محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831217117
بن مايه هاي غيبت امام عصر(عج) در روايات (1)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بن مايه هاي غيبت امام عصر(عج) در روايات (1) نويسنده: مهدي غلامعلي* چکيده مسأله ي امکان غيبت امام عصر(عج) و پيشگويي اين غيبت توسط ديگر حجج الهي از جمله شبهاتي است که درعصر حاضر، از جانب مخالفان مطرح شده است. آنان با زير سؤال بردن صحت اسناد روايات غيبت، برطبق مباني شيعيان ، مسأله ي غيبت امام دوازدهم را ساخته ي انديشه ي عالمان شيعي ومحدثاني چون نعماني وشيخ مفيد مي دانند. براي پاسخ گويي به اين گونه شبهات، روايات معصومان مورد پژوهش قرار گرفت، وروشن شد که صدور روايات صحيح درمسأله ي غيبت از سده ي اول تا سوم به گونه هاي مختلف نشانگر پيشگويي هاي معصومان است.البته درقرن اول، روايات معدودي به صورت اجمالي براي افراد ويژه اي بيان شده که نشان از اسرار بودن آن دارد، ولي درقرن دوم گسترش يافته که نشانگر شيوع اين روايات است. با بررسي اسناد روايات غيبت، مي توان، به ضرس قاطع، به پيشگويي غيبت، سال ها پيش از وقوع آن اطمينان داشت وروايت صحيح آن را براي قائم آل محمد (ص) اثبات کرده اند. کليد واژه ها : امام مهدي (عج) قائم، غيبت، غيبت امام عصر، شبهات غيبت، مهدويت، غيبت نگاري. درآمد انديشه هاي کلامي شيعه، ريشه دربنيادهاي استوار اسلامي دارد. بن مايه ها وريشه هاي ابعاد مختلف اين انديشه درميراث کهن وآموزه هاي قرآن وسنت قابل بازيابي، تحليل، استوارسازي وگزارش است. روشن است که درميراث کلامي شيعه بحث هاي غيبت، رجعت، علم غيبت، ولايت (تکويني و تشريعي) وعصمت از اهمّيت خاصي برخوردارند واز ديرباز، زمينه ساز گفتگوهاي بسياري شده اند وبحث هاي بسياري را دامن زده اند. اين مباحث- که از اختصاصات انديشه شيعي شناخته شده است - همواره از جانب مخالفان مورد هجمه ونقد قرار گرفته است.تنازعات فکري ياد شده ، گاه بينِ مذهبي وگاه، درون مذهبي بوده است. انديشوران شيعه نيز همواره برخود واجب مي دانستند که ضمن ترويج ودفاع از انديشه استوار شيعي، نقدها وشبهات وارده را پاسخ گويند. شبهه افکني درمحدوه ي انديشه اختصاصي شيعه در تمام دوران ها به شيوه هاي گوناگون وجود داشته است. درعصر حاضر نيز چون گذشته اين روند، با سرعتي بيشتر، ادامه يافته است.تحولات سياسي - فرهنگي نيز درکشورهاي شيعي برشبهه افکني هاي گسترده مخالفان دامن زده است. درميان مباحث ياد شده، مسائل مربوط به مهدويت از اهمّيت ويژه اي برخوردار است وهر روزه هجمه هاي سفسطه گرايانه اي به مباحث ولادت، طول عمر وبويژه غيبت امام عصر (عج) درقالب هاي گوناگون از جانب مخالفان رخ مي نماياند. سامان يافتن کتاب هاي متعدد درتبيين مسأله ي غيبت، از ديرباز تا کنون، درجهت پاسخگويي به شبهات مطرح دراين موضوع بوده است؛ به گونه اي که هر کتاب غيبت به دنبال رفع يکي از شبهات در زمينه ي غيبت امام عصر بوده است. از اين رو، غيبت نگاري، در يک گستره ي زماني، سال ها پيش از رخداد غيبت توسط نويسندگان و محدثان شيعي آغاز وتا به امروز ادامه داشته است.(1) اين پژوهش برآن است تا به بحث «غيبت»، چگونگي وابعاد آن در ميراث کهن بپردازد.وبا بررسي روايات ريشه ها وبن مايه هاي غيبت را نخست گزارش وسپس ارزيابي وتحليل کند.وبدين سان، به پرسش زير پاسخ خواهد گفت: انديشه ي غيبت از چه زماني در سنت راه يافته است؟ به عبارت ديگر، آيا اين انديشه در سنت، ديرينه اي بس کهن دارد ويا در سده سوم در تفکر شيعي راه يافته است؟ سؤال ياد شده ، برگرفته از شبهات جديد برخي از عالمان اهل سنت، ودگرانديشان عصر حاضر است. آنان براين باورند که غيبت، ساخته وپرداخته ي عالمان شيعي در سده ي سوم هجري است؛ چه اين که با شهادت امام حسن عسکري (ع)، عالمان شيعي دريافتند که جامعه ي شيعي با بحرانِ امامت روبه روگرديده است. ازاين رو، براي برون رفت از اين بحران، مسأله ي غيبت را بنيان نهادند. اين شبهات ونظاير آن، در صورتي صحيح خواهدبود که هيچ خبر واثري درکلامِ معصومان وجود نداشته باشد. طبق اين شبهات، بايد تمام آثاري که به مسأله ي غيبت پرداخته اند، پس از سده سوم نگارش يافته باشد. به صورت تفصيلي بخشي از شبهات در آثار مخالفان، (2) درچند ساله ي اخير، اين چنين است: 1. روايات غيبت، طبق مباني شيعيان، از جهت سندي صحيح نيست؛ 2. مسأله ي ولادت وغيبت امام دوازدهم ساخته وپرداخته ي عالمان شيعي بوده وريشه اي در روايات ندارد؛ 3. روايات مربوط به غيبت همگي ساختگي است؛ چه اين که بيشتر راويان اخبار (علل واسباب غيبت) از غلات، مجهولان ويا از دروغگويان هستند؛ 4. اعتقاد به دو غيبت ساخته ي نعماني بوده و او نخستين عالمي است که اين ايده را مطرح وشرح کرده است؛ 5. اعتقاد به غيبت ، تنها يک باور شايع ومتداول شيعي بوده وروايتي دراين زمينه وجود نداشته است؛ 6. بيان روايات مربوط به غيبت، پيش از امام دوازدهم ، در دوره ي شيخ مفيد تدوين شده است. ما برآنيم که موضوع غيبت، آغازين بازتابش در روايات نبوي(ص) وپس از آن، دراحاديث معصومان (ع) بوده است.البته جزئيات اين فرضيه (اعم از شدت وضعف، کثرت وقلّت هاي اين روايات ) قابل بررسي است واين پژوهش عهده دار آن است. براي اين منظور، تمامي روايات مربوط به غيبت،گرد آوري ومطالعه شده است. انديشه ي غيبت در روايات محدثان بزرگ شيعه، در طول تاريخ، با روايت کردن آثار روايي معصومان (ع) از باروهاي شيعي پاسداري کرده اند. مسأله ي «غيبت قائم محمد(ص)» نيز در برهه اي از زمان به عنوان يک باور اختصاصي درميان شيعه راه يافت. محدثانِ پس از عصر غيبت ، با پيروي از آثار غيبت نگارانِ عصر حضور، کتاب هاي بزرگ ومفصلي را با هدف دفاع از غيبت سامان داده اند.ترجيع بند بسياري از اين آثار را مي توان در پيشگويي مسأله ي غيبت درکلام بزرگان دين مشاهده کرد.اما فارغ از پيشداوري هاي اين دوران، بايد روايات گزارش شده از معصومان را در اين زمينه به دقت بررسي کرد تا بتوان بُن مايه هاي غيبت را در آنها کشف کرد.به تعبير ديگر، بايد تلاش کرد تا بتوانيم دريابيم که انديشه ي غيبت از چه زماني وچگونه در سنت راه يافته است؟ براي دستيابي به اين مهم، مهم ترين آثار غيبت نگاران (باب الغيبة کتاب الکافي، کتاب الغيبة نعماني، کتاب کمال الدين، کتاب الغيبة طوسي وابواب الغيبة درکتاب بحارالأنوار) به طور کامل بررسي شد.سپس روايات مربوط به غيبت، با توجه به مفاد آنها، درسه فصل جداگانه تقسيم گرديد: 1. روايات مربوط به وجود غيبت، 2. روايات تبيين کننده ي چرايي غيبت، 3. روايات تبيين کننده ي چگونگي غيبت. در دسته ي اول، رواياتي آمده که معصومان به اصل وجود غيبت، سال هاي پيش از آن، تصريح کرده اند ودر دسته ي دوم وسوم رواياتي است که اهل بيت(ع) در لا به لاي گفتارشان به غيبت اشاره کرده اند، ولي به صراحت درباره ي آن سخن نگفته اند.البته بايد توجه داشت که روايات مربوط به (چرايي، چگونگي وتعداد غيبت) به گونه اي اشاره به رويداد غيبت دارد. آنچه اين پژوهش عهده دار آن است، بررسي روايات دسته ي نخست است. براي اين منظور، روايات هر معصوم را جداگانه مطالعه گرديده ونکات آن استخراج شده است وبا توجه به زمان صدور، درچهار مرحله تقسيم گرديد تا بهتر بتوان تحليل آنها را ارائه داد. مرحله ي نخست. دوره ي بيانات اجمالي (سده ي اول هجري) 1. غيبت در کلام پيامبر خدا(ص) تعداد رواياتي که از پيامبر خدا درباره ي غيبت گزارش شده ، بسيار اندک است.شمار اين روايات کمتر از بيست روايت است.روايات نبوي موجود دراين زمينه را دو گروه گزارش کرده اند: اهل بيت (ع) وصحابه پيامبر خدا. الف. روايات نبوي از طريق اهل بيت(ع) تعداد معدودي روايت (حدود سيزده روايت) از امامان شيعه، از پيامبر خدا در باره ي پيشگويي غيبت «مهدي» يا «قائم» يا « الطريد الشريد» رسيده است.(3) اين روايات ازامام علي، امام باقر، امام صادق، امام کاظم وامام رضا(ع) صادر شده است.درميان اين روايات مي توان اسناد صحيح ويا موثق را مشاهده کرد.وخواننده با بررسي اسناد ومتون روايات به صدور آنها اطمينان مي يابد.بيان يک نمونه همراه با بررسي سندي سودمند است: امام صادق(ع) از پدرانش روايت کرده که رسول خدا(ص) فرمود: فرزندم مهدي، نامش هم نام من است وکنيه اش کنيه من، در خلقت واخلاق شبيه ترين مردم به من است.يک غيبت وحيرتي دارد که خلق از دين خودگمراه شوند ودر آن وقت است که چون شهاب ثاقب باز آيد و زمين را پر از عدل وداد کند؛ چنان که پر از ظلم وجور شده است.(4) بررسي سندي اين حديث از جهت سندي از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ زيبايي آن در حيلوله هاي آن نهفته است ومي توان گفت درهمين جا جناب صدوق اين متن رابا بيش از 36 طريق گزارش کرده است.(5) سند روايت را مي توان «صحيح» ويا نهايتاً به خاطر وجود «داود بن حصين»(6) - که واقفي است - موثق ارزيابي کرد. تحليل روايات نبوي به گزارش اهل بيت(ع) به نظر مي رسد که اين روايات را اهل بيت (ع) از مجموعه علوم غيبي و ودايع ويژه امامت گزارش کرده اند، نه اين که به صورت شفاهي وشيوه ي راويان از پدران خود شنيده باشند.مؤيد اين ادعا عموماتي است که درباره ي احاديث ايشان آمده است؛ مانند «حديثي حديث ابي وحديث ابي حديث جدي و...». همچنين قراين ديگري نيز در دست است؛ مثلاً در روايتي که سدير صيرفي از حضورش درمنزل امام صادق نقل مي کند ، آن حضرت شديداً اندوهناک بوده وبرحال شيعيان درعصر غيبت مي گريستند. امام آگاهي خود را از حال شيعيان درعصر غيبت برگرفته از مطالب کتاب جفر (ازکتاب هاي ويژه در دست امامان) مي دانند ومي فرمايند: امروز صبح درکتاب جفر مي نگريستم. اين کتاب مشتمل است برعلم مرگ ها وبلاها و مصائب، وعلم گذشته وآينده تا روز قيامت که خداوند متعال به محمد وامامان بعد از او ارزاني داشته است.درآن کتاب، ديدم که نوشته قائم ما متولد مي گردد وغيبت مي نمايد.غيبت او طولاني مي شود وعمرش به طول مي انجامد. در آن زمان اهل ايمان امتحان مي شوند وبه واسطه طول غيبتش شک وترديد در دل آنها پديد مي آيد وبيشتر آنها از دين خود برمي گردند... .(7) حتي اگر اين روايات را اهل بيت(ع) به صورت شفاهي نيز از يکديگر شنيده باشند، نمي توان آن را نشانِ از آگاهي عمومي مردم نيز دانست.به ديگر بيان، اين گونه روايات به صورت اسرار درخاندان اهل بيت (ع) بوده که از نسلي به نسلي ديگر منتقل مي شده است. ب. روايات نبوي به گزارش صحابه چهار روايت نبوي دربيان غيبت در دست است که به وسيله صحابه گزارش شده است.اين روايات را جابر بن عبدالله انصاري ، (8) عمّار، (9)بُرَيدَة الأسلَمِي(10) وابن عبّاس(11) نقل کرده اند. ازجهت سندي وهمچنين تا حدودي دلالي غير از روايت جابر، ما بقي غير قابل اعتماد است. روايت جابر را از کتاب کمال الدين وتمام النعمة مي خوانيم: حَدَّثَنَا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مَسرُور- رَضِيَ اللهُ عَنهُ - قَالَ: حَدَّثَنَا الحُسَينُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عَامِرٍ، عَن عَمِهِ عَبدِاللهِ بنِ عَامِرٍ، عَن مُحَمَّدِ بنِ أبي عُمَيرٍ، عَن أبي جَمِيلَةَ المُفَضَّلِ بنِ صَالِحٍ، عَن جَابِر بنِ يَزيدَ الجُعفِيِّ، عَن جَابِر بنِ عَبدِاللهِ الأنصَاريِّ، قَالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ - صلي الله عليه وآله - المَهدِيُّ مِن وُلدِي اسمُهُ اسمِي وَکنيَتُهُ کنيَتِي، أشبَهُ النَّاسِ بي خَلقاً وَخُلقاً، تَکونُ بِهِ غَيبَةٌ وَحَيرَةٌ تَضِلُّ فِيهَا الأُمَم ُ، ثُمَّ يُقبِلُ کالشِّهَابِ الثَّاقِبِ يَملَؤهَا عَدلاً وقِسطاً کمَا مُلِئَت جَوراً وَظُلماً؛(12) جابر بن عبدالله انصاري گويد: رسول خدا فرمود: فرزندم مهدي نامش هم نام من است وکنيه اش کنيه من، شبيه ترين مردم درخلقت واخلاق به من است؛ غيبتي دارد ويک سرگرداني درباره اش پيش آيد که امت ها در آن گمراه شوند. سپس چون شهاب ثاقب پيش آيد وزمين را پر از عدل وداد کند؛ چنان که پر از جور وظلم شده است. بررسي سندي غير از مفضل بن صالح(13) وجابر بن يزيد جعفي (14)- که وثاقتشان مورد ترديد است- تمام افراد سند، نزد رجاليان ثقه شمرده شده اند. اکنون برمبناي گروهي که وثاقت اين دو راوي را مي پذيرند، اين سند «صحيح علي التحقيق»است(15) وحال آن که برمبناي آية الله خويي به خاطر وجود «مفضل بن صالح»، سند ضعيف است. تحلل روايات نبوي به گزارش صحابه گذشت که تنها روايتي را که مي توان از جهت سندي پذيرفت، «روايت جابر»است.متن اين روايت نيز با ديگر آموزه هاي ماسازگار است.با توجه به اين که راوي آن جابر بن عبدالله انصاري از بزرگان صحابه واصحاب سرّ اهل بيت (ع) است، مي توان تصور کرد که او از دانسته هايي که ديگران را ياراي فهم نيست، آگاه باشد؛ چه اين که همو گزارشگر حديث لوح سبزين فاطمي است که اسامي دوازده امام در آن آمده بود واز سوي ديگر، وفاداري جابر به اهل بيت(ع) درعمر پربرکت وطولاني ايشان ثابت شده است. اما سه روايات ديگر، ضعف هاي جدي دارند.وجود وضاع وحديث سازي چون «محمد بن عبدالله بن المطلب شيباني» در روايت عمار وبيان اسرار ويژه ، مانند غيبت واسامي امامان، درجمعي که دشمنان اهل بيت حاضرند، در روايت بريدة الاسلمي ما را از پذيرش اين روايات باز مي دارد. بنابر اين از جمع بندي روايات صحابه به دست مي آيد که: 1. شمار روايات نبوي صادر شده درباره ي غيبت - که از غير طريق امامان رسيده است- بسيار اندک بوده وکمتر از شمار انگشتان يک دست است. 2. اسناد بيشتر اين روايات ضعيف است. 3. تنها حديث صحيح (البته علي التحقيق) روايت اول است که در کمال الدين آمده است و راوي آن جابربن عبدالله انصاري است. 4. با اين تعداد روايت نمي توان گفت که پيامبر مسأله ي غيبت را براي جامعه به صورت عمومي بازگو کرده باشند. بنابراين شواهد، پيامبرخدا درهيچ جمع وجلسه عمومي درباره ي غيبت سخن نگفته اند. نهايت مطلبي را که مي توان پذيرفت، آن است که رسول خدا براي بعضي از خواص، به صورت کلي ورمز گونه به اصل غيبت اشاره کرده اند که دراين صورت اصحاب سري چون جابر بن عبدالله انصاري نيز از آن آگاهي داشته اند. 2. غيبت در کلام اميرالمؤمنين(ع) در روايات علوي نيز به اصل مسأله ي غيبت اشاره وگاه، تصريح شده است؛ (16) اما شمار اين روايات وفضاهاي صدور آنها تأمل برانگير است .با وجود تعدد اين روايات، راويان آنها تنها چهار نفرند که عبارتند از اصبغ بن نباته(17)، کميل بن زياد(18)، حُذَيفة بن يَمان (19)، وفردي ثقه از شيعيان امام علي.(20) اصبغ بن نباته تميمي حنظلي مُجاشِعي درشمار شُرطة الخَميس (نيروهاي ويژه)، فرماندهان واز معتمدان امام علي (ع) است که تا مرز مرگ وشهادت با امير مؤمنان پيمان بسته بود.(21) اصبغ دوجريان را در باره ي غيبت نقل کرده است که آنها را بسياري از متون معتبر گزارش کرده اند.يکي از آنها مي خوانيم: روزي اصبغ بن نباته امير مؤمنان را مي بيند که متفکرانه با سر انگشت دستشان خاک ها را مي کاود وسبب را مي پرسد وامام در ضمن پاسخ به او به مسأله ي غيبت تصريح مي کنند: اصبغ بن نباته گويد: خدمت اميرالمؤمنين(ع) آمدم وديدم آن حضرت متفکر است وزمين را خط مي کشد، عرض کردم: اي اميرمؤمنان، چرا شما را متفکر مي بينم وبه زمين خط مي کشي، مگر به آن (خلافت در روي زمين) رغبت کرده اي؟ فرمود: نه، به خدا! هرگز روزي نبوده که به خلافت يا به دنيا رغبت کنم، ولي فکر مي کردم درباره ي مولودي که فرزند يازدهم من است، او همان مهدي است که زمين را از عدل وداد پر کند؛ چنان که از جور وستم پر شده باشد. براي او غيبت وسرگرداني است ( هر زماني درشهري به سر مي برد) که مردمي در آن زمان گمراه گردند وديگران هدايت شوند. (22) بررسي کلي روايات علوي هرچند، برحسب علم رجال، ناگذيريم تمام روايات علوي را در باره ي غيبت، ضعيف ارزيابي کنيم، اما روايت اول اصبغ بن نباته (متن فوق) وروايت فرد ثقه از شيعيان، شمار افراد ثقه درطبقات مختلف روايت وتعدد نقل هاي مکرر اين دو روايت درکتب معتبر کهن شيعه اطمينان به صدور را تقويت مي کند. همچنين، با همين نگاه مي توان روايت کميل را به خاطر تعدد نقل نويسندگان بزرگ، همچون صدوق، مفيد، طوسي، سيد رضي و...صادر شده تلقي کرد. مفاد اين روايات قابل بررسي ودقتِ مضاعف است .برخي از نکات اين روايات عبارت اند از: 1. تنها در روايت اصبغ بن نباته به مسأله ي غيبت وحيرت تصريح شده است ودر روايات ديگر، با دلالت التزامي مي توان به غيبت پي برد. 2. فضاي صدور هر دو روايت اصبغ نشانگر عدم حضور ديگران است، وبيشتر به يک جريان خصوصي شبيه است. 3. بايد توجه داشت که اصبغ بن نباته(23) وکميل بن زياد(24) وحذيفة بن يمان،(25) همگي از اصحاب سرِّ امام علي (ع) وخواصّ ايشان بوده اند. بنابر آنچه گذشت، پيشگويي مسأله ي غيبت از جانب امام علي (ع) درميان اجتماعات عمومي ثابت شده نيست.نهايت مطلب، آن است که امام براي افرادي ويژه، اصل غيبت را با الفاظ گوناگون والبته مجمل بيان کرده اند. 3. غيبت در کلام امام حسن و امام حسين (ع) به طور کلي، تعداد روايات حسنين (ع) درجوامع روايي شيعه وسني بسيار اندک است. و روايات مربوط به غيبت نيز نسبت به روايات ديگرمعصومان بسيار کمتر است؛ مثلاً درکتاب کمال الدين تنها شش روايت از حسنين (ع) درباره ي قائم (ع) گزارش شده است که فقط درسه روايت آن به مسأله ي غيبت اشاره شده است.(26) درکتاب الغيبة نعماني روايتي از اين دو امام در باره ي غيبت نيامده است. ودرکتاب الغيبة طوسي تنها يک روايت از امام حسن(ع) آمده است. در اسناد تمام اين روايات افراد ناشناخته وجود دارند. نمونه: ...مردي از همدان گويد از حسين بن علي شنيدم که مي فرمود: قائم اين امت نهمين فرزند من است واو صاحب بيت است واوست که زنده است وميراثش تقسيم مي شود.(27) تحليل روايات حسنين(ع) 1. با وجود سه يا چهار روايت، برفرض حصول اطمينان صدور، نمي توان نتيجه گرفت که درعصر حسنين مسأله ي غيبت شيوع داشته است. 2. نکته ي اشتراک اين روايات، اجمال گويي آنهاست. 3. دراين دوره طرفداران امامت محمّد بن حنفيه وشکل گيري تفکر کيسانيه نشان از آن دارد که غيبت باوري درمحدوده اي ، هر چند کوچک ، خود را نشان داده است. 4. غيبت در کلام امام زين العابدين(ع) حدود پنج روايت درباره ي غيبت از امام سجاد (ع) گزارش شده است. اين روايات را افرادي چون امام صادق به واسطه پدرشان ، (28) سعيد بن جبير، (29) ابوحمزه ثابت بن دينار، (30) ابوخالد کابلي(31) وعمرو بن ثابت (32) از ايشان نقل کرده اند.تمام اين راويان - که درشمار شاگردان زين العابدين هستند.- از وثاقت ويژه اي برخوردارند. تنها درباره ي عمرو بن ثابت گمانه هايي از جانب ابن غضايري مطرح است که ديگراني چون کشي وحلي آن را نپذيرفته وبرمدح وي تأکيد دارند. دراين روايات از مسأله ي غيبت با عباراتي همانند «الغيبة،(33) غائب مستور،(34) غيبتين (35)» تعبير شده است. اسناد اين روايات تأمل برانگيز است ودر هر سند دست کم يک يا چند نفر ناشناخته وجود دارد؛ اما متن آنها قابل پذيرش است وبيشتر، به طور اجمالي، از غيبت ياد کرده اند وچنان که انتظار مي رود، در اين روايات از امام عصر با عنوان «قائم» ياد شده است وجامعه شيعه با اين واژه بيگانه نبوده، ولي مصداق آن را نمي دانستند. تنها روايت ابوخالد کابلي به صورت متعين از قائم وحوادث آن دوران (مانند جريان جعفر کذاب وصدمات او) ياد کرده است که البته اين گونه بيان در سال هاي پاياني سده اول تأمل برانگيز است.. چنان که ملاحظه شد، تعداد روايات صادر شده از معصومان درسده ي نخست هجري درپيشگويي غيبت بسيار اندک ، مجمل وبراي افراد ويژه بوده است.بنابراين، نمي توان انتظار داشت که جامعه شيعي از غيبت آگاه بوده اند؛ چه اين که اساساً نمي توانستند تصور درستي هم نسبت به آن داشته باشند. پينوشتها: * مدرس دانشکده ي علوم حديث. 1- تنها 52 نفر از راويان شيعه از عصر حضور معصومان تا پايان قرن پنجم کتاب هايي درموضوع غيبت نگاشته اند: هيجده نفر ازنويسندگان اين مجموعه پيش از غيبت، پانزده نفر در دوران غيبت صغرا ونوزده نفر در دوران غيبت کبرا تا حدود پايان قرن پنجم بوده اند. ر.ک :«درآمدي بر غيبت نگاري»، مهدي غلامعلي ، حديث انديشه، شماره ي 3، بهار وتابستان 86. 2- براي آگاهي از شبهات مخالفان در زمينه ي غيبت امام عصر به کتاب هاي زير مراجعه شد و اهم شبهات در شش دسته فوق ساماندهي گرديد.اين کتاب ها عبارت اند از: آمدن مهدي افسانه است، محمّد جودت اليوسف، ترجمه: اسحاق دبيري؛ متي يشرق نورک ايها المنتظر (عجيب ترين دروغ تاريخ)، عثمان بن محمد الخميس، تحقيق: عبدالله بن سلمان ، ترجمه: اسحاق دبيري؛ مهدي موعود يا مهدي، موهوم عبدالرحيم ملا زاده؛ بررسي علمي دراحاديث مهدي، ابن الرضا ابوالفضل برقعي؛ چهار اثر ياد شده توسط انتشارات حقيقت وابسته به وهابيون در عربستان سعودي در سال 1378 ش / 1429 ق، به چاپ رسيده اند؛ تطور الفکر السياسي الشيعي من الشوري الي ولاية الفقيه، احمد الکاتب، بيروت: دار الجديد ، 1998م، اول؛ غيبت ومهدويت در تشيع اماميه، دکتر جاسم حسين ودکتر ساشا دينا، ترجمه: محمود رضا افتخار زاده، قم: ناشر مترجم، اول. 3- ر.ک: الکافي، ج1، ص 22، ح 14؛ کمال الدين، ص 51، ص 287، ح4و ح 5، ص 412، ح 12؛ الارشاد، ج2، ص 275؛ دلائل الامامة، ص 455 و468؛ کفاية الاثر ، ص 146. 4- کمال الدين ، ص 287، ح 4. 5- مثلاً درطبقه ي مشايخ نويسنده سه نفر، در طبقه ي مشايخ مشايخ نيز سه نفر و در طبقه ي بعدي، نام چهار نفر ديده مي شود . تمام اين ده نفر از بزرگان شيعه وراويان معتبر هستند که در توصيف يکايک ايشان مي خوانيم «امامي ثقة جليل القدر». پس از اين ده نفر، نام دانشمند ثقه وجليل القدر شيعه، «حسن بن محبوب» ديده مي شود. وپس از او، داود بن حصين است که او نيز ثقه است، ولي واقفي است.نفر آخر درسند نيز ابوبصير است که در وثاقت او ترديد نيست. 6- داود بن حصين - که استاد حسن بن محبوب است - شاگردي امامان صادق وکاظم را نموده است.نجاشي او را ثقه دانسته وطوسي در سه جا از او ياد کرده است وآن گاه که نام وي را در شمار اصحاب امام کاظم آورده، چنين نوشته است «واقفي». ابن داود حلي او را در شمار ممدوحين وکساني که پيشينيان آنان را ضعيف ندانسته اند، آورده وسپس با عبارتي کوتاه، مخالفت خود را با واقفي بودن وي ابراز داشته است؛ چه اين که نوشته است: «وقيل واقفي». (الرجال ابن داود، ص 143) .البته به نظر ابن داود چندان نمي توان اعتماد کرد؛ چون نام داود را در بخش دوم کتاب هم آورده است.قاعده اي در علم رجال هست که بزرگان وراويان سترگ، درصورتي از کسي روايت مي کنند که او درحالت استقامت پايبند به اعتقادات شيعيان امامي باشد و يقيناً از واقفيان در دوران وقفشان نقل نمي کنند . بنابراين ، ظاهر امر، چنين است که مشايخي همچون حسن بن محبوب، پيش از آن که داود واقفي شود، از او روايت کرده اند. با توجه به اين نکته، روايت «صحيح» است واگر کسي اين قاعده را نپذيرد، روايت، «موثق» خواهد شد. 7- الغيبة، ص 168. 8- کمال الدين، ص 286، ح 1. 9- کفاية الاثر، ص 120؛ الصراط المستقيم، ج2، ص 118. 10- مختصر بصائر الدرجات ، ص 18. 11- کمال الدين ، ص 287، ح 7. 12- همان، ص 286، ح1. 13- ترديد در وثاقت وي ابتدا از ناحيه ابن غضائري آغاز شده واو را اينگونه توصيف کرده است:« المفضل بن صالح أبو جميلة الاسدي مولاهم النحاس ضعيف کذاب يضع الحديث». الرجال (ابن غضائري)، ص 88. به تبعيت از ابن غضائري، علامه حلي نيز وي را تضعيف ونامش را در بخش دوم کتابش (من ارد قوله و...) آورده است. شيخ وبرقي نيز تنها به توصيف طبقه وي پرداخته اند. درمقابل ابن داود حلي او را در بخش ممدوحين کتابش آورده است. الرجال (ابن داود حلي)، ص 390 و 395. برنامه دراية النور نيز او را «امامي ثقة علي التحقيق وربما يضعف »معرفي کرده است. آية الله خويي وثاقت مفضل را نپذيرفته است. معجم رجال الحديث، ج18، ص 227. 14- ترديد در وثاقت جابر بن يزيد وروايات وي ريشه اي بس کهن دارد. کشي رواياتي را در وثاقت وعدم وثاقت وي گزارش کرده است.از آنجا که وي به سال 128 فوت کرده بيشتر بايد امام باقر را درک کرده باشد تا امام صادق.اما گزارشات راويان آن زمان بيانگر آن است که وي از صادقين روايات متعددي گزارش کرده است به گونه اي که زراره وقتي درباره أحاديث جابر از امام صادق سؤال مي کند، چنين پاسخ مي شنود:«ما رأيته عند أبي قط الا مرة واحدة وما دخل علي ّقط . اختيار معرفة الرجال، ص 191، ش 335 از اين رو افرادي چون ابن داوود نيز وي را در شمار راويان ضعيف دانسته اند . الرجال (ابن داوود)، ص 546. اما روايات مدح وي نيز در دست است که طرفداران وثاقت به آن تمسک مي کنند مثلاً زياد ابن ابي حلال مي گويد درباره ي روايات او اختلاف داشتيم اما روزي نزد امام صادق رفتم ايشان بدون مقدمه ابتدا فرمودند:«رحم الله جابر الجعفي کان يصدق علينا لعن الله المغيرة بن سعيد کان يکذب علينا». اختيار معرفة الرجال، ص 192، ش 336 شيخ مفيد، ابن غضائري، علامه حلي نيز او را توثيق کرده اند.دراية النور نيز درباره ي او نوشته است:«امامي ثقة جليل وربما جليل وربما ضعف». آية الله خويي ضمن اعتماد به شهادت ابن قولويه، علي بن ابراهيم، شيخ مفيد در رسالة العدديه وابن غضائري وي را ثقه ، دانسته است.معجم رجال الحديث، ج4، ص 25. 15- مانند آية الله سيد موسي شبيري زنجاني، محققان برنامه دراية النور. 16- بخشي از روايات علوي به اصل وجود قائم يا ثواب انتظار بر فرج، اشاره شده است. (کمال الدين، ص 645، ح 6) وحتي در بعضي روايات به صورت ضمني واشاره اي به لوازم غيبت پرداخته شده است، الأمالي (شيخ مفيد)، ص 233 ، ح 4) 17- الکافي، ج1، ص 338، ح 7؛ الغيبة (نعماني)، ص 60، ح 4 و ص 140 ، ح 1؛ کمال الدين ، ص 288 ، ح 1، و ص 302، ح 9 و ص 303 ، ح 15. 18- کمال الدين ، ص 289، ح 2 و ص 292؛ الخصال، ص 187؛ الارشاد، ج1، ص 227؛ الامالي (مفيد)، ص 247، ح3؛ خصائص الائمه، ص 105. 19- فضائل أميرالمؤمنين( ابن شادان)، ص 68. 20- ر.ک :الکافي ، ج1، ص 335، ح 3 و ص 339، ح 13؛ الغيبة (نعماني)، ص 136، ح 2. 21- دانشنامه اميرالمؤمنين (ع) ، ج 12، ص 69- 71. 22- الکافي ، ج1، ص 338، ح 7. 23- دانشنامه ي امير المؤمنين(ع) ، ج12، ص 69- 71. 24- همان، ج12، ص 295- 298. 25- همان، ج12، ص 106- 111. 26- ر.ک : کمال الدين، ص 314 تا 318. گفتني است که روايت اول از امام حسن است. آن حضرت جرياني را از برخورد امام علي وخضر بيان فرموده اند ومطالب از امام علي است وامام حسن تنها راوي ماجراست.اگر اين روايت را روايت امام حسن برشماريم، تعداد روايات ايشان در مسأله ي غيبت دوتا خواهد شد ودر مجموع، از حسنين چهار روايت دراين باره درکتاب مذکور آمده است. 27- کمال الدين ، ص 317، ح2. 28- همان، ص 207، ح 22. 29- همان، ص 321،ح 3. 30- همان، ص 328، ح 8. 31- همان، ص 319، ح 2. 32- همان، ص 323، ح 7. 33- همان، ص 319، ح 2 و ص 321،ح3 و ص 323 ، ح 7. 34- همان، ص 207، ح 22. 35- همان، ص 328، ح 8. منبع:فصلنامه علوم حديث شماره 53 ادامه دارد... /ج
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 592]
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها