واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
يادمان استادي دانا، پرهيزکار و بزرگوار نويسنده: دکتر حسين رزمجو * زنده ياد دکتر سيد جعفر شهيدي، استاد دانشمند و متدين زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران، که خداوند متعال در فاصله ي سال هاي 1353 تا 1357 شمسي، در دوره هاي کارشناسي ارشد و دکتري رشته ي ادبيات فارسي، افتخار شاگردي اش را نصيب اين بنده فرمود و بعد از آن نيز از موهبت مشاورت هاي ارزنده و ارشادات او برخوردار شدم، معلمي بود فرزانه، باسواد، دين باور و خداترس، که ادب درس و نفس را توأماً دارا بود و از مکارم اخلاقي و صفات پسنديده اش فروتني، سادگي، بي ادعايي، مهرباني و پرهيز از شهرت طلبي و گريز از رياست خواهي بود. آن بزرگ مرد، تنها استادي است که قبل از انقلاب اسلامي ايران، که روحيات غرب زدگي و بي ديني و جريان هاي مادّيگري بر فضاي فرهنگي کشورمان، به ويژه بر محيط دانشگاه ها، حکم فرما بود، تدريس هاي خود را با نام خداوند و گفتن «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز مي کرد و هيچ گاه بي وضو در کلاس درس حاضر نمي شد و اخلاص و ايمان راسخش به قرآن و معارف ديني و ارادتش به پيشوايان راستين اسلام از خلال گفتارهايش هويدا بود. در کلاس درسش، که در محل سازمان لغت نامه برگزار مي شد، غير از حضور مرتب دانشجويان، هميشه چند نفري از استادان و معلمان يا علاقه مندان به مباحث ادبي، به طور مستمع آزاد شرکت مي کردند. او هيچ وقت تأخيري به هنگام آمدن به مدرس خود نداشت و با نظمي خاص و به موقع درس هايش را پايان مي داد. بر مطالب و موضوعاتي که تدريس مي کرد، تسلط کافي داشت و با قدرت سخن وري و هوش مندي، از مضايق بحث هايي که مي کرد، استادانه بيرون مي آمد. کلامش جاذب و دل نشين بود و اقناع و ترغيب را در شنوندگان خود ايجاد مي کرد. به هنگام امتحان کردن درس هايي که ارائه کرده بود، حوصله اي فراوان و دقتي خاص داشت و در آزمايش متوني که شفاهي عملي مي شد، براي هر دانشجو گاهي افزون بر يک ساعت وقت صرف مي نمود و از کتاب هاي متعدد يا از امهات متون نظم و نثر فارسي سؤال هاي متنوع طرح مي کرد و تا اطمينان به قدرت فهم و استنباط درست دانشجويان برايش حاصل نمي شد، نمره ي قبولي به آنان نمي داد؛ به خصوص در دوره ي دکتري که توانايي اجتهاد و ابتکار و نوآوري آنان مورد نظرش بود. ايشان اين دقت وسواس گونه را از آن جهت اعمال مي نمود تا حق به حق دار رسيده، يا حق دانشجويان بااستعداد ضايع نشود. توصيه ي دکتر شهيدي به شاگردان خود هميشه اين بود که آنان درس هاي تازه را شب قبل از تدريس استاد به دقت مطالعه کنند و نکته هايي را که برايشان مشکل تر است، به ذهن بسپارند و به ذهن بسپارند و به هنگامي که استاد توضيحاتي را درباره ي آنها مي دهد، دقت کنند تا بدين شيوه درس بهتر و بيشتر در ذهنشان جاي بگيرد و به علاوه، پس از تدريس استاد، مطالب او را با هم مباحثه کنند. به اعتقاد ايشان، رمز خوب پرورده شدن طلاب در حوزه هاي علميه در اين نکته بوده است. از آنجا که استاد شهيدي تحصيلات خود را در دو محيط حوزه و دانشگاه به پايان رسانيده بود، چنان که در حوزه هاي علميه ي نجف وقم به مقام اجتهاد نايل گشته (بعد از سال 1327 ش) و از دانشگاه تهران دکتراي زبان و ادبيات فارسي گرفته بود (در سال 1340 ش)، اين امتياز و ويژگي از او شخصيتي جامع و کم نظير ساخته بود. او بر دو زبان فارسي و عربي و ادبيات اين دو زبان تسلط کافي داشت. احاطه ي وي را بر صرف و نحو عربي و متن هاي ادبي ــ ديني اين زبان، از تدريس موفق استاد در درس قواعد کتاب شرح ابن عقيل، که حقير اين کتاب را به طور کامل در دوره ي کارشناسي ارشد نزد ايشان خوانده ام، و از ترجمه ي کم نظيري که از نهج البلاغه شريف انجام داده، و يا از ترجمه هاي آثاري چون انقلاب بزرگ، نوشته دکتر طه حسين، و شيرزن کربلا، اثر بنت الشاطي، مي توان شناخت. همچنين تبحر او بر مشکل ترين متون نظم و نثر فارسي، از شرح هايي که بر مشکلات لفظي و معنوي ديوان انوري و کتاب دره ي نادره، تأليف ميرزا مهدي خان استرآبادي، از مغلق ترين و متکلف ترين آثار منثور فارسي است، نگاشته، پيداست. مطالعات وسيع زنده ياد دکترشهيدي دربارهي تاريخ صدر اسلام و سيرهي ائمهي هدي (ع) را از مطالعه ي تأليفات ديگر او، نظير: تاريخ تحليلي اسلام تا پايان امويان، زندگاني حضرت فاطمه (ع)، پس از پنجاه سال پژوهشي تازه پيرامون قيام امام حسين (ع)، چراغ روشن در دنياي تاريک [يا زندگاني امام سجاد(ع)]، زندگاني علي بن الحسين (ع)، آشنايي با امام صادق (ع)، ستايش و سوگ امام رضا (ع)، امام هشتم، مهدويت در اسلام (پيرامون نوشته هاي احمد کسروي)، جنايات تاريخ در سه جلد و بعضي از ترجمه هاي ايشان مي توان دريافت.(1) از منظومه هاي مهم و عمده ي گويندگان بزرگ زبان فارسي که مرحوم دکترشهيدي در دوره هاي تکميلي زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران آنها را تدريس مي کرد و دانشجويان مشتاقي نظير حقير را از فيوضات خود برخوردار مي نمود، ديوان خاقاني شرواني و مثنوي معنوي، اثر جلال الدين محمد مولوي بلخي است. او در تدريس مثنوي معنوي، به واقع شيوه ي مرحوم بديع الزمان فروزانفر را دنبال مي کرد، که حاصل آن در چهار جلد، با به عنوان شرح مثنوي شريف، در سال 1373 ش از سوي انتشارات علمي و فرهنگي در تهران طبع و نشر گرديد. دعوت هايي که از سوي دانشگاه هاي عمان، اردن (در سال 1346 ش) و بغداد (1357 ش) و پکن (در سال 1368 ش) از مرحوم استاد شهيدي براي ايراد سخن راني انجام گرفت و اهداي دکتراي افتخاري از طرف اين دانشگاه ها به او، شرکت در کنفرانس اسلامي قاهره در سال 1349 ش و کنفرانس شيعه در دانشگاه تمپل در فيلادلفياي آمريکا (سال 1368 ش) و حضور ايشان در همايشهاي بين المللي که بعد از انقلاب در ايران و کشورهايي چون هند و الجزاير و...برگزار گرديد، از امتيازات معنوي است که کارنامه ي خدمات علمي و دانشگاهي دکتر شهيدي را پربار تر و درخشان تر کرده و از او چهره اي مشهور و ماندگار در ميان استادان فاضل و با کمال ادبيات روزگار ما ساخته است. همکاري هاي نستوه و مداوم ــ افزون بر سي و چهار سال ــ دکتر شهيدي با مؤسسه ي لغت نامه ي دهخدا، که با اشتراک مساعي وي با مرحوم علاّمه علي اکبر دهخدا در سال 1328 شمسي آغاز گرديد و در مقام هاي پژوهنده، معاون سازمان (در سال 1342 ش) و رئيس آن (در سال 1346 تا پايان عمر پر برکت او، سال 1386 ش) ادامه يافت، و اداره ي اين موسسه ي فرهنگي ــ علمي بزرگ، که تا کنون 131 نفر از استادان طراز اول و پژوهندگان و نويسندگان نامدار در رشته ي زبان و ادبيات فارسي و 48 نفر از دانشجويان و ديگر کسان با آن همياري کرده اند، از ديگر خدمت هاي ارزنده ي زنده ياد دکتر شهيدي، معلمان بزرگوارمان، است و چنان که در مقدمه ي لغت نامه ي دهخدا آمده است، مرحوم دکتر شهيدي غير از عهده دار بودن کارهاي اجرايي و مديريت مؤسسه ي لغت نامه، «از سال 1328 ش تا سال 1337 ش خود شخصاً به تنظيم حرف (ص) و ترجمه ي بخشي از مواد مربوط به حروف (ح) و (ي) و بعضي از تراجم احوال از وفيات الاعيان ابن خلکان، معجم الادبا، صفة الصفوه و تهيه ي بعضي از مواد فلسفي و نحوي و فقهي براي لغت نامه ي دهخدا، اشتغال داشته است؛ و ضمناً عضو هيئت مقابله ي لغت نامه نيز بوده است (همان: 422). کوتاه سخن آن که شادروان دکترسيد جعفر شهيدي با توجه به عمر پربرکت سراسر خدمت گزاري اش، مصداقي است از اين سخن والاً که: «عاشاً حميداً و مات سعيداً». او پس از حدود هفتاد سال تحصيل و تحقيق و تدريس و تأليف و ارشاد نسل جوان و انتشار آثاري آموزنده و تربيت شاگرداني که اغلب آنان هم اکنون يا از استادان دانشگاه هاي ايران و يا از زمره ي محققان دانشگا ها و يا از صاحبان مشاغل مهم علمي ــ فرهنگي کشورمان هستند، روز دوشنبه، 24 دي ماه 1386 ش، جان به جان آفرين تسليم کرد و نام نيکش بر جريده ي روزگار باقي ماند. رحمت خدا بر او باد. هر چند پيکر پاک او پس از آن که در تهران و بروجرد شکوه مندانه تشييع گرديد و با عزت در زادگاهش به خاک سپرده شد، اما بعد از پروازروحش به ملکوت اعلي، او مظهري شد از انسان هاي جاودانه ي با فضيلتي که زبان حالشان درباره ي مرگ و روي کشيدن در نقاب خاک، مضمون اين بيت نغز است که گوينده اي سروده: بعد از وفات تربت ما در زمين مجوي در سينه هاي مردم عارف مزار ماست اين بنده ي حقير، به عنوان شاگردي از خيل عظيم کساني که حق استادي زنده ياد دکتر شهيدي به گردنشان است و رهين محبت هاي او هستند، در نخستين دقايقي که خبر جان گداز فوت وي را از تلويزيون شنيدم، غزل گونه ي زير را در رثايش سرودم که اينک آن را ضمن طلب مغفرت و علو درجاتش از خداوند، تقديم خوانندگان سخن سنج گرامي مي کنم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد: صبا! ز من به همه بستگان آن استاد که هست قاطبه ي اهل علم را چو مراد بگو تو تسليت اين حقير را و رسان ز من به جمله ي فرزانگان و مي کن ياد از آن بزرگ معلم، شهيدي دانا که بد فريد زمانه به علم و مظهر داد که مي شود به سرانجام، هستي عالم و عمر آدميان همچنان خسي بر با کسي که زاد ز مادر در انتظارش مرگ بود هميشه، و چون پاي در جهان بنهاد به هر نفس که کشد، يک قدم شود نزديک به دام موت و به پايان اين خراب آباد چو نيک درنگري، سايه ي غمش بر سر بباشد و نبود هيچ کس به واقع شاد و يا به گفته ي سعدي، معلــــم اخلاق سخنوري که چو او مادر زمانه نزاد «جهان بر آب نهاده است و زندگي بر باد غـلام همـت آنــم که دل بر او ننهـــاد گرت ز دست برآيد، چو نخل باش کريم ورت ز دست نيايد چو سرو باش آزاد»(2) ...ز دست رفته کنون نخل باسقي آزاد اديب و عالم و دين دار و پارسايي راد اميد آن که خدا روح وي کند مســرور به لطف خويش و ورا از کرم بيامرزاد(3) پينوشتها: * استاد دانشگاه فردوسي مشهد 1ــ براي آشنايي با کليه ي آثار چاپ شده ي زنده ياد استاد دکترشهيدي، از تأليف، تصحيح و ترجمه، که به صورت کتاب، مقاله يا مجموعه هايي طبع و نشر گرديده است، ر.ک: نامه ي شهيدي (جشن نامه ي استاد دکتر سيد جعفر شهيدي، به پاس پنجاه سال تلاش علمي و فرهنگي)، به اهتمام علي اصغر محمد خاني و ويراستاري حسن انوشه، تهران: طرح نو 1373 ش. و به منظور آگاهي از آرا، افکار شخصيت علمي و مدارج تحصيلي و خدمات فرهنگي و دانشگاهي او، ر.ک: ماهنامه کيهان فرهنگي، شماره ي اول، سال اول (فروردين ماه 1363 ش)، مصاحبه اي که با وي با عنوان «نشستي با انديشمند فرزانه، دکترسيد جعفر شهيدي» انجام گرفته است، صص3ــ12. 2ــ ر.ک: سعدي 1335: 436 و 437. 3ــ اين غزل گونه يا سوگ نامه قبلاً با عنوان «در سوگ معلمي بزرگ» ابتدا در شماره ي 16896 روزنامه ي خراسان، مورخ چهارشنبه، 26 دي ماه 1386 ش، و سپس در شماره ي 2199 سال هشتم روزنامه ي جام جم، مورخ 30/ 10/ 1386 چاپ و منتشر شده بود. منابع ــ دهخدا، علي اکبر (1337). لغت نامه، زير نظر دکتر محمد معين، مقدمه به قلم گروهي از نويسندگان. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. ــ سعدي، مصلح الدين (1330). کليات اشعارشيخ مصلح الدين سعدي. تصحيح محمد علي فروغي، چاپ اول. تهران: نشريه النهج شماره 23-24 /ج
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 411]