تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، كليد هر نوشته‏اى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826238725




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خودم را به سينماي اكشن محدود كنم


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: با محمدرضا آهنج، كارگردان مجموعه تلويزيوني «عمليات 125»: جام جم آنلاين: محمدرضا آهنج اهل تهران است و متولد 44. طراحي صنعتي خوانده و سينما را از طراحي صحنه در توليدات حوزه هنري و بعدتر با كليپ‌سازي شروع كرده. در تلويزيون او را با سريال‌هاي معما (82)‌، سايه آفتاب (83)‌ و به دنيا بگوييد بايستد (86)‌ مي‌شناسيم. سري دوم مجموعه «عمليات 125» با كارگرداني او در حال پخش از شبكه تهران است و اين روزها هم در حال توليد كار بعدي‌اش «ستاره‌هاي سربي» است كه به احتمال زياد اسمش تغيير خواهد كرد. آمار تله‌فيلم‌هايي هم كه ساخته، از دست خودش در رفته و فعلا مي‌تواند به اينها اشاره كند: روزي كه متولد شدم، بهشت منتظر مي‌ماند، سكوت، شايد رسيده باشي، خواب زمين، سرقت، گروگان، عمليات پايتخت و... يك فيلم سينمايي «زخم زيتون» را در پرونده دارد. با او در پشت صحنه سريال درباره عمليات 125 و بايد و نبايدهاي كارهاي حادثه‌اي و اكشن در سينما و تلويزيون حرف زده‌ايم، لابه‌لاي صداي اره و تيشه گروه كارگران صحنه كه بايد دفتر كار يكي از شخصيت‌ها را براي ضبط‌ آماده كنند. توي كارنامه پر كارتان از شير مرغ تا جان آدميزاد پيدا مي‌شود. اين تنوع ژانر از كجا مي‌آيد؟ بخشي برمي‌گردد به علاقه من. بخشي‌ هم به اين كه اعتقاد دارم يك كارگردان نبايد خودش را به يك ژانر خاص محدود كند. البته استثنا هم وجود دارد. ممكن است كارگرداني بگويد من فقط كودك يا كمدي مي‌سازم، ولي من خودم را به يك ژانر خاص محدود نمي‌كنم. ضمن اين كه مي‌شود كارهاي پليسي، دفاع مقدس و جنگ يا بقيه كارهايم را متعلق به ژانر مجزايي دانست يا همه آنها را زيرمجموعه ژانر بزرگ‌تري مثل اجتماعي به حساب آورد. دوست دارم تجربه كنم و فكر مي‌كنم فضاي كار در همه گونه‌ها براي همه كارگردان‌ها فراهم است. كسي بدش نمي‌آيد در گونه‌هاي مختلف كار كند. من هم از اين ماجرا مستثنا نيستم. اين تجربه‌گرايي و تنوع هنوز هم بعد از اين همه كار وجود دارد يا الان كم‌كم به آن چيزي كه بايد رسيده‌ايد؟ اگر حمل بر خودستايي نباشد بايد بگويم معمولا كارهايم موفق بوده و مخاطب خودش را داشته و من به آن معنا بازخورد منفي نداشته‌ام. براي همين بدم نمي‌آيد باز هم در آن گونه‌ها كار كنم. البته ژانر اكشن استثناست. با اين كه خيلي از دوستان مي‌گويند در اين ژانر موفقي، خيلي دوست ندارم خودم را به اين سينما محدود كنم؛ ولي خودم به سينماي انديشه و سينماي متفكرانه خيلي علاقه دارم و دلمشغولي‌هايم در آن بخش بيشتر است. در مجموعه كارهايم سريال به دنيا بگوييد بايستد براي خودم جايگاه ويژه‌اي دارد و بدم نمي‌آيد آن فضا را تكرار كنم. ممكن است اين سبك كار تاثيرات آني نداشته باشد، ولي در درازمدت تاثيرات عميقي روي بيننده مي‌گذارد. به دنيا بگوييد بايستد برداشتي از هملت بود. درست است؟ بله. تجربه كردن همه ژانرها ضمن همه ويژگي‌هاي مثبتش كارگردان را بيشتر به يك تكنيسين شبيه مي‌كند؛ كسي كه توانايي دارد براي هر متني مابه‌ازاي تصويري درستي تحويل بدهد. در ضمن با اين كه مي‌گوييد به سينماي انديشه علاقه دارم، در تضاد است. چون سينماي انديشه فقط تبديل متن به تصوير نيست. شايد از اين زاويه حق داشته باشي. ولي وقتي مصداق پيدا مي‌كند كه گونه‌هاي مختلف را تجربه ‌كني و احيانا نتواني به طور نسبي هم موفق باشي. فكر مي‌كنم اين توانايي يك كارگردان است كه در گونه‌هاي مختلف بالاي 50 درصد موفق باشد. آن‌وقت ديگر اصلا بحث تكنيسين مطرح نيست. تكنيسين را به معناي سطح پايينش به كار نبردم. اتفاقا تاكيد كردم حرفي در اين نيست كه خروجي‌اش خيلي هم قابل قبول است. هر كه مي‌خواهد در هر ژانري فيلم بسازد بايد به آن سبك و فضا مسلط باشد؛ مثلا دفاع مقدس فرهنگ خاصي دارد كه يك كارگردان وقتي مي‌خواهد كاري در اين زمينه بسازد، بايد به آن مسلط باشد. اين‌كه همين آدم در گونه‌هاي پليسي، اكشن و حتي سياسي موفق عمل مي‌كند، نشان‌دهنده توانايي‌اش در آن زمينه است. من هم خيلي نمي‌خواستم روي بار منفي اين واژه تاكيد كنم. وقتي فيلمنامه‌اي به من پيشنهاد مي‌شود، قطعا در موردش مطالعه مي‌كنم. ساده‌ترينش اين است كه آدم در آن فضا فيلم مي‌بيند. عميق‌ترش اين است كه خودش را در آن فضا قرار مي‌دهد و سبك‌هاي مختلف فيلمسازان را مطالعه مي‌كند و در نهايت به اين نتيجه مي‌رسد كه كدام خروجي تاثيرگذارتر است. علاقه‌ام به سينماي انديشه و تفكر و تعقل، شعار نيست. سينماي انديشه از انسان به عنوان ابزار استفاده نمي‌كند و هدفش خود انسان است. وقتي اين‌جوري باشد، راحت‌تر مي‌تواني از غم‌ها، دغدغه‌ها و دلمشغولي‌هايش حرف بزني. بحث خلقت و اين كه تكليف آدم در كره خاكي چيست، همان چيزهايي است كه هميشه دوستش داشته‌ام و قلقلكم مي‌دهد. اين‌ها در سريال به دنيا بگوييد بايستد خيلي آشكارتر است. تاثير درازمدت آن كار و فيدبكي كه هنوز بعد چند سال بهم مي‌رسد، باعث مي‌شود اين‌جور كارها را بيشتر دوست داشته باشم. با اين مقدمه برويم سراغ عمليات 125. اين كار چطور پيش آمد؟ شروعش مصادف شد با پايان تله‌فيلم «عمليات پايتخت» كه آن هم مال شبكه تهران بود و فيدبك خيلي خوبي داشت. درست روزهاي آخري كه قرار بود پخش بشود، شبكه و تهيه‌كننده يعني داوود هاشمي و عليرضا افخمي گفتگوهاي اوليه را با من انجام دادند و من هم قبول كردم. در سري اول براي ساخت يك مجموعه 100 قسمتي بسترسازي شده بود. سري اول را ديده بوديد؟ خيلي مشتاق بودم كار استادم بهروز افخمي را ببينم، ولي فرصت نشد. درگير كار بودم و فقط يكي دو قسمتش را ديدم. توي پيش‌توليد كه مهدي شيرزاد داشت متن‌هاي سري دوم را بازنويسي مي‌كرد، تهيه‌كننده سري اول را در اختيارم گذاشت و من هم بناچار بايد مي‌ديدم تا به چيزهايي كه در سري اول دانه‌گذاري شده بود و در سري دوم ادامه پيدا مي‌كرد، مشرف مي‌شدم. سري اول 12 قسمت بود و سري ما احتمالا 17 قسمت مي‌شود. چرا احتمالا؟ يعني بعضي‌هايش 2 قسمتي مي‌شود؟ نه. تعهد ما براي سري دوم 13 قسمت بود، ولي با ريتم و تمپويي كه ما گرفتيم، كمي بيشتر شد. شايد بخشي از اين اتفاق به تفاوت‌هاي متن و كارگرداني در كارهاي حادثه‌اي برمي‌گردد. مثلا در فيلمنامه راجع به يك حادثه فقط 2 صفحه نوشته مي‌شود. ولي كارگرداني اين 2 صفحه آنقدر جزييات دارد كه نه نويسنده آن را تجربه كرده و نه من. بنابراين موقع اجرا وقتي در لوكيشن قرار مي‌گيري حتما اتفاقات جديد مي‌افتد و جزيياتي پيش مي‌آيد كه مستلزم پرداخت جدي‌تر به بعضي صحنه‌هاست. اين پرداخت هم زمان مي‌برد و ممكن است همان 2 صفحه فيلمنامه، در اجرا بشود 15 دقيقه. يعني چون اكشن و حادثه‌اي است، فيلمنامه‌نويس نمي‌تواند جزييات را كامل بنويسد. دقيقا. براي همين، تايم كار از تعهدي كه داشتيم بالاتر رفته. تا اين لحظه 16 قسمت آماده شده است،‌ البته خيلي هم مهم نيست، چون مجموعه قرار است تا 100 قسمت ادامه پيدا كند. ولي اين تفاوت‌ها در فيلمنامه و كارگرداني در ژانر اكشن به نظرم جالب است و دوست دارم بيشتر درباره‌ برقراري بالانس بين آنها توضيح بدهيد. مي‌شود گفت با نويسنده در مرحله بازنويسي خيلي تعامل داشتيم. نويسنده مجبور است در نوشتن صحنه‌هاي اكشن به يك توصيف كلي از وقايع اكتفا كند. درست است؟ احسنت. فقط در بعضي صحنه‌‌ها و با مشاوره مشاوران آتش‌نشاني مي‌تواند وارد جزييات هم بشود كه مثلا براي برش ماشين و بيرون آوردن مجروح از فلان ابزار استفاده مي‌كنيم. اين هم جزيياتي دارد كه وقتي بر فضاي صحنه حاكم مي‌شوي، برايت معلوم مي‌شود. آن وقت از خودت مي‌پرسي چه جوري بايد صحنه ماشين چپ شده را به بيننده‌اي كه عطش ديدن آن لحظات را دارد، نشان بدهيم. مثلا اين آدم چه جوري لاي اين آهن‌پاره‌ها گير كرده يا در اين حالت دستش كجاست و چيزهايي مثل اين. اين جزيياتي است كه شاكله عمليات را شكل مي‌دهد و تا جايي كه ريتم نيفتد، به زمان كار اضافه مي‌كند. در اين سري حدود 25 - 24 حادثه داشتيم و جوري كه حوصله بيننده سر نرود در طول داستان پخش مي‌شود. بيننده دوست دارد جزيياتي را كه تا حالا نديده ببيند. گير افتادن قهرمان‌ها و ضد قهرمان‌ها در دل آتش واقعا صحنه جذابي است. اين‌كه آتش‌نشانان در دل اين موقعيت چه تاثيري روي حادثه مي‌گذارند و آن حادثه چه تاثيري روي خودشان دارد. اين مجموعه همان عوامل زمان‌بري است كه باعث شد از تخمين ما و تهيه‌كننده بيشتر شود. وقتي وارد طرح شديد، فيلمنامه‌ها كامل و آماده بود؟ فكر مي‌كنم حدود 12 قسمتش كامل بود. جالب اين است كه يكي دو تا از فيلمنامه‌ها را اصلا نتوانستيم كار كنيم. مثلا يكي از داستان‌ها درباره چند نفر بود كه توي كوه در برفگير مي‌كنند و گرگ به آنها حمله مي‌كند. تا قبل از اين نمي‌دانستم بخشي از آتش‌نشان‌ها در كوه‌ها مستقر هستند و اين هم بخشي از وظايفشان است. ولي برف را از دست داديم و نتوانستيم اين قصه را كار كنيم و ماند براي سري‌هاي بعد. وقتي من آمدم چيزي حدود 90 80 درصد كار نوشته شده بود و براي بقيه‌اش لازم بود كارگردان به كار اضافه بشود؛ چيزي كه الان ديگر متعارف شده. ما زمان خيلي كمي داشتيم. شيرزاد و افخمي قبلا شاكله قصه‌ها را بسته بودند و تغييرات جزيي داشتيم. يكي‌اش همين بود كه گفتم كار نشد. يكي از قصه‌ها هم درباره يكي از جوان‌هاي سري اول بود كه به دلايلي آن قصه را هم كنار گذاشتيم و به قصه مهدي پرداختيم كه در سري اول باعث فوت يكي از فرماندهانش شده بود و حالا نشان مي‌داديم كه چطور از بي‌قراري به آرامش مي‌رسد. از قبل چقدر با آتش‌نشاني و كارهايش آشنا بوديد؟ هيچي. صفر. وقتي به عنوان كارگردان انتخاب شديد و فيلمنامه به دستتان رسيد، براي تحقيق و آشنايي بيشتر چه كار كرديد؟ تقريبا تمام ايستگاه‌هاي آتش‌نشاني تهران را گشتم. در عمليات‌‌ها هم شركت كرديد؟ نه، ولي كلي فيلم مستند واقعي از عمليات‌هاي خارجي و داخلي بهم نشان دادند كه در نگاهم به مقوله آتش‌نشاني بي‌تاثير نبود. نمونه سريال خارجي براي اين موضوع نداريم كه ببينيد؟ من نديدم. فقط وسط‌هاي تصويربرداري يك فيلم سينمايي دست چهارم و پنجم آمريكايي به من نشان دادند كه انگار تلويزيون خودمان هم قبلا نشان داده بود. موضوعش آتش‌نشان نبود و بيشتر نگاهي مذهبي داشت به زندگي و روابط كسي كه حالا برحسب اتفاق آتش‌نشان است. ولي مي‌توانست پليس يا پزشك باشد. نمي‌خواستيد از نزديك در عمليات‌ها شركت كنيد؟ خيلي دوست داشتم اين اتفاق بيفتد كه شرايطش فراهم نشد. 20 فروردين قرارداد بستم و 26 ارديبهشت كليد زديم. در طول اين مدت فيلمنامه‌ها انسجام پيدا كرد و پيش‌توليد هم شد. در واقع خودش يك ركورد بود. حالا ديگر همه كارهاي تلويزيون براي خودش يك ركورد است! اين كه ‌كاري كه 6 ماه پيش توليد مي‌خواهد با كمتر از يك ماه پيش‌توليد به تصويربرداري برسد، افتخاري نيست، چون ضعف و معضلات بعدا در طول كار خودش را نشان مي‌دهد. به هرحال اصرار داشتند اين كار به هفته آتش‌نشاني در ماه مهر برسد و ما هم بايد كليد مي‌زديم. همين بايدهاست كه حتي بعضي وقت‌ها كار را به سمت ضعف و سطحي‌نگري مي‌كشاند. ما تلاش كرديم اين اتفاق نيفتد. حالا هم كه بخش عمده‌اي از آن پخش شده در جايگاهي نشسته‌ايم كه نمي‌توانيم بگوييم خداي نكرده كار سطحي و آبكي درآمده. شايد خودم هم بگويم كه بعضي جاها مي‌توانست خيلي بهتر باشد. در مجموع نمره قابل قبولي مي‌گيرد. بخصوص در بخش اكشن. فيدبك و بازتاب كارتان را از خود آتش‌نشان‌ها مي‌گرفتيد؟ بله، با آنها و فرماندهانشان ارتباط داشتيم. مشاوري هم بالاي سر كار بود؟ مشاور به آن معنا كه بگويد چه بكنيد و چه نكنيد، نه. خوشبختانه نگاهشان به كار خيلي فرهنگي‌ بود. آنها مجموعه خاطراتشان را در اختيار نويسنده‌ها گذاشته بودند و با كليت فيلمنامه‌هايي كه شيرزاد و عليرضا افخمي براساس آن خاطرات نوشته بودند و البته به طور جدي هم برايشان قصه‌پردازي كرده بودند، موافق بودند. يادم است كه صحنه‌هاي معمولي را اول گرفتيد و بعد رفتيد سراغ صحنه‌هاي حادثه‌اي. دليلش چه بود؟ حدود 50 - 40 روز صحنه‌هاي معمولي را تصويربرداري كرديم و بعد وارد اكشن شديم. بعد وقتي به تناوب ساخت و ساز يا خرابي يا امكانات مورد نياز صحنه‌هاي اكشن آماده مي‌شد، صحنه‌هاي معمولي را رها مي‌كرديم و آنها را مي‌گرفتيم. رج زدن در كار توليد خيلي طبيعي است و هيچ ايرادي هم ندارد، ولي چون در كار شما قصه شخصيت‌ها با صحنه‌هاي اكشن پيوند مي‌خورد، 2 مساله پيش مي‌آيد. يكي تاثير متقابل آنها روي هم و تكامل شخصيت‌ها در طول داستان و نكته ديگر راكوردها. با اين 2 مساله چطور برخورد كرديد؟ مجبور بوديم دقت عملمان را بيشتر كنيم. توان گروه نمي‌كشيد كه همان اول همه آن 2524 صحنه حادثه‌اي را بگيريم و پشت سر هم كارخانه و برج داغان كنيم يا برويم سراغ يك تصادف خيلي بزرگ. اين‌جوري كار خيلي طاقت‌فرسا مي‌شد. اين است كه قصه‌هاي معمولي‌تر و سكانس‌هاي رابط را كنار صحنه‌هاي حادثه‌اي پيش برديم و سعي كرديم تقريبا طبق فيلمنامه جلو برويم. حفظ راكوردها هم كمي مشكل شده بود، ولي وظيفه‌مان بود كه آن كار را انجام بدهيم و حالا مي‌بينم هم حفظ راكوردها نمره خوبي دارد و هم چيزهايي كه بايد رعايت شده. غير از اين هم نمي‌توانست باشد. ديگر اين كه در بحبوحه انتخابات كار مي‌كرديم و شرايط سياسي جامعه اجازه نمي‌داد خيلي كارها را بكنيم. يعني ممكن بود تعابير ديگري از آن بشود؟ بله، خودبه‌خود برايمان محدوديت ايجاد كرده بود. مثلا بستن يك راه در حالت عادي هم كلي معضل ترافيكي ايجاد مي‌كند، چه برسد به آن شرايط حساس و بحراني. نمي‌شد با اين روش امنيت شهر را به‌هم زد. نمي‌شد برويد سراغ دكور و شهرك سينمايي؟ در همه صحنه‌ها از لوكيشن‌هاي طبيعي استفاده كرديد؟ بالاي 90 - 80 درصد لوكيشن‌هايمان واقعي بود. ولي در سكانس‌هايي مثل سقوط و ريزش در چاه كه به خاطر محدوديت دوربين و بازيگر و پشت صحنه در يك چاه واقعي امكان‌پذير نيست، از دكور استفاده كرديم. بخشي از دكورهايمان را در يكي از سوله‌هاي يك ايستگاه آتش‌نشاني در غرب تهران ساختيم و بخشي‌اش را هم جاده‌اي در اطراف جاجرود. مي‌خواهم كلي حرف بزنيم. فيلم‌هاي حادثه‌اي يكي از ژانرهاي خيلي قديمي و مخاطب‌پسند سينما و تلويزيون هستند، ولي واقعيت اين است كه نگاه خوبي نسبت به اين‌جوركارها وجود ندارد. دليل ساده‌اش اين است كه با احساسات ظاهري تماشاگر در ارتباط است و به قول خودتان با مقوله انديشه نسبتي ندارد يا حتي در تضاد و تناقض است. نگاه شما به عنوان كسي كه به استناد همين سريال در اين وادي تجربه‌هايي دارد، به اين ژانر در سينما و تلويزيون ما چطور است؟ خيلي‌‌ها دوست دارند اين خط و خاكريزهايش را رد كنند. ولي يا سرمايه و پول و شرايط بهشان اجازه نمي‌دهد يا بدون تعارف جسارتش را ندارند. ژانر اكشن، ژانر جدي‌اي است و خيلي جاها به مدد سينماي دنيا آمده و وقتي رو به سقوط و ورشكستگي بوده، نجاتش داده. پس نمي‌توانيم منكرش شويم. ولي من معتقد نيستم در تضاد با انديشه است. در قصه‌هاي خود ما چند قصه جدي هست كه از همان غمي كه اول كار گفتم حرف مي‌زند. قصه «مهاجر» كه در قسمت 6 يا 7 پخش شد، قصه فرمانده جامانده از جنگي است كه در اتوبان دچار حادثه‌اي مي‌شود. او كه كلي دغدغه و حرف دارد، هيچ‌وقت فكر نمي‌كرده سرنوشتش اين باشد، ولي حالا در اين شرايط يك آتش‌نشان به عنوان يك كاتاليزور، پيام او را در لحظات قبل از مرگ به پسرش كه نماينده نسل بعد است، منتقل مي‌كند. اين هم نگاه ديگري به آتش‌نشاني است. چند تا داستان شبيه اين داريم. من موظف بودم بخش اكشن كار را خيلي جدي پرداخت كنم، جوري كه براي نسل جديد جذاب باشد. شايد خيلي از حرف‌هاي آن فرمانده براي نسل جديد جذاب نباشد، ولي ما به عنوان فيلمساز و نويسنده مي‌توانيم اين حرف‌‌ها را كه شايد در 10 تا فيلم دفاع مقدس هم گفته نمي‌شود با لباس و پوشش يك كار اكشن به نسل جديد برسانيم. اين به همان بخش انديشه كار برمي‌گردد و من را ارضا مي‌كند. نگاه من به ژانر اكشن خيلي كلي‌تر بود. ولي شما هم از منظر قشنگي به موضوع نگاه كرديد. از نظر مشكلات سينماي اكشن چه وضعيتي داريم؟ اگر تعارف را كنار بگذاريم، سازوكار ساخت توليد كارهاي اكشن در سينما و تلويزيون ما زير 50 درصد است. افتخاري نيست كه بگويم تمام سكانس‌هاي اكشنم بدون لحاظ كردن ويژوال افكت و كمك رايانه انجام شده، ولي يك واقعيت است. معني اين واقعيت هم اين است كه تيم سازنده هميشه در معرض آسيب و خطر هستند. اين يك هشدار است. وقتي ساز و كار فراهم نباشد، هر كسي حاضر نمي‌شود پشت دوربين قرار بگيرد. ما در بعضي از قسمت‌ها 2 حادثه اصلي داشتيم كه جزو تنه اصلي درام بود و ما نمي‌توانستيم سطحي از آن بگذريم. پرداخت به آن و جدي‌تر پرداختن به آن درام ما را قوي‌تر مي‌كرد. فقط يك انفجار يا سقوط ساده نبود. قرار بود به بهانه آنها حرف‌هاي جدي‌ بزنيم و دانه‌گذاري‌هايي بكنيم كه در طول‌ سريال روي اطرافيان و بخصوص آتش‌نشان‌ها تاثير مستقيم و روي مردم تاثير غيرمستقيم بگذارد. فكر مي‌كنم عمليات 125 خاكريز خيلي جدي‌اي را رد كرد، باورهايي را كه در اين زمينه وجود دارد دچار خدشه كرد و ثابت كرد ما مي‌توانيم. اين حرف خيلي بزرگي است. يكي از اين اكشن‌هاي خيلي جدي مثل گروگانگيري يا اتوبان يك‌طرفه رفتن، سقوط، درگيري، حضور نيروهاي ويژه و آتش زدن بخشي از شهر، ممكن است بن‌مايه يك سريال يا فيلم سينمايي باشد، ولي 2 تا از اين حادثه‌ها در يك قسمت از سريال ما گنجانده شده بود. خود اين يك‌جور استاندارد است. ادعا نمي‌كنم كارمان بي‌عيب و نقص است. معتقدم هر چه سرمايه‌گذاري مادي و معنوي روي اين مقوله بيشتر شود، خروجي بهتري خواهيم داشت. اين بخش مادي سرمايه‌گذاري را بيشتر باز كنيم. شما اين نيازها را چطور برآورد مي‌كنيد؟ اولين چيزهايي كه به ذهن من مي‌رسد، شهرك سينمايي، جلوه‌هاي ويژه رايانه‌اي و غيررايانه‌اي است. ابعاد اين ماجرا از ديد شما چيست؟ مجموعه همه اينها. براي ساختن يك آپارتمان يا مجموعه ورزشي مثلا يك سال زمان لازم داريم. اين زمان ممكن است با افزايش سرمايه و دخيل كردن نيروي كارآمد و مطالعه جدي‌تر و كاهش ضريب خطاها مثلا به 9 ماه تقليل پيدا كند، ولي نمي‌توانيم آن را از حد معيني پايين‌تر بياوريم، چون به يك‌جور پختگي نياز دارد و براي ساخت طبقه‌‌هاي بعدي بايد فونداسيون محكم شود. منظورتان اين است كه الان داريم گام‌هاي اوليه را برمي‌داريم. ولي من دورنما و پلان نهايي را كه مد نظرتان است مي‌خواهم. مثلا ساخت شهرك سينمايي ويژه يا چيزهاي ديگر. همين شهرك سينمايي مستلزم مطالعه و هزينه جدي است. وقتي يكي از فيلم‌هاي جيمز باند را مي‌بيني، اين سوال پيش مي‌آيد كه چرا موقع ساخت اين فيلم‌ها نظم زندگي و شهر آنها به‌هم نمي‌ريزد. وقتي پشت صحنه را مطالعه مي‌كني‌ مي‌بيني 80 70 درصد كاري با اين عظمت در پلاتو انجام شده. پس شهرك سينمايي يكي از ملزومات كار است. ولي بايد اول دقيقا كار مطالعاتي و بعد برايش سرمايه‌گذاري كرد. كاربرد ويژوال افكت رايانه‌اي هم در سينماي ما يك حلقه گم‌شده است. هنوز كسي كه آنقدر در اين زمينه سواد علمي‌ داشته باشد و به عنوان يك واسط بتواند درخواست‌هاي كارگردان را به تصوير تبديل كند وجود ندارد. حتي 50 درصد تصوير مطلوب كارگردان هم توليد نمي‌شود و نتيجه كاريكاتوري است كه بخش‌هاي جدي كار را هم زير سوال مي‌برد. درست است كه در كارهاي آن‌ور دنيا بعضي‌جاها رايانه خودنمايي مي‌كند، ولي نمي‌شود بگويي من اين داستان را نمي‌پذيرم. ما با‌ آنها خيلي فاصله داريم. براي همين من و تهيه‌كننده به اين كار تن نداديم. به نوعي خودمان را اذيت كرديم تا رايانه‌ جاهايي را كه قرار است واقعي، جدي و باورپذير باشد، دچار خدشه نكند. اصلا چقدر از جلوه‌هاي ويژه رايانه‌اي استفاده كرديد؟ تقريبا هيچي. مي‌شود با جرات گفت كامپيوتر هيچ نقشي در كار ما نداشت. به خاطر ضعف‌هايي كه احتمالا به كار تحميل مي‌كرد؟ فكر مي‌كنم باور بيننده را دچار خدشه جدي مي‌كرد. آخر اين‌جوري نيست كه رايانه‌ با يك برنامه بتواند به ما كمك كند. وقتي 15 سال پيش از ديدن ترميناتور مبهوت ‌شديم، با مطالعه فهميديم براي هر پلانش برنامه‌هايي نوشته‌اند كه شايد 5 ميليون يا 10 ميليون دلار هزينه برده. اين رقم‌ها توي قامت سينماي ما نمي‌گنجد. يعني يك برنامه با چنين قيمتي نوشته مي‌شود تا همان چند پلان يا يك سكانس يا يك مجموعه از كار دربيايد. ما مهندس فكر به آن معنا نداريم. نمي‌خواهم زحمت آنهايي را كه كار مي‌كنند زير سوال ببرم. وقتي با جدي‌ترين و گنده‌ترين آدم‌هاي اين حوزه مذاكره مي‌كرديم، به من اطمينان مي‌دادند حتما از پس‌اش برمي‌آيند. ولي زماني راكه مي‌خواستند يا بودجه‌اي كه اعلام مي‌كردند در حوصله و بودجه كار ما نمي‌گنجيد. براي همين ترجيح دادم سمتش نروم. بدلكاري‌ها را چطور پيش برديد؟ گمانم قرار بود زنده‌ياد پيمان ابدي بيايد سر كارتان كه آن اتفاق برايش افتاد. قبل از اين‌كه من به كار ملحق شوم از تهيه‌‌كننده شنيدم توافق‌هاي اوليه با او انجام شده، ولي تقريبا يك ماه قبل از شروع تصويربرداري دچار آن حادثه شد. خدا رحمتش كند. بعد ما از مهدي فتحي مسوول صنف بدلكاران خانه سينما به عنوان يكي از جدي‌ترين و باتجربه‌ترين آدم‌هاي اين حوزه استفاده كرديم و ايشان با تيمش تقريبا توانست همه خواسته‌هاي ما را اجرا كند. يكي از سريال‌هاي خارجي پرطرفداري كه شبكه تهران پخش مي‌كند هشدار براي كبرا 11 است. تا آنجا‌ كه من در جريانم اين شبكه از مدت‌ها پيش مي‌خواست سريالي مشابه آن سريال بسازد. اصلا فكر مي‌كنم يكي از دستوركارها‌ي ناگفته و نانوشته شبكه تهران مشابه‌سازي سريال‌هاي خارجي موفق است. بتازگي هم سريال شايد براي شما هم اتفاق بيفتد به عنوان مشابه سريال تركي كليد اسرار ساخته شد و چند قسمتش هم در دهه اول محرم پخش شد. عمليات 125 به نوعي شبيه‌سازي همان هشدار براي كبرا 11 است؟ سرمايه‌گذار عمليات 125 سازمان آتش‌نشاني است و شايد انگيزه‌اش از سرمايه‌گذاري و توليد اين سريال، معرفي اين سازمان به مردم كلانشهري مثل تهران باشد كه چون ماليات مي‌دهند، حق دارند بدانند اين سازمان چه خدماتي به آنها ارائه مي‌دهد. من هم شنيده‌ام مي‌‌خواهند يك كار حادثه‌اي به معناي خاص و با محوريت اتوبان و تصادف بسازند، ولي كار ما هيچ ربطي به آن ندارد. اين سوال را بايد اول مي‌پرسيدم. سري اول سريال كه بهروز افخمي آن را كارگرداني كرد، آن جور كه از كارگرداني مثل او انتظار مي‌رفت، نگرفت. وقتي شما وارد كار شديد حرفي از بازتاب سري اول نبود؟ چرا. بازخوردهاي آن كار هم از طرف مردم و هم از طرف آتش‌نشاني به من هم مي‌رسيد. شايد توقعي كه سازمان آتش‌نشاني داشت برآورده نشد. بيننده چيزي را اسم كار به او نويد مي‌داد، نمي‌ديد و اصلا عملياتي در كار ديده نمي‌شد و از اين جهت توقعش برآورده نشد. مي‌شود گفت اصلا اكشن و حادثه‌اي نداشتيم. ولي از طرفي منكر نمي‌شوم براي اين‌كه سريال به سري‌هاي بعدي برسد و تا 100 قسمت ادامه پيدا كند، به يك بسترسازي شبيه چيزي كه در سري اول ديديم احتياج داشت. افخمي از باي بسم‌الله وارد ماجرا شد و به چند جوان پرداخت كه هر كدام نماد بخشي از جامعه بودند. در كنار قصه اين جوان‌ها قصه آدم‌هاي جدي‌تر و كهنه‌كار و ميانسال‌تر را مي‌ديديم و اين‌كه آتش‌نشاني در طول 25 سال خدمت چه تاثيري روي آنها و خانواده‌‌شان گذاشته است. بهروز افخمي در انتخاب شما به عنوان كارگردان سري دوم چه نقشي داشت؟ وقتي انتخاب شدم با هم صحبت مي‌كرديم و من از مشورتش استفاده مي‌كردم. بعدها شنيدم اظهارنظرش با اين عنوان كه «آهنج براي ساخت اين كار خيلي باانگيزه است» خيلي موثر بوده. اين كه سفارش‌دهنده و اسپانسر كار آتش‌نشاني بود، چيزي را هم به شما تحميل كرد كه نخواهيد توي قصه‌ها باشد ولي مجبور باشيد آن را اعمال كنيد؟ خوشبختانه نه. اگر هم بود در مرحله نوشتن فيلمنامه لحاظ شده بود. يكي از درخواست‌هايشان اين بود كه در يك يا چند قصه خيلي جدي به چهارشنبه‌سوري و حوادثش و انرژي زيادي كه آخر سال از آتش‌نشاني مي‌گيرد بپردازيم. ولي با آن فرصت نتوانستيم. به اين معنا، آتش‌نشاني منوياتي داشت كه در اين مجموعه نگنجيد. ولي از دخالت و اعمال نظر خبري نبود. با سعه صدر تيم را پذيرفتند و كار را به عنوان قدم‌هاي اوليه دوست داشتند. نگاه آنها خيلي كلان و فرهنگي است. حتي سري دوم را هم جزو همان قدم‌هاي اوليه براي معرفي آتش‌نشاني مي‌دانند. پس آتش‌نشاني همچنان مصمم است كه اين مجموعه را ادامه بدهد؟ بله، قرار و توافقشان با تلويزيون همين است. همچنان روي شما براي كارگرداني سري‌هاي بعد توافق دارند؟ با من هم صحبت‌هايي شده. با عليرضا افخمي كه صحبت مي‌كرديم مي‌گفت خودت را براي سري سوم آماده كن. بايد ببينيم قسمت چه مي‌شود. در سري بعد بايد با عليرضا افخمي روي قصه‌ها تعامل بيشتري داشته باشيم. ساخت اين 16 15 قسمت براي من دانشگاهي بود كه تجربه‌اش مي‌تواند در سري‌هاي بعدي به ما كمك كند. من يا هر كس ديگر با اعمال اين تجربه‌ها خروجي بهتري خواهد داشت. يكي از نقاط ضعف كار اين است كه بازيگرانش خيلي شاخص نيستند و همين باعث مي‌شود مجموعه خيلي به چشم نيايد. بازيگران همان بازيگران سري اول هستند؟ جوان‌‌هايمان تقريبا همان‌ها هستند. يعني شما واقعا مجبور بوديد ادامه منطقي داستان‌ها و آدم‌‌هاي قبلي باشيد؟ نمي‌شد با تمهيدي بازيگران عوض شوند و از بازيگران شاخص‌تري استفاده كنيد؟ چرا، هر چيزي ممكن بود، ولي بخشي از اين انتخاب را بهروز افخمي انجام داده بود و ما هم بايد با همان جوان‌ها ادامه مي‌داديم. اگر منصفانه نگاه كنيم، آنها در هر دو سري خوب از عهده نقش‌شان برآمدند. يكي بحث بازيگري است و يكي بحث چهره بودن و اين كه به تماشاچي قلاب بيندازد. من اين حرف را به اين شدت كه تو مي‌گويي قبول ندارم. ما غير از آن چند جوان طيف متفاوتي از بازيگران مطرح و ستاره تلويزيون داشتيم كه هر كدامشان در فيلم‌ها يا تله‌فيلم‌هاي مختلف به تنهايي بار كل كار را به دوش مي‌‌كشند. بحث انتخاب جوان‌ها هم سليقه‌اي است. بدون تعارف من به نحوي وارث سليقه بهروز افخمي هم بودم و بايد داستان را با آنها ادامه مي‌دادم. كار از نظر تصويربرداري مثل تعداد دوربين‌ها و... چه ويژگي‌هايي داشت؟ احساس كلي‌ام اين بود كه همه چيز بايد در بي‌قراري دوربين نمود پيدا كند. همين كار را هم كرديم. نمي‌طلبيد كلاسيك كار كنيم. ضمن اين كه خودم در سينما از جزء به كل رفتن را دوست دارم. اين روش آن هم در كار حوادث ممكن است جايي دست كارگردان را ببندد و اجرا را سخت‌تر كند. مثلا شروع يك حادثه با نشان دادن يك كبريت و بعد رسيدن به يك حادثه عظيم. در بعضي صحنه‌ها به خاطر جذابيت موضوع بايد از پنج تا شش زاويه مختلف مي‌گرفتيم و ركورد 6 تا دوربين هم داشتيم. چون خيلي از صحنه‌ها قابل تكرار نبود و اگر قرار بود تكرار شود هزينه جدي‌تري را مي‌طلبيد. ضمن اين كه گرفتن زواياي متنوع دست تدوينگر را بازتر مي‌گذاشت. اين كار در نمونه‌‌هاي خارجي خيلي زياد است. ما هم از تجربه خوب آنها استفاده كرديم. دوست داريد گفتگو را چطور تمام كنيم؟ درست است كه عمليات 125 دارد از شبكه تهران پخش مي‌شود و همه استان‌ها تقريبا همزمان يا با يكي دو هفته فاصله آن را پخش مي‌كنند، ولي خيلي دوست داشتم اين سريال از يكي از شبكه‌هاي سراسري پخش مي‌شد. تزريق امنيت به جامعه مرز و بوم نمي‌شناسد. اگر همه‌گيرتر پخش مي‌شد،‌ مطمئنا بازتاب‌هايش خيلي جدي‌تر بود. جابر تواضعي




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 649]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن