واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: همه سوژهها تكراري هستند
قدرتالله صلح ميرزايي كه سابقه طولاني در ساخت فيلمهاي اكشن دارد، بعد از استقبال مخاطب از فيلم كمدي «شاخه گلي براي عروس» باز هم فيلم ديگري را در همين ژانر جلوي دوربين برد.صلحميرزايي معتقد است «دلداده» يك فيلم ارزشي است كه دست روي سوژه حساسي گذاشته است. او ميگويد:« وقتي ما نميتوانيم بعضي موضوعات را در قالبي جدي بيان كنيم، بايد از طنز كمك بگيريم.»آيا موفقيت فيلم قبليتان «شاخه گلي براي عروس» باعث شد باز هم به سراغ ساخت فيلم طنز برويد؟ اصولا سينما به ژانرهاي مختلف نياز دارد. از اكشن و كمدي گرفته تا اجتماعي. هر دستهاي از مخاطبين با بخشي از فيلمها ارتباط برقرار ميكنند. يعني هر كس بنا به سطح سليقه و تفكر خود از فيلم مورد علاقهاش استقبال ميكند. من خودم سالها فيلم اكشن ساختم و از نزديك شاهد بودم كه جوانهاي ما به اينگونه ژانرها نياز دارند. ما ميتوانيم معضلات اجتماعي را در قالب كمدي و در واقع طنز اجتماعي مطرح كنيم. يعني با يك بيان هنري خوب و از طريق فيلم طنز راحتتر ميتوانيم مفاهيم علمي، اخلاقي و انساني را منتقل كنيم. بهتر است ما تنها به ظاهر فيلمها نگاه نكنيم. بسياري از سوژهها نشأت گرفته از اتفاقات و جامعه اطراف ماست. اين موضوعات به لحاظ جامعهشناختي مورد نياز مخاطب امروز ماست.
فيلم طنزي كه پيام اجتماعي دارد بهتر از فيلمهايي است كه اين روزها در حجم گسترده از شبكههاي ماهوارهاي پخش ميشود. سينماي ايران نجيبترين سينماي دنياست. به همين خاطر بهتر است مسئولان دست ما را در پرداختن به بعضي موضوعات اجتماعي باز بگذارند.منظور شما اين است كه حساسيت سوژه شما به حدي بود كه چارهاي جز ساخت آن در گونه طنز نداشتيد؟بله، من طنز را انتخاب كردم تا راحتتر حرفهايم را بيان كنم. البته گونههاي طنز هم متفاوت است. مثلا فيلم «اخراجيها» به خوبي توانسته بود در قابل طنز آنچه را كه ميخواهد بيان كند. يعني فيلمي شريف و واقعگرا بود. ما نبايد از بيان واقعيتها بترسيم. چون در اين صورت سينما درجا ميزند. مخاطب ما بهدنبال سوژههاي نو و تازه است.ولي در سوژه «دلداده» تازگي خاصي به چشم نميخورد. اين طور نيست. «دلداده» يك فيلم ارزشي است. دختري از فرنگ برگشته و حالا بهدنبال هدفي است. من در فيلمم به تكتك آدمهايي پرداختم كه ايدهآلها و آرزوهايي در سر دارند. من ميخواستم نشان بدهم كه جوانهاي ما تا چه حد ميتوانند به اين ايدهآلها دست يابند و اينكه كارشان چقدر درست است. پس در مجموع سوژه فيلم شما آنقدر كه ميگوييد حساس و غيرقابل بيان در گونه سينماي اجتماعي نيست.ببينيد سوژه فيلم ما حاوي پيام ارزشمندي است چون دو طرز فكر متفاوت را بررسي ميكند. جواد و كريم دو دوست هستند كه به لحاظ فكري در تضادند و طرز فكر هر يك براي ديگري قابلقبول نيست. بررسي دو طرز فكر متفاوت در قالب هنري براي مخاطب هميشه جذاب است و تازگي دارد. در يك خانواده هم گاهي بين اعضاي خانواده اختلاف نظر است. طرز فكرها متفاوت است و اين مسئله كشمكشهايي را بهوجود ميآورد كه در يك قالب خوب داستاني، جذاب است. پس در نهايت قبول داريد كه شما باز هم به سراغ يك موضوع تكراري رفتهايد؟ بله. به هرحال همه سوژهها تكراري هستند. تفاوت زاويه ديد فيلمساز است كه ديدگاه تازهاي را مطرح ميكند و من فكر ميكنم نگاه من در «دلداده» نگاه تازهاي است.
چرا در تيتراژ فيلم اسامي زيادي را بهعنوان نويسنده فيلمنامه ميبينيم؟محمد حسين لطيفي ابتدا يك طرح دو صفحهاي داد كه در ادامه من آن را تبديل به فيلمنامه كردم. ضمن اينكه عليرضا محمودي و پيمان عباسي هم آن را بازنويسي كردند. كمال طباطبايي هم بهعنوان تهيهكننده، طرز فكر و ديدگاههاي خود را بيان كرد و ما نظرات ايشان را اعمال كرديم.فيلم شما از حضور بازيگران خوب طنز مثل اكبر عبدي، جواد رضويان و مجيد صالحي بهره برده است. اما فكر نميكنيد اين بازيگران در اغلب مواقع فقط خود را تكرار كردهاند و چيز تازهاي ارائه ندادهاند؟نه اين طور نيست. شما وقتي ميبينيد فيلمي ظرف چند روز 100 ميليون تومان ميفروشد، اين نشان ميدهد بازيگران به خوبي از عهده نقش خود برآمدهاند. مردم ما به اين بازيگران علاقه دارند و آنها را هميشه ميپذيرند. ولي آيا اطمينان از استقبال مردم، دليل خوبي براي تكرار است؟ در سينماي دنيا هر بازيگري يك شناسنامهاي دارد و با يك نوع كار شناخته ميشود. شما نبايد از يك كمدين بخواهيد در يك نقش جدي بازي كند. اگر كمدينها طبق شناسنامه خود در فيلمها حضور پيدا كنند موفق خواهند بود. بهعنوان مثال مگر آقاي احمد پورمخبر چند سال است كه وارد حيطه بازيگري شده است. او در كمتر از دو سال كاملا بهعنوان بازيگر طنز بين مخاطب جاافتاده است. مردم با او همذاتپنداري ميكنند. اما احمد پورمخبر نابازيگر است و قطعا ما انتظار يك بازي كنترل شده از او نداريم اما در مورد ديگر بازيگران حرفهاي اين مسئله متفاوت است. ضمن اينكه اكبر عبدي در «دلداده» در مقايسه با نقشهاي اخيرش در سينما خوب ظاهر شده است.درست است كه وظيفه كارگردان هدايت بازيگر است اما بازيگر هم براي خودش مولفههاي مشخصي دارد. وظيفه من بهعنوان كارگردان اين است كه اجازه ندهم بازيگر از كنترل خارج شود تا به كليت فيلم لطمهاي نخورد. به هر حال ما يك كار گروهي انجام ميدهيم و بايد به يكديگر كمك كنيم اما حدود اختياراتمان هم مشخص است.در مورد اكبر عبدي هم شك نكنيد كه او يكي از بهترين بازيگران طنز ماست كه هر وقت بجا از او استفاده شده، نتيجه خوبي هم گرفتيم.
شما از تركيب بازيگران طنز و جدي در كنار يكديگر استفاده كردهايد. فكر نميكنيد اين مسئله تركيب بازيگران را از يك دستي خارج كرده است؟ نه اين طور نيست. الهام حميدي نقشي كاملا جدي داشت و اصلا از اول هم قرار بر اين بود. قرار بود او نقش يك دختر جدي از فرنگ برگشته را بازي كند كه هيچ كس را تحويل نميگيرد. حضور افراد جدي در كنار بازيگران طنز هميشه باعث افزايش جذابيت فيلم ميشود. اين مسئله به تجربه در فيلمها ثابت شده است. بهعنوان مثال در «توفيق اجباري» حضور محمدرضا گلزار در كنار رضا عطاران باعث افزايش جذابيت فيلم شده است. در مورد داستان فيلم، فكر نميكنيد موضوع آنقدر سادهوسهل است كه در همان 10 دقيقه اول، تماشاگر ميتواند پايان ماجرا را حدس بزند؟به هر حال مردم ما فيلم طنز را به خاطر سهل بودن آن انتخاب ميكنند. آنها ميخواهند تفريح كنند و از تماشاي فيلم لذت ببرند. ممكن است يك فيلم پيام انساني هم داشته باشد كه چه بهتر. اما فيلم حتي اگر پيامي هم نداشته باشد، همين كه احساس زندگي را در مخاطب بهوجود بياورد كافي است. هميشه هم لازم نيست كه ما مستقيم پيام بدهيم. سهل و روان بودن فيلم يك امتياز است. شما با طرح اين بحث به سينما خيانت ميكنيد. اجازه بدهيد تماشاگر خودش انتخاب كند و ما كاسه داغتر از آش نشويم. مبلغان فيلم تماشاگران آن هستند و فيلم را ميبينند و به ديگران توصيه ميكنند. مطمئن باشيد كه آنها اشتباه نميكنند. مردم ما به تنوع نياز دارند. نبايد آنها را در بحران روحي نگه داريم. اين را روانشناسي روز دنيا ثابت كرده است. به هرحال نبايد وجه اقتصادي سينما را ناديده بگيريم.اما ما نميتوانيم همه چيز را قرباني وجه اقتصادي سينما كنيم.درست است. اما سينما ابتدا يك صنعت است. ما كه بهدنبال صنعت ماشينسازي نرفتيم. بحث ما فرهنگي است. در مملكت 70 ميليوني كه حتي 2ميليون نفر هم سينما نميروند اين هنر است كه شما مخاطب را به سينما بياوريد.اما صرف پرمخاطب بودن يك فيلم دليل بر دارا بودن ارزشهاي هنري نيست.
اصولا هيچ فيلمسازي نيست كه بگويد من دلم نميخواهد فيلمم پرفروش باشد. اگر فيلم ديده نشود چه ارزشي دارد؟ ما بايد تجربيات شخصي خود را انتقال دهيم اصولا نويسندههاي بزرگ دنيا، تجربههاي شخصي خود را انتقال ميدهند. با «دلداده» كدام دغدغههايتان را مطرح كرديد؟ اينكه بعضي از آمال و آروزهاي جوانان ما پوچ است. اين مسئله گريبانگير بسياري از جوانهاي ماست. سوژهاي كه كمتر كسي جسارت پرداختن به آن را دارد. ما نميتوانيم بعضي از مشكلات جوانان را در قالبهاي جدي بيان كنيم. اما من خودم فيلم طنز را دوست دارم و از آن براي بيان حرفهايم استفاده ميكنم. آيا فيلم بعديتان «زندگي شيرين» هم سوژه طنز دارد؟نه فيلمي در قالب اجتماعي است كه رگههاي طنز دارد. و باز هم ميخواهيد از بازيگران تكراري دو فيلم اخيرتان در آن استفاده كنيد؟ هنوز هيچ تصميمي نگرفتهام، اما فراموش نكنيد كه ما در هر دو حوزه جدي و طنز بازيگرانمان انگشتشمار است و گاهي چارهاي جز تكرار نداريم. ضمن اينكه تهيهكننده و سرمايهگذار هم ريسك استفاده از چهرههاي جديد را نميپذيرند. وقتي تعداد سالنهاي ما به شدت محدود است و اكثر فيلمها اكران مهجوري دارند، ما نميتوانيم ريسك كنيم.الهام اناري ( همشهري )
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]