واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسي و نقد مباني معرفت شناختي اخلاق سکولار(5) نويسنده:محمد سربخشي(*) کثرت گرايي معرفتي واژه کثرت گرايي از واژه لاتيني (Pluralis) به مفهوم گرايش به کثرت گرفته شده است. اين مفهوم ابتدا در عرصه کليسا درباره اشخاصي که داراي چندين منصب کليسايي بودند، به کار رفته است. به چنين کساني «پلوراليست» مي گفتند. کم کم اين مفهوم در معناي اصالت دادن به کثرت در عرصه هايي همچون اجتماع، سياست، فرهنگ، دين، اخلاق و معرفت به کار رفت. همين امر موجب شد کثرت گرايي انواعي پيدا نمايد. کثرت گرايي اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اخلاقي، ديني و کثرت گرايي معرفتي از اقسام مختلف اين موضوع مي باشند.(1) کثرت گرايي معرفتي مهم ترين نوع کثرت گرايي است؛ چرا که اين نوع کثرت گرايي مبناي ساير انواع کثرت گرا تلقي شده است. به همين سبب نيز ما کثرت گرايي را در ذيل مباني معرفت شناختي اخلاق سکولار مورد بحث قرار داده ايم. از اين رو، دليل کثرت گرايي را مي توان از مباني عام اخلاق سکولار برشمرد. در کثرت گرايي معرفتي ادعا مي شود هيچ معرفت مطلق و ثابتي وجود نداشته و قابل اثبات نيست. به همين دليل، کثرت گرايي معرفتي هم دوش با نوعي شکاکيت و نسبي گرايي است. کثرت گرايي معرفتي داراي رويکردهاي مختلفي است. به عبارت ديگر، طرفداران آن براي تبيين گرايش خود از بيانات مختلف و متنوعي استفاده کرده اند. گاهي گفته مي شود معرفت يقيني اساساً قابل حصول نمي باشد. اين تبيين دقيقاً منطبق با شک گرايي مطلق است. گاهي نيز گفته مي شود ابزارهاي ادراکي انسان در لايه هاي تو درتوي حقيقت غرق شده و امکان استخراج معرفت يقيني و کامل وجود ندارد.(2) به عبارت ديگر، اين لايه هاي تودرتو موجب مي شوند هر کس با ضلعي از اضلاع حقيقت و لايه اي از لايه هاي آن روبرو شده و برداشت خاصي از آن بنمايد. همين امر موجب فقدان دايمي معرفت مي گردد. گاهي نيز همانند کانت از تفکيک بين بود و نمود (نومن و فنومن) سخن به ميان آورده مي شود و از دخالت ذهن و افزودن مقولات ذهني بر آنچه که از خارج وارد ذهن مي گردد، به عنوان عاملي در غيريقيني شدن و تکثر پيدا کردن معرفت ها ياد مي شود.(3) برخي جامعه شناسان غربي، کثرت گرايي معرفتي را مهم ترين جلوه دوره مدرن دانسته و آن را تخريب کننده نظام عقايد ماوراءالطبيعي، که مدعي واجد بودن حقيقت مطلق است، قلمداد کرده اند. به اعتقاد ايشان کثرت گرايي در معرفت موجب مي شود باورها و ارزش هاي مورد قبول افراد نسبي سازي شده و اين عمل اثر تعيين کننده اي در فرايند سکولاريزه شدن جامعه، در عرصه هاي مختلف بر جاي گذارد.(4) نقد و بررسي براي نقد کثرت گرايي معرفتي، بيش از آنچه در نقد شکاکيّت و نسبي گرايي گفته شد لازم نيست؛ زيرا بدون پذيرفتن آن دو نمي توان کثرت گرايي معرفتي را توجيه کرد. و چون اين دو مردوداند، کثرت گرايي معرفتي نيز مردود است. از سوي ديگر، پذيرفتن شک گرايي و نسبي گرايي پايه هاي کثرت گرايي معرفتي را فرو مي ريزد؛ زيرا بر اساس شک گرايي، اين نظريه هم مشکوک بوده يقين آور نخواهد بود. کثرت گرايي ديني کثرت گرايي ديني جوابي براي چرايي کثرت اديان در عالم خارج بوده است. کثرت خارجي اديان امري نيست که قابل انکار يا ترديد باشد. آنچه محل بحث و انکار بوده يا اثبات برخي را موجب شده است، حقانيت و عدم حقانيت اين اديان کثير است. آشنايي با اين کثرت موجب شد عده اي از انديشمندان به نظريّه پردازي درباره رابطه اديان با يکديگر پرداخته و هر کدام ديدگاه را اتخاذ نمايند. در اينکه آيا کثرت گرايي ديني، يکي از مباني اخلاق سکولار است يا نه؛ به نظر مي رسد حکم واحد و قاطعي نمي توان صادر کرد، به خصوص با توجه به تبيين هاي مختلفي که از کثرت گرايي ديني ارائه شده است. آنچه مي توان گفت، اين است که بر اساس برخي از اين تبيين ها، کثرت گرايي ديني قطعاً موجب نفي اخلاق ديني خواهد شد. تأثير کثرت گرايي ديني در نفي اخلاق، توسط تعداد قابل توجهي از جامعه شناسان غربي تأييد شده است. پيتر برگر معتقد است: تکثرگرايي ديني عملاً موجب نسبي شدن جهان بيني هاي رقيب گرديده و آنها را از موقعيت مطلق و پايدار خود به زير کشيده است. اين امر موجب نسبي شدن ارزش ها و هنجارهاي افراد و جوامع گرديده است.(5) ژان پل ويلم نيز کثرت گرايي ديني را عامل عموميت يافتن رفض و الحاد و کفر و بي ديني دانسته، معتقد است اين موضوع موجب سکولارسازي جوامع گرديده است. به اعتقاد وي کثرت گرايي، انتخاب هاي بين دين و غير دين را به يک انتخاب آزاد فردي تبديل کرده و عملاً نسبيّت گرايي را در باب رابطه افراد با دين به مقدار قابل ملاحظه اي وارد کرده است. وي حتي تصريح مي کند کثرت گرايي ديني بشر را به سوي دنيوي و سکولارساختن اعتقادات و آداب و اعمال ديني سوق مي دهد.(6) بنابراين، حتي اگر از بعد نظري، برخي رويکردهاي کثرت گرايي ديني پشتوانه اخلاق سکولار نباشند، به عنوان يک واقعيت بيروني، عملاً تأثير زيادي در کنار رفتن اخلاق ديني داشته و به نوعي به تقويت اخلاق سکولار پرداخته اند.(7) کثرت گرايي اخلاقي کثرت گرايي اخلاقي نوعي غيرواقع گرايي در باورها و ارزش هاي اخلاقي و به نوعي رويکرد معرفت شناختي در حوزه احکام اخلاقي است. بر اساس اين ديدگاه، باورهاي اخلاقي اموري واقعي و عيني نبوده و تابع قرارداد، سليقه يا احساس افراد تلقي مي شوند. به اعتقاد کثرت گراها، همان گونه که جمله «غذاهاي هندي خوشمزه هستند»، ناظر به هيچ امر واقعي نيست و از اين رو، با جمله «غذاهاي هندي خوشمزه نيستند» تناقض ندارد، گزاره هاي اخلاقي نيز چنين بوده و ناظر به هيچ امر واقعي نمي باشند. به همين دليل، قابليت صدق و کذب ندارند. براي مثال، دو جمله «راستگويي خوب است» و «راستگويي خوب نيست»، همانند دو جمله فوق هيچ تناقضي با هم نداشته و هر دو مي توانند قابل قبول باشند. دليل امر اين است که اين گونه قضايا بيانگر احساس يا سليقه يا قرارداد افراد هستند و نمي توانند ناظر به يک امر خارجي باشند تا قابل صدق و کذب باشند و چنانکه مي دانيم سليقه هاي افراد ممکن است متفاوت باشند.(8) در کثرت گرايي اخلاقي نوعي نسبيّت انگاري ارزشي و نفي ضوابط عام و ثابت وجود دارد که بر اساس آن، امکان پذيرش و مقبوليت ايده آل هاي اخلاقي متفاوت، در گستره جغرافيايي و فرهنگ هاي مختلف پذيرفته مي شود. اين نسبيّت ارزشي، البته منحصر در کثرت عرضي و جغرافيايي نيست، بلکه کثرت ناشي از گذر زمان و تنوع و تطوّر در ارزش هاي اخلاقي به صورت طولي (در زمان) نيز پذيرفته مي شود. از نظر مدافعان کثرت گرايي اخلاقي، ايده آل هاي اخلاقي بسيار متفاوت بوده و هيچ يک از آنها برتري خاصي بر ايده آل هاي ديگر ندارند.(9) خانم سوزان ولف، يکي از افراطي ترين کثرت گراهاي اخلاقي است. وي در مقاله اي به نام "قديس هاي اخلاقي" ديدگاه خود را در اين زمينه مطرح کرده است. به اعتقاد وي، در صورتي که کسي قادر به انجام افعال اخلاقي نباشد، رفتن به سوي اهداف غيراخلاقي قابل توجيه مي باشد. به عبارت ديگر، خود اين اهداف، اخلاقي حساب خواهند شد.(10) مهم ترين دليل کثرت گراهاي اخلاقي، همان غيرواقعي بودن مفاهيم و ارزش هاي اخلاقي است. به اعتقاد آنها، ارزش ها تابع سلايق، احساسات يا قرارداد افراد بوده و نسبي هستند. بنابراين، نمي توان در خوبي يا بدي هيچ يک از آنها قضاوت کرد. نتيجه گيري با اينکه قائلان اخلاق سکولار، آگاهانه و يا ناآگاهانه مباني مختلفي براي رويکرد خود اتخاذ کرده و کوشيده اند منطقي براي آن دست و پا کنند، اما با اشکالات بسياري مواجه هستند و مي توان گفت در اين راه به موفقيت چنداني دست نيافته اند. البته بايد اذعان کرد که اخلاق سکولار، عملاً بخش قابل توجهي از جوامع بشري را به خود جلب کرده و دست کم در مرحله ادعا، بسياري را طرفدار خود ساخته است. اما مسئله اين است که همان ها که مدعي چنين اخلاقي هستند، بيشترين ابتلا را به بي اخلاقي دارند. يک نگاه اجمالي به جوامع غربي، که مهد اخلاق سکولار شمرده مي شود، به خوبي اين امر را نشان مي دهد. اخلاق سکولار، در مرحله اثبات و ثبوت موفقيت چنداني به دست نياورده است. چنانکه نشان داديم، مباني و ادله اي که براي اين رويکرد اتخاذ شده، همگي مخدوش اند. در وادي عمل نيز جوامع سکولار مبتلا به شديدترين بي اخلاقي هاي تاريخ هستند. بزرگ ترين کشت و کشتارها از سوي جوامعي شکل گرفته است که بنيان گذار و دست کم طرفدار اخلاق سکولار شمرده مي شوند. اساساً بدون پشتوانه ديني انگيزه کافي براي عمل اخلاقي وجود ندارد و اخلاق سکولار فاقد چنين پشتوانه اي است. پشتوانه منطقي و عقلاني نيز، گرچه در اخلاق سکولار فاقد موضوع است، اما حتي در صورت وجود نيز کاري از پيش نمي برد. جوامع غربي، از ريشه دنبال عقلانيت به معناي حقيقي آن نيستند. آنچه براي يک انسان غربي مهم است، نتائج دنيوي و مادي است که محصول نگاه عمل گرايانه اوست. انسان غربي دنبال سود و نفع مادي است. حتي اگر انسان غربي و سکولار منطقاً توانسته باشد پايه هاي آن را تثبيت کند چنين چيزي با مراعات اخلاق به دست نمي آيد. خلاصه آنکه، بدون دين و باورهاي ديني، سخن گفتن از اخلاق چيزي در حد يک شعار است، شعاري که البته بس زيبا مي نمايد. پينوشتها: *دانشجوي دکتراي فلسفه. 1. ر.ک: عبدالرسول بيات و ديگران، فرهنگ واژه ها، ص 142. 2. ر.ک: جعفر سبحاني، پلولاريزم ديني يا کثرت گرايي، ص80؛ نيز ر.ک: عبدالکريم سروش، صراط هاي مستقيم، ص26-29. 3. ر.ک: جان هيک، فلسفه دين، ترجمه بهرام راد، ص 245-246؛ نيز ر.ک: جان هيک، مباحث پلوراليسم ديني، ترجمه عبدالرحيم گواهي، ص 79و 173. 4. ر.ک: علي رضا شجاعي زند، عرفي شدن در تجربه مسيحي و اسلامي، ص 140. 5. همان، ص 140-141. 6. ر.ک: ژان پل ويلم، جامعه شناسي اديان، ترجمه عبدالرحيم گواهي، ص 129 و 150. 7. ر.ک: محمد لگنهاوزن، اسلام و کثرت گرايي ديني، ترجمه نرجس جواندل؛ علي رباني گلپايگاني، تحليل و نقد پلوراليسم ديني. 8. محمدتقي مصباح يزدي، نقد و بررسي مکاتب اخلاقي، تحقيق و نگارش احمدحسين شريفي، ص 34؛ نيز ر.ک: مجتبي مصباح، بنياد اخلاق، ص36. 9. محمدتقي مصباح يزدي، نقد و بررسي مکاتب اخلاقي، تحقيق و نگارش احمدحسين شريفي، ص 34. 10. محمد لگنهاوزن، «اخلاق و پيوند آن با دين»، نقد و نظر، ش 14-13، ص 47. منابع: اسد عليزاده اکبر، اسلام و چالش هاي فکري معاصر سکولاريسم، قم، مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، 1383. آرون، ريمون، مراحل اساسي سير انديشه در جامعه شناسي، ترجمه باقر پرهام، تهران، علمي و فرهنگي، 1377. آير، الف.ج.، زبان، حقيقت و منطق، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، پنگوئن، 1974. باربور، ايان، علم و دين، ترجمه بهاء الدين خرمشاهي، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1362. بيات عبدالرسول و ديگران، فرهنگ واژه ها، قم، مؤسسه انديشه و فرهنگ ديني، 1381. پترسون مايکل و ديگران، عقل و اعتقاد ديني، ترجمه احمد نراقي و ابراهيم سلطاني، تهران، طرح نو، 1379. پويمن، لوئيس، نقدي بر نسبيّت اخلاقي، ترجمه محمود فتحعلي، نقد و نظر، سال چهارم، ش14و13. ترنس استيس، والتر، دين و نگرش نوين، ترجمه احمدرضا جليلي، تهران، حکمت، 1377. جوادي آملي، عبدالله، نسبت دين و دنيا، قم، مرکز نشر اسراء، 1381. حسين زاده، محمد، معرفت شناسي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(قدس سره)، 1381. دوگوبينو، کنت، سه سال در ايران، ترجمه ذبيح الله منصوري، تهران، فرخي، بي تا. رباني گلپايگاني، علي، تحليل و نقد پلوراليسم ديني، تهران، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1378. سبحاني، جعفر، پلولاريزم ديني يا کثرت گرايي، قم، مؤسسه امام صادق(عليه السلام) 1381. سروش، عبدالکريم، صراط هاي مستقيم، تهران: مؤسسه فرهنگي صراط، 1377. شجاعي زند، علي رضا، عرفي شدن در تجربه مسيحي و اسلامي، تهران، باز، 1381. ضاهر، عادل، الاسس الفلسفيه للعلمانيه، بيروت، دارالساقي، 1988. فرانکنا، ويليام کي.، فلسفه اخلاق، ترجمه هادي صادقي، قم، مؤسسه فرهنگي طه، 1376. فردريک کاپلستون، تاريخ فلسفه، ترجمه امير جلال الدين اعلم، تهران، علمي و فرهنگي و سروش، 1370، ج5. قدردان قراملکي، محمدحسن، سکولاريزم در مسيحيت و اسلام، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1379. کاپلستون، فردريک، تاريخ فلسفه، ترجمه اسماعيل سعادت و منوچهر بزرگمهر، تهران، علمي و فرهنگي و سروش، 1373، ج6. کيوپيت، دان، درياي ايمان، ترجمه حسن کامشاد، تهران، طرح نو، 1376. گلشني، مهدي، از علم سکولار تا علم ديني، تهران پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1380. لاکوست، ژان، فلسفه در قرن بيستم، ترجمه رضا داوري اردکاني، تهران، سمت، 1384. لگنهاوزن، محمد، «اخلاق و پيوند آن با دين»، نقد و نظر، سال چهارم، شماره 14و13. ــــــ ، اسلام و کثرت گرايي ديني، ترجمه نرجس جواندل، قم، مؤسسه فرهنگي طه، 1379. مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش فلسفه، تهران، اميرکبير، 1382. ــــــ، تعدد قرائت ها، تحقيق و نگارش غلام علي عزيزي کيا، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(قدس سره) 1382. ــــــ، فلسفه اخلاق، تحقيق، احمدحسين شريفي، تهران، بين الملل، 1380. ــــــ، نقد و بررسي مکاتب اخلاقي، تحقيق و نگارش احمدحسين شريفي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(قدس سره) 1384. مصباح، مجتبي، بنياد اخلاق، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(قدس سره)، 1383. وبر، ماکس، اقتصاد و جامعه، ترجمه عباس منوچهري، مهرداد ترابي نژاد، مصطفي عمادزاده، تهران، مولي، 1374. ويلم، ژان پل، جامعه شناسي اديان، ترجمه عبدالرحيم گواهي، تهران، تبيان، 1377. ويليامز، برنارد، فلسفه اخلاق، ترجمه و تعليقات زهرا جلالي، قم، معارف، 1383. هيک، جان، فلسفه دين، ترجمه بهرام راد، تهران، الهدي، 1372. ــــــ، نقد و بررسي مکاتب اخلاقي، تحقيق و نگارش احمدحسين شريفي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(قدس سره)، 1384. مباحث پلوراليسم ديني، ترجمه عبدالرحيم گواهي، تهران، تبيان، 173. هيوم، ديويد، تحقيق در مبادي اخلاق، ترجمه رضا نقيان، اصفهان، گويا، 1377. نشريه معرفت اخلاقي، شماره 4. /ج
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 426]