را تا انتها تحمل كردهام و در يكي از سفرهاي پروازي ناخواسته به دام «الكترا» افتادهام. بعد از اينكه «مرد آهني» در اولين روزهاي نمايش 102 ميليون دلار فروخت شركت مارول يك فهرست لباسشويي از فيلمهاي ابرقهرماني را اعلام كرد كه همگي در نوبت توليد قرار دارند. علاوه بر «مرد آهني 2»، نامهايي همچون «ثور»، «كاپيتان آمريكا»، «انتقامجو» و «مرد مورچهاي» در آن فهرست به چشم ميخورد. درسته! چند وقت بعد شاهد فيلمي خواهيم بود كه ابرقهرمانش با حشرات حشر و نشر دارد!
فقط كافي است به 10 سال قبل بازگرديد تا با فيلمهاي تابستاني حقيقي مواجه شويد كه خوشبختانه جهش ژنتيكي نداشتهاند. در تابستان سال 1998 ميتوانستيد به يك مولتي پلكس برويد و به تماشاي «نجات سرباز رايان»، «خارج از ديد» و نمايش «ترومن» بنشينيد و اگر هم مشتاق تماشاي فيلمي پر زرق و تو خالي بوديد «آرماگدون» به دردتان ميخورد. نخنديد اما فيلم مايكل بي در مقايسه با محصولات اين روزها شبيه فيلمهاي آنتونيوني است!
اگر كمي عقبتر برويد و تابستان سال 1983 را به ياد آوريد به يك بهشت گمشده ميرسيد. 25 سال پيش كسي چيزي از «ميثاق كاميكي» نميدانست. در آن سال فيلمها براي همهكس در هر سني پيدا ميشد و مانند الان نبود كه توليدات هاليوود صرفا به درد پسر بچههاي 14 سالهاي بخورد كه اشتهاي سيريناپذيري براي خوردن قرصهاي ريتالين دارند: «فلش دنس»، «محلهاي تجاري»، «بازگشت جداي»، «National Lampoon’s Vacation»، «جنس خوب»، «بازيهاي جنگي»، «آقاي مام»، «كاسبي پرخطر» و دو فيلم از مجموعه فيلمهاي جيمز باند «اختاپوس» و «هرگز نگو هرگز» تنها بخشي از فيلمهاي متنوع آن سال هستند؛ فيلمهايي كه اين روزها جاي خود را به محصولات يكدست و تكراري و بيمصرف دادهاند.
منبع: اينترتينمنت ويكلي
دوشنبه 17 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 327]