تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):دورترین مردم ار خداوند عزّو جل در روز قیامت سرکشانِ متکبّر هستند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804871483




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. كيهان:در اين قلمرو كسوف نخواهد شد «در اين قلمرو كسوف نخواهد شد»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد؛هزار و چند صد سال و اندي از رحلت پيامبرعظيم الشأن اسلام در نيمروز دوشنبه اي-28صفر 11هجري- مي گذرد و در پهنه تمامي اين سال ها و سده ها متكاثران و زراندوزان و چپاولگران با لطايف الحيل و به انحاء مختلف نقشه ها كشيدند، فتنه ها تدارك ديدند، ترفندها و دسيسه هايي پي در پي به صحنه آوردند تا در برابر خورشيد پرفروغ «اسلام» كسوفي برمدار كارشكني ها و دشمني ها دراندازند، اما به شهادت تاريخ طي همه اين اعصار و دوره ها شعاع نوراني و تابنده اسلام عالمگير شده است. اسلام نه در شبه جزيره عربستان يا جهان عرب و يا ايران بلكه در اقصي نقاط دنيا تا اروپا و آمريكا و آفريقا مرزها را يكي پس از ديگري درنورديده است.آنچنانكه «نيويورك تايمز» طي گزارشي پيرامون گسترش و نفوذ روزافزون دين اسلام در بين لايه هاي مختلف جامعه آمريكا و اقشار مختلف مردماني كه حاكمانشان ادعا دارند بهترين و ايده آل ترين شرايط زندگي و معيشت را تامين نموده اند مي نويسد: «ساليانه بيش از 200 هزارنفر از آمريكايي ها به دين اسلام مي گروند.» اين وضعيت به اعتراف مقامات و سياستمداران اروپايي در آنجا هم حاكم است و نگراني از حاكميت «ايدئولوژي اسلامي» پيوست دغدغه ها و مشغوليت هاي حاكمان اروپايي است. به عنوان نمونه و از آنجا كه مشت نمونه خروار است مي توان به اظهارات «گيرت ويلدرز» نماينده-وقت- پارلمان هلند و از فعالان سياسي مشهور اين كشور اشاره كرد كه عجز آلود با ابراز نگراني از گسترش روزافزون اسلام در غرب تصريح ميدارد؛ «اگر جلوي سونامي اسلامي را در هلند نگيريم مسلمانان به اكثريت تبديل خواهند شد.» بسيار خوب، همين يكي، دو نمونه- كه اندكي از بسيارها است- به وضوح و آشكارا نشان مي دهد اولا؛ جريان سلطه و نظام استكباري در برابر امواج «اسلام» در ميان افكارعمومي و ملت ها و همه آزاديخواهان و عدالت طلبان به ستوه آمده است و قافيه را بدجوري باخته است ثانياً؛ چاره كار را در آن ببينند كه در نبرد و كارزار تمام عيار با اسلام و مسلمانان به هر طريق و شيوه اي متمسك شوند تا جلوي حركت دومينووار «ايدئولوژي اسلامي» را بگيرند. اما همچنانكه دشمنان اسلام در زمان پيامبراعظم(ص) دچار خطاي تحليل شدند و نمي پنداشتند كه نبي مكرم اسلام با دستان خالي و بدون برخورداري از امكانات مادي و مالي و تبليغاتي تمدن بزرگ اسلامي را در مدينه الرسول(ص) بنيان گذارد؛ در روزگار معاصر نيز دشمنان حاكميت اسلام در صحنه اجتماع و سياست گمان نمي كردند مردي از تبار اسلام نبوي، ترجماني ناب از اسلام اصيل را در «انقلاب اسلامي» متبلور نمايد. آن هم در شرايطي كه مناسبات و فضاي حاكم بر محيط بين الملل به قطب غرب و مكتب ليبراليسم يا به قطب شرق و نظام هاي سوسياليستي و كمونيستي ميل كرده بودند. امروز پس از 23 سال درك اين گفته در گرو بازبيني صحنه است. دنيا دو جنگ اول و دوم جهاني را پشت سر گذاشته و ايالات متحده به سركردگي غرب و اتحاد جماهير شوروي به نمايندگي شرق، در جنگ سرد- جنگ جهاني سوم- زورآزمايي مي نمايند و هركدام براي اردوگاه خود يار و قشون شكار مي كند كه انقلاب اسلامي شعار و دكترين «نه شرقي، نه غربي»، را در عرصه مناسبات بين المللي وارد مي كند و «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» را فرياد مي كشد. بنابراين مقارن با فضايي كه «اسلام» پس از قرن ها كارشكني ها و عداوت ها و كينه توزي ها يكبار ديگر در قالب «انقلاب اسلامي» به صحنه اجتماع و سياست بازمي گردد طبيعي است كه دشمنان و قدرت هاي زياده طلب و چپاولگري كه «ايدئولوژي اسلامي» را سد محكمي براي جاه طلبي ها و افزون خواهي هاي خود مي دانند با دست يازيدن به حربه ها و ترفندهاي نويني تقلا نمايند تا عنصر «اسلاميت» را در اذهان و باورها ترور كنند. تاكتيك حربه جديد تكويني و پله كاني است. بدين صورت كه؛ 1- اسلام تنها به آموزه هاي عبادي و فردي منتهي شود و از مسائل سياسي و اجتماعي دور بماند. 2- هرچند آموزه هاي اجتماعي و سياسي اسلام بايد عينيت نيابد و جامه عمل برتن نكند همان آموزه هاي فردي و عقيدتي نيز بايد رنگ و بوي خرافه و شايعه بگيرد و با پاره اي اوهام و استنباط هاي مغلوط غيرعقلاني از آن ترويج شود. 3- معرفي اين آيين ساختگي و غيرعقلاني به نام اسلام، اتهاماتي نظير خشونت، تروريسم، نقض حقوق بشر را در پي داشته باشد و شرايط را براي پروژه «اسلام هراسي» مهيا و آماده كند و 4- اينكه «اسلام هراسي» به «اسلام ستيزي» تبديل شود و به حاشيه رفتن و انزواي اسلام را در پي داشته باشد. از همين رهگذر است كه «ويليام كوهن» وزير جنگ پيشين ايالات متحده از «جنگ چهارم جهاني» ميان آمريكا و اذنابش با «اسلام» سخن مي گويد.نكته اي كه نبايد مغفول بماند اين است كه هنگامي تاكتيك هاي دشمنان اسلام به ثمر مي نشيند و آنها موفق مي شوند از «اسلام ستيزي» طرفي بربندند كه سيمايي تحريف شده و هويتي تخريب گشته از اسلام اصيل و ناب به افكار عمومي پمپاژ كنند تا در ادامه آنچه را كه به زعم خودشان طرح ريزي نموده اند، عملياتي و اجرايي نمايند. بديهي است به جنگ آمدن با اسلام ناب و اسلامي كه- به تعبير رهبر معظم انقلاب-؛ «پاسدار حرمت و حقوق انسان ها است، تضمين كننده اخلاق و فضيلت است، منادي آرامش و امنيت است» سخت مي نمايد و پيشاپيش شكست سهمگيني را براي حريف در پي خواهد داشت. از همين روي؛ اگر امروز قدرت هاي غربي، جمهوري اسلامي را به عنوان طليعه دار و پرچمدار نهضت بيداري اسلامي به نقض حقوق بشر، تلاش براي تسليحات اتمي و كمك به تروريست ها متهم مي كنند و همواره ناكام مانده اند معطوف به اين علت است كه نتوانسته اند حقيقت جمهوري اسلامي را دستخوش تحريف و تخريب كنند. اين سؤال كليدي و بنيادي در طول تاريخ از صدر اسلام و پس از آن هنگامي كه انقلاب اسلامي به منصه ظهور پيوست ذهن دشمنان و معاندان را مشغول كرده است كه چرا هرچه در ترور و حذف «اسلام» كوشيده اند نه تنها ميسر نشده است بلكه دنياي كنوني گواهي مي دهد كه نتيجه معكوس داده و گرايش وسيع و پرشتاب به شريعت اسلام اوج گرفته است. اين ر وزها با انتفاضه مردمي تونس كه برخاسته از انقلاب اسلامي است و گريختن ديكتاتور آمريكايي آن كشور را در پي داشته است، اين سونامي به مصر، يمن، اردن و عربستان نيز رسيده است و آشكارا بر اين نكته دلالت دارد كه آحاد مردم منطقه و مسلمانان به «حاكميت قانون اسلام» باور و اعتقاد راسخ دارند.جالب است كه فرانسيس فوكوياما استراتژيست برجسته آمريكايي كه زماني نظريه «پايان تاريخ» را ارايه كرده بود و البته با شروع دومينوي ويرانگر اقتصادي در اروپا و آمريكا در مصاحبه با نيوزويك نظريه اش را پس گرفت؛ اواسط سال پيش در مطلبي كه وال استريت ژورنال منتشر كرد با اشاره به نظريه «نوا فلدمن» استاد حقوق و تاريخ به اين حقيقت اعتراف مي كند كه؛ «امروزه گرايش وسيع به احكام شريعت در بسياري از كشورهاي خاورميانه بيانگر تمايل مردم به نوعي قانونمداري در مقابل استبداد مطلقه اي است كه در قالب پادشاهي و يا رياست جمهوري هاي مادام العمر در كشورهاي عربي حاكم است» بنابراين امروز علي رغم تمامي تلاش ها براي تحريف چهره واقعي اسلام و بهره گيري از پروپاگانداي رسانه اي اردوگاه الحاد و كفر در ضربه زدن به جمهوري اسلامي، افكار عمومي و ملت ها و انسان هاي آزاديخواه از عمق جان پي برده اند كه: «اسلام دين زندگي است اما زندگي تهي از شرف و آزادگي و عزت را مرگ مي شمارد، دين عقلانيت است اما با نفسانيتي كه خود را عقلانيت مي نماياند و دستمايه همان كساني است كه پيامبران خدا را مجنون مي خواندند، مبارزه مي كند. دين اتحاد و برادري و صلح جهاني است اما اتحاد ظالم با مظلوم و فشردن دست جلاد بر سر جنازه شهيدان عدالت را خيانت مي داند. دين واقع بيني و حسابگري است اما توجيه ستم هاي جهاني به نام واقع بيني را گناه مي داند. دين احكام جاودانه است اما جمود و قشري گري را نمي پذيرد. دين اجتهاد و نوانديشي است اما بدعتگذاري و التقاط را رد مي كند. دين گذشت و اغماض است اما ظلم پذيري و ذلت را مجاز نمي داند. دين تمدن و علم و آباداني است اما علمي را كه وسيله بردگي و كشتار ملت ها و تمدني را كه دستاويز تحقير انسان ها باشد جهل و وحشيگري مي داند. دين جهاد است اما جنگ بي منطق و قدرت طلبانه را جهاد نمي نامد. دين عزت و قدرت و حاكميت است اما اين را دستمايه توجيه وسايل ناشرافتمندانه نمي سازد.» (پيام رهبر بصير انقلاب به كنگره حج-1/2/18) اينچنين است كه اين اسلام قدرت نرم و خارق العاده اي دارد كه دشمنان در مهار آن دچار استيصال و سردرگمي شده اند و آنچه اين استيصال را مضاعف كرده است بروز و ظهور جمهوري اسلامي در روزگار كنوني و نقش غيرقابل انكار آن در معادلات و تصميم گيري هاي منطقه اي و فرامنطقه اي است. اينجاست كه در قضايا و تحولات اخير نگراني غرب از تبديل انقلاب تونس و مصر به انقلاب اسلامي ديگري موج مي زند. جمهوري اسلامي:كاين هنوز از نتايج سحر است «كاين هنوز از نتايج سحر است»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛32 سال قبل، هنگامي كه امام خميني در روز 12 بهمن 1357 بعد از 14 سال تبعيد در خارج از كشور به ايران بازگشت، مردم ايران به او چنان ابراز عشق و علاقه كردند كه در تاريخ سياسي اين كشور بي نظير بود. امام خميني نيز به مردم ايران عشق ميورزيد و همين رابطه قلبي دو طرفه توانست نيروي قدرتمندي از اراده و همت پديد آورد كه بر همه‌ي سلاح‌ها و سياست‌ها و نيرنگ‌ها فائق آمد و هيچ قدرتي نتوانست بر آن غلبه كند. راز و رمز غلبه امام خميني و مردم ايران، عليرغم نداشتن سلاح و امكانات، بر بزرگترين قدرت‌هاي منطقه‌اي و جهاني و پايان دادن به عمر ننگين رژيم منحط و فاسد و در عين حال قلدر و بي رحم شاهنشاهي و قطع نفوذ ا ستعمارگران در ايران اين بود كه امام خميني بر قلب‌ها حكومت مي‌كرد و مردم نيز امام خميني را از جنس خود مي‌دانستند و به اين تشخيص خود اطمينان داشتند. او مردم را ولي نعمتان خود و صاحبان واقعي انقلاب مي‌دانست و خود را خادم ملت معرفي مي‌كرد، در عمل نيز پاي بندي به اين اعتقاد را نشان داد و به همين دليل عشق و علاقه مردم به او هر روز بيشتر شد و تا امروز نيز اين علاقه و احترام به نسل‌هاي بعدي منتقل گرديد. مردم ايران، امام خميني را پايان دهنده دوران بندگي و بردگي و استبداد داخلي و استعمار خارجي و مؤسس نظام جمهوري اسلامي كه نظام حكومتي مبتني بر آراء مردم و برخوردار از محتواي اسلامي است مي‌دانند. اين خدمت بي نظير به نام امام خميني در تاريخ ايران ثبت شده و هرچه زمان بگذرد اهميت آن بيشتر روشن مي‌شود. اكنون كه 32 سال از پيروزي انقلاب اسلامي و حاكميت مردم ايران بر سرنوشت خود مي‌گذرد، دو نكته بسيار مهم و كاملاً ملموس و در خور اهميت فوق‌العاده هستند كه بايد آنها را مورد توجه قرار دهيم. اول آنكه حفظ اين انقلاب و نظام برآمده از آن فقط با پيمودن راه امام خميني يعني تقويت رابطه صميمي ميان مردم و مسئولان ميسر است. مسئولان اگر همانند امام خميني مردم را صاحبان اصلي انقلاب و خود را خادم آنان بدانند و به اين اعتقاد پاي بندي عملي نشان دهند مي‌توانند ميراث گرانبهاي امام خميني را حفظ كنند و پايه‌هاي نظام جمهوري اسلامي را هر روز محكم‌تر نمايند. اين نظام اگر براساس آنچه امام خميني طراحي كرده و مباني آنرا در بيانات، پيام‌ها و رفتار خود مشخص نموده به پيش برود، به يك الگوي ماندگار و نجات بخش در اختيار همه‌ي ملت‌هاي تحت ستم و آزاديخواه تبديل خواهد شد. اسلام اگر دچار پيرايه‌ها نشود و در پيچ و خم سليقه‌ها و تفسيرهاي شخصي و منافع روزمره و مصالح محدود گروهي و قومي و طايفه‌اي گرفتار نگردد ظرفيت بي نظيري براي مديريت ملت‌ها براساس عدل و آزادگي دارد. گمشده امروز ملت‌ها عدالت است و در فقدان عدالت، آزادي نيز به قربانگاه مي‌رود. ميراث امام خميني اگر آنگونه كه او به يادگار گذاشت حراست شود و به شكوفائي نهائي برسد، بي ترديد شايستگي الگو شدن براي ملت‌هاي تشنه عدالت و آزادي را خواهد داشت و امروز وظيفه آحاد ملت ايران و مسئولان نظام جمهوري اسلامي حفظ و تقويت و شكوفا نمودن اين ميراث گران سنگ است. دومين نكته، نفوذ آرمان‌هاي امام خميني به عمق جان ملت هاست كه بخشي از نتايج آن را اين روزها درجهان عرب مشاهده مي‌كنيم. در اولين دهه‌ي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، آرمان‌هاي امام خميني در قالب تكيه ملت‌هاي مسلمان بر تعاليم اسلام با محور قرار دادن سياست "نه شرقي - نه غربي" در فلسطين جوانه زد. نهضت فلسطين از دوران سلطه استعمار انگليس بر اين سرزمين با قيام مسلحانه شيخ عزالدين قسام و با تكيه بر اسلام شروع شده بود لكن با شهادت او و يارانش شعله‌هاي نهضت اسلامي در فلسطين براي مدتي خاموش شد و بيش از دو دهه تفكر ملي گرائي بر مبارزان فلسطيني مستولي گرديد كه البته كاري هم از پيش نبرد. با ظهور امام خميني و پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، مبارزان فلسطيني بار ديگر به اسلام روي آوردند و با الهام از آرمان‌هاي مطرح شده توسط امام خميني، نهضت جديدي را عليه صهيونيست‌هاي اشغالگر به راه انداختند كه از درون مايه اسلامي برخوردار بود.  اين نهضت آنچنان رشد كرد كه رژيم صهيونيستي و حاميانش را دچار سرگيجه نمود و اكنون موازنه قوا در منطقه به نفع ملت فلسطين درحال تغيير است و ناقوس مرگ و زوال اسرائيل به گوش مي‌رسد. پديده كم نظير "مقاومت" كه حزب الله لبنان نماد آنست، ثمره ديگر نهضت امام خميني در خارج از مرزهاي ايران است، جريان پيشروي كه آرمان‌هاي انقلابي و اسلامي را به عمق جان ملت‌هاي عرب نفوذ داد و امروز به خيزش عظيم مردم تونس، مصر، الجزاير، اردن، ليبي و يمن منجر شده است. بي ترديد خيزشي كه جهان عرب را در بر گرفته به تحولي بنيادين در منطقه خاورميانه منتهي خواهد شد، تحولي كه اسلام حرف اول را در آن مي‌زند. در اين تحول عظيم، زيانكاراني نيز وجود خواهند داشت كه آمريكا و رژيم صهيونيستي در صف اول و سران ارتجاع عرب در صف دوم آن قرار مي‌گيرند. امام خميني با نگرش ژرفي كه به شرايط دنياي امروز داشت و با آينده نگري عميق خود، علاوه بر فروپاشي شوروي و بلوك كمونيسم، زوال اردوگاه سرمايه‌داري غرب را نيز پيش بيني كرده بود. بدين ترتيب، علاوه بر تغييرات بنيادين در جهان عرب، بايد در انتظار تحولات گسترده‌اي در ساير بخش‌هاي جهان اسلام و ساير نقاط جهان باشيم و در سالروز بازگشت امام به ميهن اسلامي، اين سروش بيداري را با گوش جان بشنويم كه: باش تا صبح دولتت بدمد - كاين هنوز از نتايج سحر است. رسالت:مصر؛ توصيه امام(ره)پيش‌بيني مبارك «مصر؛ توصيه امام(ره)پيش‌بيني مبارك» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم دكتر حشمت الله فلاحت پيشه است كه در آن مي‌خوانيد؛سال گذشته در چنين روزهايي براي شركت در اجلاس همسايگان عراق به شرم‌الشيخ و سپس قاهره مصر سفر كردم. عظمت، تاريخ و نفوذ دانشگاه «الازهر»، اعتقاد و احترام مردم به اهل بيت و اظهار دوستي آنها به مردم ايران، و زمزمه‌هاي نقد اجتماعي و اقتصادي و حتي سياسي به حسني مبارك ودولت، قابل ملاحظه بود. مصر با آن جامعه بسته كه فقط به تعظيم فراعنه مشغول باشند، متفاوت است و روشنفكران آن معتقدند دو ملت «ايران» و «مصر» از لحاظ توان تاثيرگذاري بر عالم اسلامي از ديگر جوامع متمايزند. انتفاضه مردم مصر، حتي انقلاب بزرگ مردم تونس را نيز تحت الشعاع قرارداد. به گونه‌اي كه چينش ساختار و نخبگان سياسي بعد از انقلاب تونس، ازنتيجه قيام مردم مصر متاثر خواهد بود. اگر در مصر، انقلاب پيروز شود، موقعيت «راشد الغنوشي» و اسلام گراهاي تونسي در مقابل تكنوكرات‌ها و مليون آن كشور تقويت خواهد شد و در صورت توفيق غربي‌ها در مهار حركت انقلابي مردم مصر، موقعيت آنها براي انحراف تحولات تونس از انقلاب به رفراندوم و اصلاحات تقويت مي‌شود. اما اين همه آن دلايلي نيست كه طبق آن، تحولات مصر را فراتر از يك انتفاضه مي‌ناميم. براي اهميت ديگر آثار قيام مصريان كافي است نگاهي به چهره‌ها و مواضع آشفته مقامات رژيم صهيونيستي، آمريكا، اروپا و خاصه سران مرتجع عرب بيندازيم. اين مجموعه از سال 1355 هجري شمسي و براي بيش از سه دهه، طرفين يك تباني بزرگ عليه آن چيزي هستند كه امام خميني(ره)، عزت و شرف امت اسلامي ناميد. بنيانگذار انقلاب اسلامي زماني كه مشغول تعليم ايدئولوژي انقلاب1357 بر اساس دو اصل استبداد ستيزي و استكبارستيزي بودند، اعتقاد داشتند حسني مبارك! حسين اردني، فهد، حسن مراكشي و... با طرح سازش خود به دنبال سد كردن عزت و شرف امت اسلام هستند. در واقع آن مجموعه با طراحي آمريكا، چند كشور غربي و بويژه لابي يهود به دنبال انحراف تحولات واقعي دنياي اسلام از جنگ «عرب – اسرائيل» به جنگ «عرب – عجم» بودند و لذا از زماني كه صدام حسين و حسين شاه اردن به صورت مشترك اولين گلوله توپ را به سمت مرزهاي ايران شليك كردند، ديگر هيچ گاه اعراب و اسرائيل با هم نجنگيدند و سلسله جنگ‌هاي 1948، 1956،1967و 1973 به تاريخ پيوست. در سال1365 هجري شمسي مرحوم امام خطاب به مردمان جهان عرب فرمودند، خيانتي كه سران شما به شما كردند، كمتر از خيانتي نيست كه در طول جنگ در حق ملت ايران روا داشتند و در طول ايام بعد از انقلاب نيز همواره توصيه ايشان به مردمان عرب، بويژه به مردم مصر اين بود كه همچون مردم ايران قيام كنيد و به اين خيانت‌ها پايان دهيد. در جريان قيام اخير مردم مصر، مقامات رژيم صهيونيستي و شماري از تحليلگران غربي تحقق انقلاب در سرزمين فراعنه را به معناي همسايه شدن ايران با اسرائيل خواندند. صهيونيست‌ها با نقد تلويحي سياست‌هاي آمريكا گفتند كه ما مي‌خواستيم با ايران همسايه شويم ولي اكنون اين ايران است كه با ما همسايه شده است. حتي اگر تحليلگران و راهبردنويسان غرب و صهيونيست بخواهند هر گونه تحول در نقشه استراتژيك و ساختارهاي سياسي دنياي عرب و اسلام را در قالب طرح شكست خورده «ايران هراسي» جلوه دهند، نبايد ما ايرانيان از طرح تاثيرگذاري انقلاب خود بر قيام‌هاي ملل عرب ابايي داشته باشيم. تحليلگران منصف دنياي عرب بويژه مردم و نخبگان مترقي و روشنفكر امروز مصر، در طول سه دهه گذشته در مناسبت‌هاي سياسي مختلف از مصلحت بيني بنيانگذار انقلاب اسلامي و برادران ايراني خود براي دنياي عرب، خاصه مردم مصر، قدرداني كرده‌اند. در طول اين دوران مهمترين پيام ما ايرانيان براي آن جماعت اين بوده است كه امثال حسني مبارك حقوق شما را در داخل و حقوق فلسطيني‌ها در آن سوي صحراي «سينا» را همزمان به فروش گذاشتند تا فقط دكان آنها باقي بماند ودر درون اين تاراجگاه كوچك نيز مصري‌ها چنان  فقير شدند كه به يمن حاكميت خانواده مبارك بر بزرگترين شركت‌هاي تجاري، مردم مصر با 800 دلار درآمد سرانه، يكي از پايين‌ترين نرخ‌هاي درآمد سرانه جهان را به خود اختصاص ‌دادند.  سه ميليون مصري در قبرستان‌هاي پايتخت زندگي مي‌كنند و اكنون آنها حتي بيش از سه برابر فقيرتر از مردم تونسي هستند كه قيام سياسي خود را به دلايل اقتصادي جرقه زدند. حتي آن دسته از رسانه‌هاي غربي كه اكنون با نشان دادن شيشه‌هاي شكسته يك ويترين موزه مصر از غارت يكي از مجسمه‌هاي دست چندم موزه ملي آن كشور خبر مي‌دهند، تاكنون درباره تاراج آن در تباني خاندان حكومت و كشورهاي غربي سكوت كرده بودند. در سفر گذشته پس از بازديد از موزه بزرگ مصر با 60 هزار قطعه آثار گرانبها، متوجه شديم كه برخي از غربي‌ها و حتي واسطه‌هاي يهودي‌هاي عتيقه دوست دنيا معاملاتي پنهاني را بر سر آثار عظيم مدفون مانده در اطراف «اهرام ثلاثه» برنده شده‌اند. اين هم بخشي از درآمدهاي خارج از شمول سياسيون مصر به شمار مي‌رود. بدون شك پيروزي انقلاب در مصر، بزرگترين تحول سياسي منطقه خاورميانه پس از انقلاب اسلامي ايران است. اين انقلاب مي‌تواند بزرگترين ستون راهبردهاي منطقه‌اي30 سال اخير آمريكا در منطقه را از درون قلمرو استراتژيك آن قدرت خارج كند. البته حتي اگر تحولات مصر در شرايط كنوني نيز به پايان برسد، ديگر اين كشور ستون مطمئني براي آمريكايي‌ها نيست. مبارك نيز به موزه پيوسته است و خاندن او بايد قيد نظام موروثي را بزنند. با اين وجود، سركوب قيام مصر براي حفظ شرايط موجود، جلوگيري از «دومينو»ي سقوط ديگر كشورهاي دوست آمريكا در دنياي عرب و خاصه تاخير در كابوس جديد «اسرائيل غاصب» در دستور كار آمريكايي‌ها قرار دارد. از جمعه گذشته «اوباما» با مثلث سازمان «سيا»، «موساد» و «عمر سليمان» در راس دستگاه امنيتي مصر و پست جديد معاونت رياست جمهوري فرماندهي صحنه را بر عهده گرفته‌اند. اين امر مي‌تواند خونريزي‌هاي آشكار و پنهان از ميان انقلابيون را به دنبال داشته باشد. به هر حال عمرسليمان، رابط اصلي مصر و اسرائيل، اكنون بيش از آنكه مامور مبارك و تامين جان و دربار او باشد، مسئول حفظ امنيت يا حداقل رفع دغدغه‌هاي امنيتي رژيم صهيونيستي است. او تاكنون حدود يك ميليون نفر عنصر اطلاعاتي و امنيتي را در مصر پرورش داده است كه بخش عمده‌اي از آنها در راس فرماندهي نيروهاي نظامي و انتظامي و ارتش گنجانده شده‌اند. دست او كمتر از مبارك به خون مسلمانان آلوده نيست. بخش اعظم كمك‌هاي ساليانه آمريكا (دو ميليارد دلار) در اختيار دستگاه امنيتي قرار مي‌گيرد. او را رازدار تباني‌هاي بزرگ عليه ملت فلسطين مي‌دانند كه آخرين آن تلاش براي مرگ مقاومت و انتفاضه غزه بود. گذرگاه «رفح» شاهد جنايات مشترك او و مبارك عليه مردمي بود كه به رغم تحمل بمبهاي فسفري رژيم صهيونيستي حتي از دريافت دارو و غذا نيز محروم ماندند.اگر فقط بازشدن گذرگاه «رفح» را تنها اثر انقلاب مصر بدانيم، شمارش معكوس حيات موجوديت «اسرائيل» آغاز خواهد شد. اكنون حسني مبارك را به شرم الشيخ منتقل كرده‌اند و با فرار نماد استبداد، استكبار محوريت نيروهاي ضد انقلابي را بر عهده گرفته است. در خارج شرم الشيخ را با قراردادهاي سازش با رژيم صهيونيستي مي‌شناسند. اما مصري ها با شنيدن نام آن خشم بيشتري را نسبت به دولتمردان خود بروز مي‌دهند. آنها نيز تنها نام شرم الشيخ را شنيده‌اند. ساحلي در 700 كيلومتري قاهره كه مملو از توريست‌هايي است كه براي عيش و نوش به اين منطقه مي‌آيند. برهنگي و لاابالي‌گري اين شهر با حجاب شهر «هزار مأذنه» قاهره همخوان نيست. خيلي از سران عرب در اين منطقه ويلاهاي اختصاصي ساخته‌اند و... آنها براي دلداري مبارك به شرم‌‌الشيخ خواهند آمد اما به صورت پنهاني. صنف ارتجاع عرب با بحران خانمان براندازي مواجه شده است. آمريكايي‌ها نه به خاطر مبارك بلكه براي حفظ ديگر سكوي راهبردي خود در «رياض»، مقصد سفر او را از جده به شرم‌الشيخ تغييردادند. به هر حال مبارك ستون سياسي و ملك عبدالله ستون مالي آن صنف طرف معامله آمريكايي‌ها به شمار مي‌روند و پناه دادن به «زين العابدين بن علي» خاطره پذيرش «ايدي امين» ديكتاتور اوگاندا در جده را زنده كرد.در طول يك دهه اخير راهبردهاي خاورميانه‌اي ايالات متحده داراي دو جنبه بوده است. 1- مقابله با تروريسم 2- دفاع از دموكراسي‌‌ها. آنها مقابله با تهديدهاي امنيتي خود و رژيم صهيونيستي را در قالب موضوع اول دنبال كرده‌اند و هر گاه شاخص‌هاي امنيتي فوق را در حد قابل قبول ديده‌اند شعارهاي دموكراتيك را نيز به زبان آورده‌اند. هشت سال پيش در اوج لشكركشي آمريكا به خاورميانه، جرج بوش كه براي راهبرد نظامي خود به كشورهاي عرب نياز داشت، ايران را نظامي غير دموكراتيك و عربستان، مصر، يمن، اردن، پاكستان و چند كشور عربي ديگر را «دموكراسي» ناميد. در سال 2004 ميلادي زماني كه طرح خاورميانه بزرگ آمريكا اعلام گرديد، ايجاد نظام‌هاي دموكراتيك بخشي از اين طرح بود. اگر قالب مد نظر بوش را بناي ارزيابي دولت‌هاي منطقه قرار مي‌داديم، پس دليلي براي نگراني كشورهاي عرب نبود، اما همان زمان كه عربستاني‌ها طرح خاورميانه بزرگ را استعمار نو خواندند و اردني‌ها آن را بنيانگذار «هلال شيعي» ناميدند، حسني مبارك گفت اگر اين طرح اجرا شود،‌ در كشورهاي عرب، نظام‌هايي همچون نظام سياسي عراق بعد از جنگ شكل خواهد گرفت. آنها عراق را متاثر از ايران مي‌دانستند و معتقدند بسياري از پيام‌هاي انقلاب اسلامي ايران اكنون به زبان عربي توسط ديگر مسلمانان به دنياي عرب مي‌رسد. در واقع پيش‌بيني مبارك نيز درست از آب درآمد. هر حركتي به سوي دموكراسي در دنياي عرب به سود مسلمانان است. اما همچون سياست‌هاي آمريكا در شبه قاره و عراق، اكنون مديريت تحولات دنياي عرب نيز از دست آنها خارج شده است. مردم مصر از دولت تحميلي جدا شده‌اند. در موسم حج آينده اين تنها ايراني‌ها، لبناني‌ها، تونسي‌ها، عراقي‌ها و بحريني‌ها نيستند كه به زبان مشترك انتفاضه سخن مي‌گويند، بيشترين زائران مسلمان، مصري‌اند،‌اهل سنت مصر و شمال آفريقا بر خلاف وهابيون عربستان معتقد به اهل بيت‌اند. آنها مي‌توانند حلقه‌هاي رابط براي وحدت شيعه وسني باشند. «الازهر» كه به انتفاضه پيوسته است در آينده افكار انقلابي و ضد استعماري را ترويج خواهد كرد. به اين موضوع مي‌توان فضاي مجازي به شدت انقلابي شده كاربران عرب را نيز اضافه كرد. برخي تحليلگران مي‌گويند، مبارك نمي‌رود اما تضعيف مي‌شود. اما به اعتقاد من، حفظ او با همه فرسودگي‌هايش براي آمريكا و هم صنف‌هاي عرب هزينه‌بردارتر از گذشته است. مبارك ديگر نمي‌تواند گذرگاهي را ببندد و يا خيزش و جوششي را مانع شود. تاثيرگذاري ملت مصر بردنياي اسلام شروعي دوباره يافته است. در دهه 1950و 1960 اين غليان را در درون ملي گرايي (ناسيوناليسم مصري – ناصري) محدود كردند اما اكنون آثار آن بيشتر خواهد بود. و سرانجام اينكه در طول يك دهه اخير در ميان توصيه‌ها و پيش‌بيني‌هاي دوستان و دشمنان آمريكا، بدترين آنها براي اين قدرت اتفاق افتاده است. واشنگتن هنوز به دنبال راه‌هاي انحرافي است. ممكن است به گونه‌اي حماقت آميز، جنگ تازه‌اي را آغاز نمايد كه «انتحار صهيونيستي» خمير مايه آن باشد و يا اينكه آشكارتر از ديروز دست خودرا به خون جوانان مسلمان آلوده سازد. نشانه‌اي از جدايي «شيطان» و «فرعون» وجود ندارد، اما نتيجه تداوم اين وحدت سراشيبي هر دوي آنها خواهد بود. سياست روز:الگويي براي جهانيان «الگويي براي جهانيان»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم علي تتماج است كه در آن مي‌خوانيد؛امروز 12 بهمن يادآور روزي بزرگ در تاريخ ايران اسلامي‌و حتي جهان مي‌باشد. در 12 بهمن 1357 امام خميني (ره) رهبر كبير انقلاب اسلامي‌، پس از 15 سال تبعيد در ميان استقبال ميليون‌ها نفر به خاك ميهن وارد شد و 10 روز پس از آن، انقلاب شكوهمند اسلامي ايران به ثمر نشست. ملت بزرگ ايران در حالي وارد سي و سومين سال انقلاب شكوهمند سلامي‌خويش شده است كه در حوزه جهاني يك اصل همچنان مشاهده مي‌شود و آن استمرار فتنه انگيزي‌ها و اقدامات آمريكا و غرب براي كارشكني در پيشرفت و تعالي ايران اسلامي‌در عرصه داخلي و خارجي مي‌باشد. آنان كه با جنگ، اقدامات تروريستي، فتنه انگيزي‌هاي سياسي، فريبكاري‌هاي جهاني براي تخريب جايگاه جهاني و... نتوانسته‌اند به اهداف خود دست يابند اما همچنان بر سياست سوخته مقابله با ملت بزرگ ايران ادامه مي‌دهند. بررسي كارنامه مسائل مربوط به ايران و غرب نشان مي‌دهد كه محور اصلي تحركات غرب را جلوگيري از الگو شدن پيام‌هاي انقلاب ايران براي جهانيان تشكيل مي‌دهد كه براي رسيدن به اين مقصود به هر ترفندي متوسل مي‌شوند. هر چند كه آنها با پروژه ايران هراسي در ادعاهاي خود تلاش دارند تا چنان وانمود سازند كه پيام‌هاي انقلاب اسلامي ايران به ضرر منافع دولتها مي‌باشد و به زعم خود براي حمايت از دولتها به مقابله با ايران مي‌پردازند، اما روند تحولات جهاني حقايق ديگري را آشكار مي‌سازد. اولا غرب همواره تلاش كرده تا سلطه خويش را بر دولتها و ملتهاي خاورميانه اجرايي سازد. همچنين منافع رژيم اشغالگر قدس را نيز با استعمار منطقه تأمين كند. يكي از مهمترين پيام‌هاي انقلاب اسلامي‌ايران كه اكنون آشكارا تحقق آن را در ميان ملتها و بسياري از دولت‌هاي منطقه مي‌توان مشاهده كرد، تأكيد بر لزوم مقابله با استعمار و استثمار آمريكا و رژيم صهيونيستي است. ملتهاي منطقه دريافته اند كه اين پيام ايران كه عزت و بزرگي را براي پذيرندگان اين پيام نظير تركيه، سوريه، لبنان، فلسطين و... به همراه داشته نه تنها ضرري براي آنها ندارد بلكه به آزادي و تقويت جايگاه جهاني آنها منجر مي‌شود در حالي كه كوتاه شدن دست استعمارگران و صهيونيست‌ها از منابع و حقوق حقه ملتها را نيز به همراه دارد. بسياري از ناظران سياسي تاكيد دارند كه قيام‌‌هاي اخير مردم در كشورهاي عربي برگرفته از سرخوردگي آنان از همگرايي كشورشان با آمريكا و صهيونيست‌ها است و اكنون تلاش دارند تا با دگرگوني در ساختار سياسي كشورشان به اين سر سپردگي پايان دهند چرا كه ملتهاي منطقه شاهد عزت كشورهاي حامي مقاومت از جمله ايران در صحنه جهاني به دليل مقابله با آمريكا مي‌باشند، لذا با حركت در اين مسير به دنبال دست يابي به چنين عزتي با سرنگوني دولتهاي وابسته به آمريكا و صهيونيست‌ها هستند. ثانيا پيام جهاني انقلاب اسلامي‌ايران، شكست انحصار قدرت‌ها در عرصه اقتصادي، عملي، نظامي، تكنولوژي روز جهان و... و تغيير در ساختار نظام بين‌الملل بر اساس اصل برابر بودن انسان‌ها و حذف نظام سلطه مي‌باشد. امري كه تبلور آن را دگرگوني در ساختار سازمان ملل به ويژه حذف حق وتوي اعضاي دائم شوراي امنيت مي‌توان مشاهده كرد. هر چند كه غرب از ابتداي انقلاب اسلامي‌تاكنون اقدامات بسياري براي عدم تحقق پيام‌هاي انقلاب اسلامي‌در منطقه و جهان صورت داده اما گرايش ملتها و دولتهاي منطقه به مقاومت و تأكيد بر لزوم استقلال از آمريكا و مبارزه با رژيم صهيونيستي، همگرايي جهاني با پيام پايان نظام سلطه و لزوم حاكميت مستضعفان آزاديخواه بر جهان و... نشانگر جهاني شدن پيام‌هاي انقلاب اسلامي‌ايران مي‌باشد. اين امر در حالي محقق شده كه بر خلاف ادعاهاي آمريكا، پيام‌هاي انقلاب اسلامي‌نه تنها بار منفي براي ملتها و دولتها نداشته بلكه چراغ راهي براي سعادت آنها بوده است كه گرايش گسترده منطقه و جهان براي روابط با ايران و همگرايي با اقدامات جهاني آن در برابر نظام سلطه، گواهي بر اين حقيقت است. مردم سالاري:پيام جهاني پيامبر (ص) «پيام جهاني پيامبر (ص) »عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم سيدرضا اکرمي است كه در آن مي‌خوانيد؛رسول اکرم پيامبري همچنان «ناشناخته» است، از جهت شخصيت علمي و فکري و فرهنگي و اخلا قي و جهادي. لحظه اي در زندگي به بت و خرافه و جاهليت گرايش نداشته و در بيابان به مادر رضاعي خود«حليمه سعديه» گفت «مهلا  يا اماه فان معي من يحفظني» مرا به حال خود رها کن که با من کسي هست که مرا حفظ مي کند. مادري پاک دامن دارد که سمبل امن و امان و ايمان«آمنه» بود و پدري چون «عبدالله» داشت که پدرآمنه وي را در شکار پسنديد و پيشنهاد دامادي خود به «عبدالمطلب» داد، ولي فرزند عبدالله از ديدار پدر محروم ماند و مادر را در خردسالي ازدست داد و عنوان «الم يجدک يتيما فاوي» يافت، دردل وي به هدايت مردم و تکليف خود مي انديشيد تا النهايه به «و وجدک ضالا   فهدي» رسيد و در سن چهل سالگي با منشور«اقرا باسم ربک الذي خلق، اقرا و ربک الا کرم، الخ» به سوي مردم بت پرست، بي سواد، بي تمدن، بي اخلا ق و ده ها «بي» ديگر  رفت و با دريافت 114 سوره قرآن ظرف 23 سال، ...جامعه جزيره  العرب را دگرگون نمود و بلکه با پيام جهاني بشريت  را در جهان تا قيامت به «علم و عقل  و عرفان  و عبادت و عدالت و عمل» هدايت و «اخلا ق» را وسيله روان سازي زندگي کرد. رسول خدا ايمان راستين  و استوار را اساس کار خود قرار داد و برآن استقامت «ان الذين قالو اربنا الله ثم استقاموا» ورزيد  و ثبات در قول و عمل  و دعوت و هدايت «يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت في الحيوه الدنيا و في الا خره» داشت.  لحظه اي از انديشيدن  و مشورت غافل  نبود و به وضوح اعلا م  داشت که همه بايد براي خدا قيام «قل انما اعظکم بواحده، ان تقوموالله مثني و فرادي» نمائيد و ساده زيستي  وفطرت  گرائي «و ما انامن المتکلفين» را محور کار خود قرار دهيد، و گذشت و ايثار و همدلي و همراهي و خيرخواهي را شعار و عمل قرار داد و موفق شد. آفرينش:لزوم ژرف انديشي مسئولان در اتحاد بين قوا «لزوم ژرف انديشي مسئولان در اتحاد بين قوا»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛چندي است که شاهد برخي منازعات و اختلافات در بين مسئولان و سران قوا هستيم. اختلافاتي که بعضا به اظهار نظر ها و نامه نگاري ها و کشيده شدن مسئله به مجمع تشخيص و حتي باعث ورود مقام معظم رهبري به اين موضوعات گرديده است. مسائلي که بعضا حقوقي بوده اما به علت منعکس شدن در بين رسانه ها و سازمان هاي سه قوه باعث مخدوش شدن روابط قواي سه گانه گرديده است. مسائلي همچون عزل و نصب رئيس بانک مرکزي مورد اختلاف مجلس و دولت قرارگرفته وباعث نامه نگاري ها بين دولت ، مجلس و مجمع تشخيص وبه بروز برخي اختلافات بين مسئولان گرديده است. اما اين گونه مسائل که در راستاي امور حقوقي قراردارد به علت رسانه اي شدن باعث بروز تنش هاي سياسي و منفي در کشور مي شود. و اين تنش ها باعث ايجاد مشکلات در دو جنبه اساسي منعکس مي گردد. جنبه اول داخلي مي باشد؛ و به موجب چنين اختلافات و درگيري هاي لفظي در قالب نامه نگاري ها و اطلاعيه ها باعث تشويش در افکار عمومي مي شود. و برهم زدن آرامش افکار عمومي سبب بروز نگراني ها و اضطراب در جامعه خواهد شد و اين نگراني ها بعضاً به اعتراضات صنفي و مردمي مي انجامد. و اضطراب مردم و جامعه حاصلي جز بي اعتمادي به کارايي مسئولين را به همراه ندارد. لذا در اين زمينه بارها و بارها رهبر معظم انقلاب به مسئولان و سران قوا هشدار داده اند تا از بروز چنين اختلافاتي بپرهيزند و در صورت افزايش اختلافات در چارچوب قانون حرکت کنند و از اضافه کاري و حاشيه کاري ها اجتناب ورزند. جنبه دوم در مورد تاثير گذاري اين اختلافات در سطح خارجي مي باشد. نبايد اين نکته را فراموش کرد که اختلاف مسئولان بلند پايه با هدف نا اميد کردن مردم از کارآمدي نظام و القاي به هم ريختگي امور کشور يکي از محورهاي اصلي عمليات رواني پر حجم دشمنان و رسانه هاي خارجي مي باشد. حال اگر اين اختلافات بخواهد از سوي مسئولان بلند مرتبه و به صورت علني مطرح شود چيزي جز آب به آسياب دشمن ريختن نيست. دشمنان ورسانه هاي خارجي با توجه به وضعيت کنوني ايران در جهان و علي الخصوص مسئله هسته اي به دنبال برهم زدن وحدت ميان مسئولان و مردم هستند و تنها راه ضربه زدن به ايران را پاره کردن زنجير اتحاد و همبستگي مسئولان و مردم مي دانند. پس بهتر است مسئولان محترم درصورت بروز اختلافات بدون اينکه بخواهند مشخص کنند که حق با کيست از رسانه اي کردن اظهارات و موارد اختلافي پرهيز نمايند.بازهم لازم است تا اين عزيزان را به فرموده رهبري معظم انقلاب رهنمون کنيم که ايشان نسبت به رسانه اي شدن اختلافات مسئولان هشدار جدي دادند و اين اختلافات را طبيعي و در نشست هاي صميمانه و کارشناسي قابل حل دانستند. تهران امروز:هيچ‌كس خميني ما نمي‌شود «هيچ‌كس خميني ما نمي‌شود»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن مي‌خوانيد؛با خود فكر مي‌كنم اگر امروز 12 بهمن سال 57 بود و قرار بود امام بيايد چه بايد مي‌نوشتيم و چه بايد مي‌گفتيم؟ آيا بايد مي‌‌گفتيم اماما خوش‌ آمدي؟ اماما جان‌مان فداي تو؟ اماما يك ملت چشم‌انتظار توست؟ اماما بيا و تاريخ را عوض كن؟ اماما بيا و ظلم را تمام كن؟ اماما بيا و استقلال و آزادي را برايمان بياور؟ اماما ... چه بايد مي‌گفتيم كه بتواند به شكوه و عظمت قيام يك ملت بيايد و بنشيند؟ همين‌جاست كه پاي كلمه و كلام مي‌لنگد و توان كشش بار معنايي را كه بر آن حمل مي‌شود، ندارد. كلمه كم مي‌آيد اگر قرار باشد از دقايق بلند تاريخ معاصر چيزي نوشته شود، گاه بار مفهومي يك واقعه در هيچ كلمه و كلامي و جمله‌‌اي نمي‌گنجد و از ظرف ادراك بالاتر است. قيام سيدالشهدا چنين بود، انقلاب اسلامي نيز كه برخاسته از تفكر ناب شيعه و درامتداد قيام عاشوراست نيز چنين است. اساسا هر آنچه ريشه در صحراي نينوا داشته باشد در سحر معنا و كلام به اوراد جاوداني مي‌ماند كه در نوشته جاي نمي‌گيرد. كيست كه تاكنون توانسته باشد حق عاشورا و حق سيدالشهدا را در كلمه و كلام به‌درستي ادا كرده و توانسته باشد قطره‌اي از درياي بيكران فلسفه جاودان عاشورا را باز خواند؟ هم از اين روست كه انقلاب ايران به رهبري فرزانه بي‌مانندي كه دل در گرو سالار كربلا نهاده بود، توانست به شاهكاري از آنگونه ‌بي‌نظير دست بزند. حالا بعد از گذشته سه دهه انگار بهتر مي‌فهميم كه چه اتفاقي در آن زمان رخ داده است. گويي جادوي تاريخ است كه هرچه بيشتر از آن زمان مي‌گذرد و هرچه دورتر مي‌شويم از آن واقعه عظما، بهتر عظمت و بزرگي آن اتفاق را درك مي‌كنيم.  حالا ديگر بر همه روشن شده كه آنچه در ايران در سال 57 و در 10 روز منتهي به پيروزي آن رخ داد از يد اختيار همه خارج بود و گويي انرژي بي‌مانندي از وراي اراده‌ها، انسان‌ها را پيش‌ مي‌برد و انقلابي با آن شكوه را در عصر ظلمات مطلق نابينايي كه در منطقه مستولي بود به بار نشاند. حالا و بعد از گذشت سال‌ها كه منطقه ظلمت‌زده از خواب غفلت بيدار شده، تازه مي‌فهميم كه امام ما سال‌ها پيش چه كرده است و چه بر سر مستكبران جهان آورده است. حالا كه انقلاب‌هاي نوظهور در غم فقدان رهبرند و نمي‌توانند آنچنان‌كه شايسته و بايسته است امواج خروشان ملت را هدايت و حمايت كنند، تازه اهميت رهبري كاريزماتيك پير جماران را درك مي‌كنيم. الغنوشي، رهبر تبعيدي تونس راست گفته است كه «من خميني نيستم». او واقعا نه خميني است و نه مي‌تواند بشود. او كجا و خميني ما كجا؟ خميني ما سري بالاي سرها داشت، اگرچه با همه همسان بود و از غم و درد آنها مي‌گفت و اسلام را به جان مي‌خواند و مي‌خواست. الغنوشي قطعا خميني نيست و نمي‌تواند بشود. اصلا هيچ‌كس خميني ما نمي‌شود. حالا مي‌فهميم كه اگر خميني نبود، انقلاب ايران هم نبود. چه نيك گفته رهبر فرزانه ما كه «اين انقلاب بي‌نام خميني در هيچ جاي جهان شناخته شده نيست.» همين‌كه تمام تحليلگران و كارشناسان كه به شبيه‌سازي انقلاب مردم تونس و مصر با انقلاب ايران پرداخته‌اند مدام از امام ما ياد مي‌كنند و اهميت رهبري ويژه آن بزرگمرد را به تحليل مي‌نشينند گوياي صحت پيام رهبر معظم انقلاب است كه اين انقلاب با نام خميني عجين شده است. حالا مي‌فهميم كه اگر در 12 بهمن 57 هم مي‌خواستيم چيزي براي ورود امام به ميهن بنويسيم، نمي‌توانستيم حق مطلب را ادا كنيم چون واقعه از ما بسي بزرگ‌تر و فراگيرتر بود، چنان‌كه هنوز هم هست و هنوز هم انگار نعمت اين درخت پربار را به‌درستي درك نكرده‌ايم.     آرمان:چرا انقلاب؟ «چرا انقلاب؟»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آرمان به قلم مصطفي ايزدي است كه در آن مي‌خوانيد؛در دايره قسمت، سال‌هاي جواني افرادي با سن وسال و فکر و دغدغه‌ ما در مبارزاتي گذشت که حرف‌هاي بسياري در چرايي و چگونگي و نتيجه آن وجود دارد اما بازهم بايد زمان بگذرد تا همه حرف‌‌ها و خاطرات و درددل‌‌ها گفته و نوشته شود. حرف‌هايي که براي جوانان امروز مي‌تواند پند‌آموز باشد و احتمالا به بسياري از پرسش‌هاي آنان پاسخ دهد. اگرچه وظيفه جوانان آن روزگار است که ناگفته‌هاي خود را بي اهميت جلوه ندهند و در چارچوب مقدورات زمانه به ثبت و ضبط و بازگويي آن‌ها همت کنند، اما در هر حال نبايد ظرافت‌‌ها و حساسيت‌هاي رويداد استثنايي و بي‌بديل سال57 خورشيدي را از نظر دور داشت. سال‌هايي چند از جواني نسل ما در مبارزه براي براندازي نظام شاهنشاهي گذشت و سال‌هايي نيز در مبارزه براي پايداري نظام جايگزين که همان جمهوري اسلامي ايران بود، سپري شد. اين که براي جواني خود و دوستان در آن هنگام و هنگامه تاکيد مي‌کنم اين است که يادآور شور و احساسات وصف ناشدني درونمان باشم. اين شور و احساسات ما را در پي بزرگاني روانه کرده بود ؛بزرگاني چون طالقاني،مطهري ، بهشتي، چمران و .... شانه به شانه هم در صفي واحد پشت سررهبر پر آوازه همگان امام خميني(ره) ايستادند  و بدون هيچ ترديدي در ضرورت مبارزه و انقلاب و نيز بدون هيچ اختلاف در کليت نظام جديد، همه جوانان وميانسالان را به سوي نقطه‌اي معلوم کشاندند تا پيروزي حاصل آمد. براساس اين مقدمه مي‌توان گفت:1- انقلاب اسلامي ايران يک ضرورت زمانه بود. اين ضرورت نياز به آمادگي عمومي و حضور مبارزان شجاع و با شهامت داشت که در طول 15‌سال پيش از آن يعني از آغاز نهضت امام خميني(ره) چنين آمادگي و حضور فراهم آمده بود. ديکتاتوري پهلوي که هم از نظر فکري و هم در عمل به استبداد منجر شده بود، زمينه هيچ اصلاحي را در حاکميت ايران باقي نگذاشته بود اگر چه بعضي از سياستمداران کهنه کار اميد داشتند به شيوه مبارزات پارلماني و روش‌هاي قانوني،شاه را به يک مقام تشريفاتي تبديل کنند و دولت را برآمده از انتخابات آزاد تعريف نمايند اما آن‌ها نيز به مرور مايوس شدند وبه انقلابيون پيوستند.2-پس از پيروزي انقلاب در موقع انتخاب نوع حکومت با اشاره و تدبير رهبري کاليزماتيک انقلاب يعني امام خميني(ره)، مردم در معرض پاسخ دادن به يک پرسش دو گزينه‌اي قرار گرفتند: جمهوري اسلامي، آري. جمهوري اسلامي، نه. مردم نيز به ميزان92 درصد راي دهندگان، جمهوري اسلامي را برگزيدند و اين مدل حکومتي را در سياست پذيرفتند. اگرچه پس از سي و چند سال باب بحث و بررسي در محتوا و اجراي مباني جمهوري اسلامي همچنان مفتوح است.3- شرکت در مبارزه براي سرنگوني يک رژيم فاسد، وابسته، ستمگر، بي‌لياقت و غيرمردمي، عين وظيفه و اصلي‌ترين تعهد زندگي شرافتمندانه بود. از نظر مردم به ويژه جوانان اعم از مذهبي و غير مذهبي، اسلامي و غيراسلامي، شهري و روستايي، زن و مرد، بيسواد و باسواد، فقير و غني، بهترين کار ممکن همان دخالت در سرنوشت خود بود. براي هيچ فرد سرزنده و اميدوار گوشه‌نشيني وتماشا کردن ، برتري و مزيت محسوب نمي‌شد و صد البته ضد افتخار به حساب مي‌آمد.نگاه به هر کس که مي‌کرديم به مبارزه فرا خوانده مي‌شديم. راه، روشن بود، شهادت در راه عقيده و آرمان، مانندهميشه و همه‌جا بسيار مقدس بود. وجود همگان سرشار از عشق رسيدن به دنياي آزاد و فضاي آزادي بود. از طرفي رهبري شاخص ، نشانه‌روي هدف را آسان کرده بود. در اين که شاه بايد برود ترديدي وجود نداشت. در اين که حکومت اسلامي بايد تشکيل شود اختلاف‌نظري ديده نمي‌شد. شعارهاي ارائه شده براي پس از سقوط نظام شاهنشاهي بسيار جذاب بود آزاده انديشي رواج پيدا مي‌کند، اقتصاد سامان مي‌يابد، وابستگي اقتصاد کشور به نفت پايان مي‌پذيرد و.... و هر روز که پيش مي‌رفت صداي فرو ريختن کنگره‌اي از قصر کهنه و پوسيده‌ نظام شاهنشاهي به گوش مي‌رسيد. همه چيز و همه کس در همه‌جا دست به دست هم داده بودند که کار اين نظام را يکسره کنند. در چنين شرايطي آيا براي انديشمندان، فرهيختگان، سياستمداران، حقيقت‌طلبان، آزاد مردان و آزاد زنان، تهيدستان، رنج‌ديدگان، نو‌انديشان، نوجوانان و جوانان و کهنسالان، راه ديگري وجود داشت؟ حمايت:فرا رسيدن دهه فجر انقلاب اسلامي و حقوق ملت «فرا رسيدن دهه فجر انقلاب اسلامي و حقوق ملت»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛دهه فجر ديگري از حيات انقلاب اسلامي فرا رسيد. در دهه چهارم جمهوري اسلامي به استقبال سي و دومين بهمن پيروزي ملت و آغاز �




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 529]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن