واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جوان و امام زمان (عج) معرفت امام زمان(عج) چيستي، چرايي و چگونگي(1) همه ما تاكنون، كم و بيش درباره لزوم «معرفت امام زمان(عج)» مطالبي خوانده يا شنيدهايم و ميدانيم براساس روايات قطعي و ترديدناپذيري كه از پيامبراكرم صلي الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام نقل شده است، مردن، بدون معرفت نسبت به امام زمان(عج)، بهمنزله مرگ در زمان جاهليت، يعني مردن در حال كفر و شرك است؛ ولي شايد بسياري از ما از كم و كيف و لوازم اين معرفت چندان آگاه نباشيم و به درستي ندانيم كه چه شناخت تفصيلي بايد از امام عصر خود داشته باشيم، عيد بزرگ نيمه شعبان، فرصتي ارزشمند براي شناخت بيشتر امام زمان و مروري بر دانستههايمان در اين زمينه است و بايد با استفاده از اين فرصت، معرفت اجمالي خود از ايشان را به معرفت تفصيلي تبديل كنيم. معناي لغوي و اصطلاحي امام الف) معناي لغوي «امام» واژهاي عربي، به معناي پيشوا، سرپرست و مقتداست.(2)در معناي امام گفتهاند: امام كسي است كه به او اقتدا ميشود؛ چه شئ مورد اقتدا، انسان باشد كه به گفتار و كردارش اقتدا شود، يا كتابي باشد، يا شئ ديگري؛ و چه اين اقتدا حق و صواب باشد، يا باطل و ناصواب.(3) برخي متكلمان نيز نوشتهاند: معناي لغوي واژه امامت آن است كه ديگري مورد تبعيت و پيروي او قرار گيرد؛ يعني رئيس باشد، و امام كسي است كه مورد تبعيت و اقتدا قرار ميگيرد.(4) واژه امام در قرآن دوازده بار به صورت مفرد يا جمع آمده و در اين استعمال ها،امامت به همان معناي لغوي، يعني به معناي مطلق رهبري و پيشوايي است. و هر گاه ويژگي و خصوصيتي در نظر بوده با قيد و قرينه بيان شده است؛ مثلاً در يکي از آيات قرآن مي خوانيم :«وجعلناهم ائمه يهدون بامرنا؛ وآنان را پيشواياني قرار داديم که به فرمان ما هدايت مي کنند».(انبيا:73) ب) معناي اصطلاحي امام گروهي از متكلمان اماميه، امامت را به «رياست عام ديني و دنيايي» تعريف كردهاند؛ مثلاً شيخ مفيد در توصيف امام مينويسد: «امام، كسي است كه در امور ديني و دنيايي مردم، به جانشيني از پيامبر صلي الله عليه و آله رياستي فراگير دارد.»(5)همچنين خواجه نصيرالدين طوسي در پاسخ به اين پرسش كه معناي امام چيست، مينويسد: «امام، كسي است كه رياست فراگير در امور دنيايي و ديني را اصالتاً، نه به نيابت از ديگري، در اين دنيا به عهده دارد».(6) در روايات اسلامي، امام و امامت، جايگاه بسيار برجستهاي دارند و از آنها بهعنوان مقامي الهي ياد شده كه فراتر از اختيار و انتخاب بشر هستند . امام رضا عليه السلام ميفرمايد: همانا امامت، قدرش والاتر، شأنش بزرگتر، منزلتش عاليتر، جايگاهش بلندتر، و ژرفايش بيشتر از آن است كه مردم با خردهاي خود به آن برسند، يا با آرايشان آن را دريابند، يا با انتخابِ خود، امامي منصوب كنند. همانا امامت، مقامي است كه خداي عزّوجلّ پس از رتبه نبوت و خلّت، در مرتبه سوم به ابراهيم خليل عليه السلام اختصاص داده است... همانا امامت، مقام پيامبران و ميراث اوصياست. همانا امامت، خلافت خدا و خلافت رسول خدا صلي الله عليه و آله است.(7) معرفت امام در آموزههاي اسلامي «معرفت امام» نيز جايگاه و اهميت ويژهاي در آموزههاي اسلامي دارد و در سخنان پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و امامان معصوم عليه السلام تأكيد فراواني بر آن شده است. در روايتي متواتر كه شيعه و سني از پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله نقل كردهاند، نشناختن امام زمان(عج) و نداشتن معرفت نسبت به ايشان و با اين حالْ مردن، با مردن در عصر جاهليت، برابر دانسته شده است.(8)امام باقر عليه السلام در اينباره ميفرمايد: هركس درحاليكه امامش را نشناخته باشد بميرد، مردنش، مردن جاهليت است و هر آنكه در حال شناختن امامش بميرد، پيش افتادن يا تأخيراين امر[ظهور حضرت] او را زيان نرساند و هركس بميرد درحاليكه امامش را شناخته، همچون كسي است كه در خيمه حضرت قائم(عج) با آن حضرت باشد.(9) ضرورت معرفت امام حال اين پرسش مطرح ميشود كه چرا در آموزههاي اسلامي، بر لزوم معرفت امام(عج) اينهمه تأكيد شده است؟ پاسخ اين پرسش را از روايات بيان ميكنيم: امام رضا عليه السلام ميفرمايد: امامت، زمام دين، و مايه نظام مسلمانان، و صلاح دنيا، و عزت مؤمنان است. امامت، اساس رشددهنده اسلام و شاخه بلند آن است. تماميت نماز و روزه و حج و جهاد و گردآوري ماليات و صدقات و اجراي حدود و احكام و حراست از مرزهاي اسلام، همه به دست امام است. امام، حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام ميكند و حدود خدا را برپا ميدارد و از دين خدا دفاع ميكند. او با حكمت و اندرز و حجت رسا مردم را به راه پروردگارش فرا ميخواند.(10) با توجه به اين روايت، به خوبي روشن ميشود كه بقاي همه اصول و فروع اسلام، به وجود امام بسته است. امام باقر عليه السلام نيز فرموده است: بالاترين مرتبه امر دين و كليد در همه چيز و مايه خرسندي خداي رحمان، پيروي از امام، بعد از شناخت اوست. همانا خداي عزو جل ميفرمايد: «هركس از پيامبر فرمان برد، در حقيقت خدا را فرمان برده و هركس روي گردان شود ما تو را بر ايشان نگهبان نفرستادهايم. همانا اگر مردي شبها را به عبادت به پا خيزد و روزها را روزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش به حج رود، [ولي] امر ولايت ولي خدا را نشناسد تا از او پيروي كند و تمام اعمالش با راهنمايي او باشد، براي او از ثواب خداي عزّوجلّ حقي نيست و او از اهل ايمان نباشد.(11) مفهوم معرفت امام شيخ صدوق (رحمه الله) درباره ضرورت معرفت امام و آنچه هر مسلمان بايد در مورد امام خود بداند مي نويسد. بر ما واجب است که پيامبر اسلام و امامان پس از او را که درود خدا بر آنان باد، با نام ها و ويژگي هايشان بشناسيم. اين امر، فريضه واجبي است که بر ما لازم آمده است و خداوند ،عذر هيچ کس را در مورد آن نمي پذيرد؛ خواه جاهل قاصر باشد و خواه جاهل مقصر.(12) نويسنده کتاب ارزشمند مکيال المکارم مقصود از «معرفت امام»را که در روايت ها بر آن تأکيد شده، چنين توصيف مي دهد: بدون ترديد، مقصود از شناختي که امامان ما (ع) تحصيل آن را نسبت به امام زمانمان امر فرموده اند، اين است که ما آن حضرت را چنان که هست بشناسيم؛به گونه اي که اين شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهه هاي ملحدان و مايه نجاتمان از اعمال گمراه کننده مدعيان دروغين باشد.چنين شناختي جز به دو امر به دست نمي آيد:شناختن شخص امام به نام و نسب، و دوم شناخت ويژگي هاي او.به دست آوردن اين دو شناخت از اهم واجبات است.(13) شناخت ويژگي هاي امام، در عصر ما اهميت بيشتري دارد و در زندگي فردي و اجتماعي منتظران ، منشأ اثر و تحول است؛ زيرا کسي که به حقيقت ، از صفات و ويژگي هاي امام عصر (عجل) و نقش و جايگاه آن حضرت در هستي، و فقر و نياز خود نسبت به آن حضرت آگاه گردد، هرگز از ياد و نام ايشان غافل نمي شود. راههاي كسب معرفت معرفت امام زمان(عج) از دو راه به دست ميآيد: الف) معرفت اكتسابي: يكي از راههاي پي بردن به مراتب و مقامهاي والاي امامان معصوم شيعه، و بهويژه امام عصر(عج)، مطالعه و تأمل در كتابها و مقالههايي است كه در اين زمينه نگاشته شده است. همچنين خواندن زيارت جامعه كبيره و تأمل و تدبر در اوصافي كه در اين زيارت براي امامان معصوم عليهم السلام نقل شده، در معرفت يافتن به مقام و جايگاه امام در هستي، بسيار مؤثر است. شناخت دقيق نشانههاي ظهور نيز يكي از فروع شناخت امام عصر(عج) است؛ زيرا سبب ميشود انسان، فريب مدعيان دروغين مهدويت را نخورد و در دام شياداني كه ادعاي مهدي بودن دارند گرفتار نشود. ب) معرفت اعطايي: در آموزههاي اسلامي، بر تأثير پرهيزكاري و اعمال شايسته در حصول معرفت راستين و نهادينه شدن آن در وجود آدمي، بسيار تأكيد شده است. براساس اين آموزهها، انسان با عمل كردن به آموختههاي خود، ميتواند مرزهاي دانايياش را گسترش دهد و به آنچه نميداند دست يابد. خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: «اي كساني كه ايمان آوردهايد اگر از خدا پروا داريد براي شما [نيروي] تشخيص حق از باطل قرار ميدهد.» (انفال: 29) و نيز ميفرمايد: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ؛ سخنان پاكيزه بهسوي او بالا ميرود و كار شايسته به آن رفعت ميبخشد». (فاطر: 10) علامه طباطبايي در تفسير اين آيه و بيان مراد از «كَلِمُ الطَّيِّبُ؛ سخنهاي پاكيزه» مينويسد: «مراد از آن، صِرف لفظ نيست، بلكه لفظ بدان جهت كه معنايي طيب (پاكيزه) دارد منظور است. پس در نتيجه، مراد از اين «كلم طيب» عقايد حقي ميشود كه انسان اعتقاد به آن را زيربناي اعمال خود قرار ميدهد».(14) ايشان درباره رابطه علم و عمل و تأثير عمل شايسته در رفعت علم مينويسد: «عمل از فروع علم و [از] آثار آن است؛ آثاري كه هيچگاه از آن جداشدني نيست. هرچه عمل مكرر شود، اعتقادْ راسختر، روشنتر و تأثيرش قويتر ميگردد».(15) امام باقر عليه السلام نيز درباره نقش عمل به دانستهها در افزايش دانايي ميفرمايد: «هر كس به آنچه ميداند عمل كند، خداوند آنچه را نميداند به او ميآموزد.»(16)بنابراين كساني كه در پي امام عصر، معرفت به آن حضرت و كسب ولايت ايشان هستند، بايد افزون بر مطالعه و تحقيق و تدبر در ويژگيهاي امامان معصوم عليهم السلام ، در پيروي از اين بزرگواران و دوري از مخالفت با آنها بكوشند و خود را از آلودگيهايي كه پيشوايان معصوم نميپسندند پيراسته سازند. در اين صورت ميتوان اميدوار بود كه انوار معرفت اين حجتهاي الهي، به قلب راه يابد. پی نوشت ها : 1 ـ نک : ابراهيم شفيعي سروستاني ، « معرفت امام زمان چيستي ، چرايي و چگونه » ، ماهنامه موعود ، ش 106 2 ـ ابن منظور ، لسان العرب ، ج1 ، صص 213 و 214. 3. راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، تحقيق: نديم مرعسلي، ص 20. 4. محمود حمصي رازي، المنقذ من التقليد، ج 2، ص 235. 5.شيخ مفيد، النکت الاعتقاديه، مندرج در:سلسه مصنفات الشيخ المفيد ، ج10، ص39. 6.خواجه نصيرالدين طوسي ، تلخيص المحصل نقد المحصل ،ص435. 7.کليني ؛الکافي ، ج 1،باب نادر جامع في فضل الامام و صفاته، صص 198-200،ح1. 8.همان، ج1،ص376،ح2 و ص 377،ح2 و3. 9.همان،ص371 ،ح5. 10.همان،ص200،ح1. 11.همان،ج2،ص19،ح5. 12.شيخ صدوق ،الهدايه في الاصول و الفروع ،صص 28 و29. 13.مکيال المکارم في فوائد الدعا للقائم،ج2،ص107. 14. سيد محمدحسين طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه: سيد محمدباقر موسوي همداني، ج 17، ص 29. 15. همان. 16. بحار الانوار، ج 75، ص 189، ح 44. منبع:نشريه گلبرگ،شماره 121.
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 763]