واضح آرشیو وب فارسی:راسخون: پزشكي و قانون نویسنده : دكتر صد قضائي اگر چه از اسم پزشكي قانون همراه بودن پزشكي باقانون مفهوم ميشود ولي در حقيقت درعين حالي كه پزشكي در خدمت قانون است و پزشكي قانوني از تمام معلومات پزشكي استفاده ميكند تا راه را براي موفقيت قانون بگشايد يك تضادي نيز بين آنان وجود دارد. صدر نشينان مسند قضا كه ترازوي عدالت بر كف, سرنوشت انسانها را رقم ميزنند در يك كفه ترازو, قانون را قرار ميدهند كه با تمام صلابت واستحكام و پايداري و قاطعيت عرض اندان ميكند ودر كفه ديگر پزكس را, يعني در حقيقت نتايج حاصل از پزشكي يا بطور دقيق كارشناسي پزشكي قانوني را, كه درست برعمس قانون از قاطعيت و صلابت و پايداري در ان خبري نيست بلكه پر از ناپايداري, بي ثباتي و تغيير و تحول است. گفتيم پزشكي قانوني معلومات پزشكي رادر خدمت قانون قرار ميدهد يعني وقتي در يك مساله مربوط به انسان كارشناسي در كفه ترازو در مقابل قانون قرار ميگيرد در خقيقت از علم پزشكي استفاده شده است و اظهار نظر پزشكي قانوني در واقع حاصل از علم پزشكي ميباشد و از اصول و قوانين موجود در آن متاثر است. علم پزشكي مربوط به انسان است كه يك موجود بيولژيك بوده و تابع اصول كلي بيولژي و زندگي و حيات است كه پر تغييرات و تحولات و ناپايداريها و ناهمگونيهاست: انسانها با شكلها و قيافه هاي مختلف, با طرز فكرها و مغزها و روانهاي متفاوت خلق شده اند, سياده زرد, بلند قد, كوتاه قامت زشت, زيبا, چاق, لاغر ... مدتهاي متفاوتي عمر ميكنند از چند ساعت, روز , ماه , سال تا چندين ده سال حتي متجاوز بر قرن, و در شرايط متفاوت زندگي را بسر ميبرند. فقر يا غنا, رفاه يا سختي, سعادت يا نگون تا 50 درجه, سختي هاي اقليمي را تحمل مينمايند و داراي خصوصيات انفرادي كاملا متفاوت از همديگر ميباشند كه هيچكدام از اين خصوصيات نيز ثابت و لا يتغير نيست: بدين معني كه مثلا انسان سالم قاعدتاً داراي قلبي است كه قريب 80 ضربان در دقيقه دارد در حالي كه صاحبان 70 يا 90 ضربان نيز سالم و طبيعي ميباشند همچنين فشار خون طبيعي انسان حدود 13 و 14 است در حالي كه شخص با فشار خود 10 يا 11 نيط بطور طبيعي و كاملا سالم زندگي ميكند, يك نفر با فشار خون 15 _ 16 احساس ناراحتيهاي مختلف مينمايد در حالي كه ديگري با فشار 17 و 18 نيز هيچگونه ناراحتي حس نميكند و وقتي درجه فشار خودن را به خودش اطلاع ميدهند تعجب ميكند, انساني مكن است ساعتها و روزهاي گرسنگي يا تشنگي را تحمل كرده و زنده و سالم بماند و يا در شرايط مختلف سرما و گرما مقاومت نمايد و انسان ديگري بامختصر تغييري در شرايط حرارتي يا تغذيه اي از بين برود و هزاران نمونه ديگر كه نشان دهنده اين است كه انسان موجودي بيولوژيك بوده و تابع قوانين و اصوبل متغير بيولوژي يا زندگي و حيات ميباشد و طبيعتاً قوانين ثابت و يكنواخت و مشابهي نميتواند داشته باشد. يك بيماري همه گير شيوع پيدا ميكند. عده اي مبتلا ميگردند و عده ديگري كوچكترين ناراحتي پيدا نميكنند از آنهائي كه مبتلا شده اند گروهي ميمردند و گروه ديگري زنده ميماند از عده اي كه زنده مانده اند گروهي سلامت كامل خود را بازيافته و هيچگونه نقص و معلوليتي نشان نميدهند در حالي كه گروه ديگري بقايائي از بيماري مبتلا شده را بصورت معلوليت و نقص عضو تا آخر عمر با خود دارند, تمامي اين مسائل نسان دهنده متغير بودن قوانين و اصوال بيولژيك است كه مخصوص ه رموجود زنده از جمله انسان ميباشد كه پزشكي انسان نيز متاثر از آن است در نتيجه علم پزشكي قانوني نيز منعكس كننده اين اصول متغير بيولوژيك ميباشد. اگر بخواهيم در پزشكي با قاطعيت سخن بگوئيم بايد هر انساني را مستقلا بطور كامل و كلي مطالعه كرده و بشناسيم و خصوصيات بيول.ژيك او را مشخص و معين سازيم سپس درباره او بعنوان فردي مستقل با خصوصيات ويژه و منحصر به خود اظهار نظر نمائيم يك شكستگي استخوان ران در فردي ممكن است در ظرف دو ماه بكلي جوش خودره و بهبودي يابد در حالي كه همين امر در فرد ديگري امكان دارد در مدت يك ماه انجام گيرد و يا در شخص ديگري ماه ها طول بكشد ويا اصلا جوش نخورد و يا عوارض ثانوي بوجود اورده حتي منجر به مرگ نيز گردد يعني در حقيقت شكستگي استخوان ران و جوش خوردن ان اگر چه در كل يك پديده واحد است ولي بطور انفرادي ميتوان گفت هر انساني شكستگي مخصوص به خود و جوش خوردن مخصوص به خود را دارد يعني هر وجودي از وجود ديگر مستقل است وهر كدام واكنشهاي مخصوص به خود را دارد. نمونه ديگري بيان كنيم, دختر باكره اي مورد تجاوز جنسي قرار ميگيرد, قاعدتاً معاينه او بايد پارگي پرده بكارت را نشان داده و پارگي هم با خونريزي همراه باشد در حالي كه بعضي اوقات نه پرده بكارت پاره ميشود و نه خونريزي بوجود ميآيد و درعين حال تجاوز نيز انجام گرفته است اينم امر وقتي اتفاق ميافتد كه پرده دختر از پرده هاي به اصطلاح نوع الاستيك ياكشدار باشد يعني با وجود انجتم عمل جنسي پاره نشود فقط بعلت كشدار بودن كشش پيدا كرده و اين عمل را ممكن سازد طبيعتاً چون پارگي نيست خونريزي هم نخواهد بود, در بعضي مواقع بعلت فقدان خونريزي مورد اتهام و بحرمتي داماد قرار گرفته وحتي گاهي مظلومانه جان خود را نيز از دست داده است. براي روشن شدن بيشتر مساله و درك مشكلات پزشكان قانوني نمونه هاي ديگري از ناپايداري و ناهمگوني اصول بيولوژيك انساني ارائه مي كنيم تا خوانندگان محترم ملاحظه فرمايند تا چه حد پزشكي قانوني در رابطه با بي ثباتي و تغيير پذيري اصول بيولوژيك با سختي ها رو دروست. داروئي به بيماري تجويز مي شود معمولا اثر شفا بخش دارو سبب بهبودي وبيمار مي گردد و اگر دارو با مقادير زيادتر از اندازه تجويز شود باعث خطر بوده و در صورت تجويز بمقدار كمتر از اندازه, بي تاثير خواهد بود پس پزشك دارو را به اندازه تعيين شده و توسط علم پزشكي تجويز مي كند و مطمئن است كه كار صحيح انجام داده و هيچ خطائي مرتكب نشده است ولي بعد از دقايقي حال مريض بهم مي خورد و بيمار حالت شوك پيدا مي كند كه اگر بطور فوري و صحيح درمان نشود امكان دارد فوت نمايد در اين حالت مي گويند بيمار نسبت به آن دارو حساسيت يا آلرژي داشده و داورئي كه با مقدار صحيح و بدون عيب و نقص تجويز شده بود بجاي بهبودي و شفاي بيمار سبب ناراحتي و احياناً مرگ او گرديده است پس مساله اي به اسم آلرژي نيز وجود دارد كه پزشك بايد به فكر آن باشد بار ديگر همان دواي شفا بخش را به بيمار ديگري تجويز مي كند ومساله آلرژي را نيز در نظر مي گيرد از مريض تحقيقات كافي كرده در صورت لزوم, آزمايشهاي مشخصي را نيز انجام مي دهد تا از بابت آلرژي خطري متوجه بيمار نگردد اين بار پس از تجويز دارو مشاهده مي شود كه مثلا اگر دارو را براي ناراحتي عصبي تجويز كرده بود و روي اعصاب او اثر شفابخش اعمال كرده ولي روي دستگاه تنفس وي اثر تضعيف كننده داشته و او را دچار ناراحتي تنفسي ساخته است اين بار اثر به اصطلاح جانبي يا اثر فرعي دارو مطرح مي باشد. نوبت ديگر باز در تجويز همان دارو به بيمار ديگري پزشك اثرات جانبي انرا نيز در نظر مي گيرد و دارو را تجويز مي كند ايندفعه پس از چند روز بيمار دچار اختلالات گوارشي مي گردد و معلوم مي شود كه ناشي از آثار به اصطلاح ثانوي دارو بوده بار ديگر به هنگام تجويز همان دارو آثار ثانوي ممكن را نيز درنظر مي گيرد و با احتياط كاملتر دارو را تجويز مي كند متاسفانه پس از مدت كوتاهي بيمار دچار اختلالاتي در يكي از دستگاههاي بدن مثلا دستگاه خوني مي گردد و معلوم مي شود كه اين بيمار بخصصو, نقصاني در ساختمان آنزيمي بدن داشته و كمبود آن ماده يا آنزيم باعث اين نوع اختلالات خوني گرديده است بالاخره ماهها يا سالها پس از تجويز يك دارو ممكن است بيمار دچار سرطان يا نقص عضو يا اختلال ديگري گردد كه معلوم شود ناشي از تجويز همان دارو و اثرات ويروسي انبوده است. بدني ترتيب ملاحظه مي شود كه در تجويز فقط يك قلم دارو كه ساده ترين و رايجترين اقدام پزشكي است چه اندازه مشكلات و پيچيدگيها وابهام وجود دارد و چقدر بدن انسانها در پذيرش يك دارو از همديگر متفاوتن و جتي يك داروي تنها روي همه آنها يكساتن و مشابه اثر نمي كند و ظايف پزشك قانوني مثلا دررابطه با همين عوارض يك دارو, در ارزيابي خطاي پزشكي چقدر مشكل مي باشد. نگاهي به مساله مرگ بيندازيم , همه اسنانها طعم مرگ رامي چشد و دير يا زود كالبد خاكي را وداع مي گويند و به عالم مي شتابند در اين سفر بي بازگشت تعجب مي كنيم وقتي مي بينيم يك انسان ماهها بلكه سالها روي تخت بيمارستاني يا در منزل خود با مرگ دست و پنجه نرم مي كند و مغلوب ان نمي شود و انسان ديگري صحيح و سالم در يك چشم بهم زدن و بطور آني در سر كار خود و يا درمنزل بدون كوچكترين مبارزه يا كمترين تقلائي چشم از جهان فروبسته ودارافاني را بدرود مي گويد و باصطلاح با يك مرگ اني در مي گذرد در اينجا مختصر مكثي درباره گروه مرگهاي به اصطلاح اني داشته باشيم و ببينيم اين مرگهاي آني چگونه اتفاق مي افتند و مثلا چگونه انساني با شنيدن يك خبر ناگهاني بر يا بعضيب اوقات حتي خوب آناً قالب تهي كرده رخت از جهان بر مي بندد و در كالبد گشائي هيچگونه ضايعه و عيب و نقصي در داخل بدن او ديده نمي شود كه علت مرگ را توجيه كند و مي گويند او در اثر رفلكس وقفه اي مرده است رفلكس وقفه اي ديگر چيست؟ رفلكسي كه ممكن است در اثر يك اقدام كوچك پزشكي حتي مانند وارد كردن يك سوزن در بدن اتفاق بيفتد ويا در اثر شوخي دو نفر با همديگر و وارد شدن يك ضربه مختصر از طرف يكي بديگري پيش آيد در مطالعات پزشكي قانوني", كالبد گشائي هيچ علامت كمك كننده اي به پزشك قانوني نمي دهد يعني عملا پزشك ضايعه اي پيدا نمي كند تا مرگ را به آن نسبت دهد و علت مرگ را رفلكس وقفه اي اعلام م يكند و از طرف ديگر مي دانيم كه هر روز به هزاران هزار انسان آمپول تزريق مي كنند و اعمال پزشكي گوناگون روي آنها انجام مي دهند و هزاران انسان با همديگر شوخي مي كنند يا بهم ضربه مي زنند ولي هيچكدام نمي ميرند و اتفاق هم نمي افتد پس از واكنش انسانها نسبت به داروها, به ضربه ها, و اقدامات ديگر پزشكي يكسان نميست و هر كدام واكنش مخصوص بخود را داراست وقتي ارزيابي اين واكنشها به پزشك قانوني محول مي گردد پزشك قانوني در اقيانوس بي پايان بي ثباتي ها و ناهمگونيها و ابهامات بايد غوطع خورد تا صدفي مقصود را كه همان حقيقت امر است شناسائي كرده و ارائه نمايد. نمونه هاي فراواني از اين قبيل كه همه و همه نشان دهنده متفاوت و متغير بودن قوانين و اصول بيولژي است, كه در كل پزشكي و بطور اختصاصي در پزشكي قانوني, متجلي است. در مقابل اين ناپايداريها, ناهمگونيها و تغيير و تحول پذيري ها پزشكي قانوني با آنها روبرواست علم حقوق قرار دارد كه علم ثبات و پايداري و تداوم است قوانين وضع شده در ان ثابت و پايدار بوده و مجريان آن عادت به قاطعيت و ثبات داشته از پزشكان قانوني نيز همين خصوصيات را انتظار دارند ولي با توجه به آنچه گذشت انصاف بايد داد كه كار پزشك قانوني از اين حيث فوق العاده مشكل و پيچيده بوده و انتظار همچو قاطعيت و صلابتي از او چندان منصفانه و واقع بينانه نيست, زيرا همان گونه كه ملاحظه شد يكنواختي و ثبات در پزشكي و در نتيجه پزشكي قانني وجود ندارد و پزشك قانوني بايد خيلي مجاهدت كرده ودقت و مهارت بخرج دهد تا بتواند از وراي ابرهاي تيره و تار ابهامات , غير يكنواختي و بي ثباتيها, حقيقت ثابت و پيادار را كه مطلوب مراجع قضاست پيدا كرده و با اطمينان خاطر و قاطعيت بر آنان عرضه نمايد تا آنان بتوانند بعد از اطلاع از حقيقت ثابت و پايدار را كه مطلوب مراجعه قضاست پيدا كرده و با اطمينان خاطر و قاطعيت بر آنان عرضه نمايد تا آنان بتوانند بعد از اطلاع اط حقيقت امر و پي بردن به كنه مطلب راي صائب خود را صادر نمايند. منبع: www.lawnet.ir /ج
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 439]