واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نظرات عجيب پايه گذار فرقه شيخيه (1) گفتگو : احمد حاجقلي* اشاره: استاد حقيقتگو از خوابگرايي شيخ احمد احسائي سخن به ميان آورد و زمان طرح آراء و انديشههاي انحرافي او را بعد از خوابي دانست که در آن بنا به نقل حاج محمد کريم خان کرماني، شيخ به دستور رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و تأييد ائمة اطهار عليهم السلام موظف به انتشار عقائد و دانستههاي خود شده بود. حال بايد ببينيم شيخ پس از آن خواب، چه آرائي را منتشر کرد؟! آقاي حقيقتگو در اين باره گفت: «پس از آن خواب، آقاي احسائي ـ که تا قبل از آن، همانند ساير علما از احترام خاصي در بين مردم برخوردار بود ـ سخناني را اظهار کرد که بر اثر آن، ميان شيعه دوازده امامي اختلاف پيش آمد و عدهاي با جدا کردن خود از بقيه شيعيان، به «شيخي» معروف شدند. خود شيخ نيز توسط غالب فقهاي آن عصر، مورد تکفير قرار گرفت و تلختر از همه، اينکه پارهاي از سخنان او راه را براي پيدايش بابيت و سپس، بهائيت باز کرد. اکنون زمان آن است که بعضي از آنها را به صورت خلاصه ذکر کنم. 1. معاد جسماني از ديدگاه شيخ احسايي همان طور که ميدانيد، معاد يکي از اصول دين ماست و هر کس آن را انکار کند، مسلمان نخواهد بود. طبق اين اصل، ما اعتقاد داريم که در روز قيامت، انسانها مجدداً زنده ميشوند و با بدني مرکب از عناصر طبيعي ـ همانند بدني که در دنيا داشتهاند ـ محشور ميشوند و به بهشت يا جهنم ميروند. يعني معاد، جسماني است و اين اعتقاد از ضروريات دين اسلام است؛1 که آيات قرآن بر آن دلالت دارد.2 اما شيخ احسايي معاد جسماني را به اين معني نپذيرفت و معتقد بوده که انسان، داراي دو جسم و جسد است؛ عنصري و غيرعنصري (هور قليايي)؛ که جسم غير عنصري، جسمي لطيف و فناناپذير است که درون بدن عنصري قرار دارد و در قيامت هم انسان با آن محشور ميشود؛ نه با بدن عنصري.3 آقاي رحمتي گفت: «استاد ببخشيد؛ آيا اين اعتقاد، مشابه اعتقاد به معاد غير جسماني (روحاني) نيست؟» استاد در پاسخ گفت: «ظاهراً همين طور است و شهيد ثالث (ملامحمد تقي برغاني) هم چنين استنباطي از گفتههاي شيخ درباره معاد داشت و او را تکفير کرد.4 در واقع مهمترين دليل تکفير شيخ، همين اعتقاد او بوده است. البته اين اصل بعدها در شيخيه کمرنگ شد؛ به طوري که شيخيه کرمان، آن را يک اصل مستقل براي دين به حساب نميآورند؛ بلکه اصول دين را چهارتا ميدانند که عبارتند از: توحيد ، نبوت، امامت و رکن رابع».5 آقاي عزتي پرسيد: «يعني آنها عدل و معاد را قبول ندارند؟» استاد گفت: «چرا! قبول دارند؛ منتها به عنوان يک اصل مستقل ذکر نميکنند؛ بلکه عدل را زيرمجموعه توحيد و لازمه پذيرش نبوت را پذيرش معاد ميدانند؛ چرا که در قرآن و روايات، فراوان به اين موضوع پرداخته شده است. اما نکتهاي که بايد به آن توجه کنيم، اين است که با اين فرض، معاد، وابسته به نبوت ميشود؛ در حالي که بدون اعتقاد به قيامت، اعتقاد به نبوت بيمعني است؛ يعني تا قيامت را نپذيرفته باشيم، ديگر جايي براي پذيرش نبوت ـ که نشان دهنده راه سعادت است ـ وجود نخواهد داشت». خانم ناصري گفت: «منظور از رکن رابع چيست؟» آقاي حقيقتگو پاسخ داد: « اگر اجازه بدهيد در محل مناسبتري به اين بحث خواهيم پرداخت؛ اما فعلاً بايد به عقيده ديگر شيخ بپردازيم که درباره اهلبيت عليهم السلام ميباشد. 2. نقش ائمه در هستي شکي نيست که ائمه اطهار عليهم السلام جايگاه بسيار والايي دارند؛ اما اين جايگاه والا ـ که حتي تصورش هم براي ما ممکن نيست ـ در حيطه مخلوق و عبد بودن آنهاست و هرگز فراتر از بشري معصوم نيستند؛ حتي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نيز يک بشر است.6 اما از آنجا که آنان، حجت خدا هستند و از ولايت تکويني برخوردارند، ميتوانند در جهان آفرينش، تصرفاتي به اذن خدا داشته باشند. اما شيخ احمد احسايي در خصوص ائمه عليهم السلام به چيزي بالاتر از آنچه ذکر شد، اعتقاد داشت. او معتقد بود آنها علل اربعه يعني علت فاعلي، مادي، صوري و غايي جهان هستي ميباشند.7 در همين راستا او معتقد بود اهل بيت عليهم السلام ، کمککار خدا در امر خلقتند؛ چنان که ميگفت: «... و اشهد هم خلق انفسهم و اتخذهم اعتضاد الخلقة».8 يعني ايشان را شاهد بر خلق خودشان و به عنوان بازوان کمکي خلقتش قرار داد. او همچنين درباره امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام دچار غلو شده و ميگفت: «و في دعا مفردة الوتر انت الله عماد السماوات و الارض و انت الله قوام السماوات و الارض و فيه اشارة الي ان الحسين بن علي بن ابي طالب عليهم السلام عماد السماوات و الارض و ان الحسين اخاه عليهم السلام قوام السماوات و الارض»9 که ترجمه آن ـ که در دعاي مفردة الوتر آمده ـ اين است: تو [اي] الله، ستونهاي آسمانها و زمين هستي و تو [اي] الله، مايه پايداري آسمانها و زمين هستي. و در اين دعا اشاره است به اين که امام حسن عليه السلام عماد (ستونهاي) آسمان و زمين و برادرش امام حسين عليه السلام مايه قوام (پايداري) آنهاست. همان طور که ملاحظه ميفرماييد ايشان به جاي «انت الله» اول امام حسن عليه السلام و به جاي «انت الله» دوم، امام حسين عليه السلام را قرار داده است. در حالي که در دعاي نقل شده مخاطب، خود «الله» است نه کس ديگري. وقتي بحث به اينجا رسيد، خانم اصغري با صداي لرزان ـ که حاکي از اضطراب و ناراحتي او بود ـ گفت: «استاد! آقاي احسايي در توحيد افعالي دچار مشکل بوده و قائل به تفويض شده است». آقاي حقيقتگو در حالي که کتابي را به آرامي ورق ميزد، گفت: « بله؛ تلقي بعضي از علماي بزرگ از اين سخنان شيخ احسايي همين بوده که شيخ در توحيد افعالي مشکل داشته است. چنان که نقل شده مرحوم قاضي طباطبايي، آن عالم و عارف بزرگ و نامي، پس از آن که قسمتي از کتاب «شرح الزيارة» شيخ برايش خوانده شد، در قسمتي از اعلام نظر خود درباره آن فرمود: «اين شيخ در اين کتاب ميخواهد اثبات بکند که ذات خدا داراي اسم و رسمي نيست... بنابراين شيخ، خدا را مفهومي پوچ و بدون اثر و خارج از اسماء و صفات ميداند و اين عين شرک است.»10 آقاي حقيقتگو سپس در حالي که کتابي را روبروي خود باز ميکرد، ادامه داد: «البته طبق نقل کتاب «قصص العلما» ـ که در دست من است ـ آقاي احسايي در توحيد عبادي نيز دچار مشکل بوده است. مؤلف اين کتاب، آقاي شيخ محمد تنکابني ـ که از معاصران شيخ و شاگردان سيد کاظم بوده و در درس سيد کاظم جهت کسب اطلاع شرکت ميکرده ـ مدعي است که شيخ رسالهاي دارد که در آن ادعا کرده چون خدا مجهول الکُنْه است و آنچه در ذهن ميآيد، مخلوق ذهن است، بنابراين بايد در «اياک نعبد و اياک نستعين» وجه الله را اراده نمود که اميرالمؤمنين عليه السلام است.11 مرحوم حاج آقا رضا همداني هم همين مطلب را به شيخ و سيد کاظم رشتي و حاج محمد کريم خان کرماني نسبت داده است.12 از طرف ديگر، شيخ، مردم را عبد (بنده) ائمه عليه السلام دانسته و گفته است: «اين مطلبي است که ائمه عليهم السلام امر به کتمان آن کردهاند و به همين جهت صريحاً مطرح نفرمودهاند.»13 آقاي رضايي گفت: «استاد ببخشيد؛ اگر ائمه عليهم السلام امر به کتمان اين مطلب کردهاند، پس اولاً شيخ از کجا آن را فهميده؟ ثانياً چرا برخلاف امر ائمه عليهم السلام ، اين مطلب را فاش کرده است؟!» بعد از اين سؤال، همه حُضار براي لحظاتي خنديدند و در پايان خندهها استاد پاسخ داد: «سؤال شما را من نبايد پاسخ بدهم؛ بلکه بايستي آقاي احسايي و پيروانش جواب بدهند! اما ما بايد برويم سراغ عقيده ديگر شيخ احمد». مخالفت عقيده شيخ احسايي با روايات آقاي جليلي گفت: «استاد معذرت ميخواهم، قبل از اين که به عقيده ديگر شيخ بپردازيد، مطلبي به ذهنم خطور کرده که با کسب اجازه ميخواهم آن را مطرح کنم و آن، اين است که از مباحث چند دقيقه قبل، اين طور استنباط کردم که شما شيخ احمد را جزء مفوضه دانستيد. اگر چنين است خواهش ميکنم مقداري در اين رابطه و موضع اهل بيت عليهم السلام در برابر آنها توضيح دهيد». آقاي حقيقتگو در پاسخ گفت: «همين طور است. ظاهراً جناب آقاي احسايي جزء مفوضه است و منظور از مفوضه در اينجا کسانياند که معتقدند خداوند متعال، بعد از خلق اهل بيت عليهم السلام امر تدبير عالم را به آنها واگذار کرده و آنها اکنون علت فاعلي آفرينش هستند. حالا در اين اينجا دو احتمال وجود دارد؛ اول اينکه از منظر شيخ و پيروانش، اهلبيت عليهم السلام به صورت مستقل، در جهان، اِعمال مديريتي ميکنند؛ که اين احتمال قطعاً باطل است و بسيار بعيد است که آنها چنين نظري داشته باشند. دوم اين که خداوند امور آفرينش را مقارن با اراده اهلبيت انجام ميدهد؛ که اين احتمال، اگرچه عقلاً محال نيست، اما روايات ردِّ تفويض، آن را در غير موارد اعجاز، رد ميکنند14 مثلاً از امام رضا عليه السلام نقل شده که فرمودند: «هر کس که گمان کند خداوند عزوجل کار آفرينش و روزي را به حجتهاي خود (پيامبر و ائمه عليهم السلام ) واگذار کرده، قائل به تفويض شده و مشرک گرديده است».15 همچنين از امام صادق عليه السلام در ردّ کساني که ميگفتند ائمه، رزق و روزي بندگان را اندازهگيري ميکنند، فرمود: «به خدا سوگند ارزاق ما را جز خداوند، تقدير و اندازهگيري نميکند. من خود، به غذايي که براي خانوادهام احتياج داشتم، سينهام تنگ و فکرم مشغول شد تا اين که رزق آنان را تأمين کردم و نفس راحتي کشيدم».16 و اما عقيدة ديگر شيخ احمد احسايي در خصوص نحوه زندگاني امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در عصر غيبت است که بايد به آن بپردازيم. ادامه دارد... پي نوشت: * . کارشناس فرقههاي انحرافي مهدويت. [1] . رک: بدايه المعارف الالهيه، سيد محسن خرازي، ج2، ص249. 2 . رک: سوره طه/55، سوره نوح/18، سوره روم/25، سوره اعراف/ 25، سوره يس/51، سوره قمر/7، سوره معارج/43، سوره حج/7 و... . 3 . رک: شرح الزيارة، شيخ احمد احسايي، ج4، صص45-48، و جوامع الکلم، همو، رساله قطيفيه، ص13 و رساله فاقانيه، ص 123. 4 . رک: بهائيان، سيد محمدباقر نجفيو اما عقيدة ديگر شيخ احمد احسايي در خصوص نحوه زندگاني امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در عصر غيبت است که بايد به آن بپردازيم. ادامه دارد... پي نوشت: * . کارشناس فرقههاي انحرافي مهدويت. [1] . رک: بدايه المعارف الالهيه، سيد محسن خرازي، ج2، ص249.مد تنکابني، ص55. 12. هدية النملة، حاج آقا رضا همداني، ص5. 13. شرح الزيارة، شيخ احمد احسايي، ج1، ص98. 14. رک: فصلنامه انتظار، ش3، بهار 1381، شيخيه بستر پيدايش بابيت و بهائيت، عزالدين رضا نژاد، صص240-241. 15 همان، ص 244، از بحار الانوار، ج25،ص329. 16. همان، ص243، از بحار الانوار، ج25، ص301. منبع:: نشریه امان ،شماره 28 ،اسفندماه 1389
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]